رویداد۲۴- در عرصه فضای سیاسی کشور، بارها مشاهده شده است که افرادی در مسیر دستیابی به مناصب بالاتر و ارتقای مقام ریاستی خود، به بسیج امکانات موجود پرداخته و هر آنچه که به واسطه منصب فعلی در اختیار آنان قرار گرفته است را دستمایه بهرهبرداری شخصی کردهاند. حتی برخی افراد برای دستیابی به مناصب مدنظر خود، به پذیرش برخی مسئولیتها اهتمام میورزند و آن منصب را پلی برای وصال مقصود تصویر میکنند.
مثال موضوع مذکور را میتوان به صورت بارز در مدت زمان شهرداری محمود احمدینژاد در تهران مشاهده کرد که وی با هدف کسب ریاست جمهوری، پای به عرصه شهرداری گذاشت و از تمامی امکانات شهرداری نیز برای نیل به مقصود، بهرهبرداری کرد و به نتیجه نیز رسید.
همچنین محمدباقر قالیباف که برای زمینهسازی حضور در پاستور، پای در رکاب شهرداری تهران نهاد و در طی دوازده سال مسئولیت خود، لحظهای فکر و ذکر ریاستجمهوری از ذهن او خارج نشد و هنوز هم سودای ریاست جمهوری در سر میپروراند.
در ایام منتهی به انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم و در روزهایی که تکاپوی معرفی کاندیدا در میان احزاب و جریانات سیاسی کشور بالا گرفته بود صدایی از جانب جریان اصولگرای کشور بلند شد که حکایت از طرح کاندیداتوری اشخاصی داشت که مدت زمان زیادی از احکام صادره برای آنان از جانب رهبر انقلاب نمیگذشت. افرادی که زمزمههای حضور آنان در انتخابات ریاست جمهوری مطرح شده بود و از برخی تحرکات آنان نیز بیمیلی به حضور، مشاهده نمیشد.
یکی از افراد مذکور، پرویز فتاح بود که از تاریخ صدور حکم ریاست او بر کمیته امداد امام خمینی(ره)، مدت زیادی نمیگذرد و سوابقی همچون وزارت را نیز در کارنامه خود دارد. برخی از اصولگرایان خواستار کاندیداتوری وی در انتخابات بودند و بارها نام او را در مجامع حزبی و جریانی خود به عنوان یکی از کاندیداهای اصولگرا، مطرح کردند.
فرد دیگری که از او صحبت به میان آمد سید ابراهیم رئیسی تولیت جدید آستان قدس رضوی بود که از صدور حکم ریاست او بر این آستان مقدس، مدت زیادی سپری نشده است. بخشی از بدنه جریان اصولگرا با طرح نام رئیسی، کوشید در وهله اول، در جهت شناساندن وی به اصحاب رسانه قدم بردارد و با مدد رسانهها، پیش زمینه ذهنی مناسبی در میان مردم برای حضور او فراهم آورد که نهایتا به کاندیداتوری وی نیز انجامید.
اما آنچه قابل توجه است منش مجزا و متفاوت دو رئیس مذکور نسبت به دعوت اصولگرایان از آنان برای کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم است. دو شخصی که به تازگی توسط رهبری به مناصبی برگزیده شدهاند و اولین انتخابات ریاستجمهوری است که در دوران مدیریت جدید خود، با آن مواجه میشوند.
پرویز فتاح رئیس کمیته امداد و وزیر اسبق نیرو و شخصی که در طی سالها فعالیت، مدیریتهای اجرایی گوناگونی را تجربه کرده است در پاسخ به درخواست اصولگرایان برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری گفت: «من از رهبری خجالت میکشم؛ ایشان تازه حکم تصدی کمیته امداد را به من دادهاند و حالا یک نیمچه امیدی برای محرومان جامعه ایجاد شده، من این را خلاف مروت و جوانمردی میدانم که حکم ایشان را نادیده بگیرم و شال و کلاه کنم و در انتخابات، نامزد شوم.»
خجالت فتاح از رهبری برای اینکه کاندیدای ریاستجمهوری شود نشان میدهد که حداقل او در ظاهر با هدف کسب مناصب بالاتر، مسئولیت کمیته امداد را نپذیرفته است و هدفش در وهله اول، کمک به محرومان بوده است و زمان کاندیداتوری را به آینده محول نموده است.
اما سید ابراهیم رئیسی که او هم به تازگی از رهبر انقلاب، حکم تولیت آستان قدس را گرفته است با برنامهریزی قبلی و بلافاصله پس از زمینهسازی طرح نامش توسط رسانهها، اقدام به نام نویسی در انتخابات ریاست جمهوری کرد و خود را مهیای پذیرش مسئولیتی خطیر نشان داد.
رئیسی که تا پیش از این، شخصیتی ناشناخته در میان مردم بود و در پرونده کاری او، مناصب قضایی دیده میشود و نشانی از هیچگونه سوابق اجرایی مشاهده نمیشود عزم خود را برای دستیابی به بالاترین مقام اجرایی کشور، جزم کرد و پای در گود رقابت نهاد.
با اینکه رهبر انقلاب در حکم انتصاب رئیسی به تولیت آستان قدس رضوی، سفارش اکید نمودهاند که باید این «فرصت کم نظیر» را مغتنم شمرد و همه توش و توان را مصروف آن ساخت اما در عمل، مشاهده شد که در مسیر کاندیداتوری ریاست جمهوری، بسیاری از برنامهها به نحوی پیش برده شد که موجبات شناساندن تولیت به مردم را فراهم نماید و در ظاهر، همه توش و توان، صرف آستان قدس نگردید و در حال حاضر نیز این ظرفیت عظیم، در جریان رقابت های انتخاباتی، معطل مانده است.
با اینکه رهبر انقلاب در حکم خود به سید ابراهیم رئیسی میفرمایند: «خدمت به زائران آن بارگاه مقدس بویژه ضعفاء و نیازمندان را از رؤس برنامههای خود قرار دهید....خدمت به مجاوران و بویژه مستمندان و مستضعفان وظیفهی دیگری است که شایسته است به آن اهتمام ورزید...» و در پایان متن حکم نیز بار دیگر موارد مذکور را تکرار میکنند اما در مدت یک سالی که از مسئولیت رئیسی میگذرد اجرای این برنامهها یا در ابتدای راه است و یا به عکس گرفتن آقای رئیسی با محرومان خلاصه شده است و با وجود تاکید چندباره رهبری بر خدمت به محرومان، هنوز یک سال از تاریخ صدور حکم، سپری نشده است که زمزمههای کاندیداتوری رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری مطرح میشود و در عمل نیز به ثبت نام میانجامد.
با وجود تاکید رهبر انقلاب بر هفت نکته مهم در حکم رئیسی، باید از تولیت آستان قدس رضوی پرسید چگونه از این همه مشغله برای ایشان فراغتی حاصل شده است که سودای ریاست جمهوری در سر میپروراند؟ آیا این نکات، اجرایی شده است که ایشان پس از یک سال، عزم خود را برای کسب عنوان ریاست جمهوری جزم نموده است؟
آیا وی به جز همین یک سال که شاید از آن بتوان در قالب «مدیریت اجرایی» نام برد سوابق اجرایی دیگری نیز در پرونده کاری خود دارد که میخواهد بالاترین مقام اجرایی کشور شود و یا هدف او از پذیرفتن مسئولیت آستان قدس، رزومه سازی برای انتخابات بوده است؟ به نظر میرسد آقای رئیسی باید قدری بیشتر تامل نماید تا آینده سیاسی خود را با اشتباهی استراتژیک به خطر نیندازد.