رویداد۲۴-
مازیار وکیلی: سینمای ایران ذاتاً سینمای تنبلی است. کمتر پیش میآید فیلمسازانی مثل اصغر فرهادی و محمد حسین مهدویان پیدا شوند که از خلاقیت و نبوغ خودشان استفاده کنند تا فیلمهای متفاوت بسازند.
اکثر فیلمسازان جوان منتظرند فیلم یا فیلمهایی موجی ایجاد کنند تا با سوارشدن بر روی آن موج آثارشان را بسازند. مشکل فیلم مفت آباد هم دقیقاً همین است. بین دو دنیا کاملاً متفاوت سرگردان مانده. از یک طرف میخواهد اجتماعی باشد و بخشی از مصائب جامعه اطرافش را بازتاب دهد، از یک طرف هم میخواهد ابزورد به نظر برسد و فضا و موقعیتی جفنگ را برای مخاطب ترسیم نماید. همین سرگردانی باعث شده فیلم نه اجتماعی باشد نه ابزورد.
مهمترین دلیل عدم موفقیت پژمان تیمورتاش کارگردان فیلم در این است که موقعیتهایی که برای پیش بردن فیلمش ساخته به هیچوجه قانع کننده نیستند. اگر فیلمهای کاهانی به عنوان نمونههای موفق یک دنیای جفنگ شناخته میشوند به این دلیل است که کارگردان سنگ بنای فیلمش را بر روی یک موقعیت مرکزی واقعاً جفنگ و بیهوده میگذارد و همان موقعیت جفنگ را در طول فیلم بسط و گسترش میدهد.
برای مثال موقعیت مرکزی فیلم بیخود و بیجهت مسئله اسبابکشی و برگزاری مراسم عروسی است، کاهانی همین موقعیت را میگیرد و به عنوان یک فیلمساز کاربلد آن را مدام گسترش میدهد. اضافهکاری نمیکند و اتفاقات احمقانه را در دل همان موقعیت ابتدایی که واقعاً جفنگ است تعبیه میکند.
اما در مفت آباد تیمورتاش مدام از موقعیتی به موقعیت دیگر میپرد و دائم تغییر فاز میدهد. گاهی ماجرای گم شدن کلید را برجسته میکند، گاهی به دختر معتادی که روی پشت بام خانه پیدا شده میپردازد و در آن میان داستان زن رسول و ارتباطش با ایرج را هم مطرح میکند. از همه بدتر ماجرای قرص خوردن آن سرباز مجهولالهویه است که ضربه نهایی را بر پیکره فیلم وارد کرده و آن را از رمق انداخته است.
این موقعیتهای متعدد باعث شده تمرکز تماشاگر هنگام تماشای فیلم از بین برود و فیلم انسجام لازم را برای تاثیرگذاری نداشته باشد. از طرف دیگر موقعیتهایی که تیمورتاش برای این داستان به ظاهر ابزورد انتخاب کرده رگههای پررنگ اجتماعی دارند. عشق، اعتیاد، طلاق، نابهسامانی مالی مضامین موقعیتهای فیلم مفت آباد هستند. این مضامین احتیاج دارند واکاوی شوند. باید علت وقوع و بروز این مضامین مشخص شود.برای مثال باید معلوم شود چرا برخی از شخصیتهای این فیلم معتاد شدهاند، حداقل باید بخشی از چرایی بروز این بحرانها در رفتار شخصیتها مشخص باشد، اما تیمورتاش فیلم را بینیاز از این توضیحات دیده و علت بروز برخی رفتارها را در شخصیتهای فیلم پیشفرض گرفته و همین امر باعث شده ریشه واکنشهای شخصیتهای فیلم به وضعیتی که در آن گیر اُفتادهاند معلوم نباشد. مثلاً معلوم نیست که چرا آن جوان سرباز عاشق دخترک نسخهپیچ داروخانه میشود و قرص میخورد؟ یا چرا زن رسول به ایرج پیامک میدهد؟ اگر با او سر و سری دارد چرا انقدر زود این قضیه فراموش میشود؟ چرا یکی از شخصیتهای فیلم لال است و حرف نمیزند؟ خودش مایل به حرف نزدن است یا واقعاً لال است؟
این سوالات در حالی بیپاسخ میمانند که باید برای آنها جوابی وجود داشته باشد. چون موقعیتهایی که در فیلم برای شخصیتها وضع شده ریشه در اجتماع دارند و به همین دلیل باید علت گرایش شخصیتها به موقعیتی که دچار آن شدهاند معلوم شود. این وجوه پررنگ اجتماعی که حتی در انتخاب نام فیلم هم روی آن تاکید شده در تضاد با آن وجه ابزورد مدنظر فیلمساز قرار گرفته و کل فیلم را تحتالشعاع قرار داده است.
این در حالی است که موقعیت مرکزی فیلمهای کاهانی اصلاً ربطی به اجتماع اطرافش ندارد و به خودی خود پوچ، جفنگ و احمقانه هستند. همین امر هم باعث گزندگی هر چه بیشتر فیلمهای کاهانی میشود. چون باعث میشود آن موقعیت با فرامتن پیوند بخورد و قابل تفسیر و تاویل باشد. مثل وضعیتی که قهرمان هیچ درگیر آن بود و بدنش کلیه میساخت. اتفاقاً اگر دنیایی که فیلمساز خلق میکند واقعاً جفنگ باشد نمادها تاثیر خودشان را میگذارند. چرا که ذات چنین دنیاهایی پردهپوشی و در لفافه سخن گفتن است و استفاده از نماد لازمه چنین دنیایی است.
تیمورتاش میخواسته صراحت فیلمهای اجتماعی را به جهانی ابزورد بیاورد در حالی که از این نکته غافل بوده که آن صراحت از اساس در تضاد با چنین دنیایی است. تیمورتاش دیالوگنویس خوبی است. دکوپاژ کردن بلد است و میداند چگونه میزانسنهای شلوغ را در یک محیط بسته مدیریت کند که فیلمش شبیه تلهتئاتر نشود. اما مشکل اصلی مفت آباد در فیلمنامه آن است. جایی که دو دنیای متضاد قرار است با هم تلفیق شوند و چون اساساً این کار نشدنی است فیلم مشکل منطقی پیدا میکند.
شاید کیفیت نازل فیلمهای جشنواره امسال باعث شده که مفت آباد در بین منتقدان انقدر طرفدار پیدا کند. اما در همین جشنواره هم فیلم اِو(خانه) را داشتیم که شباهت زیادی به لحاظ فضا و محل رخدادن داستان به فیلم مفت آباد داشت اما چند پله بالاتر از آن میایستاد. مفت آباد ظاهر جذابی دارد. میتواند مخاطب را با دیالوگهای بامزه و فریبندهاش گول بزند. اما نمیتواند مشکلات منطقی فیلم را حل کند. نمیتواند در عین اجتماعی بودن ابزورد هم باشد.
موقعیتهای متعدد و پراکندگی و سرگردانی این موقعیتها انسجام فیلم را زایل کرده و همین عدم انسجام باعث عدم تاثیرگذاری فیلم شده است. تیمورتاش برای ساخت دنیای منحصربه فردی که منظور نظرش بوده احتیاج به نبوغ و خلاقیت داشته، در حالی که تقلید و تکرار از سر و روی مفت آباد میبارد. تقلید و تکراری که آن را چندین پله پایینتر از نمونههای مشابه خودش قرار میدهد و باعث میشود فیلم آن تاثیری را که مدنظر فیلمساز بوده نگذارد و بعد از تماشا به راحتی فراموش شود.