رویداد۲۴-برگزاری نشست سهجانبه ایران، جمهوری آذربایجان و روسیه در تهران در تقارن زمانی با به اوج رسیدن مذاکرات صلح سوریه و ضرورت آغاز مرحله تازهای از مبارزه با تروریسم بعد از شکست داعش در شامات، میتواند به منزله آغاز دوران تازهای در ترتیبات منطقهای محسوب شود. غرب بعد از شدت دادن تحریمهای اقتصادی علیه روسیه، اعمال فشارهای جدید سیاسی به ایران و نهایتاً بهرهبرداری از اختلاف نظرهای میان تهران و مسکو پیرامون آینده سوریه امیدوار است این دو کشور را به مسیرهای مجزایی بکشاند تا کمتر از گذشته در هماهنگی با یکدیگر قرار بگیرند؛ اما واقعیات در جهتی مخالف با این آرزوها قرار گرفتهاند. پروژه مشترک ایران و روسیه در سوریه فراتر از حمایت از دولت قانونی دمشق، شامل پیام رسایی به غرب درباره اهمیت مرزهای جغرافیایی و ممانعت از اشاعه بی نظمی در مناطق پیرامونی این دو کشور بود. ارزش واقعی در نبرد سوریه شکست داعش و حفظ دولت بشار اسد نیست بلکه در تعمیق اعتماد میان ایران و روسیه در راه ایجاد یک نظم بینالمللی مبتنی بر مشارکت و رأی جمعی است که میباید بزودی با شرکت دادن همه کشورهای منطقه، منطق بازیهای ژئوپولیتیکی را میان دو قطب دولتهای طرفدار غرب و دشمنان آن برهم بزند و در این مسیر، به منطقهگرایی جدیدی دست یابد که آینده صلح و امنیت منطقه را به دور از خشونت و افراطیگری از یک سو و مداخلات خارجی از سوی دیگر تعیین میکند. این مصالحه بزرگ متضمن منافع جمهوری آذربایجان نیز هست. دولت باکو دههها به موجب خصومت غرب با جمهوری اسلامی ایران و پیشبرد فشارهای سیاسی ایالات متحده از هرگونه تعامل پایدار و سازنده با ایران محروم ماند و به همین ترتیب رقابتهای طبیعی میان ایران، روسیه و ترکیه در قفقاز، چارهای برای جمهوری آذربایجان در پیگیری سیاست مستقلتری که بهرغم اجتناب از تنش با تهران، مسکو و آنکارا، فرصت بهرهگیری از بهشت اقتصادی سه کشور را از آن میگرفت، باقی نگذاشت. همسویی این سه قدرت منطقه در ماههای اخیر ممکن است افق روشنتری را پیش روی جمهوری آذربایجان گشوده باشد. به تازگی افتتاح خط آهن باکو- تفلیس- قارص در امتداد جاده ابریشم جدید و ارتباط شرق به غرب، امیدهایی را در گشایشهای واقعی در اقتصاد منطقه قفقاز ایجاد کرده است. این تفکر امیدبخش، ضرورت پی بردن به ظرفیتهای اوراسیای پسا امریکایی است؛ جایی که میباید قدرتهای این منطقه، سلسله مراتب عادلانهتری را از طریق موافقتنامهها و قراردادهای چندجانبه، پشتوانه نقشه راه بزرگ خود قرار دهند. در چنین برداشتی، موفقیت جمهوری آذربایجان در راهاندازی خطوط لوله نفتی و راههای مواصلاتی تا به مقصد اروپا، نه تنها رقیبی برای ایران نیست بلکه میتواند تکمیل کننده پروژههای جامعتر خطوط جابهجایی کالا و انرژی از اقیانوس هند تا مدیترانه شمرده شود. در دیدار اخیر رؤسای جمهوری سه کشور، تمایلات این کشورها به برداشتن گامهای بلندی در زمینهسازی این دستاوردها را نشان دادند. ایران باید بدون اکتفا کردن به این موافقتهای مقدماتی، اراده و برنامه منظمی به منظور بسط چندجانبهگرایی در سطحی وسیعتر که شامل سراسر منطقه قفقاز و فراسوی آن از خلیج فارس تا شامات جدید در حال ظهور باشد را به نمایش بگذارد. این منطقهگرایی محدود باید آزمایشی در گستراندن پهنه همکاریهای منطقهای از طریق قانونمند کردن مناسبات و از جمله حل اختلافات میان کشورهای این مجموعه باشد. دنیای پسابرجام نباید در چارچوب تنظیم روابط ایران و غرب محدود بماند. پرسش بعدی این است که آیا ایران و روسیه به منزله ستونهای ثبات منطقهای قادر خواهند بود که الگوی برجام را از مناقشه قره باغ تا هرگونه اختلاف منطقهای که مانع از تحقق همگرایی در خانواده بزرگ اوراسیا میشود، پرواز دهند یا نه؟