رویداد۲۴-
مازیار وکیلی: در ایران و جهان کارگردان هایی وجود دارند که کارگردانی شغل آنها است. از این راه ارتزاق میکنند و اگر به کارنامه هنریشان نگاه کنی همه جور فیلمی در آنها به چشم میخورد. گاهی ملودرام میسازند و گاهی کمدی. زمانی که فیلم نسازند به تلویزیون سر میزنند و سریال میسازند. زیاد برایشان مهم نیست کارنامه هنریشان چقدر سنگین و وزین باشد. آنها بیشتر به فکر این هستند که در بدنه سینما باقی بمانند و با فروش هر چه بیشتر فیلمهایی که میسازند زمینه فعالیت بهتر و راحتتر را برای خودشان مهیا سازند.
اینکه کارگردانی شغل کسی باشد چیز بدی نیست. در خارج از ایران هم چنین کارگردانانی وجود دارند. منتها فرق آن کارگردانان با نمونههای وطنی در این است که بستر فعالیت به لحاظ حرفهای برای آنها مهیاتر است. مقدم هم چنین کارگردانی است. کارش را از سینما آغاز کرده و مدتها دستیار بوده و بعد از دستیاری به عرصه فیلمسازی ورود کرده و کلی فیلم در ژانرهای مختلف ساخته. هر موقع هم که شرایط و بستر کار در سینما برایش مهیا نبوده سری به تلویزیون زده و سریال ساخته. گاهی آثار سینمایی او از کیفیت بهتری برخودار بوده و گاهی هم فیلمهای بسیار ضعیفی ساخته. اما هدف اصلی برای او همان مسئله باقی ماندن در بدنه سینمای کشور است.
نهنگ عنبر فروش فوقالعادهای داشت. آن فروش فوقالعاده هر کارگردانی را برای ساخت ادامه فیلم اول مجاب میکرد. مقدم هم سریع دست به کار شد و قسمت دوم نهنگ عنبر را روانه پرده سینماها کرد. معیار موفقیت برای چنین فیلمهایی (مثل گشت2) میزان فروش آنها است. نهنگ عنبر2 هم رکورد فروش افتتاحیه در سینمای ایران را شکسته و این بدان معناست که در رسیدن به اهداف خود موفق بوده.
اما در نهایت نهنگ عنبر2 به لحاظ کیفیت سینمایی جایی هم سطح و هم ردیف گشت2 میایستد. یک شهر فرنگ خوش آب و رنگ که از هر چیزی ذرهای برداشته و درون فیلم جاسازی کرده تا مردم ببینند و لذت ببرند و فیلم بفروشد. یک رضا عطاران سرحال و در اوج هم دارد که انگار به اکسیر و کیمیا دست یافته و هر کاری که میکند مردم دوست دارند. جمع این دو عنصر علیالقاعده متضمن فروشی رویایی است، اتفاقی که برای نهنگ عنبر2 هم اُفتاده و فروش فیلم تا به این لحظه رویایی بوده است.
اما مشکل کمدیهای سالهای اخیر این است که به حداقلها اکتفا کردهاند. اینکه کمدیهای ما از چهارچنگولی بهتر باشند امتیازی محسوب نمیشود. نهنگ عنبر2 را با اجارهنشینها مقایسه نمیکنم آن را با مکس خود سامان مقدم مقایسه میکنم. در همین قیاس هم نهنگ عنبر2 به لحاظ کیفیت فرسنگها با مکس فاصله دارد.
مسئله این است که نگاه کشکولی و سطحی فیلمسازان ما به ژانر کمدی باعث شده تا آثاری نازل در این ژانر تولید شود. ردیف کردن سکانسهایی پشت سر هم و سرهم بندی کردن چند موقعیت خندهدار اسمش کمدی ساختن نیست. کمدی اسلوب خودش را دارد و جهانی گزنده و متفاوت میسازد. مشخص است که در آثاری مثل گشت2 و نهنگ عنبر2 فیلمنامه خاصی وجود نداشته و همه چیز بر پایهی توانایی بازیگران پیریزی شده است. فرخنژاد و عطاران هم بازیگران توانمندی هستند و میتوانند این آثار را به سر منزل مقصود برسانند.
نگاهها به ژانر کمدی باید عوض شود، فیلمسازان ما باید با حوصله بیشتر و دقت فراوان برای ساخت فیلم در این ژانر اقدام کنند. کمدی ضعیف ساختن کاری ندارد اما کمدی خوب ساختن کار بسیار دشواری است. یک دست درآوردن آثار کمدی کار بسیار سختی است. چون احتیاج دارد به اندازه تمام طول یک فیلم موقعیت بامزه و منطقی داشته باشی. یا انقدر در نوشتن شوخیهای کلامی ماهر باشی که بتوانی تا انتها فیلم را بر پایه گفت و گوها پیش ببری. برای همین هم هست که کمدی ساختن احتیاج به ریاضت و حوصله دارد. تخصص ویژهای میخواهد و برای گرفتن خنده از تماشاگر باید بتوانی وضعیتی درست را در لحظه درست بسازی. اتفاقی که در کمدیهای ایرانی کمتر میاُفتد.
شاید بتوان بخشی از این معضل را گردن سانسور انداخت اما سانسور تمام مسئله نیست. بحث خلاقیت هم در میان است. سامان مقدم خلاقیت لازم را برای ساخت کمدی ندارد. نهنگ عنبر2 برای خنداندن تماشاگر هر کاری میکند، حتی منطق فیلم اول را هم نقض میکند. به فیلم اول وفادار نمیماند و هر چیزی را که خندهدار به نظر میرسیده درون دومی میریزد تا شاید فیلم دوم جذابتر شود. کاراکترهای ضروری فیلم اول را حذف یا تعدیل میکند تا با حواشی نالازم قسمت دوم را پر کند. مشکلی که قسمت اول نهنگ عنبر نداشت و دومی دارد همین است. اولی انسجام بیشتری داشت و از دل آن انسجام موقعیتهای کمدیاش را میساخت. اما این یکی زیادی تکهتکه و غیر منسجم است.
مشکل بعدی نهنگ عنبر2 تغییر فازهای مداومش از کمدی به رُمنس و از رُمنس به ملودرام است. این تغییر فازهای ناگهانی ربط مستقیمی به عدم انسجام فیلم و نگاه کشکولی فیلمساز به داستان دارد. چون فیلمساز میخواسته از هر چیزی اندکی در فیلمش بگنجاند بدون اینکه خط سیری منطقی این چیزها را به هم مرتبط سازد این تغییر فازها را مجاز دانسته در حالی که این تغییر فازها باعث تشتت فیلم شده است. برای همین هم هست که فصل رویاگونه فیلم و گریه ارژنگ صنوبر در بالن مبهم باقی میماند و در تضاد کامل با پایان شوخ فیلم قرار میگیرد.
نهنگ عنبر2 مشکل دیگری هم دارد و آن این است که چندان خندهدار نیست. جزدر یکی دو فصل خنده جاندار و همه جانبهای از سوی تماشاگران نمی شنویم. اما نکته مثبت فیلم را میتوان در بامزه درآوردن کلیت این فصول پراکنده دانست. هر چند که این نکته مثبت هم دستاورد خاصی برای فیلم محسوب نمیشود. نهنگ عنبر فیلم جدیای نیست. بامزه هست اما جدی نه.
فیلم کمدی را با جدیت ساختن خلاقیت میخواهد. خلاقیتی که سامان مقدم به عنوان نویسنده ندارد. وگرنه در زمینه کارگردانی نهنگ عنبر فیلم متوسطی است. سامان مقدم این اصل مهم را که کارگردان باید در فیلم کمدی گم باشد به خوبی رعایت کرده. شاید بتوان تنها ضعف مهم کارگردانی فیلم را تعدد نماهای هلیشات آن دانست که در جاهایی منطق درستی ندارد. نهنگ عنبر2 میفروشد و مردم هم سراغش میروند. منتها اشکال کار در طولانی مدت ظهور پیدا میکند و آن این است که چنین فیلمهایی سلیقه درستی برای تماشاگران نمیسازند. برای بهبود سلیقه مردم نیاز به فیلمهای بهتر و جدیتری در این ژانر داریم. فیلمهایی همانند اجارهنشینها و نان، عشق، موتور هزار.