رویداد۲۴- مازیار وکیلی: رضا کیانیان بیش از آنکه بازیگر باشد آرتیست است. هنرمند است. به چارچوبهای معمول دنیای هنر وابسته نیست. خودش را محدود نمیکند به یک رشته خاص. عکاسی میکند، کتاب مینویسد، مجسمههای چوبی میسازد و همیشه سعی میکند اکتیو، به روز و سرحال باقی بماند.
اما اگر بخواهیم کیانیان را با یک حرفه به یاد بیاوریم بدون شک او بازیگر است. بازیگری است که بر خلاف بسیاری از همنسلانش که شیوه آنها حل شدن در نقش و بدل شدن به خود کاراکتر بود راه دیگری را برای ایفای نقشهایش برگزید.
در نقشآفرینیهای کیانیان یکجور فاصلهگذاری وجود دارد که او را از بسیاری از همنسلانش متمایز میکند. هنگام تماشای فیلمی از کیانیان ما آن کاراکتر را نمیبینیم بلکه رضا کیانیان را میبینیم که دارد نقش آن کاراکتر را بازی میکند. خوبی چنین نگاهی نسبت به بازیگری این است که بازیگر را کلیشه نمیکند. اجازه میدهد او کارنامه متنوعی داشته باشد و بتواند در قالبهای مختلفی فرو برود و به ایفای نقش بپردازد. این در حالی است که شیوه دیگری که همنسلان کیانیان برگزیدهاند باعث کلیشه شدن آنها در قالبی خاص برای مدتی طولانی شده است.اینکه شما در یک قالب خاص چنان فرو بروی که دیگر نتوانی از آن بیرون بیایی.
این سبک از بازیگری را پرویز پرستویی و خسرو شکیبایی برگزیدند و تا مدتها اسیر کلیشههایی که برای خود ساخته بودند باقی ماندند. کلیشه رزمنده عصیانگر و روشنفکر بیقرار از آن کلیشههای پرزوری بود که سالها شکیبایی و پرستویی را درون خود فرو برد و اجازه نداد تا آنها در عرصه سینما و تلویزیون جامههای نو بپوشند. در این میان نقشهایی مثل رضا مارمولک و حد میثاق فیلم حکم بیشتر حکم استثناهای کارنامه این دو بازیگر را داشتند. اما استثناهای کارنامه بازیگری شکیبایی و پرستویی بدل به قاعده کارنامه بازیگری کیانیان شد.
کیانیان از ابتدا بنایش را بر تجربهگرایی گذاشت. سعی کرد اجازه ندهد شمایلش بدل به کلیشه شود. سعی کرد یک بازیگر همه فن حریف باشد. به درد همه نقشی بخورد و بتواند در هر قالبی فرو برود. از مامور امنیتی آژانس شیشهای بگیر تا عزیز عاشق پیشه ماهیها میشوند از روحانی کیف انگلیسی تا معتاد شلیک نهایی گستره عظیمی از تنوع و پیچیدگی را در برمیگیرد. گسترهای عظیم از تنوع و پیچیدگی که کیانیان توانسته با آشنازدایی از شمایلش آن را به وجود آورد.
خوبی و حسن کیانیان هم در همین است او بیشتر از آنکه بازیگر باشد آرتیست است. خوب بلد است نمایش بدهد و جلوهگری کند. خوب بلد است در مرکز توجهات باقی بماند و نگاهها را به سوی خودش جلب کند. برای همین هم هست که در این شصت و پنج سال لحظهای از وقایع معاصر خودش عقب نیفتاده و همیشه در تمامی این سالها در کانون توجه مردم باقی مانده است. وجهه خودش را حفظ کرده و توانسته با تکیه بر تواناییهای فراوانش و با ایفای نقشهای متعدد و متنوع و گسترده کردن زمینه فعالیتهایش به چیزی فراتر از یک بازیگر و سلبریتی تبدیل شود.
مشکل فضای فرهنگی کشور ما همین است. آرتیست کم دارد. هنرمند. آرتیست بودن به یک بازیگر اجازه میدهد صاحب تحلیل باشد. خوب نقد کند و بتواند فضای فرهنگی اطرافش را ارتقا ببخشد. وقتی بازیگرهای ما به سختی همان بازیگرند و هیچ سررشتهای از آرتیست بودن ندارند دنیای بازیگری ما همینطوری میشود که الان هست. محدود و پر از شکلهای تکراری. باید قدر امثال کیانیان را دانست.
این رضا کیانیانها هستند که با حضور، نقد و موضعگیریهایشان باعث ارتقا چیزی میشوند که به آن فرهنگ عمومی میگوییم. این امثال رضا کیانیان هستند که میتوانند با تکیه بر وجه آرتیستی خود کمپین راه بیاندازند و مسئله کمآبی را بدل به یک مطالبه ملی کنند. این امثال رضا کیانیان هستند که میتوانند مواضع مصلحانه و صریح در دنیای سیاست بگیرند و این مواضع را با یک مطالبه مشخص پیوند بزنند تا از دل آن جریانی عمومی شکل بگیرد که همه دستگاهها و نهادهای مربوط به آن مطالبه را وادار به پاسخگویی کند.
اما چرا چنین اتفاقی میاُفتد؟ چرا برخی مثل کیانیان آرتیست میشوند و بسیاری از هنرمندان ما تک ساحتی باقی میمانند؟ جواب این سوال کاملا مشخص و واضح است امثال کیانیان اهل کنکاش هستند. اهل جست و جو. سعی دارند از رموز کاری که انجام میدهند سر در بیاورند. جهان بازیگری را کشف کنند. برای همین هم هست که کیانیان کلی وقت میگذارد و با تدوینگران و فیلمبرداران سینما مصاحبه میکند تا بفهمد یک بازیگر باید چگونه در قاب دوربین بازی کند.
برای کیانیان مهم است که برود دنبال علل محبوبیت شمایلهای سینمای قبل انقلاب و سعی کند از علل محبوبیت آنها تحلیلی به دست بدهد. برای کیانیان مهم است که مردم سرزمینش را بشناسد، به همین خاطر هم کتاب خاطراتش بدل میشود به یکجور قومنگاری که میتوان در آن عادات و خلقیات ایرانیان را ردیابی کرد. این جست و جو گری و میل به کشف و کاووش باعث شده کیانیان جوان باقی بماند. خموده نباشد. پیر نشود و انقدر بازیگوش، شوخ و سرحال باشد. انقدر حضور و بودنش باعث جذابیت شود.
کیانیان ذاتاً جذاب است. علت این جذابیت را هم میتوان در یک جمله خلاصه کرد: کیانیان میداند چگونه باید در دل مردم پیچیده ایران نفوذ کرد. این که یک آدم چگونه توانسته در دل این مردم پیچیده نفوذ کند خودش یک راز است. رازی که البته میتوان با دقت رمزگشاییاش کرد. علت موفقیت کیانیان در این نفوذ هوش بالای اوست. هوشی که همیشه به کمکش آمده تا جذاب باقی بماند و همین جذابیت باعث شده انقدر محبوب باشد. همین هوش هم به او کمک کرده تا چنین همه فن حریف و جست و جوگر باشد. خلاصه راز جذابیت کیانیان در همین یک کلمه نهفته است: هوش. بیست و نه خرداد تولد یکی از معدود آرتیستهای سینمای ایران است. تولد کسی که با بودن و حضورش چیزی به جهان اطرافش اضافه کرد. پس باید از ته دل خوشحال بود و به جامعه هنری تبریک گفت. سینمای ایران در نبود رضا کیانیان چیزی کم داشت.