رویداد۲۴-درحالیکه شورای عالی سیاستگذاری جریان اصلاحات برای ساماندهی طیفهای مختلف جریان اصلاحات در انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی تشکیل شد اما این روزها برخی از اصلاحطلبان به دنبال رویکرد جدیدی برای این شورا هستند.
پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 جریان اصلاحات تصمیم گرفت همچنان در مسیر عقلانیت و تدبیر حرکت کند و اجازه ندهد فضای تصمیمگیری این جریان به دست طیف رادیکال جریان اصلاحات بیفتد. به همین دلیل شورای عالی سیاستگذاری از دبیر کل احزاب مختلف جریان اصلاحات و شخصیتهای حقیقی ذینفوذ این جریان تشکیل شد.
این در حالی است که عملکرد شورای عالی سیاستگذاری نیز در دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر و روستا موفقیتآمیز بود و هر دو لیست جریان اصلاحات بهطور کامل به پیروزی دست پیدا کردند.
بااینوجود برخی از شخصیتهای اصلاحطلب مانند هادی خامنهای، رسول منتجب نیا و محسن رهامی با اشاره به نقش پررنگ احزاب در آینده جریان اصلاحات به دنبال رویکرد جدیدی در شورای عالی سیاستگذاری جریان اصلاحات هستند.
از سوی دیگر برخی از فعالان سرشناس جریان اصلاحات به شورای عالی سیاستگذاری انتقاد دارند که چرا برخی از چهرههای تأثیرگذار جریان اصلاحات مانند سعید حجاریان، عباس عبدی، محمدرضا تاجیک و بهزاد نبوی در شورای عالی سیاستگذاری حضور ندارند و بهجای این افراد تأثیرگذار افرادی در شورا حضور دارند که از کارآمدی کافی برخوردار نیستند.
انتقاد دیگری که برخی به شورای عالی سیاستگذاری وارد میدانند این است که اغلب اعضای شورای عالی سیاستگذاری در راستای تفکرات محمدرضا عارف که ریاست شورا را بر عهدهدارند تعریف میشوند و کمتر چهرهای در این جمع حضور دارد که با عارف زاویه فکری و اختلافسلیقه سیاسی داشته باشد.
بااینوجود مهمترین مسئلهای که اصلاحطلبان را برای بقا و یا انحلال شورای عالی سیاستگذاری بر سر دوراهی قرار داده است قرار گرفتن افراد بهجای احزاب است که این مسئله میتواند در درازمدت و برای نسلهای آینده خطرناک باشد.
بدون شک اگر اصلاحطلبان همچنان تلاش کنند از چهرههای حقیقی ذینفوذ خود در کنار رهبران تأثیرگذار خود در بزنگاههای سیاسی مانند انتخابات استفاده کنند نسلهای بعدی با مشکلات خلأ بزرگان مواجه خواهند شد و درنتیجه آینده جریان اصلاحات در هالهای ابهام فرو خواهد رفت.
درنتیجه به نظر میرسد سخن افرادی که معتقد هستند افراد حقیقی باید جای خود را به احزاب در تصمیمگیری جریان اصلاحات بدهند منطقی و آیندهنگرانه است و به همین دلیل جریان اصلاحات باید در این زمینه بازنگری جدی داشته باشد.
نکته مهم دیگر اینکه پیروزی کامل اصلاحطلبان در دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر و روستا بیش از آنکه معلول کارآمدی و یا ناکارآمدی شورای عالی سیاستگذاری باشد معلول پیامهای بزرگان جریان اصلاحات و بهخصوص رئیس دولت اصلاحات و بزرگانی چون علیاکبر ناطق نوری و سید حسن خمینی است.
درنتیجه شورای عالی سیاستگذاری نباید موفقیتهای به وجود آمده در این انتخابات را به نام خود ثبت کند و برای بزرگان جریان اصلاحات و تأثیرگذاری آنها بر فضای عمومی جامعه نقشی قائل نباشد. نکته دیگر اینکه فراکسیون امید که برآمده از شورای عالی سیاستگذاری جریان اصلاحات است تاکنون عملکرد قابل قبولی از خود نشان نداده و تنها به روزمرگی مجلس دچار شده است.
درنتیجه اگر پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات مجلس شورای اسلامی یک موفقیت به شمار میرود نمیتوان پذیرفت که این موفقیت به نتیجه مطلوب که همان تحقق مطالبات مردم بوده منجر شده است. با تمام این اوصاف به نظر میرسد اصلاحطلبان برای ادامه و یا عدم ادامه شورای عالی سیاستگذاری بر سر یک دوراهی تاریخی قرارگرفتهاند.
خطر بزرگ زمانی به وجود میآید که اصلاحطلبان همچنان به کارکرد متوسط شورای عالی سیاستگذاری دلخوش کنند و از سوی دیگر با استفاده از موقعیت بزرگان جریان اصلاحات در بین مردم تلاش کنند اهداف خود را بهپیش ببرند.
این نوع نگاه در کوتاهمدت جواب میدهد و در بلندمدت آسیبزا خواهد بود. درنتیجه جریان اصلاحات باید با پررنگ کردن نقش احزاب که متکی به خرد جمعی هستند به صورت تدریجی قدرت تصمیمگیری را از اشخاص ذینفوذ به احزاب منتقل کند و به این وسیله تلاش کند در جهت مطالبات نسلهای آینده حرکت کند.