رویداد۲۴- بار دیگر انتخابات ریاست جمهوری فرا رسید و ملت ایران بار دیگر خود را برای انتخابی حساس و سرنوشتساز آماده میکند. انتخابی که سرنوشت چهار ساله ملت ایران را مشخص خواهد کرد.
در انتخابات ریاست جمهوری همیشه محور شعارهای کاندیداهای ریاست جمهوری مسائل اقتصادی بوده است. اقتصاد و معیشت مردم بهعنوان اصلیترین نیاز ملت ایران همیشه بخش اصلی و اعظم شعارهای کاندیداهای تمامی ادوار ریاست جمهوری را به خود اختصاص داده است.
محوریت شعارهای اقتصادی ربط چندانی به گرایش سیاسی کاندیداهای ریاست جمهوری نداشته است. چه اصولگرایان و چه اصلاحطلبان در ادوار مختلف انتخابات ریاست جمهوری محور شعارها و کمپینهای انتخاباتی خود را مسائل اقتصادی قرار میدهند. بعد از مسائل اقتصادی با فاصله فراوان مسائل سیاسی محور بحثهای انتخابی خواهد بود و متأسفانه سهم فرهنگ در شعارهای انتخابی کاندیداهای محترم ریاست جمهوری چیزی نزدیک به صفر است.
شاید بهجز یکی دو مورد استثنا در تمامی این سالها برنامهی فرهنگی خاصی را از کاندیداهای ریاست جمهوری شاهد نبودیم که بتوان آن را یکی از شاخصههای اصلی کمپینهای تبلیغاتی آنان دانست. وقتی فرهنگ با آن گستره عظیم نقشی در برنامههای کاندیداهای ریاست جمهوری ندارد تکلیف هنر بهعنوان بخشی از فرهنگ پیشاپیش مشخص است.
هنرمندان ایرانی در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از بزرگترین و افتخارآورترین اقشار جامعه بودهاند. شاهد مثال این ادعا هم جوایز متعددی است که هنرمندان ما از جشنوارههای مختلف جهانی گرفتهاند. اما تا به این لحظه بهاندازه افتخارات، توجه نصیب هنرمندان نشده است. حداقل توقع هنرمندان این است که پیچیدگیهای بوروکراتیک اخذ مجوز در ایران به حداقل برسد و بعد از صدور مجوز کسی نتواند در ارائه آثار هنریشان مزاحمت ایجاد کند. هنرمندانی که علیرغم تمام پیچیدگیهایی که در تمام این سالها با آن مواجه بودهاند بیشترین افتخار را برای کشور ایران به ارمغان آوردهاند.
هنوز از کسب اُسکار دوم اصغر فرهادی و جایزه گِرَمی کیهان کلهر مدت زمان زیادی نگذشته است. کیهان کلهر در حالی بهعنوان نماینده جامعه موسیقی ایران به افتخاری چنین عظیم دست پیدا کرده است که هنوز نمیتواند در یکی از استانهای ایران کنسرت برگزار کند.
هنرمندان ایرانی در مقابل چنین افتخارات عظیمی توقع دارند که حداقل با آنان با زبان تکریم سخن گفته شود. نه اینکه بعد از کلی دوندگی و کسب مجوزهای لازم در آخرین لحظه توسط نهادهای غیرمرتبط مجوز اجراهایشان باطل و زحمت چندین ماهه آنها به باد برود. هنرمندان ایرانی توقع ندارند که به آنها به چشم کسانی که به چهارچوبها و هنجارها بستگی چندانی ندارند نگاه شود بلکه توقع دارند بهعنوان یکی از تاثیرگذارترین اقشار جامعه به آنها توجه شود.
در هیاهوی انتخابات ریاست جمهوری حداقل توقع هنرمندان از کاندیداهای محترم این است که برنامه منسجمی برای بخش هنر داشته باشند نه آنکه به عبارات کلی و نسنجیده بسنده کنند. شگفتی اول را آقای رئیسی رقم زدند که اعلام کرد برای تمامی هنرها برنامه دارند و هنر را بخش مظلوم فرهنگ میدانند.
در برابر این اظهار نظر جناب رئیسی چند سؤال در ذهن مخاطب ایجاد میشود که لازم است از ایشان پرسیده شود. جناب آقای رئیسی شما که بهدرستی هنر را مظلومترین بخش فرهنگ ایران زمین میدانید چهکار قابل ذکری برای موسیقی ایرانی انجام دادهاید؟ آیا جز این است که در شهر محل خدمت شما مشهد مقدس بهدفعات کنسرتهای مجوزدار موسیقی لغو شده؟ آیا شما اعتراضی به این مسئله داشته اید؟ جناب رئیسی یکی از هفت هنر شناخته شده در سطح جهانی حرکات موزون است. زمانی که میگویید برای تمامی بخشهای هنر برنامه دارید منظورتان دقیقاً چیست؟ یعنی برای بخش حرکات موزون هم برنامه خاصی در نظر دارید؟ قطعاً جواب شما به این سؤال منفی است. قطعاً منظورتان این نبوده که برای حرکات موزون هم برنامه دارید. قطعاً قصد ترویج تمامی بخشهای هنر را ندارید. اما میدانید چرا چنین خطایی از شما سر میزند جناب رئیسی؟ علتش آن است که حداقل توجه را به مسائل هنری دارید. این توجه حداقلی بهقدری واضح است که چنین اشتباه فاحشی انجام میدهید. نهتنها شما که اغلب کاندیداهای ریاست جمهوری ما نگاهشان به هنر چنین چیزی است. هنر برای آنان امری زینتی و غیرضروری است که بیشتر مزاحم است تا لازم. با چنین دیدگاهی نمیشود با هنرمندان با زبان تکریم سخن گفت. چون پیش از حضور در عرصه انتخابات برنامه مشخص و مدونی وجود ندارد رخ دادن چنین اشتباهات فاحشی زیاد دور از انتظار نیست.
بله، بنده هم با جناب رئیسی موافقم که هنر مظلومترین بخش فرهنگ در جامعه است. اما متأسفانه برنامه چندان مدونی برای رفع مظلومیت از این قشر افتخارآفرین وجود ندارد. قشری که در تمام دورههای انتخابات ریاست جمهوری بیش از آنکه مورد توجه قرار گیرند، نادیده گرفته شدهاند.
اکثر سیاستمداران ما از هنرمندان بهعنوان ابزاری برای جمعآوری رأی استفاده میکنند. هیچگاه دغدغه آنها را نمیشنوند و به آنان توجهی نمیکنند. خانههای موسیقی را در نهادهای تحت امرشان تعطیل میکنند و ژست هواداری از هنر میگیرند. حتی اگر دولتی سر کار بیاید که با هنرمندان نرمش بیشتری نشان دهد آنها در برابر نرمشهای آن دولت مقاومت میکنند. سالنهای سینمای تحت نظارتشان را در اختیار فیلمهای مجوزدار قرار نمیدهند. فیلمهایی تولید میکنند که در کف انتهای جدول فروش سالیانه فیلمها قرار میگیرند. از بودجه بیتالمال برای ساخت آثار نازل استفاده میکنند. کمترین فایده و بیشترین سر و صدا را برای هنر دارند و در آخر مدعی هنر و حمایت از هنرمند هم هستند.
مشکلات هنرمندان چنین برخوردهایی است. برخوردهایی که در تضاد با روح هنر قرار دارد. برخوردهایی که آزادی هنرمند را میگیرد و او را مأیوس و نااُمید میسازد. کاندیداهای محترم دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بهتر است به جای کلی گویی و شعارهای پرغلط و پر اشکال برنامههای مدون و مشخص خودشان را برای رفع نیازهای واقعی هنرمندان اعلام دارند و بگویند چه خواهند کرد که هنر همپای افتخاراتش قدر بیند و بر صدر نشیند.