صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

شنبه ۰۳ دی ۱۴۰۱ - 2022 December 24
کد خبر: ۵۴۶۶۸
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۵ - ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۶

چرا رأی دهیم؟

«تضاد» از اساسی‌ترین امور اجتماعی است و از این رو، برای بحث از «صلح» و «گفت‌وگو» نخست باید به «تضادهای» درون یک جامعه توجه داشت.
رویداد۲۴-«تضاد» از اساسی‌ترین امور اجتماعی است و از این رو، برای بحث از «صلح» و «گفت‌وگو» نخست باید به «تضادهای» درون یک جامعه توجه داشت. 

متأسفانه در ایران دموکراسی را با «انتخابات» می‌شناسند و آنها را «یکی» می‌پندارند. این خطایی است که برخی از بزرگان و متفکران ما مرتکب شدند و بدل به اشتباه رایجی شد. در حالی که انتخابات تنها «یکی» از نهادهای دموکراسی است.

به میزانی که جامعه رشد پیدا کند «مطالبه مشارکت سیاسی» بیشتر می‌شود و باید کانال‌هایی وجود داشته باشد تا بتوانیم این مطالبات را در مسیر صلح‌آمیز، کانالیزه کنیم. یکی از راه‌هایی که انسان در قرون جدید به آن رسیده «سیستم‌های دموکراتیک» است و یکی از نهادهایی که در سیستم دموکراتیک شکل گرفته «انتخابات» است.

«انتخابات» می‌تواند تا حدی تضادهای حوزه سیاسی را کانالیزه کند و مجرایی شود برای اینکه این تضادها در مسیر هماهنگی‌های بیشتر سوق پیدا کند و به خشونت‌های فیزیکی که می‌تواند حیات‌اجتماعی را به خطر اندازد، منجر نشود. بنابراین، باید «انتخابات» را پاس بداریم.

بحث ما در این گفتار مربوط به موضوع «صلح، گفت‌وگو و انتخابات‌سیاسی» است، اما از دیدگاه جامعه‌شناختی بحث نخواهیم کرد بلکه موضع ما بحثی نظری در حیطه «فراجامعه‌شناسی» خواهد بود؛ به این معنا که بیشتر بینش‌هایی شخصی است که متکی به مطالعه تجربی نیست.
بر مبنای نگاه فراجامعه‌شناختی به جامعه، معتقدم که «تضاد» از اساسی‌ترین امور اجتماعی است و از این رو، برای بحث از «صلح» نخست باید به بحث «تضاد» پرداخت؛ چراکه میان «صلح» و «تضاد» پیوند وثیقی برقرار است.

به نظر می‌رسد در حیات اجتماعی، چند مقوله جدی «تضاد» وجود دارد که در این میان، «میل» نخستین مقوله تضاد است. آدمی امیال گوناگونی دارد و این امیال، به‌طور معمول در شرایط مختلف در تقابل با امیال دیگر اعضای جامعه قرار می‌گیرد. بنابراین، ما تقابل امیال را در درون حیات انسانی شاهد هستیم و این به گمان من، بنیادی‌ترین منبع آفرینش تضاد است؛ چراکه معمولاً ارضای امیال هرکس معطوف به عدم ارضای امیال دیگری است؛ تنها در موارد محدودی، امیال می‌توانند همسو شوند که یکی از آن موارد استثنا، روابط عاشقانه است.

منبع دوم تضاد، «مواضع» است. هر یک از ما در درون جهان اجتماعی، موضعی داریم و آن موضع، الزاماتی را بر ما تحمیل می‌کند. براین اساس، موظف می‌شویم آن الزامات را دنبال کنیم و در نتیجه الزامات موضعی که ما اشغال کردیم با الزامات موضعی که دیگران اشغال کردند، در تقابل قرار می‌گیرد که در نهایت، منشأ آفرینش تضاد می‌شود.

منبع سوم تضاد، «منافع» است. البته منافع با دو منبع پیش، در ارتباط قرار می‌گیرد. معمولاً آدم‌ها، با توجه به اهداف و مقاصدشان، منافع متفاوتی دارند و منافع هم اغلب با منافع دیگران همسو نیست و طبیعتاً، می‌تواند منشأ آفرینش تضاد باشد.

مورد چهارم، «تعلقات» انسان‌ها است. ما به طور معمول به گروهی، جریانی و جمعی تعلق داریم. این تعلقات به طور طبیعی گروه‌ها را از هم متمایز کرده و «ما» و «آنها» ایجاد می‌کند که این مقوله نیز می‌تواند تضاد آفرین باشد.

منبع پنجم تضاد، «ایدئولوژی‌ها» و «عقاید» است. منظور از ایدئولوژی، نظام‌های اعتقادی هستند که وضع و اهداف معینی را مشروعیت می‌بخشند. به‌طور معمول ایدوئولوژی‌ها پوششی برای چهار مورد قبل بشمار می‌روند اما خود نیز می‌توانند عامل ایجاد کشمکش و تضاد باشند. معتقدم، این پنج منبع تضادآفرین در درون حیات اجتماعی وجود دارد.

بر این اساس، تضاد یکی از عناصر اساسی حیات اجتماعی است. اما واقعیت این است که وقتی انسان‌ها در موقعیت‌های کشمکش‌آمیز قرار می‌گیرند، نمی‌توانند در همه موارد، درگیر تضاد شوند. در نتیجه انسان‌ها ناچار می‌شوند در موارد معینی رو به سازش بیاورند. از این منظر، معتقدم، در حیات اجتماعی، «تضاد» اصل است و «سازش» فرع بر کشمکش است.

اینجا و در بحث از تضاد، طبیعتاً با مسأله «صلح» نیز مواجه می‌شویم؛ اینکه صلح چیست؟ اگر بخواهیم صلح را به شکل ارزشی و آرمانی تعریف کنیم، موضع ما از حالت علمی خارج شده و هنجاری می‌شود. بنابراین، باید آن را به گونه‌ای تعریف کرد که در درون «مطالعات جامعه‌شناختی» جایی داشته باشد.

معتقدم، صلح «شرایط امکان تعامل غیرخشونت‌آمیز در سطوح بیناشخصی تا ساختاری» است. به این اعتبار، از صلح می‌توانیم به دو گونه صحبت کنیم؛

نخست «وجه سلبی»؛ یعنی، گاهی شرایط برای صلح به نحو سلبی فراهم است و شرایط تضادآفرین یا وجود ندارد یا به حداقل رسیده است.

دوم «وجه ایجابی»؛ شرایط واقعی وجود دارد که امکان تعامل غیرخشونت‌آمیز را فراهم می‌کند.
در این بحث، بیشتر به «وجه سلبی صلح» تمرکز خواهیم داشت. برای اینکه «شرایط امکان تعامل غیرخشونت آمیز» فراهم شود، باید بتوانیم، تضادها را کانالیزه کرده و مجاری‌سازی کنیم تا تضادها یا بالفعل نشوند یا اگر شدند به وسیله ساز و کارهایی منجر به استفاده از زور فیزیکی نشویم. معتقدم خشونت «تعاملات مبتنی بر زور برهنه» است. باید بتوانیم منابع تضاد را مهار و آنها را معطوف به هماهنگی و سازش کنیم.

از جمله قلمروهایی که بسیار می‌تواند منشأ تضاد باشد، قلمرو «مشارکت‌سیاسی» و تصمیم‌گیری برای واحد اجتماعی است. این واحد اجتماعی می‌تواند سرزمین، ملت، کشور و… باشد. به میزانی که جامعه رشد پیدا کند و افراد خود را واجد توان مشارکت ببینند، مطالبه مشارکت سیاسی بیشتر می‌شود و باید کانال‌هایی وجود داشته باشد تا ما بتوانیم این مطالبات را در مسیر صلح‌آمیز کانالیزه کنیم. یکی از راه‌هایی که انسان در قرون جدید به آن رسیده «سیستم‌های دموکراتیک» است و یکی از نهادهایی که در سیستم دموکراتیک شکل گرفته «انتخابات» است.

متأسفانه در ایران معمولاً دموکراسی را با «انتخابات» می‌شناسند و آنها را گویا یکی می‌دانند! این خطایی است که برخی از بزرگان و متفکران ما انجام دادند و این اشتباه رایجی شد؛ این در حالی است که انتخابات تنها «یکی» از نهادهای دموکراسی است؛ دموکراسی ابعاد مختلفی دارد و تنها رأی دادن نیست. از اصول دیگر دموکراسی این است که حاکمان را مردم انتخاب کنند، توزیع قدرت در درون سیستم صورت گیرد، پاسخگویی به مردم و نظارت بر حاکمان بسیار جدی باشد و… بنابراین ما در ایران یکی از اضلاع دموکراسی را پر رنگ‌تر داریم و آن هم «انتخابات» است و امیدواریم که با اجرایی شدن اضلاع دیگر، دموکراسی در ایران تکمیل شود.

معتقدم، ساز و کارهایی همچون انتخابات می‌تواند تا حدی تضادهای حوزه سیاسی را کانالیزه کند و مجرایی شود برای اینکه این تضادها در مسیر هماهنگی‌های بیشتر سوق پیدا کند و به خشونت‌های فیزیکی که می‌تواند حیات‌اجتماعی را به خطر بیندازد، منجر نشود. بنابراین، باید «انتخابات» را پاس بداریم.

طبیعتاً در مسیر انتخابات امکان «گفت‌وگو» وجود دارد و اساساً گفت‌وگو در معنای عام کلمه یکی از ابزارهایی است که می‌تواند تضادها را در مجاری صلح‌آمیز به حرکت درآورد. البته معنای گفت‌وگو این نیست که حتماً طرفین با هم به توافق برسند و بر مبنای استدلال عمل کنند و استدلال برتر را بپذیرند، اساساً چنین چیزی نیست. این آرمانی است که هابرماس مطرح می‌کند که ما باید به جامعه‌ای برسیم که در آن تنها زور ممکن «زور استدلال» باشد. این یک امر آرمانی است. اساساً جامعه آرمانی یا اتوپیا یک امر جامعه‌شناختی نیست و بیشتر یک معیار است تا انسان وضع موجود را با آن اتوپیا مقایسه کند و آن را اندکی بهبود بخشد.

بنابراین، گفت‌وگو نمی‌تواند به‌طور حتم منجر به سلطه استدلال برتر شود، بلکه تا حدی می‌تواند پتانسیل کشمکش را مهار کند و امکانی برای هماهنگی‌های موقت فراهم کند. دموکراسی هم همین است، دموکراسی جایی نیست که بهترین و شایسته‌ترین افراد به‌طور حتم به قدرت برسند، بلکه حوزه‌ای از بحث و مجادله است و در آن رسانه‌ها و دیگر قدرت‌ها هم حضور دارند و نباید آن را به صورت یک سیستم آرمانی دید. به این اعتبار، می‌توان گفت در میان سیستم‌های موجود برای اداره یک کشور، دموکراسی مطلوب‌تر است.

بنابراین، پیوند وثیقی بین دموکراسی، کشمکش و ساز و کارهای مدرن وجود دارد و بشر جدید در حال رسیدن به حدی از عقلانیت است که بتواند منابع تضاد را کانالیزه کند. در این میان، «انتخابات» یکی از مجاری است که می‌تواند به کانالیزه شدن تضادهای سیاسی کمک کند تا از رفتار خشونت‌آمیز پرهیز کنیم. البته باید در این ساز و کارها به اقلیت‌های محذوف توجه داشته باشیم و معیارهای جنسیت و قومیت را کنار بگذاریم.

منبع: روزنامه ایران- حسن محدثی؛ استاد جامعه‌شناسی
نظرات شما