هرچند برداشت از یک اثر هنری برای خلق اثری تازه در ساحت هنر امری پذیرفته
است، اینکه اثری را مشابه اثر دیگری خلق کرد، بدون شک سرقت محسوب و ایران
هر روز با طیف گستردهتری از این سارقان روبه رو میشود که بخش قابل توجهی
از ظرفیت سینما و تلویزیون را به خود اختصاص دادهاند. چالش اصلی اما دفاع
گروهی از این سرقتهای آشکار است!
هرچند با رشد
شمار چهرههای فعال در ایران و تبدیل شدن هر رفیق یا قوم و خویش هنرمندان
به هنرمند تازه و شکل گیری حلقههای بیپایان هنرمندان با این فرمول، حجم
تولیدات فرهنگی هر روز بیشتر میشود و اکنون میتوان ارتشی از هنرمندان را
در ایران تشکیل داد، از سوی دیگر، اساساً اثر تازه و خلاقانهای دیده
نمیشود.
در این فضا گاهی آثاری خلق میشود که با تولیدات معمول
تفاوتهایی دارد؛ اما اندکی صبر و جستجو کافی است تا نمونه اصل که این اثر
خلاقانه داخلی از آن کپی شده را کشف کرد؛ سرقتی که در هنرهای تجسمی آثار
حیثیتی جدیتری دارد، ولی وقتی قاب تصویر متحرک میشود و دوربین جای قلمو
را میگیرد، کپی کردن بدون کوچکترین دغدغهای از مخدوش شدن اعتبار در
دستور کار قرار میگیرد.
البته
کپی کردن نیز قواعدی دارد و رعایت این قواعد نزد جامعه هنری پذیرفته شده،
از جمله اینکه اثر عیناً تکرار نشود، بلکه ایده و یا نگاه یک اثر از اثری
دیگر وام گرفته شده باشد. توضیح سادهتر اینکه، اگر اصل تنها در حد ایده و
برخی جزئیات از اثری دیگری برداشته شده باشد و مو به مو یک فتوکپی از اصل
اثر نباشد و همچنین اگر منبع اصلی ایده ذکر شود، یک کپی مشروع و ارزشمند رخ
داده که ممکن است از اصل ایده نیز تأثیرگذارتر بوده و حتی ایده اثر اولیه
در اثر کپی به اوج رسیده باشد.
به عنوان نمونه جان استرجز، «هفت
دلاور» را با ایده برداری از «هفت سامورایی» آکیرا کوروساوا خلق کرده اما
میتوان به خوبی تفاوت آشکار «هفت دلاور» و «هفت سامورایی» را دید. در عین
حال جان استرجز قصد فریب تماشاگر فیلمش را نیز نداشته و به صراحت گفته که
منبع اصلی اثرش چه فیلمی بوده است. به همین دلیل «هفت دلاور» همواره تحسین
شده و هیچگاه جان استرجز به واسطه آنکه منبع الهامش را نیز گفته، از
اعتبارش کاسته نشده است.
در مقابل، کپی در ایران به شدت
غیرحرفهای، مو به مو و بدون ذکر منبع اصلی است که دقیقاً مصداق سرقت محسوب
میشود و متأسفانه از آنجا که بیشتر مدیران و سفارشدهندگان محصولات
فرهنگی، پیگیر تولیدات روز بینالمللی نیستند، اساساً متوجه کلاه گشادی که
بر سر آنها گذاشته شده، نخواهند شد و وقتی ماجرا علنی میشود، کار از کار
گذشته است.
این گونه است که تقریباً بیشتر برنامههای تلویزیون و
طیف وسیعی از فیلمهای سینمایی و تولیدات شبکه خانگی در حال تبدیل شدن به
یک کپی نازلتر از فیلمهای غربی و شرقی و برنامههای شبکههای ماهوارهای
فارسی زبان، انگلیسی زبان و ـ به تازگی ـ هندی زبان است. البته برخی مدیران
فرهنگی نیز نه تنها با چنین مدل تولید محتوا مشکل ندارند، به کپی از
ایدههای شبکههای ماهوارهای و محصولات فرهنگی غربی اعتقاد دارند و تصور
میکنند از این طریق میتوانند از کشورمان دفاع کنند!
بهترین محصول
چنین نگاهی «دورهمی» و «سه شو» میشود و طبیعتاً وقتی بهترین محصول کپی
اینها باشد، «شب کوک»، «اتاق خبر» در حوزه تلویزیون و «شام ایرانی» و «عشق
تعطیل نیست» در حوزه شبکه خانگی میشود. برخی از این برنامهها آنچنان با
اصل جنس تطابق دارد که این پرسش برای برخی مخاطبان مطرح میشود: «اگر این
مدل برنامه مشکل ندارد، چرا نسخه کپی را تماشا کنیم و اصل را نبینیم؟!»