رویداد۲۴-پسر نوجوانی که دوستش را در یک پارک به قتل رساند، با شکستهشدن حکم تبرئه، بار دیگر در مقابل قضات جنایی دادگاه ایستاد و از خود دفاع کرد.
روز دوم اردیبهشت سال ٩٣ به ماموران پلیس پایتخت خبر رسید که دو پسر جوان و نوجوان در پارکی در خیابان پیروزی تهران با یکدیگر درگیر شده و این درگیری به یک جنایت ختم شده است. بلافاصله ماموران پلیس راهی محل حادثه شدند و تحقیقات خود را در این رابطه آغاز کردند. تجسسهای پلیس نشان داد که پسر ١٧سالهای به نام پیمان، حامد ٢١ساله را در یک درگیری خفه کرده است.
او درست وقتی که قصد داشت با همدستی دوستش جسد را به بیرون از شهر منتقل کند، دستگیر شد و در بازجوییها به جرم خود اعتراف کرد. با اعتراف این پسر کیفرخواست پرونده وی صادر و برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. این پسر در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد. در آن جلسه پیمان طبق ماده ٩١ قانون مجازات اسلامی جدید که امتیازی ویژه برای محکومان زیر ١٨سال قایل شده است، از قصاص معاف و به پرداخت دیه و زندان محکوم شد.
این حکم با اعتراض اولیای دم در دیوانعالی کشور تحت رسیدگی قرار گرفت و درنهایت نیز تأیید نشد. بنابراین پرونده بار دیگر به دادگاه کیفری فرستاده شد و او صبح دیروز در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران بار دیگر پای میز محاکمه ایستاد. در این جلسه پدر و مادر قربانی برای قاتل پسرشان تقاضای قصاص کردند و گفتند که به هیچ عنوان حاضر به گذشت نمیشوند.
پس از آن متهم در جایگاه ایستاد و با اعتراف به جرم خود گفت: «اصلا قصد کشتن کسی را نداشتم. ٦سال پیش یعنی سال ٩٠ وقتی ١٤ساله بودم، به یک جشن تولد رفتم. در آنجا همه دوستانم بودند و اتفاقا حامد هم حضور داشت. در آنجا آنقدر مشروب خوردم که بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم، متوجه شدم که حامد مرا آزار داده است. از آن روز به بعد دیگر حال و روز خوشی نداشتم. از طرفی حامد هم آبرویم را برده بود و به همه دوستانم گفته بود که مرا آزار داده است. او مرتب مرا تحقیر میکرد و با بقیه دوستان و بچه محلهایم مرا مسخره میکردند.
بهطوری که به بیماری افسردگی مبتلا شده بودم و دلم نمیخواست از خانه بیرون بروم تا اینکه روز حادثه حدود ساعت ١٢شب بود که حامد با من تماس گرفت تا به دیدن او بروم. من هم به پارک رفتم، آنقدر عصبانی بودم که متوجه کارم نشدم. وقتی به سر قرار رسیدم، شالی را که همراه داشتم دور گردن او پیچیدم که روی زمین افتاد و بیهوش شد. از ترس اینکه حامد به هوش نیاید و با من درگیر نشود، با دو تسمه گردنش را محکم بستم که جان باخت. از ترسم جسدش را پشت شمشادها کشاندم و به خانه رفتم و از پدرم کمک خواستم، اما پدرم گفت که قصد دارد با پلیس تماس بگیرد.
برای همین من هم از خانه خارج شدم و سراغ دوستم رفتم. دوستم میدانست که حامد چه بلاهایی سر من آورده است. به همین دلیل قبول کرد و همراهم به پارک آمد. من جسد را در یک کیسه خواب گذاشتم تا آن را با خودروی پدرم به خارج از شهر منتقل کنم، اما همان موقع پلیس سر رسید و من و دوستم از ترس فرار کردیم. من شاهدانی دارم که میتوانم ثابت کنم حامد با حرفها و رفتارهایش مرا تحقیر میکرد و درنهایت هم باعث شد من دست به چنین کاری بزنم.»
در ادامه این جلسه وکیل اولیای دم در جایگاه ایستاد و گفت: «بررسی سابقه پیمان نشان میدهد که او پسر شروری است. این پسر وقتی در کلاس پنجم ابتدایی درس میخواند، با مشت به صورت معلمش کوبید و به همین خاطر از مدرسه اخراج شد. برای همین تقاضای قصاص او را دارم، چراکه میدانم پیمان به عواقب جرمی که مرتکب شده است، آگاهی داشته و دروغ میگوید که مجازاتش را نمیدانسته است.»
در پایان جلسه نیز هیأت قضائی وارد شور شدند و جلسه دادگاه را برای احضار دونفر از شاهدانی که متهم به دادگاه معرفی کرده بود، به روزهای آینده موکول کردند.