امروز که باشما پرشورها، طرفداران تراکتور بزرگ صحبت میکنم، ذهنم به تازگی از اتفاقات عجیب لیگ شانزدهم رهایی یافته اما همین حالا هم که به عقب برمیگردم، در دل آتشی دارم از آن همه زحمتی که بازیکنان باتعصب کشیدند و در نهایت به کسب جام ختم نشد.
اگرچه یادآوری دلایلی که یک سد بزرگ برای رسیدن به دو قهرمانی برای ما ساخت، پایان ماجرا را عوض نمیکند. اما آنچه که باید با شما مردم بزرگ آذربایجان، دیار ستارخان و باقرخان در میان بگذارم این است که اگر دوباره به تبریز و تراکتورسازی برگشتم، دلیلش فقط پاک کردن خاطرات تلخ پایان دوره اول از ذهن شما هواداران بود. وقتی با کمک همه مجموعه تراکتورسازی، این تیم برای اولین بار به آسیا رسید، به ماجراجوییهای تازه می اندیشیدم اما اجازه ندادند ثمره آن همه تلاش را ببینیم و انگار داستان خراب کردن وجهه من بود، آن روزها جواب را در دل نگه داشتم و منتظر فرصتی ماندم که برگردم و کاری کنم که ذهنیتهای نادرست پاک شود. خدای بزرگ را شکر میکنم که به دلم نگاه کرد و مرا بار دیگر در کنار پرشورها قرار داد. جایی که باهم، یکصدا برای افتخارآفرینی متحد شدیم و حالا ذرهای شک ندارم تصورات قبلی حتی در کوچکترین گوشه ذهن مردم آذربایجان جایی ندارد و این، مهمترین دستاوردم از حضور مجدد در تبریز بود.
با شما عزیزان زندگی کردم و حالا هرچه دارم، خاطرات خوبی است که به واسطه شما مردم بزرگ رقم خورده است. اگرچه عجیبترین دوران مربیگریام را سپری کردم اما حس مبارزهطلبی با وجود همه نداریها و مشکلات اجازه نداد حتی یکبار به فکر رها کردن بیفتم. من بازیکنانی و همکارانی داشتم که از جان مایه میگذاشتند، هوادارانی را میدیدم که دلشان برد میخواست اما با شکست میدان را خالی نکردند.
آن روز که به واسطه بزرگماندن تراکتور مُشتهایم ناخودآگاه بالا رفت، چه تهمتهایی که نشنیدم ولی ایستادم. چون جز آیندهای که برای تراکتور ترسیم کرده بودم، در ذهنم نمیگذشت. اینها البته تجربهای بزرگ و درسی عبرتآموز در دوران مربیگریام بود که هرگز از یاد نمیبرم و تا مدتها به سختیهای این دوران افتخار میکنم.
هر آمدنی، رفتنی دارد. روزی که دوباره به تبریز برگشتم، هرگز به روزجدایی نمیاندیشیدم و تمام افکارم به برگرداندن پرشورها به ورزشگاه یادگار معطوف شده بود و هرچه در توان داشتم به اخلاص گذاشتم. تیم آشفته ای را تحویل گرفتم که در رده دوازدهم بود و در پایان هر دو فصل هویت بین المللی اش حفظ شد.
خوشحالم آخرین حضورم روی نیمکت تراکتورسازی، روزی بود که هزاران هوادار از تبریز با سختیهای فراوان خود را به خرمشهر رساندند تا قهرمانی تیمشان را ببینند. آنها امیر قلعهنویی را به هدفش رساندند ولی من نتوانستم این عزیزان را خوشحال به دیارشان برگردانم.
این نقص من است و ابایی از اینکه یکبار دیگر عذرخواهی را ضمیمه حرفهایم کنم، ندارم.
کلام آخر اینکه، جا دارد از آقایان عباسی و آجورلو هم تشکر ویژهای داشته باشم که به من اعتماد کردند. یکسال و نیم با همه مسائل موجود همکاری داشتیم ، شک ندارم این عزیزان با وجود کمبودهای موجود، همه توان خود را برای موفقیت تیم گذاشتند. و همچنین عزیزانی همچون دکترنجفی.دکتر دبیری.الیاس عباسی..زنوزی و...
برای یحیی گلمحمدی عزیز که از نظر فنی و اخلاقی همیشه تحسینش کردهام و تراکتور بزرگ آرزوی توفیق روزافزون دارم. تا باشد هواداران به حمایت خود از محبوبشان در این روزهای سخت ادامه دهند و این تیم بزرگ به انچه که استحقاقش را دارد دست پیدا کند.