رویداد۲۴-معاون اسبق شورای عالی امنیت ملی تاکید کرد: پرهیز از مداخلهگری در مسائل سیاسی داخلی باید اصلی کلیدی در هر گونه سیاستگذاری ایالات متحده برای تعامل با ایران باشدمجله معتبر واشنگتن کوارترلی آمریکا درآستانه تصمیم جدید ترامپ درمورد برجام ویژه نامه مهمی درمورد سیاست جدید آمریکا درمورد برجام و ایران منتشر کرد. مقاله تحقیقی و مفصل سیدحسین موسویان تحت عنوان: «ارزیابی تعامل هستهای آمریکا و ایران» در ۱۰ صفحه در این ویژهنامه منتشر شده که در پایان شش درس مهم از مذاکرات هستهای ایران و آمریکا را معرفی کرده که میتواند درآینده روابط آمریکا و ایران تاثیرات قابل توجهی داشته باشد.
این مقاله تحقیقی که با همکاری سینا طوسی نوشته شده، دوازده سال مذاکرات هستهای از سال ۱۳۸۲ تا ۱۳۹۴ که به توافق معروف به برجام ختم شد را مورد کنکاش قرارداده است.
چند نکته از مطالب مطروحه در این مقاله:
*تاریخ روابط ایران و آمریکا بعد از انقلاب ۱۳۵۷ مملو از «فرصتهای از دست رفته» است. شاید مذاکرات هستهای، تنها موردی بود که دو کشورتوانستند از یک فرصت به موقع استفاده کردند.
*موفقیت دیپلماسی هستهای، به خاطر سرمایهگذاری سنگین و همزمان رهبران دو کشور برای حصول نتیجه و مدیریت موانع بود از جمله مدیریت مخالفان سرسخت داخلی در هر دو کشور و مهار لابی سنگین جبهه صهیونیستها و سعودیها در آمریکا.
*دیپلماسی هستهای نه تنها یکی از بحرانهای بزرگ بینالمللی را حل کرد و محکمترین سند تاریخ عدم اشاعه بمب هستهای را به وجود آورد بلکه بر تحولات ژئوپولتیک منطقهای تاثیر شگفتی بجای گذاشت.
*بزرگترین امتیازی که ایران در مذاکرات هستهای گرفت، این بود که قدرتهای جهانی غنیسازی ایران را به رسمیت شناختند چون اصل دعوا بر سر غنیسازی بود ضمن اینکه قطعنامهها و تحریمهای هستهای سازمان ملل را مرتفع کرد. متقابلا قدرتهای جهانی ضمانتهای لازم در مورد صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران را دریافت کردند.
*در مصاحبه با رابرت آینهورن مذاکرهکننده هستهای آمریکا، او به من گفت که: ما با آقای جلیلی در اکتبر 2009 (1388) در ژنو در مورد معامله سوآپ به توافق رسیدیم منتهی ایشان گفت که باید تهران موافقت کند. بعد از چند روز معلوم شد که در داخل با این طرح مخالفت شده است.
من ادعای رابرت آینهورن را با محمد خزایی، سفیر جمهوری اسلامی در سازمان ملل در میان گذاشتم. وی به من گفت که در عین حال دو، سه ماه بعد، موافقت ایران با سواپ در چهارچوب توافق ژنو را به اطلاع سوزان رایس، همتای آمریکایی خود رسانده اما طرف آمریکایی به او گفته که ایران ابتدا باید غنیسازی را تعلیق کند تا سوآپ انجام شود در حالی که این موضوع جزو توافق مذاکرات سواپ ژنو بین آقای جلیلی و ویلیام برنز نبود. لذا من این مطلب را در گفتوگو با ویلیام برنز، رابرت آینهورن و تالوار پونیت نمایندگان کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا در میان گذاشتم که جملگی شوکه شدند و تصریح کردند که سوزان رایس پیغام آقای خزایی را به اطلاع آنها نرسانده است و تاکنون از این مطلب مهم هیچ اطلاعی نداشتند.
*مذاکرات پشتپرده و محرمانه هستهای بین ایران و آمریکا در جولای ۲۰۱۲ (۱۳۹۱) در دوران ریاستجمهوری آقای احمدینژاد در عمان آغاز شد. من شنیده بودم که طرف ایرانی برای اولین دوره مذاکره، جدی ظاهر شده بود که با عدم آمادگی طرف آمریکایی مواجه شد. لذا این شبهه در تهران ایجاد شد که آمریکاییها جدی نیستند و بازی میدهند. من این موضوع را در مصاحبه با پونیت تالوار نماینده کاخ سفید در مذاکرات مطرح کردم. او گفت که سوءتفاهمی بیش نبود! ما به عمانیها از ابتدا گفته بودیم که برای یک گفتوگوی مقدماتی میآییم تا ابتدا روشن شود که مذاکرات دوجانبه با چه کسی، در چه مواردی، چه موقعی و در کجا انجام شود. اما عمانیها به هیات ایرانی گفته بودند که مذاکرات اساسی را انجام دهید. این موجب یک سوءتفاهم در طرف ایرانی شد.
*گفتوگوهای هستهای ایران و آمریکا در دوران روحانی - اوباما محدود به وزرای امور خارجه دو کشور نبود بلکه روسای نهادهای انرژی اتمی و بانک مرکزی ایران و وزارت خزانهداری آمریکا نیز گفتوگوهای گسترده داشتند، ضمن اینکه روسای جمهور هم گفتوگوی تلفنی داشتند. ضمن اینکه فراتر از موضوع هستهای، برخی از اختلافات مالی چند دهه گذشته در حاشیه این گفتوگوها حل شد و برای اولین بار مقامات رسمی امنیتی دو کشور دیدار که موجب آزادی برخی از زندانیان در دو کشور شد. ملوانهای آمریکایی که وارد آبهای ایران شده بودند نیز بدون ایجاد یک بحران جدید، آزاد شدند. این ویژگی در دیپلماسی هستهای در تاریخ روابط ایران و آمریکا بیسابقه بود.
*اوباما از سیاست سنتی آمریکا در مورد ایران فاصله گرفت از جمله اینکه در مورد غنیسازی، سنتشکنی کرد و حق غنیسازی ایران را پذیرفت. با وجودی که مرتب تاکید میشد که مذاکرات صرفا به موضوع هستهای محدود میشود، اما اوباما به دنبال این بود که بعد از حل بحران هستهای، گشایشی در کل روابط ایران وآمریکا به وجود آورد.
*با وجودی که اوباما با شعار تعامل با ایران آمد، اما دور اول ریاستجمهوری به خاطر حضور سیاستمدارانی همچون دنیس راس در کاخ سفید و هیلاری کلینتون در راس وزارت امور خارجه، بدترین تحریمها علیه ایران اعمال شد. لکن در دور دوم ریاست جمهوری او با آمدن جان کری به عنوان وزیر امور خارجه و رابرت مالی به عنوان مسئول امور خاورمیانه در کاخ سفید، شرایط کاملا متحول شد.
*جان کری اهمیت «احترام» به ایران را درک میکرد. او در مصاحبه ۲۰۱۷ خود گفت که «یکی از کلمات کلیدی ما در مذاکرات، احترام متقابل بود». تز اوباما ایجاد بالانس بین ایران و عربستان در خاورمیانه بود. او در مصاحبه با مجله آتلانتیک صراحتا اعلام کرد که عربستان باید در منطقه با ایران شراکت کند. موضعی که شدیدا سعودیها را خشمگین کرد.
*در مصاحبهای که با رابرت مالی داشتم او به من گفت که سعودیها و متحدانشان از قدرت روزافزون ایران نگران بودند. ما از آنها حمایت کردیم تا نگرانی عدم بالانس در آنها مرتفع شود و وارد گفتوگو و تعامل با ایران شوند و مسایل منطقه حل شود. اوباما در مصاحبه خود با آتلانتیک گفت که متحدان عرب آمریکا مایلند همه تقصیرها را گردن ایران بیاندازند در حالی که باید وارد گفتوگوی واقعگرایانه با ایران شوند.
*مقامات دولت اوباما امیدوار بودند که گفتوگوهای هستهای، گشایشی برای حل بحرانهای منطقه از جمله در سوریه و یمن و بحرین باشد. مارتین دمپسی، رییس ستاد نیروهای مسلح آمریکا در مصاحبهای تصریح کرد که نقش ایران در مقابله با داعش در عراق مثبت بوده است. جان کری هم در مصاحبهای گفت، بحرانهای منطقه خاورمیانه با توافق هستهای قابل مدیریتتر است زیرا در غیاب توافق، بحران دیگری بر سایر بحرانهای منطقه افزوده میشد.
*بعد از توافق هستهای، آمریکا از مخالفت خود با حضور ایران در مذاکرات بینالمللی سوریه دست برداشت.
*بعد از نهایی شدن برجام، از یک طرف اجرای بهینه آن به خاطر از جمله باقی ماندن تحریمهای غیر هستهای آمریکا، نگرانی سایر کشورها از امکان مجازات شدن به خاطر آن تحریمها و عدم امکان گردش دلاری معاملات جهانی با ایران، با مشکل مواجه شد و از طرف دیگر اوباما در داخل کشورش تحت فشار لابی اسراییل و عربستان با قطعنامههای تحریمی جدید کنگره علیه ایران برای مقابله با روند تعامل مواجه بود. تنشها در حدی بود که کنگره آمریکا از نخستوزیر اسراییل برای سخنرانی علیه رییسجمهور آمریکا، دعوت کرد. با این وجود اوباما و کری از حداکثر توان خود برای اجرای برجام استفاده کرد ضمن اینکه نتوانستند رضایت ایرانیها را جلب کنند زیرا که تحریمهای گذشته غیرهستهای آمریکا و تلاشهای کنگره برای اعمال تحریمهای جدید غیر هستهای، مانع پیشرفت لازم شد.
*دو ماه قبل از توافق نهایی هستهای در جولای ۲۰۱۵، مقام معظم رهبری ایران تصریح کرده بودند که برجام ملاکی است برای بررسی سایر همکاریها. محمدجواد ظریف هم این مهم را به جان کری گوشزد کرد که عملکرد آمریکاییها در برجام مشخص خواهد کرد که آیا ایران میتواند با آمریکا در مسایل منطقهای همکاری کند یا خیر. بعد از برجام و با مشاهده رفتار آمریکاییها، آیتالله خامنهای طی یک سخنرانی، بر گفتوگوی دو کشور در مورد مسایل غیر هستهای خط قرمز کشید.
شش درس برجام برای تعامل بین ایران و آمریکا
تجربه تعامل ایران و ایالات متحده در حل بحران هستهای ایران درسهایی برای تعاملات احتمالی آینده بین دو کشور به همراه دارد. توافق هستهای نشان داد هر دو کشور از تعامل دیپلماتیک بسیار بیشتر منفعت میبرند تا از تقابل؛ همچنین موفقیت تعامل دیپلماتیک شاهدی بر این مدعاست که سیاستهای زور و فشار درباره ایران نه تنها شکست میخورند، بلکه نتیجه معکوس داشته و منجر به افزایش خطرناک تنشها میشوند. با وجود این، با بررسی جامع دوران تعامل هستهای، شش درس اساسی زیر میتواند راهنمای واشنگتن و تهران باشد برای تعاملات دیپلماتیک احتمالی آینده:
۱- اجماع داخلی بین گروههای مهم سیاسی
در تهران و واشنگتن مخالفت شدیدی با مذاکرات و تعاملات بین دو کشور وجود داشت. روحانی و اوباما نتوانستند در زمینه حمایت از این تعاملات اجماع ایجاد کنند؛ بهخصوص در ایالات متحده این مشکل بیشتر وجود داشت زیرا اوباما نتوانست موانع اجرای بهینه برجام را مرتفع کند. علاوهبر این، استمرار ادبیات جنگطلبانه در واشنگتن به موازات اقداماتی خصمانه کنگره، اعتماد تهران به هرگونه تعامل با ایالات متحده در آینده را تخریب کرد. در ایران نیز اتهامات به روحانی و همراهانش در حدی افزایش یافت که آبرو و آینده سیاسی حامیان تعامل را تهدید کرد.
در آینده باید اینگونه چالشهای داخلی بهتر مدیریت شوند. تعاملات باید به گونهای دنبال شوند هر دو جناح اصلی (دموکراتها و جمهوریخواهان در آمریکا و اصولگرایان و اعتدالیون و اصلاحطلبان در ایران) در هر برد یا باختی مشترکا شریک باشند نه اینکه یک جناج سود یا هزینه آن را عهدهدار شود. برای رسیدن به این هدف، سران هر دو کشور باید مذاکرات را در چارچوبی تعریف کنند که یک جناح به دنبال امتیازات سیاسی داخلی علیه رقبایشان نباشد، چون این کار فقط فراخوانی خواهد بود برای تخریب روند تعامل.
۲- پرهیز از مداخلهگری در مسائل داخلی یکدیگر
در فضای پس از برجام، برخی لفاظیها در واشنگتن در ابراز امیدواری برای قدرتگرفتن «میانهروها» در تهران صدمات شدیدی به موفقیت تعامل و دیپلماسی بین دو کشور در آینده زد. این اظهارات، صرفنظر از اینکه چقدر فرضی بودند، واکنش طبیعی قدرتمندی را در ایران برانگیخت. افکارعمومی ایران عمیقا نسبت به هر چیزی که ممکن است دخالت خارجی در مسائل داخلیاش تعبیر شود، هوشیار و محتاط است. پرهیز از مداخلهگری در مسائل سیاسی داخلی باید اصلی کلیدی در هر گونه سیاستگذاری ایالات متحده برای تعامل با ایران باشد زیرا اینگونه رفتارها نهتنها شانس تعامل موفق کوتاهمدت را از بین میبرند، بلکه اکثریت ایرانیان را در مخالفت با تعامل بلندمدت بین ایالات متحده و ایران متحد میکنند.
۳- بهحداقل رساندن دخالت کشورهای خارجی
در دوران مذاکرات، متحدان منطقهای آمریکا، مانند عربستان سعودی و اسرائیل، گفتوگوی بین ایران و آمریکا را علیه منافع خود میدیدند. از اینرو از تمام اهرمهای سیاسی برای سنگاندازی در راه تعامل هستهای ایران و آمریکا استفاده کردند. ساختار گسترده و مؤثر لابی آنها موجب فشارهای کنگره و گروهها و اشخاص سیاسی و رسانهای شد. اگر این نفوذ شدید نبود، شاید ایران و آمریکا میتوانستند برای رسیدن به توافقاتی فراگیرتر، اعتمادسازی متقابل کنند. تصمیمسازان آمریکا باید بدانند کشورهای منطقه با ادعاهایشان درباره تهدیدات ایران، منافع خود را میجویند و نه منافع ملی آمریکا را.
۵- تحت کنترل داشتن انتظارات
در دوران انتخابات ریاستجمهوری آمریکا که نزدیک زمان اجرای توافق بود، تقریبا تمام کاندیداهای جمهوریخواه، شامل ترامپ، با حمله به توافق، قول دادند آن را لغو کنند. این حرفها در کنار اقدامات کنگره علیه توافق این پیام را به ایران فرستاد که توافق با یک رئیسجمهور آمریکا تضمینی برای ماندگاری ندارد. چنین شرایطی بههیچوجه باعث نمیشود تهران این توافق را بعنوان ملاک توافقات بیشتر با ایالات متحده تلقی کند. بعد از انقلاب، فقدان اعتماد متقابل مانعی جدی بر سر راه بهبود روابط ایران و آمریکا بوده است. تجربیات گذشته این باور را در ذهن رهبران ایران محکم کرده که ایالات متحده در بهترین حالت شریکی غیرقابلاتکاء و در بدترین حالت مذاکرهکنندهای فریبکار است. اگر ایالات متحده به تعهداتش پایبند بماند، اعتبارش نزد ایرانیان بهبود خواهد یافت؛ درغیراینصورت صدمات تعیینکنندهای به شانس آمریکا برای مذاکره با ایرانیان، از همه طیفهای سیاسی، خواهد خورد.
۵- تحت کنترل داشتن انتظارات
تهران و واشنگتن هر دو درباره دستاوردهای احتمالی توافق اغراق کردند. در ایران، این تصور ایجاد شد که توافق هستهای، کل مشکلات اقتصادی ایران را حل خواهد کرد و پایانی قاطع بر سیاستهای خصمانه آمریکا خواهد بود.
در طرف آمریکایی، نیز این تصور به وجود آمد که با برجام، وضعیت کلیه اختلافات منطقهای آمریکا با ایران بهبود خواهد یافت. تأثیر این روند این بود که مردم هر دو کشور از برجام توقع نتایج یک «معامله فراگیر – همهجانبه» را داشتند در حالی که برجام توافق در مورد یک موضوع هستهای بود و نه همه موضوعات. لذا در تعاملات آینده بین دو کشور، باید نتیجه واقعی موضوع مورد گفتوگو به درستی برای مردم تشریح شود تا از تعبیر و تفسیرهای غیرواقعی جلوگیری شود.
۶- اقدام، لحن و ادبیات صلحآمیز متقابل
در دوران مذاکرات هستهای، دولت اوباما این سیگنال را فرستاد که آماده است دینامیک زیربنایی رابطه ایران و آمریکا را تغییر دهد. آن ادبیات، حامل شکلی از بهرسمیتشناختن دولت ایران و نقش منطقهای و بینالمللیاش بود که در رفتارهای رؤسای جمهور گذشته به چشم نمیخورد. در عین حال، حتی در دوره دوم اوباما، ادبیات کاخ سفید در مورد سیاستهای منطقهای ایران و موضوع حقوق بشر مسالمتجویانه نبود به ویژه اینکه از تعبیر «همه گزینهها روی میز» هم گاهی استفاده میشد. این تعابیر در کنار رفتارهای خصمانه کنگره، در نهایت پیامی مخدوش به ایران ارسال میکرد و مقامات ایران نیز متقابلا پاسخهای مشابه میدادند. تعامل پایدار بین ایران و آمریکا نیازمند این است که نیات مثبت هر دو طرف بهوضوح و از طریق تمام بخشهای حکومتی، با ثابت قدمی ابراز شود. مذاکرات هستهای نشان داد که دولتمردانی موفق خواهند شد که حاضر باشند سرمایه سیاسی خود را همزمان در سه زمینه هزینه کنند: دیپلماسی دوجانبه، ادبیات صلحآمیز و همراه با احترام و نهایتا تعاملات متقابل.
راه پیشِرو چیست؟
مذاکرات نشان داد گفتوگو بین تهران و واشنگتن نهتنها ممکن است، بلکه این شانس را دارد که بحرانهای سخت را نیز رفع کند. نتیجه دیگر مذاکرات این بود که نشان داد دولتهای ایالات متحده و ایران میتوانند در مسائل مربوط به منافع مشترک با هم همکاری کنند. تعاملات هستهای همچنین برای اولینبار منطقهای پایدارتر را قابل تصور کرد که در آن ایران و ایالات متحده میتوانند همزمان با اختلافات در منافع، با هم مکالمه کنند. بین ایران و ایالات متحده اختلافاتی جدی بسیاری باقی است. همزمان، منافع مشترک نیز بین آنها وجود دارد. حتی استراتژیست برجسته آمریکایی، هنری کیسینجر، دو کشور را بهعنوان «متحدان طبیعی» توصیف کرده است. در نهایت، واشنگتن و تهران دو انتخاب پیشرو دارند: شیوه خصمانهای را که تقریبا برای ٤٠ سال داشتهاند ادامه دهند یا تعامل دیپلماتیک را پی بگیرند.
اگر تعامل را انتخاب کنند، باید از دوران گفتوگوهای هستهای در فاصله ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۶ درسهای لازم را آموخته و آن را بنیان کار قرار دهند. تعامل موفقیتآمیز بین آنها فراتر از روابط صرفا دوجانبهشان حس خواهد شد و تأثیر مثبتی روی بحرانهای منطقهای و تهدیدهای جهانی مانند تروریسم، برای سالیان سال پیشرو خواهد داشت.