رویداد۲۴-
مازیار وکیلی: خانه دختر فیلمی جنجالی و پرحاشیه است. موضوع حساسیتبرانگیزی دارد و انقدر تند و تیز و صریح سراغ این موضوع رفته که بخش سنتی جامعه را تحریک میکند و واکنش روزهای اخیر قشر سنتی جامعه ایران به خاطر همین صراحت است.
صراحت یا محافظهکاری فیالنفسه برای یک فیلم امتیازی به حساب نمیآید. قضاوت درباره یک فیلم را باید بر اساس کیفیت آن انجام داد و خانه دختر فیلم با کیفیتی نیست. خانه دختر برای اولین بار در جشنواره سه سال پیش به نمایش درآمد. ساختار روایی فیلم در نسخه جشنواره با فیلمی که امسال به نمایش درآمده فرق میکرد. فیلم مجدداً تدوین شده و با این تدوین مجدد داستانش سرراستتر و خطیتر شده و تماشاگر هنگام تماشای فیلم کمتر گیج میشود. اما این تدوین مجدد هم نتوانسته مشکل دوپارگی فیلم را حل کند.
فیلم دو قسمت کاملاً مجزا دارد که غلیرغم تلاشهای فراوان کارگردان به هم نمیچسبند و هر کدام ساز خود را میزنند. نیمه اول فیلم که در آن مرگ سمیرا اتفاق میافتد ساختار یک فیلم پلیسی را دارد. معماهایی در آن مطرح میشود که باید حل شوند. اینکه سمیرا چرا مرده سوال اصلی فیلم در نیمه اول آن است. بهار و پریسا به عنوان دوستهای صمیمی سمیرا به دنبال حل این معما هستند. مثل یک کارآگاه دنبال سرنخها میروند و سعی میکنند با به هم ربط دادن سرنخها این معما را حل کنند. اما نیمه دوم فیلم که قرار است پرده از راز مرگ سمیرا برداشته شود این دو نفر غایب هستند و نویسنده و کارگردان بدون حضور این دو نفر معمای مرگ سمیرا را حل میکنند. این تغییر زاویه دید ناگهانی یک اشتباه فاحش از سوی نویسنده است.
فیلم در نیمه اول داستانش را به صورت اول شخص پیش میبرد و در نیمه دوم ناگهان راوی داستان به دانای کل تغییر وضعیت میدهد و شخصیتهای اصلی نیمه اول فیلم به کل فراموش میشوند. از شهبازی که فیلمنامههای دقیق و درستی نوشته چنین اشتباه فاحشی بعید است. کارگردان خیلی تلاش کرده با تدوین مجدد و پس و پیش کردن سکانسها این مشکل را حل کند و از دو پارهگی فیلم جلوگیری کند اما نتوانسته چرا که مشکل دو پارهگی فیلم ربطی به اجرا ندارد و به فیلمنامه برمیگردد.
مشکل دیگر فیلم ابهام بیش از اندازه آن است. در رمانهای پلیسی و فیلمهایی که ساختار معمایی دارند در پایان باید به تمام معماهای مطرح شده در داستان پاسخ داده شود. اینکه قاتل کیست، قتل چرا اتفاق افتاده، مقصر اصلی وقوع قتل چه کسی است و... از معماهای مرسوم داستانهای پلیسی است. در داستانها و فیلمهایی که از چنین ساختاری برخوردارند به تمامی معماها پاسخ داده میشود و در گرهگشایی نهایی تمام رازهای سربهمهر برای تماشاگر یا خواننده عیان میشوند.
اما در خانه دختر به جای اینکه تمام معماها حل شود بیشتر بر ابهامهای شکلگرفته در ذهن تماشاگر افزوده میشود. برای مثال معلوم نمیشود مقصر اصلی بلایی که به سر سمیرا آمده چه کسی است؟ نامزد پریسا مقصر اصلی است؟ اگر اینطور است چرا پریسا انقدر خونسرد با نامزدش ادامه میدهد و از او منزجر نمیشود؟ اگر هم اینطور نیست پس چرا آن دیالوگ در ایستگاه راهآهن بین آن دو رد و بدل میشود؟ اگر پریسا انقدر خونسرد و بیتفاوت است که از کنار چنین مسئله مهمی به سادگی میگذرد پس چرا انقدر پیگیر کشف راز مرگ سمیرا است؟
در جشنواره سه سال پیش نمایی در فیلم وجود داشت که در اکران عمومی حذف شده است. اگر این نما باقی میماند شاید از بار ابهامهای مزاحم فیلم کاسته میشد و تماشاگر جواب بسیاری از سوالاتش را میگرفت. اما حذف این نما باعث شده فیلم ابهام بیشتری پیدا کند و همین ابهام هم در نهایت به ضرر کل فیلم تمام شده. در اخبار و از سوی طیفی از مخالفان خانه دختر شنیدم حذف چهل پنجاه ثانیه از فیلم مشکل آن را حل نمیکند و فیلم انقدر مسئلهدار است که با این میزان حذف هم توقیف شود. اما نگارنده به هیچوجه با این عزیزان همدلی ندارد. حذف همین یک نما فیلم را به کل دگرگون کرده و آن را در مسیر دیگری انداخته است. مسیری که کاملاً متضاد با آن چیزی است که ما در نسخه جشنواره سه سال پیش دیدیم. البته مشخص بود با حضور آن نما و بار معنایی که به فیلم تحمیل میکند خانه دختر توقیف میشود. به همین خاطر است که فیلم با حذف نمای مورد نظر توانسته مجوز اکران بگیرد.
اما چرا خانه دختر انقدر دچار حاشیه شده است؟ جواب این سوال را باید در مضمون فیلم پیدا کرد. فیلم نقد صریح و گزندهای است به برخی سنتهای جاری در جامعه. شهبازی بدون هیچ پردهپوشی و ملاحظهکاری نقدش را مطرح میکند و به تفکرات سنتی برخی اقشار جامعه ایران حمله میکند. شهبازی کاملاً علنی میگوید علت بدبختی سمیرا و مرگ او همین تفکرات سنتی است که در بطن جامعه ایرانی وجود دارد و باعث قضاوتهایی میشود که در نهایت فاجعهای بزرگ را رقم میزند. به همین خاطر است که بخشی از تماشاگران و منتقدان سینمایی با این فیلم به مشکل برخوردهاند و آن را فیلمی ضد ارزش تلقی میکنند.
در ابتدای مطلب هم نوشتم خانه دختر فیلم جسورانهای است. اما این جسارت در سطح طرح موضوع باقی مانده و به نتیجه درخوری نرسیده است. بخشی از مشکل فیلم همانطور که عنوان کردم به فیلمنامه اثر برمیگردد و بخش دیگر به ممیزی وگرنه کارگردانی شاهحسینی مشکل چندانی ندارد. منهای آن چند صحنه که در آن بیدلیل موسیقی وجود دارد کارگردانی شاهحسینی اشکال فاحشی ندارد. فیلم یک حامد بهداد کنترلشده و جذاب هم دارد که به خوبی نقش یک مرد بهتزده و مردد را ایفا میکند.
چیزی که خانه دختر را زمین زده ابهامهای مزاحم آن است که در تضاد با بافت روایی فیلم قرار میگیرد و باعث میشود جسارت مضمونی فیلم هم تحت تاثیر این مشکلات به چشم تماشاگر نیاید. فیلم انقدر در ذهن تماشاگر ابهام ایجاد میکند و به این ابهامات پاسخ نمیدهد که تماشاگر گیج میشود و این گیجی باعث میشود جسارت مضمونی فیلم هم به چشم نیاید و قربانی شود. شهبازی مدتی است که افت کرده و این افت بیش از آنکه به خاطر نابلدی او باشد به خاطر کمدقتی او است. کمدقتی که باعث شده حاصل کار شهبازی از نقطه اوجی مثل نفس عمیق به آثار غیرقابل دفاعی مثل خانه دختر و مالاریا برسد.