فارغ از اینکه آیا چنین کاری شدنی است یا خیر و فارغ از اینکه آنان در بیان این سیاست خود صداقت دارند یا هدف دیگری را دارند و هدفشان تنها آوردن چند نامزد جلوی روحانی است، در اینجا منطق این شیوه ورود به انتخابات نقد خواهد شد.
انتخاب از میان چند نامزد داخلی امری پسندیده و مرسوم است نمونه آن احزاب غربی و ایالات متحده هستند که رقابت درون گروهی دارند و حتی تا حدود یک سال انواع و اقسام مناظرهها را تجربه میکنند و طرفداران آن احزاب به نامزد مطلوب خودشان رأی میدهند. ولی این مناظرات درون حزبی است.
در واقع این مناظرهها تفاوت و برتریهای نامزدهای درونحزبی را نشان میدهد و ربطی به مناظره با نامزدهای برونحزبی ندارد.
این بیمعنی است که 5 نفر بیایند و مثلاً با روحانی یا هر کس دیگری مناظره کنند تا آقایان و خانمهای جمنا به این نتیجه برسند که کدام یک از افراد به عنوان نامزد آنان بهتر هستند. این سوء استفاده از امکانات عمومی و نیز خلاف منطق رقابت درون حزبی است. آنان باید همین الان (هر چند تا حدی دیر شده) دو یا سه روز پشت سر هم و در حضور تعداد زیادی از طرفداران و اعضای خود میان این 5 نفر مناظره بگذارند و آنان با یکدیگر رقابت کنند و خبرگزاریها و رسانهها این مناظرات را منعکس کنند و در پایان یک نفر را به عنوان نامزد نهایی خود معرفی نمایند.
رفتار فعلی نه تنها فرصتطلبانه است بلکه از منطق درستی نیز بهرهمند نیست. درخصوص سخنرانیها نیز هر سیاستمداری باید تاکنون دهها سخنرانی درباره مسائل کشور انجام داده باشد، نه این که فقط در زمان تبلیغات عازم مراسم سخنرانی شود. چگونه ممکن است که کسی سیاستمدار باشد ولی تاکنون سخنرانی و مصاحبه نکرده یا یادداشت و مقاله ننوشته باشد؟ اگر تا حالا چنین نکرده، چگونه میخواهد در دوران اندک تبلیغات چنین کند؟
از همه بدتر بخش پیمایش یا همان نظرسنجی است. برای یک گروه سیاسی زشت است
که براساس نظرسنجی تصمیم بگیرد. البته اصلاحطلبان مدعی شدند که در سال
1392 از این روش استفاده کردند. هرچند در آن زمان آنها دو نفر مورد نظر را
نیاورده بودند که براساس نظرسنجی یکی را حذف نمایند، بلکه این اتفاق به طور
طبیعی رخ داده بود، ولی همان زمان هم عدهای از افراد دفاع از روحانی را
نه براساس نظرسنجی که برمبنای تحلیل پذیرفته بودند.
کار و وظیفه حزب سیاسی جلب نظرات مردم است، نه اینکه اول ببینند که مردم به چه کسی رأی میدهند یا رأی بیشتری دارد، بعداً او را معرفی کنند. این از شخصیت سیاسی حزبی به دور است و مطلقاً با منطق اصولگرایی انطباق ندارد. بیشتر به نوعی رفتار فرصتطلبانه شباهت دارد. آقای مصباح هم با همین منطق مخالف است، هرچند مخالفت وی نیز از زاویه دیگری مشکلآفرین میشود.
متأسفانه نامزدهای معرفی شده از جانب اصولگرایان کاری جز انتقادهای کیلویی علیه روحانی نمیکنند و هیچ نقطه ایجابی از خودشان بروز نمیدهند. اگر آنان در همان نوبت پیش، گرد فردی مثل آقای دکتر سبحانی که اصولگرای محترمی است، جمع میشدند و به صورت ایجابی نظر میدادند، به احتمال زیاد موفقیت بیشتری کسب میکردند تا این تبلیغات عجیب و غریب و پرهزینه را بنمایند. متأسفانه نوبت پیش دکتر سبحانی رد صلاحیت شد در حالی که برخی افراد تأیید شدند که انسان تعجب میکند، منطق حاکم بر این تصمیمات چیست؟ الان هم بهترین سیاست اصولگرایان دور شدن از نامزدهای هوچیگر و ناآشنا به امور مملکت و جمع شدن پیرامون شخصی مثل آقای سبحانی است که حرفی دارد و حداقلهای اخلاقی را رعایت میکند و چه بسا نیروهای زیادی حتی از افراد میانه و اصلاحطلبان نیز با او همراهی کنند. اصولگرایان اسم احمدینژاد را خط زدهاند ولی رسم او را برجستهتر از گذشته کردهاند و این برای جامعه خطرناک است.