رویداد۲۴،
سعید جعفری- علی لاریجانی از بازیگران پیچیده سپهر سیاسی ایران است. مطالعه تاریخ او، از تغییر جهتهای بهنگام و نابهنگام فراوان حکایت دارد.
او گاهی به جریان راست سنتی نزدیک میشود، مواقعی با چپ همکاسه میشود و گاهی هم به راست رادیکال چراغ سبز نشان میدهد.
پسر دوم میرزا هاشم آملی لاریجانی، در سال ۸۴ با حمایت جریان سنتی اصولگرا وارد کارزار انتخابات ریاست جمهوری شد و اگر دیگر کاندیداها به سازوکار بزرگان اصولگرایی تن داده بودند، نه محمود احمدینژادی میماند و نه محمدباقر قالیباف، چراکه آنها علی لاریجانی را بهعنوان نامزد اصلح خود معرفی کرده بودند؛ اما آن حمایت لاریجانی را رستگار نکرد و تنها باعث شد کمی بیشتر از محسن مهرعلیزاده رأی کسب کند.
پس از گذشت بیش از یک دهه که تصویر و تصورمان از علی لاریجانی با کسی که رئيس سازمان صداوسیما بود بسیار فرق کرده، او حالا وارد مرحله جدیدی از زندگی سیاسی خود میشود.
لاریجانی با پی گیری رویکردی نسبتاً اعتدالی، ضمن حفظ فاصله با محمود احمدینژاد با دولت روحانی هم ارتباط خوبی برقرار کرده بود و حتی این روابط نزدیک سبب شد، دولت یازدهم، در دوگانه عارف - لاریجانی، رأی به استمرار حضور رئيس مجلس در این جایگاه بدهد.
این روابط نزدیک و البته ترجیح لاریجانی بر عارف در روزگاری که تصور میشد، معاون اول دولت دوم اصلاحات، کاندیدای ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ و نماینده جریان اصلاحات خواهد بود، سبب شد، علی لاریجانی همچنان چشمانتظار یاری دولت در انتخابات ریاست جمهوری آتی باشد.
اما این معادلات در مناظرات انتخابات ۹۶ به هم خورد. با حضور طوفانی اسحاق جهانگیری، دیگرکسی از حضور عارف سخن نمیگفت و تحلیلگران اصلاحطلب از لزوم ادامه راه روحانی با جهانگیری نوشتند.
در همین بزنگاه تاریخی لاریجانی دریافت که دیگر نمیتواند روی سبد رأی حامیان دولت حساب کند و ژستهای اعتدالی و نزدیکی با اصلاحطلبان و لیست امید برایش خروجی نخواهد داشت، جز اینکه اصولگرایان را بیشازپیش از او آزردهخاطر نماید.
لاریجانی اگر قصد دارد حمایت صددرصدی اصولگرایان در انتخابات ۱۴۰۰ را داشته باشد و برای اینکه بتواند رأی جریان مخالف روحانی را در انتخابات آتی جذب نماید، باید آغاز به فاصلهگیری از دولت نماید.
باید باب دوستی با امید را کنار بگذارد تا بتواند اصولگرایان را راضی کند. این تغییر مسیر آنجا اهمیت بیشتری مییابد که بدانیم این جریان پس از شکستهای یک دهه اخیر، با بحران کنشگر تأثیرگذار و قابلاتکا در سپهر سیاسی ایران مواجه است.
عموم مهرههای ارشد جریان اصولگرایی داغ شکست را بر پیشانی دارند و گاها این شکستها چندباره هم شده و دیگر نمیتوان به بازگشت دوباره آنها امید بست.
درنتیجه اینیک بازی برد - برد برای لاریجانی و اصولگرایی رادیکالیزه شده است. هرچند رجعت لاریجانی به بخش رادیکال اصولگرایی تضمینی برای عزیمت او از بهارستان به پاستور نیست، ولی تنها راه پیش روی او برای تغییر قوه از مقننه به مجریه است.
دستکم تا اتفاقاتی که امروز افتاده (اسحاق جهانگیری) نماینده اصلاحطلبان و اعتدالیون در انتخابات ۱۴۰۰ خواهد بود و در آن شرایط علی لاریجانی با دم زدن از شعارهای اعتدالی نمیتواند رأیی را به سبد خود اضافه کند، چراکه وقتی جنس اصل باشد، کسی سراغ نسخههای غیر اوریجینال حتی باکیفیت بالا نخواهد رفت.
ضمن اینکه جریان اصولگرایی هم حجتی برای حمایت از او پیدا نخواهد کرد. بهویژه اگر به یاد داشته باشیم این جریان طی سالهای اخیر روزبهروز رادیکالتر شده و گریز از مرکز در این مجموعه سیاسی بیشینه شده است؛ بنابراین لاریجانی چارهای جز نزدیک شدن به پایداری ندارد.
حالا پرسش این است این همآغوشی با پایداری کلید پاستور را تضمینی در جیب رئيس مجلس قرار میدهد؟ پاسخ حتماً خیر است، اما تنها راه باقیمانده برای علی لاریجانی است.
درصورتیکه عملکرد دولت در چهارساله پیش رو ایده آل نباشد، لاریجانی میتواند با فزون کردن انتقادات خود از دولت، ضمن جذب رأی ۱۶ میلیونی ابراهیم رئيسی از احتمال خاموش ماندن آرای خاکستری هم استفاده کند.
بهاینترتیب که اگر روحانی نتواند عملکرد شورانگیزی از خود بر جای بگذارد که این هیجان برای به صحنه کشاندن جامعه به سود سبد جهانگیری تحریک شود، شانس علی لاریجانی با حمایت جریان همیشه درصحنه اصولگرایی بیشتر خواهد شد.
علی لاریجانی زمان مناسبی را برای تازهترین گذار سیاسی خود انتخاب کرده و از همین ابتدای آغاز کار دولت روحانی میخواهد نشان دهد، من با «امید» زاویه دارم.