اصلاحطلبان با توصیه رهبری جریان خود و با حمایت بزرگان اصلاحات، تمام تلاش خود را متوجه پیروزی حسن روحانی کردند و حتی یکی از زبدهترین نیروهای خود را نیز به یاری او فرستادند و کوشیدند تا قافله انتخابات را نبازند. در سوی دیگر نیز، جریان اصولگرای کشور، دست به دامن سید ابراهیم رئیسی شد که برخی گمانهزنیها، شایستگی او را فرای ریاست جمهوری بیان کرده بود و با کاندیدا کردن وی که در نظر اولیه، ایدهآلترین کاندیدا بود تلاش کرد تا آرزوی خود را که همانا تک دورهای شدن ریاست جمهوری حسن روحانی بود جامه عمل بپوشاند.
اصولگرایان از اقدام و شعاری نبود که برای رأی آوری رئیسی بهره نگیرند و تمام همت و امکانات خود را از قبیل صداوسیما به کار بستند تا وی را پیروز انتخابات نمایند.
مشخص بود که اصولگرایان، پس از مواجهه با شکست سنگین در انتخابات ریاست جمهوری، بهراحتی پذیرای پیروزی روحانی نخواهند بود و دست به توجیهات بیاساس و خندهدار خواهند زد. بر طبق همین پیشبینی و در کمترین زمان پس از شکست، توجیهات اصولگرایان برای سرپوش گذاشتن بر شکست سنگین 29 اردیبهشت آغاز شد.
در میان آنان، یکی از فرصت اندکی که در اختیار رئیسی بود سخن به میان آورد و دیگری از رقیب هراسی روحانی. یکی از آرای خیالی رئیسی دم زد و دیگری از تخلفات دولت در هنگام برگزاری انتخابات.
حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان در یادداشتی که نمایانگر درد عمیق شکست در اردوگاه اصولگرایی است و درصدد روحیه بخشی به حامیان رئیسی، مینویسد: «آراء 16 میلیونی آقای رئیسی اولاً؛ فقط با حضور 40 روزه ایشان در رقابت با رقیبی که از 1440 روز تبلیغات برخوردار بود، کسبشده است، ثانیاً؛ برخلاف رقیب، بیآنکه از امکانات و ظرفیتهای نظام بهرهای داشته باشد بهدستآمده است و ثالثاً؛ در میان حجم انبوه تهمتهای بیوقفه طرف مقابل حاصلشده است؛ بنابراین بهآسانی میتوان نتیجه گرفت که چنانچه ایشان فرصت بیشتری برای تبلیغات داشت و از امکانات و ظرفیت فراوان دولت برخوردار بود و حجم انبوه اتهامات ناروا علیه ایشان در میان نبود، بدون کمترین تردید دستکم دو برابر 16 میلیون رأی کسبشده را به دست میآورد.»
علیرضا پناهیان از روحانیون تندرو حامی رئیسی نیز در مطلبی که پس از شکست در انتخابات منتشر شده است مدعی شد: «سخنان آقای روحانی که در یک هفتۀ اخیر بر رقیب هراسی تمرکزیافته بود و همصدا با تمام رسانههای بینالمللی به افترا و تخریب روی آورده بود، کاملاً نشان میدهد او برای دفاع از کارآمدی دولت خود، سخن تازهای ندارد و چاره را در تخریب ناروای رقیب میداند؛ که مؤثر افتاد. بیتردید بخشی از عموم مردم که به آقای رئیسی رأی ندادند، تحت تأثیر این پروژه بودند و ما نتوانستیم به رفع تهمتها در حد وسیع اقدام کنیم و شاید گاهی در گوشه و کنار بر آن افزودیم.»
ازاینگونه مطالب توجیهی که قصد کمرنگ کردن پیروزی روحانی را دارد موارد متعددی، قابل اشاره است و در روزهای آتی نیز بر حجم آن، افزوده خواهد شد ولی اگر بخواهیم برخی از این توجیهات خندهدار را موردتوجه قرار دهیم میتوانیم به مواردی از این قسم، اشاره کنیم.
فرصت کم سید ابراهیم رئیسی و اصولگرایان
توجیهی خندهدارتر از این وجود ندارد که بگوییم حسن روحانی، 1440 روز فرصت تبلیغات داشته است و سید ابراهیم رئیسی 40 روز. روحانی بهواسطه مسئولیت خطیر ریاست جمهوری، مشغول انجاموظیفه بوده است و بیان این موضوع که او نباید در طول چهار سال گذشته، اقدامی انجام میداده است که شائبه تبلیغات انتخاباتی داشته باشد مرغ پخته را به خنده وامیدارد. جدای از این موضوع، مگر رهبری معظم انقلاب نفرمودند که انجام وظایف و جامه عمل پوشاندن به وعدهها، بهترین تبلیغ برای دولت مستقر است؟ پس آیا دولت حسن روحانی باید هیچ اقدامی انجام نمیداد که خداینکرده، فرصت تبلیغاتی آن از فرصت تبلیغات رئیسی، پیشی نگیرد؟
سید ابراهیم رئیسی تا یک هفته مانده به انتخابات، هنوز برنامهای برای حضور در انتخابات نداشت و آنچنان از مسائل کشور بیاطلاع بود که پس از ثبتنام، عجولانه دست به دامان مطلعین شد تا در مواجهه با سؤالات مطروحه در مناظرهها، دچار بهت و حیرت نشود و حتی تا آخرین زمان تبلیغات نیز نتوانست منابع مالی وعدههای خود را بیان کند، آنگاه چگونه اصولگرایان از نابرابری فرصت تبلیغاتی میگویند؛ آنهم برای کسی که هیچ اطلاعی از امور اجرایی کشور نداشته است؟ اصولگرایان بهجای توجیه برای فرصت اندک تبلیغاتی، باید به توجیه رئیسی میپرداختند که اینگونه از مسائل کشور، پرت نباشد.
این موضوع در حالی است که آستان قدس در طول یک سال گذشته، به انحای گوناگون، تبدیل به ستاد انتخاباتی رئیسی شده بود و فرصت طولانیمدتی را در اختیار اصولگرایان قرار داده بود.
محرومیت رئیسی و اصولگرایان، از امکانات نظام
توجیه خندهدار دیگری که امثال شریعتمداری به آن متوسل شدهاند، بیبهره بودن رئیسی و هواداران وی از امکانات نظام بوده است. آنان میگویند روحانی بهواسطه رئیسجمهور بودن، از امکانات دولتی بهره گرفته است ولی آنان، مظلومانه از چنین موهبتی بینصیب بودهاند.
چنین توجیهی را شاید بتوان در میان مردم کشور دوست و برادر یعنی ونزوئلا مطرح کرد و آنان باور کنند ولی چه کسی هست که نداند به چه میزان از امکانات دولتی برای تخریب دولت یازدهم استفاده شد و هیچ ممانعتی نیز به عمل نیامد؟ چه کسی هست که از مشهدهای ارزانقیمت با همکاری نهاد نظامی خاص در طی یک سال گذشته، بیاطلاع باشد؟ کدامین شخص وجود دارد که از سوءاستفاده از امکانات آستان قدس و اهدای نباتها، آردها و پارچههای متبرک بیخبر باشد؟ چه کسی هست که در جریان حجم عظیم تخریبها علیه دولت توسط رسانههای وابسته به بیتالمال در طی چهار سال گذشته نباشد؟ آیا عملکرد صداوسیما که از آن بهعنوان رسانه ملی یاد میشود در طی دوران دولت یازدهم، در مسیر تخریب دولت روحانی نبوده است؟ آیا همین رسانه، در مسیر اطلاعرسانی برنامههای انتخاباتی رئیسی، اقدام نکرده است؟ آیا از امکانات برخی نهادهای نظامی برای تبلیغات رئیسی استفادهنشده است؟
اصولگرایان و حامیان رئیسی، باید اذعان کنند که هیچ امکاناتی از ظرفیتهای نظام نبوده است مگر اینکه از آن، به نفع جریان و کاندیدای خودی استفاده کردهاند و نهایتاً نیز به همین مقدار رأی، دستیافتهاند.
رقیب هراسی روحانی
آقایان شکستخورده در انتخابات، مکرراً میگویند که روحانی، رقیب هراسی کرده است یعنی مردم را نسبت به اقدامات آتی دولت رئیسی ترسانده است، درصورتیکه شواهد و قراین، دستبهدست هم داده بود تا مردم، بهصورت خودجوش از رئیسی و تیم همراه او، هراسان شوند.
هنگامیکه شعارهایی همچون «با جهان بهصورت انقلابی برخورد خواهیم کرد»،«با عربستان، مقابله خواهیم کرد»،«اسرائیل را نابود میکنیم»،«جهان را مدیریت خواهیم کرد» و «یارانه را سه برابر میکنیم»، در کنار تیمی متشکل از افرادی همچون میر کاظمی، سعید مرتضوی، نیکزاد، زاکانی و شخص علیرضا پناهیان قرار گیرد چنان هراسی ایجاد میکند که دیگر نیازی به القای هراس نیز وجود ندارد.
شعارهایی که یادآور دوران سیاه احمدینژادی است و افرادی که نامشان، یادآور دوران اصولگرایی و تحریم و بیتدبیری است خودبهخود، ایجاد هراس میکند.
هنگامیکه از شعارهای افراطی در سیاست خارجی دم زده میشود، در ذهن مردم، دوران تحریم و تهدید به جنگ و انزوای بینالمللی تداعی میشود و هراس، وجود آنان را فرامیگیرد.
هنگامیکه از سه برابر شدن یارانهها سخن به میان میآید در میان مردم، روزهای گرانی و تورم فوقالعاده زنده میشود و وجودشان، هراسناک میشود. هنگامیکه در میان همراهان رئیسی، میر کاظمی دیده میشود دوران واردات گندم و لغو یکشبه قراردادهای نفتی تداعی میشود و ترس، غالب میشود.
هنگامیکه اشخاصی همچون زاکانی، رئیسی را همراهی میکنند لغو برجام و مقابله با جهان و تحریم مجدد، در اذهان ایرانیان، تداعی میشود و ترس و واهمه، همهجا را فرامیگیرد.
شعار «به عقب بازنمیگردیم» بهواسطه همین شعارها و افرادی که در ستاد سید ابراهیم رئیسی مشاهده شدند در میان مردم، فراگیر شد و لذا عامل اصلی هراس از دولت رئیسی، این موارد بود و نه رقیب هراسی روحانی.
سؤال دیگری که باید از اصولگرایان پرسید این است که به فرض، اگر بپذیریم علیه آقای رئیسی، رقیب هراسی اتفاق افتاده است، در مورد انتخابات شورای شهر و شکست سنگین اصولگرایان، چه اتفاقی افتاده است؟ در مورد شکست اصولگرایان در انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری، چه اتفاقی افتاده است؟ آیا در این موارد نیز، رقیب هراسی اتفاق افتاده است؟
واقعیت ماجرا آن است که عکس این اتفاق، وقوع یافته است یعنی اصولگرایان، علیه روحانی به رقیب هراسی اقدام کردهاند. آنان به شهرها و روستاها رفتهاند و در مساجد و تریبونهای نماز جمعه گفتهاند روحانی، قصد دارد یارانهها را قطع کند، قصد دارد دینی و قرآن را در مدارس، تعطیل کند، قصد دارد آموزش مسائل جنسی در مدارس، راهاندازی کند و از این قبیل دروغها و تهمتها که همگی در جهت روحانی هراسی بوده است. لذا اگر بخواهیم به موضوع رقیب هراسی بپردازیم آنگاه اصولگرایان، متهم ردیف اول هستند.
از این رو اصولگرایان و حامیان رئیسی، باید بدانند که طریق صحیح آن است که شکست را بپذیرند و دست از ارائه توجیهات بیاساس و خندهدار بردارند و در جهت حصول توفیقات بیشتر دولت روحانی، قدم در وادی خدمت گذارند.