چالش هستهای طی دهه گذشته، روابط بین امریکا و ایران را تحت تأثیر قرار داده است. اکنون که با حل و فصل موضوع هستهای و دستیابی طرفهای مذاکرات به طرح جامع اقدام مشترک، این مسأله از موضوعات مورد تنش میان تهران- واشنگتن کنار رفته است، سؤال بجایی است که بپرسیم منافع ملی دو کشور «کجا» و «چگونه» در مسیر همگرایی یا تضاد قرار میگیرد؟من گاهی اوقات در کلاس درسم در دانشگاه هاروارد، برای جدا کردن دیدگاه دانشجویانم از نگاه سیاسی عامیانه که معمولاً مورد توجه بیشتری قرار میگیرد، از آنها میخواهم یک قدم به عقب بردارند و با چشماندازی استراتژیستگرایانه از کره مریخ (همانند ایستادن روی مریخ و نظاره زمین) به موضوع توجه کنند. به این ترتیب که آن فرد مریخی با صرفنظر از بررسی تاریخچه روابط اخیر میان ایران و امریکا و حل مسأله هستهای، روابط دو کشور را چگونه مشاهده میکند؟
به عنوان شروع، یک مریخی به این موضوع توجه خواهد داشت که از زمان به دست گرفتن قدرت در سال 1979، جمهوری اسلامی با 3 دشمن اولیه مواجه بوده است: اتحاد جماهیر شوروی، صدام و طالبان افغانستان. در 1991 ایالات متحده پیروز جنگ سرد میشود و جماهیر شوروی ناپدید میگردد. در سال 2001، امریکا به افغانستان حمله میکند و طالبان را سرنگون میکند و در سال 2003، امریکا به عراق حمله و فوراً حکومت صدام را ساقط میکند. ناظر مریخی قطعاً بر این باور است که ایالات متحده این تلاشها را به خاطر ایران انجام نداده است. اما مسلم است که در هر 3 مورد، این اتفاقات به نفع ایران هم رقم خورده است.
با نگاهی به آینده، این سؤال مطرح میشود که آیا منافع ملی ایران و امریکا در ترازی همسو یا متضاد قرار خواهد گرفت؟ انتقادات تند سیاستمداران در هر دو کشور این طور پاسخ میدهد که منافع آنها در تضاد با یکدیگر است. اما آن فرد مریخی یا شاید رهبران هر دو طرف ممکن است نقاطی از همگرایی را تشخیص دهند. عراق و افغانستان؛ اینها دو فرصت برجسته همکاریهای آینده میان ایران و امریکاست.
در عراق، منافع ایران و امریکا در برقراری ثبات از طریق تسلط حاکمیتی به نمایندگی از اکثریت شیعه در بغداد و جنگ علیه داعش تعریف میشود. برای رسیدن به چنین هدفی، قابلیتهای نظامی هر دو کشور مکمل یکدیگر است. در حالی که امریکا تمایلی به استقرار تعداد زیادی از نیروهای نظامی در عراق ندارد، ایران در سطح وسیعی مستشاران نظامی، اطلاعاتی و نیروهای ویژه را روی زمین برای مبارزه با داعش مستقر کرده است. از سوی دیگر، ایالات متحده برخی از پیچیدهترین هواپیماهای خود را فرستاده تا جنگ را از راه هوایی در عراق دنبال کند. این واقعیت غیر قابل انکار وجود دارد که ایران و امریکا به صورت هماهنگ برای جنگ با گروه تروریستی داعش در عراق در حال فعالیت هستند.
اگرچه فضای مناسبات ایران و امریکا به گونهای است که طرفین با تأکید بر پرهیز از همکاری متقابل، به طور مرتب اعلام میکنند که اقداماتشان در هماهنگی با دولت عراق صورت میگیرد اما نتیجه، روشن و مثبت است؛ وحشیگری داعش در سراسر عراق متوقف شده است و آنها متحمل شکستهای سنگینی شدهاند، مانند شکست در تکریت. این همکاری در ادامه ابعاد بیشتری در عراق جنگزده خواهد یافت چنان که نیروهای عراقی در استان الانبار در حال جنگ هستند و آماده میشوند تا موصل را بازپس گیرند. بنابراین هر دو کشور ایران و امریکا از لحاظ سیاسی، در کوتاه مدت، به دنبال ایجاد یک عراق با ثبات، امن و متحد هستند (اگر چه این اهداف در درازمدت واگرا خواهد شد).
اما منافع تهران و واشنگتن در افغانستان همگرایی بیشتری دارد. این همگرایی که تاریخچه آن به سال 2001 برمیگردد، زمانی صورت گرفت که ایران به نیروهای امریکایی در افغانستان برای مبارزه با طالبان کمک شایانی کرد و همچنین نقش مهمی در شکلگیری دولت جدید مورد حمایت امریکا در افغانستان داشت. مطابق نظر جیم دابینس (رئیس گروه دیپلماتهای امریکایی در کابل سال 2001)، این ایرانیها بودند که پیشنهاد گنجاندن انتخابات در قانون اساسی جدید افغانستان را ارائه کردند.
این در حالی بود که ایران سال گذشته نیز تلاشهایی را انجام داد که در پی آن مصالحه سیاسی بین اشرف غنی و عبدالله عبدالله صورت پذیرد؛ تلاشی که به واسطه آن اولین انتقال قدرت دموکراتیک در افغانستان انجام شد. امروز ایران و امریکا نگرانیهایی درخصوص احیای مجدد طالبان، باقی ماندههای گروه القاعده و نیز گروه تازه تأسیس داعش در افغانستان دارند و ایران به طور خاص با توجه به مرز مشترک 900 کیلومتری میان خود و افغانستان نگران موضوع قاچاق مواد مخدر نیز است.
اگرچه لیست مسائل اختلافی (واگرا) میان ایران و امریکا بسیار بلند است؛ از امنیت اسرائیل و آینده سیاسی سوریه گرفته تا حمایت ایران از گروههایی در منطقه که امریکا آنها را تروریست میخواند، اما نکتهای که ناظر بی طرف مریخی بر آن تأکید دارد، این است که؛ هر دو کشور با در نظر گرفتن شرایط کنونی منطقه خاورمیانه که به برخی از مهمترین آنها اشاره شد، نقاط مشترک بسیاری در منطقه دارند که مقامات سیاسی هر دو کشور به آن اذعان دارند.
گراهم آلیسون- مدیر مرکز «بلفر» و معاون وزیر دفاع پیشین امریکا