- یکی از برنامههای تکراری جریان اصولگرا در طی سالهای اخیر برای کسب اقبال مردم و جذب آرای آنان در جریان رقابتهای انتخاباتی، توسل به استراتژی کهنه و تجربهشدهای به نام «دوقطبی سازی» است.
آنان میکوشند در هر انتخابات، با توجه به اوضاع کشور و فضای حاکم بر افکار عمومی، تاکتیکی را طراحی کنند تا در مسیر استقرار راهبرد مذکور، اجرایی شود و نتایج مدنظر، حاصل شود.
دوقطبی سازی و ایجاد شکاف در میان مردم، آثار نامطلوبی را در پی دارد که میتوان به مواردی از قبیل گسترش فضای بدبینی در میان مردم، جایگزینی نزاعهای سیاسی بهجای همکاریهای برادرانه، تلاش شکستخوردگان برای عدم موفقیت گروه پیروز و تشدید اختلافات در میان مردم و گسترش سوءظن نسبت به مسئولان نظام اسلامی با افزایش بذر کینه توسط معاندان اشاره کرد.
به همین دلیل است که رهبر انقلاب، در فرمایشات خویش، بر مقابله با دوقطبی سازان تأکید میکنند و در دیدار اخیر خویش با مسئولان نظام جمهوری اسلامی نیز فرمودند: «نباید کشور را دوقطبی کرد. نباید مردم را به دودسته تقسیم کرد؛ مثل آن حالتی که در سال ۵۹، متأسفانه رئیسجمهور وقت، مردم را به دودستهی مخالف و موافق تقسیم کرد.»
این دومین بار در یک سال اخیر است که رهبر انقلاب بر مخالفت خویش با دوقطبی سازی کشور تأکید میکنند و از مسئولان کشور میخواهند به چنین اقدامی دست نزنند. اولین بار در طی یک سال گذشته، موضوع دوقطبی سازی توسط مقام معظم رهبری در آغاز جلسه درس خارج فقه در پنجم مهرماه سال 95 بیان شد که ایشان، توصیه خویش به محمود احمدینژاد مبنی بر عدم حضور در انتخابات ریاست جمهوری بهعنوان نامزد را رسانهای کردند و گفتند: «ما هم اوضاع کشور را خب، غالباً بیشتر از اغلب افراد آشنا هستیم. آدمها هم بخصوص آدمهایی که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند، بیشتر و بهتر از دیگران میشناسیم. باملاحظهی حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه میکند که آقا شما اگر در این مقوله وارد شدید، این دوقطبی در کشور ایجاد میشود. دوقطبی در کشور مضر است به حال کشور. من صلاح نمیدانم شما وارد بشوید.»
هرچند محمود احمدینژاد پس از بیانات رهبر انقلاب، در قالب نامهای که از آن، حس نارضایتی از علنی شدن موضوع، مشهود بود عدم حضور خویش در انتخابات را به ایشان یادآوری نمود اما در زمان ثبتنام برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری، اقدام به ثبتنام کرد و توسط شورای نگهبان احراز صلاحیت نشد.
شاید بتوان محمود احمدینژاد را «پدر دوقطبی سازی» در ایران نامید؛ چراکه با کاربست این شگرد و حربه، توانست در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 پیروز شود و کشور را وارد دورهای از نزاع و خصومت میان مسئولان کشور با یکدیگر و در میان عامه مردم کند که آثار آن، همچنان باقی است و به نظر نمیرسد این میراث او، بهسادگی از سپهر سیاسی کشور ناپدید شود.
دوقطبی سازی با کلیدواژههای «اشرافی گری» و «ساده زیستی» و تقسیم مردم به دو گروه «مستضعفان و حامیان آنان» و «متمولین و هواداران اشرافی گری» و تهمت پراکنی به السابقون انقلاب برای تخریب شخصیت آنان و کسب آرای مردم و درنتیجه عملکرد ضعیف در دوران هشتساله و وقوع بزرگترین اختلاسهای تاریخ در دولتهای نهم و دهم، رهبر انقلاب را بر آن داشت تا از تکرار دوران دوقطبی سازی در کشور، ممانعت به عملآورند و احمدینژاد را توصیه به عدم حضور نمایند.
اما در دوران انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، بار دیگر استراتژی اصولگرایان بر محور دوقطبی سازی استوار شد و تلاش شد تا با این راهبرد، حسن روحانی را تبدیل به رئیسجمهور تک دورهای کنند.
محمدباقر قالیباف که برای سومین دوره بهعنوان نامزد ریاست جمهوری در انتخابات حضور یافته بود با تقسیم مردم به دودسته و بیان درصدهای ساختگی و بیپایه، تلاش کرد خود را حامی 96 درصد از مردمی بداند که به گفته او، محروم ماندهاند و میخواهند حق خود را از چهاردرصدیهایی که تمام امکانات و سرمایه در اختیار آنان است و دولت حسن روحانی، از آنها نمایندگی میکند پس بگیرند.
سید ابراهیم رئیسی نیز با برگزیدن القابی همچون «سید محرومان» و «ابراهیم بتشکن» و با تقسیم جامعه به دو گروه «فقیر و غنی»، تلاش کرد خود را حامی محرومان جلوه نماید و دولت مستقر را نسبت به وضعیت محرومان، بیتفاوت و کمکار، معرفی نماید.
انتشار تصاویر او در هنگام دیدارهای سرزده و مخفیانه! از محل سکونت محرومین و مستضعفین و تلاش برای القای این موضوع که حسن روحانی، دغدغه مشکلات محرومین را ندارد از اقداماتی بود که رئیسی و حامیانش برای ایجاد فضای دوقطبی در جامعه انجام دادند.
اما در مقابل، حسن روحانی با برگزیدن عنوان «دولت صددرصدی» برای دولت خویش، به انتقاد از دوقطبی سازان پرداخت و انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم را مواجهه مردم با دو راه متفاوت عنوان کرد که باید یکی را برگزینند: یا «تداوم مسیر کنونی با ادامه دولت اعتدال» و یا «بازگشت به گذشته باروی کار آمدن مجدد دولتی با ایدههای احمدینژاد.»
اصولگرایان و دلواپسان، حتی پس از شکست در انتخابات مجلسین خبرگان و شورای اسلامی، به این نتیجه نرسیده بودند که دوقطبیسازی در جامعه و اطلاق «لیست انگلیسی» به لیست جریان رقیب، دیگر توان عرضاندام در کشور را ندارد و به یک راهبرد نخنما شده تبدیل گردیده است، لذا بار دیگر، همان راهبرد را در پیش گرفتند و مجدداً با شکستی سنگین مواجه شدند و اینک؛ مجبورند دولت اعتدال را تداومیافته مشاهده کنند.
به نظر میرسد دلواپسان و افراطیون جریان اصولگرا، همچنان بر دوگانه سازی و ایجاد تقابل در میان مردم، اصرار دارند و قصد سنگاندازی در مسیر پیشبرد اهداف دولت منتخب رادارند چراکه در تمام موضوعات مستحدثه، بلافاصله به اقداماتی اینچنینی دست میزنند.
هنگامیکه حوادث تروریستی تهران به وقوع میپیوندند دولت روحانی را مقصر جلوه داده و آن را نتیجه رأی به روحانی و برجام بیان میکنند و میکوشند فضایی انتخاباتی برای موضوعی امنیتی، در کشور ایجاد کنند، هنگامیکه حملات موشکی به «دیرالزور» انجام میگیرد آن را دهنکجی به دولت روحانی و دیپلماسی و برجام بیان میکنند و میخواهند مردم را درگیر در واکنشهای احساسی کنند، هنگامیکه رهبری انقلاب از موضع یک انقلابی به بیان نظرات خویش اقدام میکنند، اینان با نقض غرض مبدع، به ایجاد کمپینهای «من دیپلمات نیستم؛ من انقلابی هستم» اقدام میکنند و در جهت ایجاد انشقاق در میان مردم و تقسیم آنان به حامیان دیپلماسی در مقابل انقلابی گری، تلاش میکنند و در آخرین اقدام، بر خلاف تاکیدات مقام معظم رهبری به منتخب اکثریت مردم ایران در راهپیمایی روز قدس بی احترامی کردند و در راستای همان دوقطبی سازی همیشگی او را با بنی صدر قیاس کردند و هزاران اقدام دیگر که توسط دلواپسان و افراطیون انجام میگیرد تا در میان مردم، قطببندی شکل بگیرد و روزبهروز بر شکاف میان آنان افزوده شود.
به نظر میرسد اگر اصولگرایان و دلواپسان، بهجای دوقطبی سازی جامعه و ایجاد شکاف در میان مردم، به بازنگری عملکرد خود در طی سالهای گذشته بپردازند و راز شکستهای متوالی خویش را جستجو کنند نتایج بهتری برای آنان در پی خواهد داشت و کشور نیز با آرامش بیشتری در مسیر دستیابی به اهداف خویش، گام بر خواهد داشت.
مثلا اینکه به کسایی که بهت رأی ندادن بگی افراطی و جنگ طلب و بقیه که بهت رأی دادن، صلحطلب و با بصیرت، این اسمش متحد سازی مردمه گویا!
نفاق از سر و کلهتون میباره.