مازیار وکیلی، رویداد24- سعیدپورصمیمی را چگونه به یاد میآوریم؟ با کدام نقشهایی که بازی کرده به یاد مخاطبان سینما میآید؟ا گر جست و جو کنید و کمی به ذهنتان فشار بیاورید و نقشآفرینیهای درخشان او را مرور کنید، هیچ نقش اولی در ذهنتان نقش نخواهد بست.
پورصمیمی همیشه مرد نقشهای مکمل بوده است. نکته عجیب در پرونده کاری سعید پورصمیمی(خصوصاً نقشهای سینمایی او)این است که پورصمیمی هرگاه نقش اول فیلمی را بازی کرده است، فیلم اثر موفقی از آب درنیامده.
صدالبته این به بازی پورصمیمی ارتباطی ندارد و باید دنبال دلایل دیگری برای ضعیف بودن آن فیلمها گشت. اما این نکتهای است که نمیتوان به راحتی از کنار آن گذشت. پورصمیمی کارنامه چندان پرباری به لحاظ کمیت در سینما ندارد. او در بیست و نه سال فعالیت در سینما بیست و سه فیلم بازی کرده است. به طور میانگین کمتر از سالی یک فیلم.
در اکثر این فیلمها هم نقش اصلی نبوده است، پس علت ماندگاری او چیست؟ میتوان سطرها از هنربازیگری و ظرایف اجرایی و تکنیکی پورصمیمی نوشت و دلایل فراوانی برای بازیهای درخشانش آورد، اما نقشآفرینیهای درخشان در سینمای ایران کم نداشتهایم و کم نبودهاند بازیگرانی که اجراهای درجهیکی در دهههای گذشته ارائه کردهاند. جهانبخش سلطانی، جعفر والی، عنایتالله شفیعی، محمد کاسبی، سیروس گرجستانی و....چند نمونه از افرادی هستند که در مقاطع مختلف درخشیدند اما یا ناگهان حذف شدند و یا با بازی در آثار نازل سینمایی و تلویزیونی کارنامه خود را خدشهدار کردهاند. اما پورصمیمی علیرغم کمکاریاش هم کارنامه غنی و پرباری دارد و هم توانسته علیرغم دوری از سینما و تلویزیون همچنان ماندگار باقی بماند.
همانطور که ذکرش رفت پورصمیمی هیچگاه نقش اول ماندگاری بازی نکرده است. تمام راز ماندگاری سعید پورصمیمی در ایفای نقشهای مکمل(یا به معنای متداول دوم)اوست. از دو منظر میتوان نقشآفرینیهای پورصمیمی را تحلیل کرد، اول نقشهایی که بازی کرده و دوم بازی پورصمیمی. نقشهای مکملی که پورصمیمی ایفاگر آنها بوده است نقشهایی هستند ماندگار و معنابخش در بافت فیلم، بهطوری که در صورت نبود آنها فیلم الکن باقی میماند و بسیار از کنش و واکنشها و نتیجهگیریهای درون فیلم به سبب حضور نقش پورصمیمی است که معنا پیدا میکند.
در ناخدا خورشید، ناخدا بدون ملول معنایی ندارد. ما از خلال ملول به بسیاری از وجوه شخصیت ناخدا خورشید پی میبریم. علیرغم ضعفهای شخصیتی ملول(مثل الکلی بودن و هوو آوردن سر زنش)ناخدا بدون ملول بیمعنی است. ملولی که در انتهای فیلم مثل همیشه یاور ناخداست و همراه او کشته میشود. پورصمیمی این شانس را داشته که در دوبله ماندگار فیلم خودش به جای ملول حرف بزند. حس طنز و گیجی ملول در نوع حرفزدن پورصمیمی مشهود است.
ملول بریدهبریده حرف میزند، کلمات را درست ادا نمیکند. چابک و فرز است و طنز خفیفی در حرکاتش مشهود است که ناشی از خل وضع بودن ملول است. نمونه این طنز را میتوان در سکانس تعریف از بمبک(لنج خورشید)نزد مستر فرحان دید. بعد از گذشت بیست و نه سال با یادآوری ناخداخورشید ناخودآگاه یاد ملول هم میاُفتیم. علت این یادآوری جدا از شخصیتپردازی بینقص تقوایی به بازی پرجزئیات و بینظیر پورصمیمی هم بر میگردد. دومین نقش مکمل ماندگار پورصمیمی جامی پردهآخر است. سرپرست یک گروه تئاتر خیابانی که قرار است بر مبنای نمایشنامه کامران میرزا که در زندگی واقعی اجرا میشود زن برادر کامران میرزا به جنون بکشانند.
یک نقش پیچیده و دشوار مبتنی بر بازی در بازی. نمونه اعلای هنر بازیگری پورصمیمی را میتوان در سکانس معرفی تئاتر جامی دید. جایی که جامی اعضای گروهش را به کامران میرزا و خواهرش تاجالملوک معرفی میکند. یا سکانس آخر فیلم که قرار است پردهآخر اجرا شود و به دستور بازرس رکنی قرار نیست پایانی تلخ داشته باشد و یک هپی اند شکل میگیرد. پورصمیمی در این فیلم چند نقش را بازی میکند و در ایفای تمامی این پرسوناژها چنان قدرتمند ظاهر میشود که از تمام بازیگران این فیلم که همگی درخشان هستند پیشی میگیرد.
دیگر نقش مکمل ماندگا پورصمیمی نقش وکیل عروسآتش است. نقش به نسبت سایر نقشهای فیلم از پیچیدگی کمتری برخوردار است. داستان فیلم حول ماجرای پیچیده بین دکتر پرویز، فرحان و احلام میگردد. وکیل بیشتر یک کاتالیزور است. مردی که قرار است دکتر را متوجه وضعیت عشیره کند. اما پورصمیمی از این نقش هم ساده نمیگذرد. در دو سکانس فیلم با بازی قدرتمندش ما را متوجه پایان تراژیک فیلم میکند. یکی سکانس خیاطی و صحبت با مرد خیاط و آگاهی از سرنوشت زن مرد خیاط است و دیگری سکانس تصادف ماشین دکتر پرویز و مرگ وکیل و دکتر.
جوش و خروش و تغیر وکیل برای ریختن آب به روی آتش عشق دکتر ستودنی است و بخشی از بنبست تراژیکی است که متوجه شخصیتهای فیلم است. آخرین یادگار درخشان پورصمیمی در سینما ایفای نقش به یادماندنی دایی در یک حبهقند است. مردی ساکت و آرام و به ظاهر تلخ که نمادی از سنت روبهزوال خانه است. دایی در تقابل با جمع مهمانان است. از شادی و خوشی آنها کلافه است. بیحوصله است و کجخلقی میکند.
اکثر دقایق بازی پورصمیمی در این فیلم در سکوت میگذرد با نگاهی تلخ و بیحوصله که ردی از مرگآگاهی در آن به چشم میخورد. حتی زمانی که تلاش میکند ترس بچه خواهرزادهاش که در شوک ترس است بریزد هم وجوهی از تلخاندیشی در رفتارش به چشم میخورد. این نقش با این حجم از سکوت و تلخی در کارنامه پورصمیمی بیسابقه بوده است و او قدرتمندانه آن را ایفا کرده است. میتوان درباره بازیهای درخشان پورصمیمی در سرزمین خورشید، دلشدگان و آبادانیها حرف زد. از شازده دژخیم نسل سوخته نوشت. از بازی بینقصش در سریال در پناهتو حمید لبخنده گفت، که چقدر ظریف و عالی بین باورهای سنتی یک قاضی و نگرانیهای یک پدر ارتباط برقرار میکند.
پورصمیمی از آن بازیگرانی است که از نقشهایی که بازی میکند جلوتر است. صرف حضورش به نقش جذابیت میدهد. انقدر قدرتمند است که تنها نکته به یادماندنی تلهفیلم بربال خوشبختی بهروز شعیبی یا سریال شبی از شبهای(که تقلیدی ضعیف از سریال همسایهها بود)رضا کریمی حضور اوست. دیگر هنر پورصمیمی کارهایی است که نکرده. پیشنهادهایی است که رد کرده و اجازه نداده مثل بسیاری از همکارانش با بازی در آثار پیشپااُفتاده کارنامهاش خدشهدار شود. نهم اسفند زادروز این مرد بزرگ است. مردی که هنوز نقشهای زیادی را بازی نکرده. مردی که شاید همیشه نقش مکمل بازی کرده است اما در هنر بازیگری از سرآمدان است. یک دو همیشه یک