رویداد۲۴-آنهایی که با مثنوی مولوی دمخورند و داستانها و تحلیلهای مولانا را پی می گیرند قطعا داستان معروف مسجد مهمان کش را به یاد دارند.
داستان گذار مردي غريب به شهري كه مسجدي ميهمانكش داشت و كس را تاب شبزندهداري و ماندن در اين مسجد نبود. اما آن مرد غريب، شبي ميهمان مسجد ميشود و به رغم شنيدن بانگهاي سخت و هولآور به قلب تاريكيها ميرود. او به كاري كه ميكرد ايمان داشت و يقيني چون فولاد.
گفت با خود هين ملرزان دل كزين
مُرد جان بددلان بييقين
وقتآن آمد كه حيدروار من
ملكگيرم يا بپردازم بدن
و با شيرجه به قلب ناآگاهي و تاريكي راز آن را برملا ساخت.
شمع بود آن مسجد و پروانهاو
خويشتن درباخت آن پروانهخو
پربسوخت او را وليكن ساختش
بس مبارك آمد آن انداختش
و در نهایت راز و سرّ آن هیابانگهای ملالانگیز را در مییابد و طلسم بیخبری و ناآگاهی را شکسته و از مسجد مهمانکش به سلامت بیرون میآید.
میانه: اگر در تاریخ ایران بعد از انقلاب کمی غور و تامل کنید، آوردن لفظ مذاکره با آمریکا برای هر فرد و گروهی هزینهبردار بود . چه افرادی از اهل سیاست و فرهنگ که تنها به دلیل همین پیشنهاد مذاکره، با طعن و لعن مخالفان روبرو شدند و نهیبهای مهیب آنها را شنیدند و به دلیل شرایط روزگار خاموشی گزیدند و حتی از کار و سیاست کناره گرفتند. در واقع سالها و سالها بود که نفس مذاکره با آمریکا به تابویی برای دولتمردان ایران بدل شده بود. کسی را یارای پای نهادن در این وادی نبود. تهمتهای درشت و همجهها و هیابانگهای مخالفان زهره از هر فردی میربود و از آنها شجاعتستانی میکرد. یک سوال بدیهی اما در ذهن هر فردی مینشست؟ آخر نفس مذاکره مگر چه ایرادی دارد و چه آسیبی میزند که نخواهیم انجامش دهیم.ما با صدام که دهها هزار جوان ما را به خاک و خون کشید مذاکره کردیم، و چرا با اربابش مذاکره نکنیم. مگر از سخن گفتن و گفت وگو ضرری هولناک به ما وارد می شود که بخواهیم تن بزنیم و از آن اجتناب کنیم؟ البته برخی مذاکرهها درماجرای عراق و افغانستان صورت میگرفت اما آنها هم علنی نبود و پشت پرده رخ میداد تا به قول برخی، قبح و هیبت ماجرا نشکند.
اما از قرار و به قول مولانا : مهلتی بایست تا خون شیر شد.
زمان باید میگذشت و شرایط باید تغییر میکرد، ذهنها باید آماده میشد و علاوه بر آن و مهمتر از همه اینها باید فردی پای به میدان می نهاد که مرد میدان شکستن این ترس و واهمه بود. مردی که بتواند با اتکاء به دانش و مهارت و بیهراس از طعن و تشنیع برخی حسودان و طاعنان داخلی، گام در این وادی درشتناک نهد و شاهد پیروزی را در آغوش نهد.
انجام: اکنون که به نتیجه این مذاکره نگاه میکنیم. مهمترین وجه آن، وجه فرهنگی است که قدسیت زدایی از مذاکره با آمریکا است که دولت آقای روحانی آن را شکست. این که ترس نداشته باشیم و فرهنگ ترس از مذاکره را باید به کناری نهاد و به جای آن فرهنگ شجاعت و دلیری در این میدان را به میان آورد.مذاکرهای که یکی از میوههای فرجامین آن نشان دادن توان و ظرفیتهای فرهنگ دیپلماسی و دانش و مهارت ایرانیان در عرصههای سیاسی بود.آقای روحانی و تیمشان نشان دادند که ترس از مذاکره وقتی محلی از اعراب دارد که شما به دانش و تواناییهای فرزندان ایران در عرصههای دیپلماسی شک کنی. نخواهی بپذیری که اگر عدهای در عرصههای نبرد فیزیکی و ساخت سلاح و موشک و ... گامهای بلندی برداشتند که دست مریزاد بر آنها، عده ای دیگر در عرصههای مذاکره و دیپلماسی نیز توانایند ومیتوانند در ارتفاعهای بالاتری پرواز کنند. آقای روحانی و تیم وزارت خارجه به سرپرستی آقای ظریف، به ما باوراند که انقلاب در عرصههای دیپلماسی عقیم نماند و فرزندانی برومند و توانا تربیت کرد. نگرانیهای مخالفان برجام در داخل و خارج( اسراییل و لابی تندرو ضد ایران در آمریکا و عربستان و کشورهای مخالف ایران) و فریادهای اسپند برآتشگونه آنها، تاییدی است بر چنین ادعایی. هیابانگهایی که هر روزه به هوا بلند میشود، اما با شکیبایی تیم دولت اثرات آن روز به روز کمتر و کمتر خواهد شد.