رویداد 24- آیت الله شیخ حسین عرب، استاد سطوح عالی حوزههای علمیهی کاشان در نامهای مهم و قابل تامل به فقهای شورای نگهبان، ضمن اشاره به ایرادهای خود به ردصلاحیت برای کاندیداتوری در انتخابات مجلس خبرگان، آیت الله جنتی را به مباحثه فراخوانده است.
در بخشهایی از این نامه آمده است: هیچ شک و تردیدی با تجربهی نزدیک چهل سالهی طلبگی و بیست سالهی تدریس ندارم که حضرت آقای جنتی مباحث کلان و عمدهی اصول را از یاد بردهاند، اگر در این ادعا کسی و حضرات آقایان بحثی دارند فقط یک وقت نیم ساعته اختصاص بدهند که با جناب آقای جنتی در مباحث متوسط اصول بحث کنم … شکی ندارم که حضرت آقای جنتی بسیار بعید العهدتر از آن هستند که فی المجلس و در برخی از این مسائل حتی با مراجعه قدرت اتخاذ مبنا داشته باشند. اگر بحثی هست بسم الله این گوی و این میدان. بنده حتی حاضرم در گفتگوی زنده از سیمای جمهوری اسلامی با جناب آقای جنتی در این مباحثی که اشاره شد و نظائر آن مباحثه کنم.
آیت الله عرب با اشاره به ردصلاحیت برخی به عنوان «ضعف بینش سیاسی»، با بیان این که «اگر قضاوت را به سیاسیون و نیز به مردم بی طرف بسپاریم برخی از حضرات آقایان نیز نمره قبولی را کسب نخواهند کرد»، به حمایتها از احمدینژاد اشاره کرده و نوشته است: جالب است که تاکنون نه از آقای جنتی و نه از دوست ایشان جناب آقای مصباح یزدی سخنی شنیده نشده است که گفته باشند در مسالهی احمدینژاد دچار خطا شده و قدری عجله کردهاند.
متن کامل نامه
متن کامل نامهی سرگشادهی این عضو ارشد مجمع روحانیون کاشان که به صورت اختصاصی در اختیار انصاف نیوز قرار گرفته، در پی میآید:
بسمه تعالی
قال الله العظیم: لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعاً علیماً.
فقهای محترم شورای نگهبان حفظهم الله
پس از سلام و ادای احترام
اکنون که نتیجهی بررسی صلاحیتهای نامزدهای خبرگان به پایان رسیده است از فرصت بهره گرفته و به عنوان یادآوری برخی نکات قدری تصدیع وقت مینمایم. امیدوارم اگر در قلم و بیان قدری صراحت وجود دارد از این طلبهی کوچک و ناچیز ملول و رنجیده خاطر نشوید. قدری با قلم مدرسه و ادبیات فیضیه با شما عزیزان سخن خواهم گفت، لازم میدانم که کلام را در چند مورد تنظیم نمایم.
مورد اول:
دربارهی خود حقیر است که در دوره سوم سال ۷۷ با امتحان کتبی و شفاهی که در محضر حضرات آیات آقایان مرحومان خاتم یزدی و رضوانی رضوان الله علیهما و آقای هاشمی شاهرودی انجام گرفت قبول شدم و حدود یک هفته وارد رقابتهای انتخاباتی شده بعداً به دلایلی انصراف دادم. با کمال تعجب نامهی رسمی به دستم رسید که نوشته بودند به استناد ماده ۳ بند ب صلاحیت شما احراز نشده است. رسماً اعتراض کردم و تذکر دادم که به استناد اطلاعیهی خود شورای نگهبان که گفتهاند کسانی که در دورههای گذشته در آزمون شرکت کردهاند نیازی به امتحان مجدداً ندارند و نیز به آیت الله شاهرودی کتباً و شفاهاً به عرض رساندم. جالب است وقتی که وارد محلی شدم که اعتراض را تقدیم کنم، جوانی در آنجا که جزء به ظاهر مسوولان آنجا بود به صورتی دور از ادب و احترام گفت آری میخواهی صلاحیت خود را از تهران بگیری و به اصفهان منتقل شوی یعنی کاشان، لبّ کلام همین است ها؟ دیدم این سخن درست مطابق با چیزی است که حتی قبل از ثبت نام به بنده گفته شده بود که چون حضور تو در انتخابات ممکن است تهدیدی برای برخی از نامزدهای مورد نظر جامعهی مدرسین و دوستان اصولگرا باشد ردّ صلاحیت میشوید. در تماسی که با شورای نگهبان داشتم وقتی که یادآور شدم که بنده امتحان دادهام و به استناد عدم صلاحیت علمی، صلاحیت حقیر رد شده است گفتند اگر در امتحان قبول شده باشی ممکن است به استناد بندهای دیگر ردّ صلاحیت شوی. در اینجا اجازه دهید برخی نکات را گر چه ممکن است قبول آن برای آقایان سخت باشد یادآوری کنم.
نکتهی اوّل:
اجتهاد حداقلی آقای جنتی فقط با زور استصحاب قابل توجیه است.
یکی از شش نفر فقهای شورای نگهبان حضرت آقای جنتی هستند که حدود چهل سال است که با تدریس و تدرس و بحث حوزه فاصلهی زمانی داشتهاند، اگر ایشان به استناد حکم حضرت امام که البته خود ایشان در گفتگوی تلویزیونی فرمودهاند که باورم نمیشد که امام مرا به عنوان فقیه شورای نگهبان انتخاب کرده باشد، حدوثاً دارای ملکه اجتهاد بدانیم اما بقاءً سخت اجتهاد ایشان را مشکوک و مخدوش است.
شما عزیزان نیک میدانید که در تاریخ فقه شیعه فقیه بسیار بوده است و فقیه محقق نیز کم نبوده است اما فقیه محقق مؤسس بسیار نادر بوده است.
مرحوم شیخ انصاری از نادر و معدود فقهای محقق و مؤسس شیعه محسوب میشوند که هنوز هم بعد از حدود ۲۰۰ سال فقهای طراز اوّل شیعه از تحقیقات و تأسیسات او بهره میگیرند. شیخ انصاری همان فقیه مؤسس ناموری است که وقتی کاشان را به مقصد نجف ترک میکرد استادش مرحوم فاضل نراقی صاحب مستند که با تأسف و تأثر او را بدرقه میکرد گفت استفادهای که من از این جوان بردم بیش از استفادهای است که او از من برده است. چنین اعترافی از استادی نسبت به شاگرد خودش یا اتفاق نیفتاده است یا بسیار کم و نادر و نیز منقول است که شیخ انصاری فرموده است که سه بار کل فقه اسلام را اجتهاداً و استدلالاً مطالعه و بررسی کرده است. حال سؤال بنده این است وقتی شیخ انصاری با آن قدرت بی نظیر علمی خود فقط پنج شنبه و جمعه بین درس و بحث او فاصله میشد میگفته است از درس و بحث فاصله گرفتهایم گویی نوعی احساس غربت با بحث میکرده است چگونه حضرت آقای جنتی با فاصلهی چهل ساله از حوزه و درس و بحث و انقطاع کامل از مباحث علمی همچنان به عنوان فقیه میتواند حکم او نافذ باشد، اگر قرار باشد که بنده حقیر که ۱۷ سال قبل امتحان داده و موفق شدهام در حالی که آن روز که از بنده امتحان گرفته شده یکی دو سالی بود که تدریس مکاسب و رسائل را شروع کرده بودم ولی الان سالها است که مباحث خارج فقه و اصول را بحث میکنم صلاحیت علمی بنده مشکوک است اما همچنان آقای جنتی به عنوان فقیه حکم او نافذ است؟
عزیزان مستحضرید که فقاهت و اجتهاد بدون تضلع بر مباحث علم اصول تقلید صرف است. هیچ شک و تردیدی با تجربهی نزدیک چهل سالهی طلبگی و بیست سالهی تدریس ندارم که حضرت آقای جنتی مباحث کلان و عمدهی اصول را از یاد بردهاند، اگر در این ادعا کسی و حضرات آقایان بحثی دارند فقط یک وقت نیم ساعته اختصاص بدهند که با جناب آقای جنتی در مباحث متوسط اصول بحث کنم، از باب مثال و نمونه مباحثی از این قبیل:
1.در بحث اجتماع امر و نهی که مرحوم میرزای بزرگ نائینی رضوان الله علیه بر خلاف استادش صاحب کفایه جواز اجتماع امر و نهی را بر یک مبنای فلسفی طرح کرده است و جواز اجتماع امر و نهی را بر مبنای ترکیب انضمامی ماده و صورت در فلسفه بنا نهاده است، بحث شود که آیا آنچه که برخی به نام ترکیب انضمامی ماده و صورت در فلسفه گفتهاند صحیح است یا ترکیب، ترکیب اتحادی است و آیا ابتناء این بحث بر آن بحث فلسفی ترکیب اتحادی و انضمامی صحیح است یا خیر؟ اگر هست چرا هست اگر نیست چرا نیست؟
و در نهایت در این داوری قول صاحب کفایه و برخی دیگر از اصولیون مبنی بر امتناع اجتماع امر و نهی یا جانب جواز که مبنای بزرگان دیگری از اصولیون است مشخص شود.
2.مشابه این بحث موارد دیگری است که مرحوم آخوند در آنجا از استدلالهای عقلی و فلسفی بهره گرفته مانند اینکه در مساله قدر جامع صحیحی که به قاعده الواحد استناد کرده است، در این مطلب بحث شود وارد ساختن مباحث عقلی مربوط به حقایق در علوم اعتباری و اینکه معیار حقیقی و اعتباری بودن علم چیست؟ درست است یا خیر؟ سلسله مباحث مطرح شده در اینجا مطالبی از مرحوم محقق اصفهانی و شاگرد موفق او مرحوم علامه طباطبائی در این مباحث.
3.در مسالهی ضد که باز از مباحث عقلیهی اصول است بحث شود که آیا امر به شئ مقتضی نهی از ضد خود هست یا نیست، اگر هست بنا بر کدام مسلک، مسلک مقدمیت یا مسلک تلازم.
4.در مسالهی اجزا در اوامر تقیهای و ثمره مهم فقهی آن نظیر صحت صلاة در پشت سر امام اهل سنّت و نیز اینکه حاجی شیعه به هر نحو یقین کرد امروز روز عید قربان نیست تکلیف او در این بین چیست آیا باید به یقین خود عمل کند یا اینکه اعمال روز عید را انجام دهد و حجی که انجام داده است کافی است و از احرام خارج شده است یا خیر؟ و به طور کلی ذمه او بری شده یا نه؟
5.در شهرت فتوائی و ثمرات فقهی آن نظیر طهارت و نجاست اهل کتاب آیا شهرت فتوائی را بر روایات صریحهای که میگوید اهل کتاب پاک هستند و نجاست ذاتیه را نفی میکنند کدامیک را ترجیح میدهند و دهها مسالهی اصولیه دیگر و ثمرهی عملی آن.
هیچ شکی ندارم که حضرت آقای جنتی بسیار بعید العهدتر از آن هستند که فی المجلس و در برخی از این مسائل حتی با مراجعه قدرت اتخاذ مبنا داشته باشند. اگر بحثی هست بسم الله این گوی و این میدان. بنده حتی حاضرم در گفتگوی زنده از سیمای جمهوری اسلامی با جناب آقای جنتی در این مباحثی که اشاره شد و نظائر آن مباحثه کنم.
نکته دوم:
از قرار مسموع از برخی از دوستان موثق برخی از نامزدهای خبرگان به دلیل ضعف بینش سیاسی رد صلاحیت شدهاند و تعدادی زیادی از نامزدهای مجلس به دلیل عدم التزام به اسلام و قانون اساسی و ولایت فقیه رد صلاحیت شدهاند و شگفت انگیز اینکه برخی از کاندیداهای خبرگان در فاصلهی کمتر از بیست روز پس از تأیید، رد صلاحیت شدهاند، فرمودهاند ممکن است مسائلی جدید و اطلاعات تازهای حاصل شده باشد که دلیل رد صلاحیت باشد. در اینجا نیز مسائل و سؤالات متعددی مطرح است. از جمله اینکه ضعف و قوت بینش سیاسی با کدام معیار تعیین میشود؟ روشن است که معیارها و ملاکها میتواند متفاوت باشد اما قدر متقینی در میان است که اگر قضاوت را به سیاسیون و نیز به مردم بی طرف بسپاریم برخی از حضرات آقایان نیز نمره قبولی را کسب نخواهند کرد. در قصهی احمدینژاد هنوز ملت ایران از یاد نبرده است که حضرت آقای جنتی چگونه جانانه و راست قامت در کنار او ایستاد. نامهی احمدینژاد به رییس جمهوری آمریکا را از الهامات الهی دانسته و شایستهی آن دانستند که مانند نامهی حضرت امام خمینی به گورباجف در کتب درسی بیاید و مشابه این دفاع جانانهی آقای جنتی از رفیق قدیمی ایشان و فیلسوف مشهور از احمدینژاد داشتیم که حتی رأی دادن به احمدینژاد را منتسب کردند به امام زمان علیه السلام و جالب است که تاکنون نه از آقای جنتی و نه از دوست ایشان جناب آقای مصباح یزدی سخنی شنیده نشده است که گفته باشند در مسالهی احمدینژاد دچار خطا شده و قدری عجله کردهاند.
سؤال بعدی در همین ارتباط مسالهی عدم التزام عملی به اسلام و قانون اساسی و ولایت فقیه است که با آن بسیاری از نامزدهای مجلس رد صلاحیت شدهاند. واقعاً هنوز برای بنده حل نشده است که احمدینژاد که به کرات و مرآت دروغگویی او نه برای ملت ایران بلکه برای جهان ثابت شد چه در آن «هاله نور» خوش خیالش و اظهار آن در محضر عالم بزرگ حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی و برخورد منفی ایشان با او و رسواتر از آن حاشا کردن و انکار این اظهارات و اینکه فیلمی که پخش شده جعلی است و اطلاعیهی رسمی دفتر آیت الله جوادی مبنی بر اینکه فیلم احمدینژاد دربارهی هاله نور در محضر آقای جوادی درست بوده است و چه در ماجرای عزل وزیر خارجهاش در حال گفتگو با مقامات سنگال که گفت من او را نفرستاده بودم در حالی که دروغ میگفت و نیز رفتارهایی که گاهی نشان میداد که از حداقل صلاحیتهای اخلاقی برخوردار نیست مانند قصه بگم بگم معروف. چنین آدمی برای دومین منصب رسمی کشور جمهوری اسلامی تأیید میشود و هشت سال بر ملت ایران حاکم میشود او ملتزم به اسلام و قانون اساسی بوده است اما به استناد برخی از گزارشاتی که هیچ شکی نیست که برخی از آنها دروغ و مغرضانه است فوراً حکم میشود به عدم التزام عملی به اسلام و قانون اساسی و ولات فقیه در مورد تعداد زیادی از نامزدها.
مورد دوم:
بحث ردّ صلاحیت عالم و فرهیخته و یادگار امام آقای حاج سید حسن خمینی که به هیچ وجه باور کردنی نبود که چنین برخورد شود و به دنبال ردّ صلاحیت ایشان، ردّ صلاحیتهای تعدادی از عالمان معروف و مسلّم و از محققین موفق و مدرسین سابقهدار و صاحب آثار علمی سنگین و نوآور به هیج وجه قابل دفاع نبوده و به هیچ روی برای مردم ایران قابل قبول نیست به ویژه اینکه آنچه برای ردّ صلاحیت یادگار امام دلیل قرار داده شده است که عدم شرکت در آزمون باشد در دورههای گذشته و حتی در این دوره موارد نقض متعددی داشته است در این مورد نیز چند نکته را یادآوری میکنم.
نکته اوّل:
خود حضرات خوب واقف هستند آنچه در قانون مجلس خبرگان توسط خود آن مجلس به تصویب رسیده است اجتهاد در حد تجزی است نه اجتهاد مطلق.
بنده در همان سال هفتاد و هفت مستقیم از زبان مبارک حضرت آقای مؤمن شنیدم که فرمودند اگر طلبهای بتواند حتی در مسائل ساده فقهی هم نظر بدهد و اجتهاد کند مجتهد متجزی است. علی القاعده اطلاق قانون مذکور نیز همین را اقتضاء میکند.
نکته دوم:
باز اضافه میکنم مکتوب حضرت آیت الله مؤمن در مورد انتخاب حضرت آیت الله خامنهای به مقام رهبری بارها از سوی رسانه و از جمله صدا و سیما منتشر شده است که ایشان فرمودهاند هنگام رأی گیری برای رهبری ایشان، اجتهاد آیت الله خامنهای با بینه شرعیه یعنی شهادت دو نفر عادل ثابت بود و بعداً در مباحث علمی با ایشان مراتب علمی او روشن شد. یعنی در هنگام رأیگیری حضرت آقای مؤمن علم وجدانی نسبت به مقام اجتهاد رهبر معظم نداشتهاند و با شهادت بینهی شرعیه ثابت شده است و براساس این شهادت به رهبری ایشان رأی دادهاند. این راه کاملاً درست بوده و مطابق با موازین شرعیه است. اکنون سؤال بنده این است چگونه اجتهادی که برای منصب رهبری لازم است با بینهی شرعیه و شهادت دو عادل ثابت شدنی است که ثابت شدنی هم هست و هیچ کلام و سخنی در آن نیست همانطوری که فقاهت و مرجعیت یک عالم را نیز میتوان با شهادت دو نفر عالم عادل شرعاً اثبات کرد؛ اما گواهی متعدد علماء و مراجع مسلم تقلید اجتهاد در حد تجزی یک مدرس معروف با داشتن سابقهی سالهای تدریس خارج فقه و اصول را ثابت نمیکند؟
آیا گواهی صریح مراجع که برخی سالها استاد آقای آسید حسن خمینی بودهاند کار بینهی شرعیه را نمیکند؟ در این بین، سخن آقای یزدی نیز ناموجه و غیر قابل قبول است که بفرمایند گواهی علماء و مراجع در امور آخوندی است. سنّت حسنهی بزرگان گذشته همین بوده است که پس از سالها درس و بحث علماء و مراجع ساکن در حوزههای بزرگ، نظیر حوزه نجف و پس از آن قم و مانند آن به شاگردان خود اجازهی اجتهاد میدادند و مردم بر اساس اجازهی اجتهاد آن مراجع بزرگ، کلیهی اموری که مشروط به اجتهاد و فقاهت بود به آن شاگردان وارد در آن بلاد میسپردند.
مورد سوم:
جسارت نباشد که از جملهی آثار وضعی این برخورد در مورد آقای حاج سید حسن خمینی این بود که ضربهای بزرگ به نهاد حوزه و مرجعیّت وارد شد. معلوم است که احترام امامزاده را متولی آن باید نگه دارد. وقتی که شما هیج ارزشی برای مراجع بزرگ عملاً قائل نشدید چگونه از نسل جدیدی که دهها سؤال و شبهه در مسائل دینی دارند را میتوان متعبد کرد که بی چون و چرا سخن بزرگان و مراجع عظیم الشأن را در دیگر مسائل دینی بپذیرند.
وقتی که نهاد مرجعیّت اینگونه عملاً مورد دهن کجی و بی مهری قرار میگیرد پر واضح است که هیچ احترامی برای علمای دیگر باقی نمیماند. همهی ما همیشه یکدیگر را توصیه میکنیم رفتاری نداشته باشیم که مورد سوء استفادهی دشمنان قرار گیرد. آیا حدس نمیزنید حال یا در آینده این عمل به نوعی زمینهی مسرت دشمنان قسم خوردهی اسلام را فراهم آورد که بگویند روحانیت با دست خود روحانیت در ایران شکسته شده است؟
و خاتمه..
نیک میدانید که مجلسی که میخواهد در مورد بزرگترین منصب یعنی رهبری تصمیم بگیرد باید از جایگاه و مقبولیت بالای اجتماعی و سیاسی و مردمی برخوردار باشد؟ اولین مجلس خبرگان رهبری که پس از ارتحال حضرت امام خمینی به آسانی توانست مسالهی مهم رهبری را حل و فصل کند دقیقاً چنین بود. آن مجلس، مجلسی بود که در انتخاباتی کاملاً فراگیر روی کار آمده و مورد قبول همهی اقشار مردم بود، زیرا از همهی طیفهای فکری نماینده در آن بود و در بدو امر همهی اعضای آن از رهبری منتخب حمایت کردند.
آیا فکر میکنید که با این ردّ صلاحیتها که عملاً تأیید شدگان از یک جناح محسوب میشوند مجلسی که روی کار میآید، خواهد توانست آن مقبولیت و پشتوانهی عظیم و لازم مردمی را کسب کرده که اگر روزی قرار شد تصمیمی بگیرد همهی مردم و علما و مراجع بی چون و چرا بپذیرند؟ مساله جای تأمل بسیار دارد. به نظر میرسد حضرات آقایان عزیز در این بحث تأمل و سد ثغور همهی احتمالات را بفرمایند. شاید هنوز دیر نشده باشد.
توفیق خدمت بیشتر را از درگاه خداوند برای همگان و حضرات آقایان محترم خواستارم.
والسلام علیکم و رحمة الله حسین عرب. ۲۲/۱۱/۹۴ مطابق با دوم جمادی الاول ۱۴۳۷
منبع: انصاف نیوز