ژن خوب؛ واژهای که یادآوری میکند اگر ژنهایت کمی اینطرف و آنطرف باشد، جزء از ما بهتران نیستی و باید خارج از گود نژاد برترها زندگی کنی. کلمهای که مدتزمان نهچندان طولانی، سر زبانها افتاد و به فرهنگ زبانی مردم ورود پیدا کرد و شاید شنیدن آن، هم لبخند را بر چهره بعضیها نمایان کند از حیث برتر بودن و هم داغ دل دیگریها را تازه.
مدتزمانی است که این واژه در میان مردم واردشده و به لطف بعضی آقاها و آقازادهها چنان گسترش پیداکرده که اصلاً گمان نمیکنی چیز عجیبوغریب و جدیدی است.
متأسفانه در ماههای اخیر، شاهد استخدامها و دریافت پستهای مدیریتی از سمت فرزندان برخی دولتمردان بودیم. پستهایی که شاید یک فرد معمولی با ژن متوسط، برای رسیدن به آن باید سالها مو سپید کند اما آقازادههایی با ژن برتر، یکشبه آرزوی خیلیها را زندگی کردهاند. اتفاقی که در رابطه با دریافت پستهای مدیریتی از سمت فرزندان برخی دولتمردان افتاد، موجی از بیاعتمادی مردم به حاکمیت را به دنبال آورد و ریشه این تفکر که اگر از بالا نباشی تا ابد به بالا نخواهی رسید را تقویت کرد.
برخی از مسئولانی که ادعا کرده بودند 3 فرزند بدون شغل در خانهدارند، با روشن شدن مسئولیتهای مدیریتی فرزندانشان سکوت کردند. بعضی، از شغل فرزندانشان، اظهار بیاطلاعی کردند و خبرهای پیرامون آن را، توطئه برای تخریب خواندند و همچنین بودند کسانی که درنهایت وقاحت، مهر تائید را هم بر موقعیت فرزندشان زدند و از داشتن چنین فرزند کارآمدی اظهار خشنودی کردند.
شاید سنگینترین ضربهای که بهموازات درج این اخبار بر مردم وارد شد، از این حیث بود که کسانی که سالها، هیتلر و آلمانهای نازی را به سبب اعتقاد به نژاد برتر مذمت میکردند، اکنون خودشان درگیر این خودبرتربینیها شدهاند و درحالیکه بسیاری از افراد عادی، برای رسیدن به موقعیتی بهتر در کارشان شبانهروز تلاش میکنند، عدهای بدون زحمت و بهواسطه نام پدرانشان، در اندک زمانی به بالا میرسند.
محمدامین قانعی راد، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران، در گفتوگو با
رویداد۲۴، درباره پستهای مدیریتی فرزندان مسئولان کشور و بیاعتماد مردم نسبت به حاکمیت و دولت و درنتیجه آسیبهای ناشی از آن در جامعه گفت: طبیعتاً وجود چنین اتفاقاتی، در میان مردم ایجاد بدبینی میکند؛ اما بحث آقازدگی، موضوع جدیدی نیست و بهنوعی از اوایل انقلاب به نحوی مطرح بوده است. این بحث ژن خوب که چند مدتی مطرحشده، یک مفهوم تازه است که در قالب این واژه بیانشده است.
او ادامه داد: ما در کشور یک نظام دیوانسالار نداریم که افراد با توجه به معیار عینی انتخاب شوند. سیستمی که حاکم است، یک سیستم ایدئولوژیک است و در این سیستم معیارهای شخصی اهمیت مییابد. در بروکراسی، افراد بر اساس ضوابط جایگزین میشوند و نه روابط اما در جوامع ایدئولوژیک، انتخابها و توزیع مشاغل، جنبه شخصی پیدا میکنند. بهطور ناخواسته، در کشورهایی که عامل خویشاوندی وجود دارد، فرد قابلاعتماد خویشاوند من است؛ یعنی من بر اساس شناخت شخصی و خویشاوندی، این فرد را در نظام اداری وارد میکنم.
قانعی راد اضافه کرد: متأسفانه بده بستانهای سیاسی، در این اواخر باب شده است که افراد برای ثبت موقعیت خودشان، حاضرند که به دیگری باج دهند. این باج دادن از عدم اعتماد فرد به جایگاه خودش نشات میگیرد که سعی میکند برای تثبیت موقعیت خود، این کار را انجام دهند.
او افزود: در این میان، فرزندان مسئولان هم در این میان به چشم میخورند و بهواسطه اینکه فامیلیها یکسان است، این مسئله بیشتر به چشم میآید. ولی تمام قضیه در همین حد نیست، اگر تنها 4-5 نفر از فرزندان مسئولان، در این شرایط بودند، شرایط بهتر بود و پذیرش عمومی راحتتر میشد؛ اما مسئله مهم در اینجا، سطح وسیع این جایگاهها است.
قانعی راد با تأکید بر اینکه این نوع کسب موقعیتها، بیاعتمادی و تزلزل در نظام اداری و سیاسی را به همراه دارد گفت: دریافت مقامات مدیریتی، بسیار بحث وسیعی است که بسیاری از لایههای آن بر ما آشکار نیست.
او در رابطه با سکوت و یا فخر برخی از دولتمردانی که فرزندانشان در پستهای مدیریتی بالا منصوبشدهاند، گفت: بهطور طبیعی، اگر فرزندان مسئولانی که تربیت سیاسی را هم به فرزندانشان یاد دادهاند، در یکروند طبیعی، به مشاغل گماشته شوند، چندان عجیبوغریب نیست. بخشی از نگاهها به مسئله آقازادگی هم برگرفته از بدبینی جامعه بر این افراد است. اینگونه نیست که اگر کسی از فرزندان مسئولان در یک منصب مشغول به کار شود، حتماً و قطعاً بر اساس یک نوع رابطه است.
قانعی راد ادامه داد: در این قضیه دو سطح مطرح میشود، اول منصوب شدن به برخی مشاغل است که میتوان احتمال داد بر اساس شایستگی فرد است؛ اما سطح بعدی، مفاسدی است که بهواسطه این مشاغل، صورت میگیرد. بعضی از این آقازادهها مباحثی را مطرح میکنند که اصلاً درست نیست؛ مانند همان شخصی که مدتی پیش گفت «ما سهم خودمان را از سفره انقلاب برمیداریم». این حرف خیلی اشتباه و بد است. یا مانند اینکه فرزند مسئولی باشی و بهواسطه این موقعیت، در انتخابهای پدرت مداخله کنید.
او با ابراز خوشحالی از اینکه جامعه به این نوع مسائل حساس است، ادامه داد: فردی که بهعنوان باج دادن، در مقامی منصوب میکنند، زمینه آبروریزی و مفسده را فراهم میکند. افراد باید متوجه باشند که در حوزه عمومی، رسانهها حساس شدهاند. برخی رسانهها در جهت شفافسازی و افشاگری از این موضوعات برآمدهاند. البته گاهی، افشاگریها غیراخلاقی است. برای مثال یک فردی که داماد مقام مسئولی هم هست، درجایی مشغول به کارشده. ما نمیتوانیم بهواسطه اینکه دامان فلان شخص است، بگوییم بر اساس رابطه واردشده است. باید بررسی کنیم و ببینیم این شخص، در چه سیکلی بالاآمده است.
این جامعهشناس، راهکار رهایی از این بحران را وجود حساسیتهای سازمانی دانست و گفت: اگر سازمانها، به صلاحیت و دانش و تخصص مرتبط افراد توجه کند و فرد را بر اساس این شایستگی پذیرش کند، جامعه هم آن را میپذیرد. مسئولان باید توجه کنند که پستهای موجود در کشور، ملک شخصی نیست که هر کس هرزمانی خواست به آن ورود کند.
او ادامه داد: موردی که مدتی پیش به آن برخوردم، یک فارغالتحصیل کارشناسی ارشد بود که در رشته مرتبط خودش، در یک سازمانی متقاضی استخدام بود. برای استخدام او آنقدر سؤال پرسیده بودند و بعضی از آنها آنقدر بیربط بودند که گریه او درآمده بود و دستآخر هم او را رد کردند و نپذیرفتند. در این شرایط وقتی این متقاضی جوان میبیند که پسر فلان مسئول و مدیر با سن کم و تحصیلات غیر مرتبط، در همان شغل استخدام شده است، او به سازمان بیاعتماد میشود.
قانعی راد در خاتمه تأکید کرد: باید در انتصاب افراد، بازنگری دقیق و درستی صورت بگیرد و شایستهسالاری و روابط غیرشخصی برای انتصاب مدیران در دستور کار قرار بگیرد.