گزارش رویداد۲۴ به بهانه برگزاری همایش ملی آیتالله هاشمی و دفاع مقدس
مناقشه بر سر پایان جنگ و چگونگی فرماندهی مرحوم آیتالله هاشمی(ره) همچنان پس از درگذشت ایشان ادامه دارد.ماجرا از جایی شروع شد که یکی از مسئولان کشور عنوان کرد آیتالله هاشمی به دلایلی فرمانده اصلی جنگ نبوده است. این ادعا اما خیلی زود با واکنش فاطمه هاشمی فرزند آیتالله هاشمی همراه شد که عنوان کرد:«پدر من فرمانده جنگ نبود و بلکه فرمانده صلح بوده است».
رویداد۲۴- مناقشه بر سر پایان جنگ و چگونگی فرماندهی مرحوم آیتالله هاشمی(ره) همچنان پس از درگذشت ایشان ادامه دارد.ماجرا از جایی شروع شد که یکی از مسئولان کشور عنوان کرد آیتالله هاشمی به دلایلی فرمانده اصلی جنگ نبوده است. این ادعا اما خیلی زود با واکنش فاطمه هاشمی فرزند آیتالله هاشمی همراه شد که عنوان کرد:«پدر من فرمانده جنگ نبود و بلکه فرمانده صلح بوده است».
به نظر میرسد برخی از گروهها و افراد در فضای سیاسی کشور تلاش میکنند نقش آیتالله هاشمی در جنگ و همچنین پایان جنگ را مبهم و کمرنگ نشان دهند تا به برخی از منافع گروهی و سیاسی خود دست پیدا کنند. بدون شک شخصیت و جایگاه آیتالله هاشمی دارای ابعاد تاریخی و سیاسی است. ایشان یکی از محدود شخصیتهای سیاسی است که تاریخ انقلاب را در «سینه» داشت و در حساسترین مقاطع انقلاب حضور فعال داشت و به مرد بحرانهای انقلاب معروف شد.
هاشمی از نظر تاریخی دارای دو جنبه بوده است. نخست هاشمی تاریخساز و دوم هاشمی بهعنوان بازیگر تاریخ.هاشمی در سه مقطع مهم انقلاب نقش تاریخسازی داشته است. مقطع اول زمانی است که وی رئیس مجلسی بود که نخستین رئیسجمهور انقلاب را استیضاح کرد و باعث شد ابوالحسن بنیصدر «عطای» سیاست را به «لقایش» ببخشد و بهعنوان یک خائن از کشور فرار کند. مقطع دوم اما به رهبری حضرت آیتالله خامنهای بازمیگردد.
هاشمی اما در سال 92 و با ثبتنام در انتخابات ریاست جمهوری یکبار دیگر جنبه تاریخسازی خود را نشان داد. انتخابات ریاست جمهوری سال92 زمانی بود که اغلب نیروهای دلسوز انقلاب از وضعیت هشت سال گذشته ناامید بودند و وی تنها گزینهای بود که میتوانست این وضعیت نابسامان را سامان بدهد. هاشمی با بیان اینکه «آمدهام که آبرویم را برای اسلام و مردم فدا کنم» در لحظات پایانی مهلت ثبتنام وارد وزارت کشور شد و موجی از امید را به مردم کشور هدیه داد.
هاشمی همچنان در دو مقطع مهم انقلاب نقش «بازیگر تاریخ» را ایفا کرده است. مقطع نخست در زمان جنگ هشتساله تحمیلی بود که وی بهعنوان جانشین فرمانده کل قوا، بر امور جنگ نظارت داشت و مقطع دوم پس از جنگ است که وی بهعنوان «سردار سازندگی» تلاش کرد خرابیهای باقیمانده از جنگ را مرتفع کند و کشور را در مسیر پیشرفت قرار دهد. آیتالله هاشمی در کتاب خاطرات خود درباره دلایل اصرار بر پایان جنگ عنوان میکند: «من بهاتفاق دکتر روحانی در حلبچه، درو شدن انسانها را دیدیم و یکلحظه این احساس در من ایجاد نگرانی کرد که اگر صدام این جنایت را در کرمانشاه، تبریز یا حتی تهران تکرار کند، چه فاجعه انسانی به وجود خواهد آمد؟!
تصمیم گرفتم برای ختم جنگ، بهاتفاق سایر سران قوا و مسئولان جنگ با امام(ره) صحبت کنیم و با توجه به مجموعه عوامل، به ویژه حضور آمریکا در خلیجفارس و نامه آقای رضایی درباره نیازها، امام بهعنوان رهبری که صلابت و انعطاف از ویژگیهای ایشان بود، پذیرفتند.
وقتی امام با احساس نگرانی از وعدهای که داده شده، جملات سابق برای ادامه جنگ تا «20 سال» و «تا آخرین قطره خون» را یادآوری کردند، پیشنهاد کردم بهعنوان جانشین شما بپذیرم و پس از پایان ماجرا، شما مرا محاکمه فرمایید که پس از سالها هنوز شیرینی نگاه مهربان امام را پس از ردّ این پیشنهاد احساس میکنم.»
حسن روحانی نیز به مناسبت27 تیر روز پذیرش قطعنامه 598 در شبکه اجتماعی خود به قول آیتالله هاشمی نوشت: «اتمام جنگ از افتخارات من و آقای روحانی است. چند ماه بعد از پایان جنگ، امام خمینی به من گفتند که آن جام ابتدا برای من تلخ بود اما امروز خیلی شیرین شده است».
به نظر میرسد مناقشههای اخیر بر سر نقش آیتالله هاشمی درباره پایان جنگ بیش از آنکه با اهداف واکاوی تاریخ جنگ صورت بگیرد با هدف تخریب گفتمان اعتدال و نقش محوری آیتالله هاشمی صورت گرفته است. بدون شک هاشمی هم فرمانده جنگ بود و هم فرمانده صلح و کمتر کسی در سپهر سیاسی ایران وجود دارد که نظری خلاف این مسئله داشته باشد.