صنایع در حالی از بانکها به دلیل عدم تخصیص تسهیلات گلایهمندند که بانکها خود مطالبات زیادی از بخشهای مختلف از جمله دولت دارند که به نظر نمیرسد بهجز روی کاغذ برای آنها صورت حقیقی پیدا کند. هرچند که با همین مفروضات کاغذی سود جریمههای محققنشدهشان را میان سهامدارانشان تقسیم کنند و مالیات آن را نیز بپردازند. محسن صفایی فراهانی رقم این معوقات را 150 هزار میلیارد تومان ذکر میکند که به گفته او در سال 83 تنها 6 هزار میلیارد تومان بوده است.
محسن صفایی فراهانی معتقد است که کهنگی سیستم بانکی ایران، مدیریت ضعیف بانکی در کشور به همراه دستورهاي دولت برای ارائه تسهیلات تکلیفی، شرایط فعلی را برای آنها ایجاد کرده است. به گفته کارشناس مسائل اقتصادی و عضو اسبق اتاق بازرگانی تهران، اگر امروز ترازنامه واقعی بانکها بهصورت صحیح و اصولی نوشته و ضوابط پولی و بانکی در مورد آنها اجرا شود، اكثر اين بانكها وضعي بهتر از آنچه در مورد بانکهای آمریکایی و اروپایی چند سال پیش رخ داد و بیش از یکصد بانک ورشکسته اعلام شدند، نخواهند داشت. صفایی فراهانی معتقد است که این مجموعهها با امکانات داخلی قابل اصلاح نیست و باید از کارشناسان خارجی برای اصلاح آن کمک گرفت.
همه میدانند که اوضاع و احوال این روزهای بانکهای ما چندان مطلوب نیست آیا میتوانیم بگوییم که در این اوضاع برخی بانکهای ما به مرز ورشکستگی رسیدهاند یا حتی ورشکست شدهاند؟
سیستم بانکهای ایران به دلیل عدم رعایت کفایت سرمایه، فقدان مدیران کاردان و کارشناسان کارآمد و آشنا به سیستمهای روز بانکداری بینالمللی و همچنین میزان تسهیلاتی که در طول 10 سال گذشته عمدتا به صورت دستوری و بدون پشتوانه پرداخت شده است، اوضاع و احوال خوبی ندارند. به طوری که بدهی معوقه بانکی که در سال 83 کمتر از 6 هزار میلیارد تومان بود امروز به حدود 150 هزار میلیارد تومان بالغ شده است. بانکها عموما برای دادن چنین تسهیلاتی آمادگی نداشتند و دادن این تسهیلات به نوعی به آنها تحمیل شد. امروز بیشتر بانکهایی که این منابع را در اختیار دستگاههای مختلف قرار دادند به لحاظ ترازنامه و روی کاغذ، وضع مناسبی دارند اما به صورت واقعی، وضع آنها مطلوب نیست، چون این مطالبات قابل وصول نیست و وثایق کافی هم برای آنها ندارند و متاسفانه فقط این ارقام را در دفاتر خود ثبت کردهاند. وضعیت بدتر هم این است که بعضی از بانکها از بابت سودهایی که از محل جرایم معوقات خود محاسبه میکنند، مالیات میدهند و سود سهام را نیز محاسبه و تقسیم میکنند در حالی که اصل مطالبات وجود ندارد! اگر امروز ترازنامه واقعی بانکها بهصورت صحیح و اصولی نوشته و ضوابط پولی و بانکی در مورد آنها اجرا شود، مشابه آنچه در مورد بانکهای آمریکایی و اروپایی چند سال پیش رخ داد و بیش از یکصد بانک ورشکسته اعلام شدند، اکثر این بانکها وضع بهتری از آنها نخواهند داشت.
چرا ترازنامه بانکی ما به صورت اصولی تهیه نمیشود، مگر ما در این مورد استاندارد بانکداری را رعایت نمیکنیم؟
ترازنامه بانکها دانسته شده به صورت شکلی
تهیه میشود! بانکها میگویند ما تسهیلات دادهایم و طلبکار هستیم اما نکته این
است که در ازای آن چیزی وجود ندارد و طلب قابل وصول نیست! اما بانکها حتی سود و
جرایم آنها را محاسبه ميکنند و همه این موارد روی کاغذ اتفاق میافتد. اما در
مورد استانداردها باید گفت که استانداردها موجود است ولی اینکه حسابرس و بازرس
قانونی بانکها و درنهایت دستگاه نظارتی که بانک مرکزی است چرا به این
استانداردهای بانکداری بیتوجه هستند، بزرگترین مسئله است. با توجه به اینکه عمده
منابع بانکها سپرده مردم است، قانونگذار در قانون برنامه سوم توسعه به صورت کامل
دولت را از دادن تسهیلات تکلیفی منع کرد. ولی دولت نهم و دهم در تمام سفرهای
استانی خود و همینطور در موضوع مسکن مهر، بار زیادی بر دوش بانکها گذاشت و عملا
اکثر آن تسهیلات برای بانکها قابل وصول نیست.
آیا تفاوتی در این موضوع بین بانکهای دولتی و خصوصی هست؟
تعداد کمی از بانکهای خصوصی وضع بهتری دارند اما بانکهای بزرگ خصوصی هم کم و بیش همین نوع مشکلات را دارند.
پس از نظر شما دولت نقش زیادی در به وجود آمدن این شرایط دارد؛ این در حالی است که برخی بنگاهدار شدن بانکها را موجب به وجود آمدن شرایط اخیر آنها میدانند.
بانکها وارد بنگاهداری شدند به دلیل اینکه در ایران قانون اجرا نمیشود. بنگاهداری از بانکهای دولتی شروع شد در حالی که دولت به عنوان بخشی از حاکمیت کشور باید خود بیش از همه قوانین را رعایت و بانکها را هم کنترل میکرد که وارد بنگاهداری نشوند. وقتی خود دولت قوانین را زیر پا گذاشت و به بانکها فشار آورد تا تسهیلات تکلیفی بپردازند، عملا شرایطی را به وجود آورد که شاهد هستیم به طوری که بانکها با مشکلات عدیدهای مواجه هستند و عملا یکی از پیچیدگیهای شرایط اقتصاد درونی هم که نمیتوانند به واحدهای صنعتی کمک کنند تا این واحدها بتوانند از شرایط بهتری برخوردار شوند این است که بانکها کلا منابعی در اختیار ندارد و تنها روی کاغد مطالبات زیادی دارند. در واقع، عمده منابع بانکها سوخت شده است و آنچه روی کاغذ است ارزش ندارد.
چرا نظارتی از جانب بانک مرکزی نشده است تا بانکها در حیطه وظایف و مسئولیتهای خود عمل کنند؟
حضور رئیسکل بانک مرکزی در هیئت دولت، باعث شده این بانک، کاملا با سیاستهای اقتصادی دولت فعالیت کند، در این گونه مواقع مجبور به سکوت میشود و در این فرآیندهای غلط، شریک دولت است و بهجای اینکه مانع شود در کنار حاکمیت برای اجرای منویات آنها اقدام میکند.
در کنار اینکه برخی بانکها وارد بنگاهداری شدند، برخی صنایع هم وارد حوزه بانکداری شدند تا بتوانند منابع را بیشتر به سمت خود بکشند، شما چقدر این موضوع را که صنایع ما وارد بانکداری شوند، استاندارد میدانید؟
اگر ضوابط و مقررات رعایت شود، اینکه چه کسی وارد بانکداری شود، مهم نیست. حدی که سهامداران بانک میتوانند از تسهیلات بانکداری استفاده کنند الی ماشاءالله نیست و سقف دارد اما دستگاه نظارتی یعنی بانک مرکزی باید نظارتهای خود را بیشتر میکرد تا بانکها تخطی نکنند اما متاسفانه بانکها راههای گریز زیادی به وجود آوردند. یعنی صاحبان سهام بانکها عملا با هم توافق و تهاتر وام میکنند به طوری که این بانک به شرکتهای آن بانک و آن بانک به شرکتهای این بانک وام میدهد تا از نظارت بانک مرکزی بگریزند. اما اگر بانک مرکزی نظارتهای خود را دقیقتر انجام دهد، عملا میتواند جلوی همه این موارد را هم بگیرد.
برای درست کردن وضعیت بانک مرکزی چه باید کرد؟
در حال حاضر بانک مرکزی بخشی از کل سیستم حکومتی است و مستقل نیست پس نمیتوانید گلخانهای با موضوع برخورد کنید. سیستم گلخانهای اصلا در هیچ موردی جواب نمیدهد. وقتی در کل کشور، انضباط اقتصادی و رعایت قوانین مورد نظر نیست، مکانیسمهای اجرايی و کنترلی بهجای اینکه علمی و منطقی باشد، سنتی است. کسی نباید توقع داشته باشد در یک مجموعه ناتوان، کار خوب ارائه شود. اگر توجه شود سیستم بانکداری ایران قبل از تحریمها و مشکلاتی که از سال 90 به بعد به آنها تحمیل شد در منطقه منا يعنی منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه که اتفاقا در این منطقه هیچ کشور توسعهیافتهای هم وجود ندارد، بنا به گزارش بانک جهانی فقط از کشور یمن در بانکداری جلوتر بود. مجموعه بانکداری ایران یک مجموعه سنتی متعلق به 45 سال پیش است. علت آن هم ساده است. زماني تصمیم گرفتند که همه بانکهای کشور را در هفت بانک دولتی ادغام کنند و کسانی را هم که مدیران آن بانکها بودند پاکسازی و کارمندان میانی بانکها را مدیر کردند و عملا سطح مدیریت بانکها را تنزل دادند و شرایط طوری پیش رفت که امروز شاهد آن هستیم. وقتی بانکهای خصوصی هم به وجود آمدند باز هم به دلیل نوع نگاهی که بر سیستم بانکداری ایران هست از همان مدیران بازنشسته بانکهای دولتی برای ردههای مختلف حتی تا مسئول شعب استفاده کردند! این موضوع نشان میدهد که کشور چقدر در تربیت نیروهای توانمند که با ضوابط بانکداری روز دنیا آشنا باشند ناتوان است، عملا بانکها با ضوابط کهنه اداره میشوند و هیچکدام از بانکها از متدهای روز بانکداری استفاده نمیکنند و به همین دلیل هم اگر درها باز شود و بانکهای اروپایی و شرق دور بتوانند در تهران شعبه داشته باشند مطمئن باشید که بخش ارزی بانکهای کشور کلا از دست میرود. اکنون حداقل هفت یا هشت روز طول میکشد که شما یک نقل و انتقال ساده ارزی بین دو بانک ایرانی انجام دهید در حالی که در دنیا این کار در عرض کمتر از یک ساعت انجام میشود. این نشان میدهد که سیستم چقدر کهنه و ناکارآمد است. اگر شما بخواهید در اروپا اعتبار اسنادی باز کنید حداکثر این کار ظرف یک یا دو روز انجام میشود اما در بهترین بانکهای ما انجام این کار، ظرف 10 روز هم امکانپذیر نیست.
چه اتفاقی باید رخ دهد که بانکهای ما نیز با سیستم روز دنیا پیشرفت کنند؟
کل سیستم بانکداری و نرمافزارهایی که برای بانکداری استفاده میشود برای امروز نیست، مثلا بانکها از سال 83 که رئیس دولت اصلاحات به وزارت اقتصاد دستور اقدام برای بانکداری الکترونیک را دادند تا سیستم بانکداری را کاملا الکترونیک کنند، طی 12 سال چقدر در این حوزه، پیشرفت کردهاند؟ در اروپا بیشتر بانکها شعب خود را تعطیل یا به شعب کوچک در حد دو یا سه نفر تبدیل کردند چرا که نیازی به حضور کسی در شعب بانکها نیست اما در ایران هر روز شعب بزرگتر و تعداد کارکنان و مراجعان نیز روز به روز بیشتر میشود؛ به این دلیل که سیستم بهروز وجود ندارد. یکی از ابزارهای مهم سیستم کسبوکار دنیا سیستم بانکداری است. بانکداری است که میتواند شرایط را برای بسیاری تسهیل کند در حالی که در ایران یکی از کندترین و ترمزدارترین بخشهاست. نه دانش و نه چابکی و نه قیمت پایین خدمات، هیچکدام وجود ندارند.
نمیخواهند که این سیستم تغییر کند؟ وقتی که تجربه آن به این وضوح در بسیاری از کشورها وجود دارد چرا بانکهای ما به این سمت نمیروند؟
بحث نخواستن نیست. کل مجموعه بانک این ظرفیت را ندارد. همانطور که گفتم نمیشود یک بخش را در کشور گلخانهای اداره کرد. شما نمیتوانید وقتی که کل سیستم مدیریتی بخشهای اقتصادی دچار مشکل اساسی شده است از سیستم بانکداری آن توقع داشته باشید. کدام بخش از خط زنجیر اقتصادی کشور بهروز است؟ آیا سیستم مالیاتی کشور، گمرک، خزانهداری بهروز است؟ هرکدام از اینها در فعالیتهای اقتصادی تاثیرگذارند در حالی که تمام آنها با 40 تا 45 سال فاصله زمانی از کشورهای توسعهیافته در حال اداره شدن هستند و هیچکدام برای کار بازرگانی و تولید امروزی ساخته نشدهاند و ابزارهایی برای فعالیتهای اقتصادی 50 سال پیش هستند. اگر بخواهیم واقعا سیستم بانکداری متحول شود، باید کل سیستمها را با هم دید. نمیتوان تنها بخشی از آن را متحول کرد. اگر بخش بانکی متحول شود باید در کنار آن سیستم مالیاتی، سیستم گمرکی و سیستم خزانهداری را هم متحول کنند. اکنون در سیستم مالیاتی و در بهترین شرایط 25 تا 30 درصد مالیاتی را که باید وصول شود، وصول میکنند. اگر بانکداری و سیستم مالیاتی و گمرکات بهروز شوند و بتوانند یک سیستم بههمپیوسته را ایجاد کنند، مالیات وصولی در کشور برای بودجه جاری کشور پاسخگو خواهد بود. اگر اینها بهروز شوند محیط کسبوکار کشور هم شرایط مطلوبتری خواهد داشت و درآمدهای دولت افزایش چشمگیری مییابد. رتبه ایران در شاخص محیط کسبوکار در میان کشورهای دنیا همیشه در ردههای بین 120 تا 150 نوسان میکند. در همه زمینههایی که اسم برده شد ابزارهای موجود برای تولید و تحرک اقتصاد حالت کندشونده دارند! در حالی که آنها به وجود آمدهاند تا خدماتشان باعث تسریع شود. سیستمهای موجود یک سیستم «لخت، کهنه و ناتوان» است که اگر بخواهند درست شوند باید وزارت اقتصاد و دارایی برای کل این مجموعه فکری اساسی کند. اگر بخواهند اقتصاد کشور تکان بخورد و درون آن تحرکی واقعی به وجود آید و نه اینکه دائما هل داده شود باید این کار را جدی بگیرند. درست مثل اینکه ما در سربالایی پشت یک ماشین را گرفتهایم که بیشتر از این عقب نیاید. در حالی که اگر ماشین سالم باشد ما باید سوار آن شویم و بهسرعت برویم اما ماشین کهنه است و موتور آن داغان! فقط ایستادهایم و آن را نگه داشتهایم تا عقبتر نیاید. گاهی هم یادمان میرود که آن را نگه داریم میبینیم که عقب آمد، مثل زمان دولتهای نهم و دهم که این ماشین با سرعت زیادی عقب آمد. پس اگر به شکل واقعی خواستار ایجاد تحول در اقتصاد هستیم، باید در برنامههای اقتصادی به مسائل بنیادی پرداخته شود. متاسفانه مسائل اصلی همیشه در حاشیه میمانند و مسائل روزمره را حل میکنند. باید بپذیریم این مجموعهها با امکانات داخلی قابل اصلاح نیست و باید با شهامت و درایت از مهندسان مشاور متخصص بینالمللی برای حل این معضلات کمک بگیریم. همانطور که برای ساختن یک اتومبیل، لایسنس و تکنولوژی میخرید و کارشناس قوی خارجی میگیرید تا یک اتومیل مطلوب داشته باشید، برای بانکداری و خزانهداری و سازمان مالیاتی هم باید این سیستمها را بخرید. بانکداری یک صنعت پیشرفته است و اگر بخواهید در بانکداری توفیقی اتفاق بیفتد، حتما باید آگاهانه کمک مناسب گرفت، باید از کارشناسان بینالمللی دعوت كرد تا مدیران و کارمندان بانکها را در یک برنامه منظم و حسابشده به لحاظ آشنایی کامل آنها با بانکداری روز دنیا ارتقا دهند. امروز در اروپا بانکداری یکی از بازوهای جدی صنایع است در حالی که در ایران نهتنها بازوی کمکی نیست بلکه یک مانع است. وقتی رقیب تولیدکننده ایران کارهای بانکی خود را یکروزه یا یکهفتهای انجام میدهد اما اینجا برای همان کارها یک هفته و گاهی تا یک سال وقت صرف میکنید، بدیهی است فعال اقتصادی نسبت به رقیبش عقب میافتد. اینها یعنی زمان و هزینه ازدسترفته برای فعال اقتصادی.
به هر حال ما این سیستم بانکداری را داریم. یک طرف آن بانکها هستند، یک طرف دولت و مداخلات آن و طرف دیگر هم تحریم که در سالهای اخیر تشدید شد. کدامیک از این عوامل را در به وجود آمدن شرایط بانکها و نداشتن نقدینگی آنها موثرتر میدانید؟
مهمترین موضوع، نحوه مدیریت بانکهاست و بیشتر خود آنها مقصر هستند، یعنی مدیریت بانکها اگر دانش، توانایی، ظرفیت و سیستمهای لازم را داشتند، میتوانستند از بسیاری از این مسائل ممانعت کنند. آن سیستم رانتی که در دستگاههای دولتی و معاملات دولتی میبینید عینا در سیستم بانکها هم وجود دارد. یعنی اخذ وام و تسهیلات و ضمانتنامه از بانکها عموما بر اساس هیچ شرایط خاصی نیست و روابط بسیار بیشتر از ضوابط در سیستم حاکمیت دارد. وقتی این موارد را کنار هم میگذارید میبینید که سیستم مدیریتی بانکها تا چه اندازه مقصر است؟ مثلا یک مورد تخلف سه هزار میلیاردی رو شد، دهها مورد دیگر یا رو نشد یا نخواستند رو کنند اما واقعیتی است که وجود دارد. نحوه عملکرد سیستم بانکی ایران خیلی نگرانکننده است. رئیس شعبه، سرپرستی منطقه، مدیرعامل بانک و هیئت مدیره بانکها هریک تا سطحی اختیاراتی دارند، بعد از آن شورای پول و اعتبار است که اصلا مجوز وامهای بزرگ را میدهد، پس چگونه ممکن است در شبکه بانک سه هزار میلیارد تومان یا اعداد خیلی بزرگتر بالا و پایین شود؟ این موارد نشان میدهد که مکانیسمهای فرار در مجموعه سیستم بانکی فراوان است و چنین مواردی نیز الی ماشاءالله در شعب بانکها اتفاق میافتد که در سطح عمومی مطرح نمیشود. واقعیت این است که سیستم بانکی، مثل بقیه سیستمهای مدیریتی، سیستم فشلی است.
پس بر اساس گفتههای شما میتوان این برداشت را کرد که امیدی به سیستم بانکی کشور ما نیست؟
همه جا امید هست اما شما برای ایجاد امید باید مقدمات آن را به وجود آورید و از روشها و ابزارهای منطقی استفاده کنید. چگونه کشورهای کوچک خلیج فارس مثل امارات، قطر و بحرین میتوانند بانکهای بهروز داشته باشند اما ایران نمیتواند؟ ضمن اینکه میزان سرمایه بانکها بسیار تعیینکننده شده است. اگر اشتباه نکنم بزرگترین بانک خصوصی ما نزدیک به سه هزار میلیارد تومان سرمایه دارد. ببینیم که اگر این رقم را تبدیل به دلار کنیم، چقدر خواهد شد؟ بعد وقتی نگاه میکنید به بانکهایی که در امارات هستند و بین 20 تا 100 میلیارد دلار سرمایه دارند و سرمایه یک بانک ایرانی به یک میلیارد دلار هم نمیرسد، میتوانیم دریابیم که همه ابعاد بانکها بایستی مورد توجه باشد. زمانی، بانک ملی ما هفدهمین بانک دنیا بود اما حالا ببینید که جایگاه این بانک کجاست؟ فقر دانش مدیریت در سیستمهای اقتصادی ایران مهمترین عامل ایجاد این وضعیت است. سیستمهای مدیریتی در این بخشها فاصله بسیار زیادی با کشورهای در حال توسعه دارند.
*درست است، اما به نظر شما آیا تحریم هیچ تاثیری در ایجاد این وضعیت نداشت؟
تحریم یک تاثیر بسیار خوب داشت؛ بهانه بسیار خوبی شد تا همه پشت آن مخفی شوند و بگویند تحریم همه مشکلات ما را به وجود آورد! نمیگویم تحریم خوب بود، تحریم ملت ایران را بسیار اذیت کرد، اما نباید مشکلات خودمان را نیز فراموش کنیم و پشت برخی مسائل مقطعی مخفی شویم و مشکل اصلی فراموش شود. تحریم خسارتهای زیادی به مردم زد و هزینههای زیادی به کشور تحمیل کرد و این واقعیتی است که مردم هزینه آن را پرداختهاند و هنوز هم میپردازند، اما بزرگتر از آن لطمهای که تحریم به مردم میزند، ناتوانی سیستم مدیریتی در اقتصاد کشور است و اگر این ناتوانی به همین صورت ادامه داشته باشد در حقیقت بهطور مداوم مسئله را به جلوتر هل میدهند و اتفاق دیگری نمیافتد چراکه هیچ ابزار جدیدی به کار گرفته نمیشود. چرا اتومبیل پیکان را از رده خارج کردند؟ برای اینکه به این نتیجه رسیدند كه تولید این خودرو متعلق به دهه 40 بوده و در این شرایط اقتصادی نیست و از نظر شرایطی مانند میزان مصرف سوخت، راندمان، میزان ایجاد آلودگی، امکانات و ایمنی صرفه تولید ندارد. پس باید بپذیریم که سیستمهای ما مانند سیستمهای مالیاتی، بانکداری، بیمه، خزانهداری و... دقیقا شبیه پیکان است؛ اگر نیاز داریم که محیط کسبوکار بهبود پیدا کند و تولید و بازرگانی کشور توان رقابت با دنیا را داشته باشد، باید این سیستمها متحول شوند. اگر قصد ورود به سازمان تجارت جهانی را دارند، بدون متحول کردن این حوزهها بهتر است اصلا وارد نشوند. در شرایط فعلی، یکی از پارامترهای عمده بالا بودن قیمت تمامشده محصولات تولیدی در کشور، همین سیستمهای کهنه است که بیش از تحریم بر اقتصاد کشور اثر منفی مستمر میگذارد و کسی اصلا نگران این مسئله مهم نیست. کاش به اندازه نیمی از آن تلاشهایی را که در ماجرای تحریمها نشان دادیم درباره ایجاد این سیستمها اعمال میکردیم تا اینها هم به موازات رفع تحریمها اصلاح شوند چراکه تا وقتی اینها اصلاح نشوند، کشور قادر نیست گام مثبتی رو به جلو بردارد.
*به هر حال بانکها در این وضعیت هستند و به نظر نمیرسد که به این زودیها هم اصلاح شوند. از دیگر سو در گوشه و کنار شهر، صندوقها و موسسات مالی غیرمجاز سر برمیآورند و با دادن سودهای وسوسهکننده، منابع جذب میکنند اما آخرالامر وقتی به مشکل برمیخورند همه توقع دارند بانک مرکزی در قبال مجوزهایی که صادر نکرده است، پاسخگو باشد. ایا این سیستم در کشورهای دیگر هم وجود دارد؟
بله، در کشورهای دیگر هم موسسات مالی و اعتباری وجود دارد اما همه مجاز و با ضوابط مشخص ایجاد و اداره ميشوند. یعنی پروانه فعالیت میگیرند و بر آنها نظارت میشود و دقیقا مشابه بانکها بر آنها نظارت میشود. بانک مرکزی ایران از مشکلاتی که آنها دارند اطلاع دارد اما واقعا زورش به حل این معضل نمیرسد. این موسسات بهقدری قدرت دارند که عملا بدون اجازه بانک مرکزی نیز به فعالیت خود ادامه میدهند. در این کشور اگر یک مغازه بدون مجوز باز شود سریعا آن را میبندند اما در سطح کشور اینهمه موسسه پولی و اعتباری بدون مجوز کار میکنند و هیچکس هم نمیتواند مانع آنها شود و این واقعا فاجعه است. بسیاری از آنها در بازپرداخت سپردههای مردم به مشکل جدی برمیخورند و دستآخر وبال گردن دولت میشوند. در حالی که برای همه مسئولان روشن است که اکثر این موسسات سیستمهایی غلط هستند و واقعا امکان بازپرداخت سپردههای مردم را ندارند زیرا عملا در مسیر سیستم مضاربهای عمل میکنند و اکثرا در اقتصاد زیرزمینی و غیرشفاف فعال هستند. بسیاری از این دست موسسات در دهه 60 با نام شرکتهای مضاربهای آغاز به فعالیت کردند، پول مردم را گرفتند و همه نیز ورشکست شدند. پول مردم را به این بهانه که با این پول کار میکنیم و سود بیشتری به شما میدهیم، میگرفتند اما بعد از مدتی غیب ميشدند. اگر به آرشیو روزنامههای دهه 60 مراجعه کنید خواهید دید که چقدر اخبار تجمع مشتریان این موسسات در خیابانها و در جلوی درهای بستهشده آنها منتشر شده است. حالا این موسسات با تابلوهای غلطانداز این کار را انجام میدهند. بالای تابلو موسسه نیز مينویسند «با مجوز بانک مرکزی» و هیچکسی هم این تابلو را پايین نمیآورد. مردم هم اعتماد میکنند و در ماههای اول هم سودهای خوبی میگیرند اما عاقبت به مشکل برمیخورند. عامل همه اینها در وهله اول به آن سیستمهای معیوب مربوط میشود!
سود راهاندازی این موسسات چیست؟
اغلب آنها وارد سوداگریهایی میشوند که سودهای بالایی داشته باشد. در مقاطعی بدون توجه به سیاستهای دولت، در ایجاد فضای کاذب در بازار مسکن یا ارز یا سکه فعال بودند و سودهای کلانی به جیب زدند، اما حالا که نه بازار مسکن و نه طلا و ارز، سودآوری چشمگیر و بادآورده ندارد، این موسسات تنها میتوانند در اقتصاد زیرزمینی، مانند واردات کالای قاچاق و توزیع آن فعالیت کنند و به سود برسند.
طبق آنچه شما درباره سیستم بانکی گفتید بسیاری از بانکهای ما ورشکسته هستند و فقط ترازنامههای آنها این را نشان نمیدهد. حالا به رفع تحریمها رسیدهایم و میگویند شعب برخی از بانکهای خارجی وارد ایران خواهند شد. آیا بانکهای ما توان رقابت با بانکهای خارجی را دارند؟
من بعید میدانم تا یک سال آینده بانک خارجی معتبري برای ایجاد شعبه وارد ایران شود. آنها تا به ارزیابیهای دقیق و حسابشده دست پیدا نکنند وارد ایران نخواهند شد. سالهاست که مسئولان اقتصادی به دنبال این موضوع هستند که بانکهای خارجی به ایران بیایند و شعبه دایر کنند اما هیچ بانک خارجی به ایران نیامده و شعبه ندارد. من تصور نمیکنم که در سال 95 هم بانکی خارجی به ایران بیاید. اما فرض کنیم که همه مسائل سیاسی را حل کنند و چند بانک معتبر هم به ایران بیایند اما سیستم بانکی کشور خود را اصلاح نکنیم؛ یقینا در این شرایط مردم ترجیح میدهند با بانکی کار کنند که سریعتر، بهتر و با قیمت مناسبتر به آنها خدمات ارائه کند. من به مدت شش سال در شرکت مپنا مسئول بودم، 90 درصد فعالیتهای برونمرزی این شرکت را از طریق بانکهای بینالمللی انجام میدادیم اما با بانکهای ایرانی حاضر در دوبی کار نمیکردم چرا که سیستم آنها همانند بانکهای داخلی کند و پرهزینه بود، کاری که بانکهای دیگر یکروزه انجام ميدادند آنها در یک هفته هم انجام نمیدادند. بدیهی بود که با توجه به اهمیت زمان و هزینه هر مدیری به سراغ آنها نرود.
بر اساس گفتههای شما تا سال 95 شعبه بانک خارجی در ایران نخواهیم داشت، فکر میکنید در این شرایط، با باز شدن سوئیفت، بانکهای ما در سال آینده وضعیت بهتری خواهند داشت؟
باز شدن سوئیفت، یعنی بازگشت بانکها به وضعیت سال 89؛ هیچ اتفاق ویژهای نمیافتد. چهار سال دامنه کارهای بانکی محدود شد و حالا دوباره به یک دامنه بازتر برمیگردند اما به دانش بیشتر نمیرسند. مثل اینکه در یک خیابان مانعی بگذارند و خودروها را متوقف کنند، با برداشته شدن این مانع، سرعت خودروها تغییر نمیکند بلکه فقط مانع حذف شده و حالا ميتوانند با سرعت قبلی حرکت کنند. پس با لغو تحریم سوئیفت به وضعیت پیش از تحریم برمیگردیم؛ با همان دانش و با همان سرعت. در طول سالهای تحریم بانکها تغییری در سیستمهای خود ندادهاند، فقط خستهتر و عقبماندهتر شدهاند.
*به نظر شما آیا وضع مالی دولت بهبود پیدا نمیکند تا با پرداخت بدهی خود به بانکها به بهبود شرایط سیستم بانکی کمک کند؟
در سال 95 احتمال این اتفاق هم نیست چراکه دولت درآمد زیادی کسب نخواهد کرد که بتواند از عهده این مسئله برآید. نه چشمانداز چندان روشنی برای بهبود وضعیت بازار نفت وجود دارد و نه سیستم مالیاتی دولت به گونهای میشود که منابع بیشتری برای دولت به ارمغان بیاورد. دولت اگر بتواند تا پایان سال 95 خود و کشور را بدون کسری بودجه اداره کند، هنر کرده است. برخی از تحولات شکل میگیرد اما به مسئله بانکی ارتباطی پیدا نمیکند و به بهبود سیستم آن منجر نمیشود. حتما در سال 95 به دلیل حذف تحریمها بانکهای خارجی به لحاظ فشار صاحبان صنایع در کشورهای اروپایی و شرق دور اعتبارات فاینانس را برقرار خواهند کرد و بعضی از پروژههای نفت و گاز و پتروشیمی و بعضی از صنایع و معدنها از این فاینانسها که تماما هم اعتبارهای صادراتی هستند، فعال میشوند و میتوان گفت به برکت فاینانسها حرکت جدیدی در اقتصاد ایران به وجود میآید؛ ولی تا زمانی که درجه ریسک ایران کاهش پیدا نکند امکان سرمایهگذاری خارجی را نمیتوان متوقع بود.