کاش میشد تا دوباره آن هیاهوی بازیهای شاد و دوستانه را در اوقات فراغت بچهها ببینیم، کاش پارکهای شهرمان پُر باشد از بچههای پُرتحرک و شاد و ای کاش فضای مجازی تبدیل به حقیقت نشود!؟
رویداد۲۴-کاش میشد تا دوباره آن هیاهوی بازیهای شاد و دوستانه را در اوقات فراغت بچهها ببینیم، کاش پارکهای شهرمان پُر باشد از بچههای پُرتحرک و شاد و ای کاش فضای مجازی تبدیل به حقیقت نشود!؟یارانه و تبلت و در ادامهی آن فضای مجازی که آمد، آرام آرام همه شادیها و بازیهای شاد و پُرتحرک دوران کودکی رو به فراموشی رفتهاند، حالا بازیها به کنار، بچهها حوصله ماندن در کنار پدر بزرگ و مادربزرگ و رفتن به خانه فامیل را هم ندارند. میخواهند با رایانه یا تبلت خود تنها باشند!
زمانه تغییر کرده است و این را از بازیهای بچهها نیز میتوان دریافت؛ دیگر گلکوچیک، خالهبازی، لیلی، چوگان، گرگم به هوا و حتی کمی نزدیکتر کارتبازی و هفتسنگ، قایمباشک و دزد و پلیس و ... توجه بچهها را جلب نمیکند و یا بهندرت به دنبال آن میروند.
تابستان که میآمد شور و اشتیاق و سر و صدای بچهها را در بازیهای دسته جمعی فوتبال و داژوال میشد دید، قرار خیلی از هم سن و سالها در پارکها و سر کوچه و میدانهای خاکی بود تا با یکدیگر بازی کنند، با لباسهای خاکی و گاه پاره و گاهی نیز با سر و صورت زخمی بر اثر زمین خوردن و دویدنها به خانه بازمیگشتند و آنقدر خسته بودند که گاه شام نخورده میخوابیدند.
چه شیشهها که بر اثر شوت کردن توپ به خانه همسایه شکسته نمیشد، چه توپها که به دلیل بازیهای وقت و بیوقت بچهها توسط بزرگترها با چاقو پاره نمیشد و چه دعواها که بین بزرگترها به همین خاطر صورت نمیگرفت و چه قهر و آشتیهای شیرین که اتفاق نمیافتاد.
حالا دیگر خبری از شکسته شدن شیشه همسایه نیست و کمتر چنین چیزی میشنویم، کسی گوش بچههای بازیگوش کوچه را نمیکشد! از چرخ و فلکی سر محل نیز خبری نیست... .
کمی نزدیکتر، دوچرخهسواری هم برای خود عالمی داشت، بچهها آرزو داشتند که برای تولدشان یا بعد از به دست آوردن یک معدل خوب در کارنامه، از والدینشان دوچرخه هدیه بگیرند. آنهایی که دوچرخه داشتند با سایر دوستانشان شرط میبستند که اگر کاری برایشان انجام دهند؛ آنوقت میگذارند کمی با دوچرخه بازی کنند.
بیشتر وقتها هر کودک و نوجوانی که دوچرخه داشت، دوست خود را تَرک آن سوار میکرد، دوچرخهسوارها با هم مسابقه میدادند و اگر جایزه یک مسابقه ورزشی یا فرهنگی و علمی از سوی مدرسه دوچرخه اعلام میشد، همه بچهها برای به دست آوردن آن هر چه توان داشتند میگذاشتند.
حالا دیگر نه حوصله دوچرخهسواری و دوچرخهبازی را دارند و نه بازیهای دسته جمعی و شاد آن دوران را، حالا دلخوش کردهاند به رایانه و تبلت و موبایل، به فضاهای مجازی و دانلود فیلم و آهنگ و چت کردن با دوستان ... . رفتن به خانه پدربزرگ و مادربزرگ و فامیل نیز رو به تعطیلی میرود! آنها دوست دارند با رایانه و تبلت خود تنها باشند!
دوران بازیهای ناب و پُرتحرک و شاد گذشته است، حالا ساعتها مینشینند کنار دستگاههای ریز و درشت ارتباط جمعی و با آنکه ساعتها در آن سِیر میکنند اما سیر نمیشوند و گاه را از بیگاه تشخیص نمیدهند.
آنقدر در تبلت و گوشی غرق میشوند که متوجه اطراف خود نیستند، آنها با هم سن و سالهای خود از نوع گوشی و تبلت و رایانه و چت کردن در لاین و تلگرام و اینستاگرام و ... میگویند، همه چیز را در فضای مجازی جستجو میکنند و در مجاز حرف میزنند و در مجاز زندگی میکنند و چقدر سخت است آنها را از این فضای مجاز به حقیقت آوردن!
کاش میشد تا دوباره آن هیاهوی بازیهای شاد و دوستانه را در اوقات فراغت بچهها ببینیم، کاش پارکهای شهرمان پُر باشد از بچههای پُرتحرک و شاد و ای کاش فضای مجازی تبدیل به حقیقت نشود!؟