رویداد۲-
مازیار وکیلی: انقدر در این سالها کمدیهای بد دیدهایم که دیگر دیدن کمدیهای بد آزارمان نمیدهد. این بدترین وضعیت برای این ژانر مفرح و جذاب است. انقدر کمدی بد و ضعیف دیدهایم که دیگر کمدیهای بد عصبانیمان هم نمیکند.
کمدیهای این سالهای سینمای ایران اکثراً (به جز یکی دو استثنا) همگی آثاری بد، ضعیف و سخیف هستند. انقدر بد و ضعیف که نمیشود نقدشان کرد. کارگردانان سینمای ایران کمدی را بدل به یک پدیده سخیف کردهاند. پدیدهای مبتذل که نه میتواند داستان تعریف کند و نه میتواند سرگرم کند.
گفتن این که کمدی ساختن کار پیچیده و دشواری است دردی را دوا نمیکند. کار از توضیح پیچیدگیهای کمدی سازی گذشته و لازم است بدیهیات را برای سازندگان کمدیهای این سبکی توضیح دهیم. این که پرتاب میوه به سمت همدیگر خندهدار نیست. این که کلکل لوس و بینمک یک دختر و پسر نه چندان جوان خندهدار نیست. این که این حجم از شعار و حرفهای مثلاً مهم جذاب نیست، ملالآور است. باید اینها را توضیح بدهیم. چیزهایی که از شدت وضوح نیازی به توضیح ندارند. اما کار به جایی رسیده که توضیح این مسائل بدیهی واجب شده است. انقدر این ژانر عزیز را به عناصر فیلمفارسی آلوده کردهاند که نمیشود تفکیکی بین یک فیلمفارسی به روز شده و کمدی قائل شد.
صحبت از چاپلین، هارولد لوید، لورل و هاردی و باستر کیتون نمیکنیم. آدمهای فیلم دختر عمو و پسر عمو به اندازه وردستهای بامزه فیلمفارسیها هم جذاب نیستند. کار به جایی رسیده که باید نیوشا ضیغمی را در حالی که به مجید صالحی میگوید قورباغه روی پرده بزرگ تحمل کنیم. کارگردان و نویسنده این فیلم چه فکری درباره تماشاگران کردهاند؟ چرا این ایده به ذهنشان رسیده که تماشاگر به این حجم از بلاهت میخندد؟ سرگرمی خوب است. اصلاً سرگرمی در ذات سینما وجود دارد. اما این چیزها اسمش سرگرمی نیست. این صحنههای سخیف حتی اگر خندهدار هم باشند ارزشی ندارند. بدبختانه این صحنهها خندهدار هم نیستند.
دیدن فیلمهایی مثل دختر عمو و پسر عمو کار را به جایی رسانده که به گشت2 بگوییم طنز خوب. این دستاورد سینمای ایران است در ژانر کمدی. نگارنده انقدر کمدیهای بد در این سالها دیده که مدتهاست از تماشای چنین فیلمهایی عصبانی نمیشود. فیلمهایی که پرده بزرگ سینما را حرام میکنند. باور کنید در یک ساز و کار درست و اصولی فیلمی مثل دختر عمو و پسر عمو حتی نمیتوانست بودجه لازم برای تولید یک تلهفیلم را به دست بیاورد، چه برسد به اینکه تولید سینمایی داشته باشد و روی پرده بزرگ نمایش داده شود.
برای اثبات بد بودن چنین فیلمی لازم است به خود فیلم بپردازیم؟ فیلمی که از همان نمای ابتدایی معلوم است چه پدیدهای بد و سطح پایینی است. از آن فیلمهایی است که از ابتدا تا انتهایش غلط است. ایدهاش انقدر کهنه و از مد افتاده است که باید قبل از نگارش بایگانی میشد. شوخیهایش چنان لوس و بیمزه است که بیشتر باعث خمیازه میشود تا خنده. بازیهایش چنان گلدرشت است که تماشاگر را به تمسخر وا میدارد. مثل غذای بدی است که آشپز بدی آن را پخته است. پخت چنین غذایی ایراد ندارد، به شرطی که فقط خود آشپز و دوستانش (در اینجا عوامل فیلم) آن غذا را بخورند. منتها اشکال کار این آشپزهای ناآشنا به اصول اولیه آشپزی این است که دوست دارند این غذا را برای همه مردم ایران سرو کنند. نتیجه تکرار چنین وضعیتی مشخص است. این غذاهای بد انقدر مزاج (سلیقه) تماشاگر ایرانی را به هم ریختهاند که تماشاگر نمیتواند غذای خوب را از بد تشخیص دهد.
سوال اصلی اما چیز دیگری است. چرا به این وضعیت رسیدیم؟ علت چنین وضعیتی کمبود شادی در جامعه ایران است. مردم ما در طول زندگی روزمره کمتر شاد میشوند. انقدر گرفتاری و مشکلات دارند که فرصتی برای شادمانی ندارند. بنابراین هر چیزی که برای چند ساعت آنها را از جهان اطرافشان فارغ کند را دوست میدارند. حالا اگر این چیز (منظور همان فیلم است) رقص و آواز و بزن و بکوبی هم داشت چه بهتر.
فرمول ساخت چنین فیلمهایی که مدتهاست مشخص است. یک بازیگر مرد کمدی که کارش را از تلویزیون شروع کرده با یک بازیگر زن نسبتاً خوش چهره، چند شخصیت (تیپ) فرعی که کنار این بازیگران قرار میگیرند، یک خط داستانی مستعمل با مایههای عشقی و پایانی خوش و باسمهای. محصول آماده است. یک کمدی سخیف ساخته و روانه اکران میشود. الگویی مشخص وجود دارد و سازندگان سری دوزیهای خود را بر مبنای آن الگو انجام میدهند. نتیجه؟ فجایعی مثل دختر عمو و پسر عمو که مهمترین پیامش این است: عاشق هم بمانید. هم اینقدر ساده و سطحی.
باید از سازندگان چنین فیلمهایی پرسید تعریف شما از کمدی چیست؟ مگر چاپلین و لوید و باستر کیتون هم کمدی ساز نیستند. مگر اجارهنشینها فیلم کمدی نیست. اگر آنها کمدی هستند پس کاری که شما بنام کمدی عرضه میکنید چیست؟ به نظر میرسد دیگر بحث بر سر مصادیق فایده ندارد. با دوستان باید سر مفاهیم و تلقی آنها از کمدی بحث کنیم. اگر تلقی دوستان از کمدی همین چیزهایی است که روی پرده میبینیم که بحثی نمیماند. فقط باید عاجزانه از آنها خواهش کنیم دیگر کمدی نسازند. اما اگر تعریف دیگری از کمدی دارند بهتر است بیان کنند تا مخالفان هم از اشتباه در بیایند.
سرگرمی واژهای کلی و فراخ است. سرگرمی خوب است. اما وقتی از سرگرمی حرف میزنیم از چه حرف میزنیم؟ سرگرمی چگونه به وجود میآید؟ چه عناصری سرگرمی خوب میسازند؟ سرگرمی سازی یکی از پیچیدهترین کارهایی است که یک کارگردان میتواند انجام دهد. ساختن فیلمهای سرگرم کنندهای که ساختار درستی هم داشته باشند سختترین کار دنیا است. احتیاج به حوصله دارد، به فیلمنامهای دقیق و پرجزئیات و تولیدی حرفهای. نه مثل دختر عمو و پسر عمو که فقر از سر و رویش میبارد. مشخص است که یک عده دور هم جمع شدهاند و با کمترین حوصله و خرج فیلمی ساختهاند که سریع اکران شود و تهیه کننده را به سود برساند. کمترین سلیقه را در فیلم به کار بردهاند. کمترین دقت را هنگام ساخت داشتهاند. هر کس ساز خودش را زده. مسئله کیفیت فیلم نبوده، اکران سریع بوده. فیلم باید سریع اکران شود و بفروشد تا شاید سود داشته باشد. این وسط چیزی که اصلاً مهم نیست ذائقه تماشاگر است که هر روز دارد بدتر و بدتر میشود.
از اجاره نشینها رسیدهایم به دختر عمو و پسر عمو. باید برای ژانر کمدی فاتحه بگیریم و به حالش گریه کنیم. چنان بلایی سر این ژانر عزیز و دوست داشتنی آوردهاند که حتی آزار هم نمیدهد. این موضوع فاجعه است. فاجعهای که تا مدتها گریبان سینمای ایران را رها نخواهد کرد.
ممنون از تحلیل خوبتون.