رویداد۲۴- مازیار وکیلی: مشکل کمدیهای این سالهای سینمای ایران این است که همگی بد هستند. کمدیهایی هستند بیمحتوا و بیریشه که سعی میکنند با تکیه بر چند شوخی تلگرامی و موقعیتی به ظاهر جذاب کمدی بسازند.
فیلمسازان ما خیال میکنند ژانر کمدی یک ژانر بزن در رویی است. ژانری است که نیاز چندانی به دقت، توجه و حوصله ندارد. نیاز به داستان قوی و ساختار منسجم ندارد. صرف اینکه چند موقعیت باحال جور کنی و یکی دو تا بازیگر بانمک در فیلمت بگنجانی کافیست. در حالی که یک فیلم کمدی هم مثل هر فیلم خوب دیگری نیاز به داستانی قوی و ساختاری منسجم دارد.
شاید برای خوانندگان این سوال پیش بیاید اگر فیلمهای کمدی این سالهای سینمای ایران انقدر بد هستند پس چرا همچنان میفروشند؟ دلیلش واضح است، فیلمسازان ما با فیلمهای زیرمتوسط خود در ژانر کمدی تماشاگران را بد بار آوردهاند. تصور تماشاگر ایرانی از کمدی همین فیلمهایی است که میبیند. وقتی تماشاگر مجبور باشد از بین بدتر و بدترین انتخاب کند سلیقهاش ساخته نمیشود. بدل میشود به فردی مجبور که به اجبار باید چیزی انتخاب کند. فیلمسازان ما فیلم بهتری در اختیار تماشاگران قرار ندادهاند که مخاطب آن فیلم را انتخاب کند.
اُکسیدان هم دقیقاً چنین فیلمی است. فیلمی است مبتذل با شوخیهای سطح پایین که به مدد دو بازیگر اصلیاش گاهاً خندهای هم از تماشاگر میگیرد.شاید تنها تفاوت اُکسیدان با کمدیهای سالهای اخیر سینمای ایران در یک چیز باشد، اُکسیدان سعی میکند پشت موضوع به ظاهر مهمش پنهان شود و چندتایی هم شعار بدهد. وگرنه اصل ماجرا همانی است که در سایر فیلمهای کمدی میبینیم. کمدیهایی که نشانههای قدرتمندی از فیلمفارسیهای مبتذل دوران قبل از انقلاب را درون خود دارند.
اصلاً الگوها یکی است، فقط ظاهر ماجرا عوض شده است. در اُکسیدان هم یک جوان با معرفت و ساده و کاری داریم که نامزدش به او خیانت میکند و او را ترک میکند تا به خارج برود. یک وردست بامزه هم داریم که اینجا قاچاقچی است و کنار جوان اول فیلم قرار میگیرد تا با مزهپرانیهای گاه و بیگاهش لبخندی از تماشاگر بگیرد. یک زن اغواگر هم داریم که بار اروتیک فیلم را به دوش میکشد و زمینه را برای شوخیهای مبتذل مهیا میکند. یک زن پاکدامن هم داریم که جوان اول سرانجام به وصال او میرسد تا پایان خوش ماجرا رقم بخورد.
همانطور که ملاحظه میکنید شخصیتهای اُکسیدان تابع نعل به نعل شخصیتهای فیلمفارسیهای قبل از انقلاب هستند. خصوصاً بهمن که قاچاقچی با مزه فیلم است عیناً شبیه تقی ظهوری از کار درآمده. وظیفهاش این است که کنار دست قهرمان باشد و با ربط و بیربط مزه بریزد. گاهی هیزچشمی کند(صحنههای داخل ماشین) و گاهی مزههای ممنوعه بریزد(صحنه عشای ربانی کلیسا) و گاهی هم با شیطنتهایش جوان اول فیلم را به دردسر بیاندازد(کل راهکارهایش برای پاسپورت گرفتن اصلان).
حامد محمدی زمانی با نوشتن فیلمنامه طلا و مس توانسته بود داستانی ساده را با انسجامی مثال زدنی تعریف کند. اما به مرور کلاً آن توانایی را فراموش کرد و رو آورد به نوشتن و ساختن فیلمهای بیمایهای که پشت ظاهر غلط اندازشان چیزی جز مایههای ملودراماتیک سخیف و یا الگوهای منحط فیلمفارسی نیست.
بله نمیتوان کتمان کرد اُکسیدان لحظات بامزهای هم دارد، مثلاً فصل مسجد و مواجهه اصلان و بهمن با روحانی خوب از آب درآمده. یا واکنشهای بهمن به اصلان در سفارت که برای گرفتن ویزا خودش را به شکل مبتذلی درآورده. اما اینها ربطی به متن ندارد. کوششهای به بار نشسته بازیگران فیلم است که انصافاً بازیگران با استعدادی هستند.
نکته دیگری که میشود فیلمساز را بابت استفاده از آن نکته ملامت کرد استفاده از روکشی غلط انداز برای فیلمی تا این اندازه سخیف است. اینکه فیلمساز سعی میکند ندای اتحاد مذاهب سر دهد و در سکانس پایانی روحانی مسلمان و کشیش مسیحی را کنار هم بنشاند یک انحراف است. پرت کردن حواس تماشاگر از داستان مبتذل فیلم است. پوشاندن یک باطن غلط با ظاهری شیک است. اُکسیدان فیلمی نیست که کشش چنین حرفهای بزرگی را داشته باشد. خیلی بیخاصیتتر از آن است که بتوان چنین مضامین مهم و حرفهای دهان پرکُنی را به آن الصاق کرد.
از طرف دیگر برخی سکانسهای فیلم را میتوان توهینآمیز تلقی کرد. یک هموطن مسیحی میتواند از سکانسهای غسل تعمید و خاکسپاری فیلم دلخور شود. گاهی شانیت لباس روحانیان مسیحی در فیلم رعایت نمیشود. منتها فیلمساز سعی میکند با قرار دادن یک پدر روحانی مهربان که به ژان والژانهای فیلم کمک میکند ذهن تماشاگر را هم از این شوخیهای توهینآمیز منحرف کند. تا حدودی هم موفق میشود. تماشاگری که در این سالها با انبوهی از کمدیهای مبتذل مواجه بوده کاری به این نکات و مسائل ندارد. او آمده تا به مزهپرانیهای اصلان و بهمن بخندد.
اگر به جای فیلمهای کمدی اینچنینی اجارهنشینهای بیشتری ساخته میشد تماشاگر ما هم به هر شوخی مبتذلی نمیخندید. اگر فیلمسازان ما خلاقیت ابوالحسن داوودی را به خرج میدادند و نان، عشق، موتور1000 میساختند تماشاگر ما انقدر بیتوجه و سهلانگار بار نمیآمد.
اُکسیدان، گشت2، نهنگ عنبر قاتل ژانر بزرگ و باشکوه کمدی هستند. چون این ژانر را تا سطح یکی از مجموعههای ضعیف تلویزیونی پایین میآورند و باعث میشوند تا تماشاگر به شکلی تربیت شود که انتخابش چنین فیلمهای بد و آزاردهندهای باشد. انتخابهایی که نه آگاهانه هستند و نه آزادانه. تماشاگر سینمای ایران مجبور است چنین کمدیهایی را ببیند چون به شادی نیاز دارد. اما انتخابش بین دو محصول خوب نیست. بین دو محصول بد و ضعیف است. بین اُکسیدان و گشت 2 .
اگر کسی دنبال چرایی نزول ژانر کمدی در این سالها میگردد باید توجهش را معطوف فیلمسازان کند. فیلمسازانی که از سر تنبلی و به خاطر عدم خلاقیت این ژانر را به ورطهای کشاندهاند که کسی نتواند از ژانر کمدی در سینمای ایران دفاع کند. کمدی ساختن نیاز به تخصصی دارد که هر کسی آن تخصص را ندارد. اگر بنا باشد هر فیلمسازی کمدی بسازد نتیجه کار چیزی میشود شبیه محصولات این سالهای سینمای ایران. آثاری مثل اُکسیدان که فقط سطح سلیقه عمومی را پایین میآورند.