رویداد۲۴-محسن مهر علیزاده تاکید کرد: بايد نيروهاي جوان وارد بدنه دولت و سطوح بالای مديريت در وزارتخانهها شوند به طوري که اين نيروها در دورههاي بعدي گزينههاي همان وزارتخانه شوند. چهار سال آينده، چهار سال حساسي براي اصلاحطلبان و اعتداليون است و فرصت ريسک وجود ندارد. بايد به اين امور توجه ويژه شود. اعضاي کابينه اولا بايد مؤمن به منش، شيوه و شخصيت اجرائي آقاي روحاني باشند و ثانيا توانمند و خبره در حيطه تخصصي.
پيروزي در انتخابات رياستجمهوري و شوراي شهر از يک طرف و حضور قدرتمند در مجلس از طرف ديگر، شرايط را اگر از يک سو براي جريان اصلاحطلب مساعد جلوه ميدهد تا بتواند منويات خود را عملياتي کند اما از سوي ديگر همين فرصت ميتواند تهديد بالقوهاي هم در دل خود داشته باشد. اصلاحطلبان در دوره بعدي انتخابات در شرايطي قرار ميگيرند که الزاما بر مبناي کارنامه و عملکرد خود ارزيابي ميشوند. به عبارت ديگر، شرايط انتخابات آينده ايجابي خواهد بود؛ آنان در آينده در معرض قضاوت افكار عمومي قرار خواهند گرفت و بايد دستاوردهاي خود را براي مردم به نمايش بگذارند. دراينباره با محسن مهرعليزاده به گفتوگو نشستيم و نظر او را جويا شديم.
اصلاحطلبان در سالهاي ٧٦، ٧٧ و ٧٨ توانستند سنگر به سنگر از پاستور، شورا تا مجلس را فتح کنند و تا سال ٨٤ در روندي معكوس همه را واگذار کردند. ٢٠ سال بعد اكنون با برخي تفاوتها، در شرايطي مشابه قرار گرفتهاند. فکر ميکنيد اصلاحطلبان تا ١٤٠٠ چه بايد بکنند تا آن دور تکرار نشود؟
بخش عمدهاي از اتفاقاتي که از ٧٦ تا ٨٤ رخ داد، بيش از آنکه ناشي از عملکرد اصلاحطلبان و قضاوت مردم در اين زمينه باشد، معلول اين بود که در جريان اصلاحطلبي سازوکاري وجود نداشت که همه فعاليتها را همسو پيش ببرد و اين باعث شد اول شورا از دست برود كه آن هم به خاطر درگيريهاي دروني شورا بود و همين روند با سبکشمردن وضعيت در انتخابات دوم شوراها ادامه پيدا کرد. در واقع اشتباهات سياسي تاکتيکي در مقاطع مختلف باعث شد چنين اتفاقاتي رخ دهد. بنابراين بايد دقت شود تا دوباره چنين اشتباهاتي صورت نگيرد. اگر روند فعلي هماهنگي که در قالب شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان شکل گرفته حفظ شود، اصلاحطلبان از آن نواحي آسيب نخواهند ديد. بايد از اين پس عملکرد واقعي و عملياتي اصلاحطلبي را در صحنه نشان دهيم. مردم در انتخابات سالهاي ٩٤ و ٩٦ کاملا حزبي و گروهي رأي دادند. بنابراين از اين پس اين پرسش را مطرح خواهند کرد که عملکرد اصلاحطلبان با اينکه کرسيهاي مهم دولت، مجلس و شورا را در دست دارند، چه خواهد بود. مثلا درباره برجام، مردم نفس اين کار را بهعنوان يک موفقيت براي دولت تلقي ميکنند اما از اين به بعد منتظر ديدن آثار برجام در زندگي خود هستند. از اين منظر کار دولت روحاني در چهار سال آينده سخت خواهد بود و بايد بتواند توقعات مردم را برآورده کند. مشابه همين موضوع در شوراها هم وجود دارد. مردم به عملکردهاي واقعي در اين مجموعهها نگاه و بر آن اساس قضاوت ميکنند و در انتخابات بعدي تصميم خواهند گرفت.
کارنامه اصلاحطلبي در چه بخشهايي بايد خود را نشان دهد؟ بهويژه اينکه در سال ١٤٠٠ ديگر مسائلي مانند بحران بهجامانده از دولت احمدينژاد يا موضوع برجام نميتواند در مركز توجه افكار عمومي باشد.
مهمترين مطالبه مردم موضوع معيشت و مطالبه اقتصادي است. مردم البته به دنبال تحقق آزاديهاي فردي و اجتماعي و مطالباتي از قبيل جامعه مدني و مردمسالاري هستند و در اين زمينهها چه در بُعد سياست داخلي و چه مسائل فرهنگي و اجتماعي از دولت کارنامه ميخواهند، اما در حوزه اقتصاد کاهش سطح فقر و افزايش اشتغال و سطح معيشت و رفاه عمومي جامعه براي مردم خيلي اهميت دارد. درواقع بخش عمدهاي از کارهايي که دولت يازدهم انجام داد- مثل برجام - اگرچه ابعاد سياسي آن بارز شد اما بخش درخورتوجهي از آن براي فراهمشدن شرايط براي حل معضلات اقتصادي بود.
مردم اما در انتخابات ٩٦ بين گروهي که وعدههاي پرطمطراق اقتصادي ميداد و گروهي که سعي ميکرد شعارهاي خود را بر مبناي واقعيات مطرح کند، از وعدههاي اقتصادي عبور کردند. آيا فکر ميکنيد باز هم اقتصاد و معيشت مهمترين اولويت ١٤٠٠ باشد؟
همين روحيهاي که مردم را وادار کرد امسال دست به چنين انتخابي بزنند، براي انتخابات ١٤٠٠ رشد خواهد کرد. اين روحيه اما صدمه ميخورد اگر ببينند در زندگي اقتصادي آنها گشايشي حاصل نشده است. مردم بين حوزه اقتصاد و حوزههاي سياسي و اجتماعي به دنبال تعادل ميگردند و اگر دولت در زمينه اقتصادي تحولي ايجاد نکند، مردم صرفا پاي شعارهاي سياسي و اجتماعي نميايستند.
فکر ميکنيد کابينه دوازدهم بايد چه ويژگياي داشته باشد که بتواند دولت دوازدهم را براي تحقق مطالبات مردم همراهي کند؟
کابينه دوازدهم با اتکا به سرمايه ٢٤ميليوني رأي مردم بايد بتواند در مسير اصلي تحقق مطالبات مردم قرار بگيرد. آقاي روحاني در درجه اول بايد وزرايي را انتخاب کند که مؤمن به آرا و راه و روش جريان اصلاحات و مشي اعتدال و تفکر اعلامي شخص آقاي روحاني باشند. شرايط دوره دوم هر رئيسجمهوري چنين است که ممکن است بعضي از اعضاي کابينه، فقط دو سال اول را در همسويي کامل با دولت و رئيسجمهور کار کنند و دو سال بعدي را براي هموارکردن مسير در جهت گزينه بعدي رياستجمهوري حرکت کنند. روحاني بايد در اين زمينه خيلي دقيق عمل کند. بحث جوانگرايي هم از موضوعات مهم در چينش کابينه است. بايد نيروهاي جوان وارد بدنه دولت و سطوح بالای مديريت در وزارتخانهها شوند به طوري که اين نيروها در دورههاي بعدي گزينههاي همان وزارتخانه شوند. چهار سال آينده، چهار سال حساسي براي اصلاحطلبان و اعتداليون است و فرصت ريسک وجود ندارد. بايد به اين امور توجه ويژه شود. اعضاي کابينه اولا بايد مؤمن به منش، شيوه و شخصيت اجرائي آقاي روحاني باشند و ثانيا توانمند و خبره در حيطه تخصصي.
رئيسجمهوري همچنين در حوزه اقتصادي بايد تيم هماهنگي انتخاب كند و يکي از اين افراد را بنا به جايگاهش به عنوان ليدر تيم اقتصادي قرار بدهد. براي انتخاب اعضاي کابينه اصلا نبايد نگاه سهميهاي حاکم باشد و بايد کارداني، شايستگي، مسئوليتپذيري و روحيه کار جمعي و تيمي و همينطور روحيه فداکاري و ازخودگذشتگي، اولويت اصلي انتخاب اعضاي کابينه باشد.
رئيسجمهوري نبايد اين دوره ريسک کند، چون هزينههاي آن دامن کل جريان اصلاحطلبي و اعتدال را خواهد گرفت و دودش به چشم مردم خواهد رفت.
با توجه به مباحثي که طرح شد، فکر ميکنيد شاخص مديريت اصلاحطلبانه چيست، بهويژه در حوزه شهري و بهويژه در تهران. چه اتفاقي بايد رخ دهد که بعد از چهار سال آن را محصول اين نوع مديريت بدانيم؟
من به چند عامل اشاره ميکنم. اول پاکدستي مديران و سيستم است تا اعتماد مردم به مديريت شهري بازگردد. دوم اينکه برنامههاي شهري بايد بر مبناي «انسانمحوري يا شهروندمحوري» تدوين شود. درحالحاضر، توسعه ساختوساز، سختافزار (با توجه به ماشين) و زندگي ماشيني بر توجه به نيازهاي روحي و رواني و آرامش شهروندان رجحان پيدا کرده است. هدف از ساختوساز و توسعه سختافزار بايد تأمين آرامش و آسايش شهروندان باشد، اين در حالي است که زندگي مردم در شهر تهران روزبهروز با سختيها و مشکلات بيشتري توأم ميشود. نتيجه اين ميشود که مردم به جاي حصول آرامش، از فيزيک شهر هم آزرده ميشوند؛ يعني به جايي ميرسد که به فرض انجام زيباسازيها در شهر، عملا مردم از زيباييها لذتي نميبرند. اين به آن معني است که برنامهها انسانمحور نيست. موضوع بعدي لزوم برنامهمحوري و انجام کار کارشناسانه و توجه به مديريت مبتني بر علم و عقل است. موضوع بعدي شفافيت است؛ بايد ورودي و خروجيهاي درآمدي و مالي شهرداري روشن و در اختيار اعضاي شورا و مردم قرار بگيرد. اين کار دو حسن دارد؛ يکي توجه به مطالباتي است که مردم طرح کردند و خواستار شفافيت و سلامت کار خدمتگزاران خودشان هستند و ديگري جلب همکاريهاي مردم. من اعتقاد دارم در شهري مثل تهران که گفته ميشود شهرداري بدهيهاي سنگيني دارد، براي جذب منابع مالي بايد به مردم تکيه کرد، نه اينکه عوارض را زياد کنيم، بلکه بايد براي تأمين هزينه پروژههايي که نتيجه آن ارائه خدمات به مردم و افزايش رفاه عمومي است، آنها را به مردم واگذار کنيم و با سرمايه و مشارکت مردم آنها را انجام دهيم؛ کاري که از ٢٨ سال پيش، بنده در کيش شروع کردم و بدون اينکه دولت ريالي هزينه کند، يک جزيره متروکه به يک شهر زيباي هدفمند تبديل شد. وقتي ميدانيم كه نه دولت پول دارد و نه شهرداري، شهرداري بايد بخش درخور توجهي از آنچه را در شهر سرمايهگذاري ميشود، به مردم واگذار کند؛ بهطوريکه مردم احساس کنند شهر را خودشان ميسازند و خودشان اداره ميکنند. شهر را مال خود بدانند و احساس کنند کار دست خودشان است و شوراي شهر و شهردار فقط نقش برنامهريزي، هدايت و عمدتا حمايت از مردم را بر عهده دارند.
البته احتمال بروز رانت هم در اين دست از واگذاريها وجود دارد.
نه. وقتي واگذاري به شکل مزايدههاي عام و شفاف و در جريان يک رقابت واقعي و البته با استفاده از نظارت شفاف شورا و ساير دستگاههاي نظارتي مسئول صورت بگيرد، محمل استفاده از رانت از بين خواهد رفت؛ مثلا در تهران سه يا چهار پارک آبي وجود دارد. براساس برآوردها، يکي از روشهاي درمان استرس و تنش در شهرهاي بزرگ، استفاده مردم از پارکهاي آبي و به طور مشخص آببازي است. بهاينترتيب براي ١٠ ميليون جمعيت تهران، تعداد خيلي بيشتري از اين پارکها لازم است که ميتوان سرمايهگذاري و احداث اين پروژهها و امثال آن را واگذار کرد. بعضيهاي ميگويند اگر اين کارها را به بخش خصوصي واگذار کنيد و عوايدش را بخش خصوصي ببرد، پس درآمد شهرداري چه ميشود؟ بايد گفت وقتي اساسا پروژهاي تعريف نميشود، درآمدي هم وجود ندارد. اما وقتي پروژه تعريف ميشود و سرمايهگذاري و احداث آن به بخش خصوصي واگذار ميشود، شما ميتوانيد عوارض مربوطه را قسطبندي كنيد يا در شرايطي بگيريد، ولي وقتي پول نداريد خودتان سرمايهگذاري بکنيد و به بخش خصوصي هم اجازه سرمايهگذاري نميدهيد، نه امکاناتي ايجاد ميشود، نه درآمدي خواهد بود. من مسئوليت کميسيون گردشگري اتاق بازرگاني، صنايع، معادن و کشاورزي تهران را عهدهدار هستم، چندين گروه هتلسازي «برند» دنيا مراجعه کردند و خواستار سرمايهگذاري و ايجاد هتل در ايران بودند. من حسب وظيفه خودم در اتاق بازرگاني، آنها را به سرمايهگذاران ايراني معرفي کردم. بعد از مدتي ديدم که هيچ خبري نشد، پرسوجو کردم، متوجه شدم شهرداري منطقه مربوطه به سرمايهگذار خارجي گفته است براي دريافت مجوز ساخت هتل، چند ده ميليارد تومان بايد عوارض بدهد و همين امر موجب منصرفشدن سرمايهگذار شده است، اين مسئله در چندين مورد تکرار شد. درحاليکه شهرداري ميتوانست به ميزان عوارض قانوني در اين پروژه سهيم بشود و بهاينترتيب تسهيلاتي براي ايجاد هتل فراهم كند يا عوارض را قسطي و پس از انجام ساختوساز و در مرحله بهرهبرداري دريافت کند تا اين امر، تشويقي براي سرمايهگذاري و ساخت هتل در تهران بشود. وقتي اعتراض کرديم، گفتند پس شهرداري از کجا کسب درآمد کند؟ گفتم وقتي از اساس هتلي ساخته نميشود، منبع کسب هرگونه درآمد کور ميشود. اما وقتي شما مجوز ميدهيد و سهيم ميشويد، به عنوان نمونه از دو سال بعد که هتل ساخته ميشود، شما وارد فرايند کسب درآمد ميشويد. ما در جزيره کيش همين کار را انجام داديم، جزيره برهوت بود، بدون هرگونه کمک دولتي تنها با جذب سرمايه بخش خصوصي و با بستههاي تشويقي، کيش را به يکي از مراکز تفريحي و تجاري تبديل کرديم که از ابتدا به عنوان يک شهر هدفدار و چند مأموريتي طراحي شد؛ يعني اهداف شهر براي جلب توريسم، سرمايهگذاري، زندگي مردم، صادرات، واردات و... مشخص شد.
فکر ميکنيد تهران با هدف برنامهريزي نشده است؟ يعني آنچه در برنامههاي پنجساله آمده، اين هدف را نديده که تهران بايد چه شهري باشد؟
نميتوان گفت که براي تهران هدفي طراحي نشده است. اما هيچوقت نگفتهايم مثلا تهران قرار است پايتخت اقتصادي منطقه باشد؟ پايتخت مالي منطقه باشد؟ مرکزيتي براي برگزاري سمينارها و همايشهاي بينالمللي در امور مختلف تاريخي، فرهنگي، سياسي يا اقتصادي در سطح بينالمللي باشد؛ نه چنين چيزي را نگفتهايم. يا مثلا گفتهايم تهران اولين شهر هوشمند منطقه باشد؟ نه، باز هم چنين موضوعي را نگفتهايم. آيا هدفگذاري کردهايم که تهران مرکز توليد نرمافزار در منطقه و فروش آن در سطح جهان باشد؟ نه چنين هدفي طراحي نشده است. درحالي که با اين حجم از منابع انساني بهويژه جوانان تحصيلکرده و با ضريب هوشي بالا، امکان تبديلشدن تهران به قطب توليد نرمافزاري منطقه با رويکردي جهاني وجود دارد. آنچه تا به امروز انجام شده، اين بوده كه سعي خوبي براي حفظ و توسعه فضاي سبز و پاکيزگي شهر صورت گرفته يا اينكه جمعآوري بهموقع پسماندها و تلاشهايي که در جهت تسهيل رفتوآمد در سطح شهر و احداث بزرگراهها و تونلها و احداث خطوط ويژه حملونقل عمومي و فعاليتهايي هرچند ناکافي، ولي ارزشمند در توسعه مترو صورت گرفته، خوب بوده و بايد قدرداني شود، اما روشن نشده تهران قرار است به چه شهري به چه هويتي، با چه کارکردي و داراي چه موقعيت بينالمللي تبديل شود؟ مثلا تهران ميتواند به يک مرکز براي برگزاري همايشها و کنفرانسهاي بينالمللي تبديل شود. شما شرمالشيخ مصر را در نظر بگيريد؛ منطقهاي در مصر که براي اين منظور ساخته شده است. اگر تهران به مرکز برگزاري کنفرانسهاي علمي، فرهنگي و تاريخي دنيا تبديل شود، آنهم با ساختن چند هتل و سالن اجتماعات بينالمللي، ميدانيد چه ميزان رفتوآمدهاي استادان، شخصيتها و افراد... افزايش خواهد يافت و از قِبل آن چه اعتبار و جايگاهي نصيب ايران و تهران خواهد شد. فکر ميکنيد اين کار چه کسي است؟ کار دولت است؟ کار وزارت راه و شهرسازي است؟ نه، اين قبيل کارها، مأموريتهاي شهرداري هستند.
فکر ميکنيد که اگر قرار باشد چند کارِ ويژه براي تهران تعريف شود که در اين فرصت چهارسال انجام آن در اولويت قرار بگيرد، چه موضوعاتي بايد باشد؟
يکي از موضوعات مهم شهرداري، تأمين منابع مالي است. بهويژه آنکه براساس اطلاعات موجود، بدهکاري سنگيني هم دارد. ديگري استفاده بهينه از نيروهاي موجود در شهرداري است. شهرداري به لحاظ مديريتي و بدنه کارشناسي داراي نيروهاي ارزشمندي است که بايد بين آنها هماهنگي و همسويي برقرار شود. کارکنان و کارگران شهرداري اعم از شاغلان و بازنشستگان آنها نيروهاي دلسوز و زحمتکش و ارزشمندي بوده و هرکدام از آنها سرمايههاي پربهايي هستند. مثلا چرا نبايد درباره انتخاب شهردار از بين نيروهاي موجود در شهرداري گزينهاي معرفي شود؟ چرا بايد بيرون از مجموعه شهرداري نيرو معرفي شود؟ چرا نيروها در اين جهت ساخته نشدهاند؟ حتي درباره اعضاي شوراي شهر، همه و هميشه اعضاي شوراي شهر از بيرون از شهرداري نامزد و انتخاب ميشوند. همچنين شهرداري بايد در فرايندي به شوراي شهر و مردم گزارش دهد. علاوه بر اينها درباره تهران بهطور ويژه بايد گفت موضوع آلودگي هوا و ترافيک دو موضوع بسيار مهمي هستند که بايد در اولويت قرار بگيرند. البته توجه به اين مسئله نبايد پرداختن دقيق و عميق به معضلات فرهنگي و اجتماعي را تحتالشعاع قرار دهد. تهران درحالحاضر با معضلات بسيار سنگين اجتماعي و فرهنگي بهويژه مسئله کودکان کار، زنان خودسرپرست، تکديگري و ناهماهنگي در پرداختن به مسائل فرهنگي مردم دستوپنجه نرم ميکند. درباره مسائل اجتماعي بايد از سمنها کمک گرفت. سازمانهاي مردمنهاد در سالهاي اخير با نيت خير مردم و افکار نوعدوستي شهروندان رشد قابل ملاحظهاي داشتهاند. مثلا همين مجموعه خانه خورشيد، نشان داده است که چه قابليتهايي ميتواند از سوي سازمانهاي «مردمنهاد» بروز کند و ميتوانند چه حجمي از مشکلات را مرتفع کنند. يکي از وظايف اصلي شهرداري رسيدگي به معضل اعتياد، زنان بيسرپرست يا کارتنخواب و کودکان کار و... است. بيشک بهترين راهحل اين مشکلات کمکگرفتن جدي از اين سمنهاست تا اين معضلات را به شکل عاطفي و انساني و نه با برخوردهاي سخت و خشن حل کنند و شهرداري بايد به صورت جدي از اين سازمانهاي مردمنهاد حمايت کند. اما همانطور که گفتم معضل ترافيک و آلودگي خيلي موضوع مهمي است. يکي ميگويد دست محيط زيست است و ديگري تقصير را گردن دستگاه ديگري مياندازد. اما نبايد اينقدر دنبال مقصر گشت. مقصر مشخص است. خيابانهاي تهران ظرفيت و کشش الگوي موجود حملونقل شهري و استفاده نامتعارف از خودروهاي شخصي را ندارند. آلودگي هواي تهران عمدتا ناشي از تردد خودروهاي بيش از ظرفيت شهر، اعم از سواري، موتورسيکلت و خودروهاي عمومي است. لذا راهحل مشخص است، حجم تردد بايد کاهش پيدا کند. راه آن چيست؟ توسعه حملونقل عمومي اعم از اتوبوس، تاکسي و مترو. چگونه؟ بايد راحتي مردم را در سيستم حملونقل عمومي در نظر بگيريم. مردم درحالحاضر از مترو و اتوبوس استفاده ميکنند، ولي راحت نيستند، در مسير اين استفادهها هميشه با مشکل مواجه هستند و حتي ميتوان گفت بهعنوان يک شهروند نوعي تحقير را شاهد هستند. اينجاست که طراحي برنامههاي انسانمحور براي شهر معني پيدا ميکند. شهروند بايد در استفاده از وسايل نقليه عمومي و مترو احساس راحتي بکند، تکريم شود، با فشار و هلدادن و... مواجه نباشد، حالا اگر تعداد واگن مترو زياد شود، فاصله ايستگاهها کم شده و از هزار متر به ٣٠٠ متر برسد - مثل آنچه در برلين، لندن، توکيو، پاريس و شهرهاي بزرگ دنيا وجود دارد- و مردم از هر نقطهاي که محل کارشان، زندگيشان يا محل مراجعهشان است با فاصله ١٥٠ متر به اولين ايستگاه مترو برسند و وقتي وارد مترو شدند نه هشت ١٠ دقيقه، بلکه با دو دقيقه معطلي سوار قطار بشوند و بهجاي فشار و هُل، صندلي راحتي در اختيارشان قرار بگيرد، ديگر نيازي به استفاده از وسايل نقليه شخصي احساس نميکنند و هم از تردد خودروهاي سواري در سطح شهر کاسته ميشود، هم ترافيک تا اندازهاي سبُک ميشود و هم آلودگي برطرف ميشود. وقتي معضل ترافيک حل شود، اعصاب مردم راحت است و جلوههاي بصري شهر خود را نشان ميدهد و مردم از زندگيکردن در چنين شهري لذت ميبرند. اينها همه با مشارکتدادن مردم در سرمايهگذاريها و کشاندن سرمايههاي مردم از برجسازي يا واردات خودروهاي سواري به توسعه مترو، افزايش خطوط مترو و افزايش واگنها عملي است. بنابراين تنها راهحل جلب اعتماد مردم و نيز اعتمادکردن به مردم در مديريت شهري است.
اگر بخواهيم مروري اجمالي بر ثبتنام شما در انتخابات داشته باشيم، لطفا بگوييد که چرا ثبتنام کرديد و چرا انصراف داديد؟
من از سال ٩٢ به اينسو برنامه داشتم که وارد مديريت شهري شوم.
اگر خاطرتان باشد، در جريان انتخاب شهردار در شوراي چهارم، يکي از کانديداهاي شهرداري بودم. آن زمان آقاي محسن هاشمي براي شهرداري اعلام آمادگي کردند. مرحوم حضرت آيتالله هاشميرفسنجاني در ابتدا بنده را به اين امر تشويق کردند، اما بعدا نامزدي آقاي محسن هاشمي را ترجيح دادند و از بنده خواستند که کنار بکشم و بنده هم کنار کشيدم. در انتخابات اخير هم برنامه من اين بود که با قرارگرفتن در مسير انتخابات شورا، مسير قبلي را پيگيري کنم، اما وقتي قرار شد که اعضاي شورا نبايد نامزد شهرداري شوند، بنده بلافاصله رسما از کانديداتوري شورا انصراف دادم.
همان زمان هم مطرح شد که شما براي شهرداري انصراف دادهايد. آيا در آن فاصله با شما صحبتي شده بود؟
نه، چنين موضوعي نبود.
در اين فاصله اسامي مختلفي براي شهرداري مطرح شده، آيا از جريان اصلاحطلب هم دراينباره با شما صحبت شده است؟
شهردار را اعضاي محترم منتخب شوراي شهر انتخاب خواهند کرد و در اين زمينه صحبتهايي شده است.
برنامه هم از شما خواستهاند؟
فرايند اين است که فعلا هرکدام از اعضاي محترم شوراي منتخب سه نفر را بهعنوان نامزد شهرداري معرفي ميکنند، هر تعداد از افراد معرفيشده که آراي بيشتري به دست بياورند، در معرض نامزدي قرار ميگيرند و در آن مرحله شوراي محترم از نامزدها برنامه ميخواهند.
شما برنامهاي تدوين کردهايد؟
بله، يک برنامه جامع و يک برنامه عملياتي تدوين کردهام.
به فهرست شوراي شهر هنگام انتشار نقدهاي زيادي وارد شد. با توجه به اينکه شما تا مقطعي در فرايند اين انتخابات بوديد، چه مرحلهاي طي شد که خروجي آن به چنين فهرستي ختم شد؟
نفس تهيه و ارائه فهرست از جانب شورايعالي سياستگذاري اصلاحطلبان کار مثبتي بود. به فرايندي که منجر به تهيه فهرست شد هم ايرادي وارد نيست. براي رسيدن به يک فهرست ٢١ نفره از ميان ٧٠٠ نفر متقاضي هم به غير از طيکردن اين فرايند چاره ديگري وجود نداشت.
اما ظاهرا براي رسيدن به همان فهرست ٤٢نفره اتفاقاتي افتاده بود... .
عدهاي نظرشان اين بود که اصلا دليلي نداشت که همه متقاضيان ٧٠٠ نفر را بپذيريد و بررسي کنيد، چراکه همين فرايند باعث شد تا بعضي چهرههاي شاخص عملا در مسير بررسي حذف شوند و برخي ديگر که ويژگي خاصي نداشتند رو آمدند. عدهاي ديگر بر اين اعتقاد بودند که در بررسي مرحله اول رزومههاي ٧٠٠ نفر، امکان راستيآزمايي نبود و بررسيها صرفا بر اساس اطلاعات اعلامي صورت گرفته و اين ايراد را ميگيرند که ممکن است در مرحله رسيدن به ١٥٠ نفر مشکلاتي در رابطه با بررسي ويژگيهاي افراد بروز کرده باشد. بالاخره بايد بدانيم کاري که انسان انجام ميدهد، ممکنالخطاست، گاهي خطا، سهوي است و گاهي عمدي. گرچه سعي شده بود خطاي عمدي خداينکرده انجام نشود، ولي عدهاي بر اين باور بودند که بعضي افراد که به طور مستقيم هم در فرايند تهيه فهرست نبودند، بعضا اعمال نظر کردهاند که اين امر منجر به در ليست قرارنگرفتن چهرههايي شد که ذهنيت عمومي متوقع حضور آنان در فهرست بود.
حتي برخي کساني که جزء گروه کارشناسان بررسي سوابق بودند هم بعد از انتشار فهرست به آن نقد کردند.
يکبار از مرحله ١٥٠ نفر به ٤٢ نفر و يکبار هم در مرحله ٤٢ نفر به ٢١ نفر، يکسري افراد بهنوعي گنجانده شدند و ردپاي افرادي که چنين کاري کردند هم معلوم شد. بااينحال، هم رأي بالا و فوقالعادهاي که مردم به فهرست دادند و هم شخصيت و تخصص و ترکيب اعضايي که انتخاب شدهاند، ارزشمند بود و شيريني خوبي به کام مردم نهاده شد. بااينحال اميدواريم که در سال ٩٨ و موضوع مجلس جايي براي بروز چنين مسائلي باز نشود. درمجموع معتقدم که بايد به وجوه مثبت اين کار بيشتر توجه کنيم. بههرحال چينش فهرست از بُعد تخصص، سطح علمي و سوابق اجرائي در مقايسه با شوراي گذشته از سطح بالاتري برخوردار است و اينکه منتقدان به ليست باوجود انتقاداتشان، بلافاصله انصراف دادند که کار ارزشمندي بود، چراکه تمکينکردن به کار جمعي از ملزومات کار تشکيلاتي و بيانگر سعهصدر افراد است.
نميتوانيد بگوييد اين عده چه کساني بودند؟!
جاي گفتن نيست! اما بايد اين مطلب را هم يادآوري کنم که در اين موضوع کار آقاي دکتر عارف ستودني بود. گرچه عدهاي با آگاهي يا ناآگاهانه به ايشان حمله کردند، ولي ايشان کار ارزشمندي انجام دادند و از فهرستي که نتيجه کار جمعي بود دفاع کردند و تا لحظه آخر پاي فهرست ايستادند. مهم براي دکتر عارف اين بود که بايد از نتيجه کار جمعي دفاع شود. همچنين نقش آقاي خاتمي خيلي ارزشمند بود. وقتي فهرست منتشر شد، ايشان از اينکه چهرههاي سرشناس در ليست نبودند ناراحت شدند، اما چون کار را به شورايعالي اصلاحطلبان سپرده بودند و از اين شورا هم اين خروجي منتشر شده بود، بر آن صحه گذاشتند. اين نشاندادن ظرفيت پذيرش دموکراسي است.