خاورمیانه در آستانه تحول خطرناک بزرگی است
رویداد۲۴-مصاحبه وزیر خارجه سابق قطر با فایننشال تایمز، بوی اختلاف سعودی قطری دارد که آتش آن اخیرا زیر خاکستر رفت و چه بسا برخی هستند که در آن می دمند تا بار دیگر شعله ور شود.شاید حمله بزرگ شیخ«یوسف القرضاوی»به «عبدالفتاح السیسی»رئیس جمهوری مصر و متهم کردنش به فروش دو جزیره«صنافیر»و «تیران»به عربستان سعودی و درخواست از ملت مصر برای انقلاب علیه این معامله پس از سکوتی طولانی نشانه ای است که بر این اختلاف تاکید می کند یا یکی از نشانه های آغازین آن است.
«عبدالباری عطوان» نویسنده و تحلیلگر مشهور عرب در یادداشتی در بخش سردبیر روزنامه رأی الیوم نوشت:در ماه مارس سال 2002 برای مشارکت در کنفرانس دموکراسی ، توسعه و تجارت آزاد در دوحه شرکت کردم که قرار بود در آن زمان نسخه عربی یا «خاورمیانه ای» کنفرانس«دافوس»سوئیس شود،بلندپروازی مشروعی که هرگز به تحقق نرسید و از جمله کنفرانس هایی بود تا جایی که یادم می آید مربوط به برنامه هسته ای ایران بود و از بارزترین سخنرانان آن شیخ«حمد جاسم بن جبر آل ثانی»وزیر خارجه وقت قطر در کنار سخنرانان دیگری از ایالات متحده و اروپا بود.
هنگامی که سخنرانی های پنج سخنران و بحث های آنها تمام شد فرصت برای حاضران به منظور ارائه پرسش هایشان مهیا شد.من از جمله کسانی بودم که دستم را بلند کردم و هنگامی که نوبت به من رسید مختصر و مفید گفتم که من چندین اعتراض به ترکیب کنفرانس و شرکت کنندگان و بحث هایشان دارم که بارزترین این اعتراض ها این است که سخنرانان درباره برنامه هسته ای ایران سخن گفتند این در حالی است که یک ایرانی هم از جمله سخنرانان نبود تا برای ما دیدگاه متفاوت تری ارائه کند،از سوی دیگر،سخنرانان برنامه هسته ای ایران و خطراتش را 26 بار ذکر کردند اما یک بار هم ذکری از برنامه هسته ای اسرائیل به میان نیاوردند.
در این جا شیخ حمد بن جاسم (وزارتخانه اش آن زمان برگزار کننده کنفرانس بود)میکرفون را گرفت و گفت:«من نه در گذشته و نه حالا و نه در آینده با عبدالباری عطوان موافق نیستیم اما این ملاحظه اش به جا بود،برنامه هسته ای اسرائیل برای منطقه خطرناک است و باید یک کارشناسان ایرانی از جمله سخنرانان می بود.»
همقطاران من از جمله آقای دکتر«محمد المسفر»نویسنده و استاد دانشگاه معروف از این لحن دشمنانه شیخ بن جاسم نسبت به من تعجب کردند و یکی از آنها گفت که می دانیم که وی با شما در گذشته و حال موافق نیست اما برای چه با این قطعیت درباره مخالفتش با شما در آینده سخن می گوید،زیرا هیچ کس نمی تواند آینده را پیش بینی کند.شیخ بن جاسم اذعان کرد که هرگز از من خوشش نمی آید و از من برای شرکت در هیچ کدام از کنفرانس هایی که وزارتخانه اش برگزار می کند و آخرین آنها کنفرانسی درباره قدس اشغالی که چند ماه پیش از کناره گیری اش از وزارت خارجه برگزار شد،دعوت نکرد و این مساله هرگز مرا اذیت نکرده است.
این سخنان را به مناسبت مصاحبه طولانی و مفصل شیخ بن جاسم با روزنامه «فایننشال تایمز»که دو روز پیش منتشر کرد که چه بسا نخستین مصاحبه اش پس از خروج از قدرت در قطر انجام داد،گفتم.وی در این مصاحبه بسیار با جرأت بود و در برخی از بخش های آن به حقایق تاریخی و سیاسی ای پرداخته است که هیچ نویسنده یا تحلیلگری نمی تواند آنها را نادیده بگیرد یا به راحتی از آنها بگذرد و می توان مهمترین آنها را در این چند نکته خلاصه کرد:
نخست:اشاره وی به اوایل بحران سوریه که گفت:«هنگامی که در سوریه در سال 2012 دخالت کردیم چراغ سبز به ما داده شد که این فقط کشور قطر است که هدایت می کند زیرا عربستان سعودی در آن زمان در صندلی هدایت فرماندهی ننشسته بود، پس از آن در سیاست تغییر حاصل شد و ریاض به ما خبر نداد که قطر در صندلی پشتی می نشیند.کار به این جا منتهی شد که ما با هم به رقابت پرداختیم و این درست نبود.»
دوم:شیح حمد بن جاسم اذعان کرد که دولت قطر از دو گروه در لیبی یعنی«فجر لیبیا»و«اخوان المسلمین»حمایت کرد این در حالی است که امارات از گروه دیگری به نام«گردان های الزنتان»حمایت کرده است و این دو با هم رقیب هستند و در نهایت چون آشپزها زیاد بودند آش خراب شد.
سوم:تاکید کرد که ایرانی ها از عرب ها بسیار باهوش تر و صبورتر هستند و گفت:«ببینید چند سال با قدرت های جهانی مذاکره کردند...آیا بر این باورید که یک کشور عربی می تواند این همه مدت مذاکره کند.»
چهارم:جانب »باراک اوباما»رئیس جمهوری آمریکا را گرفت و وی را از هر گونه سرزنشی درباره سرخوردگی و ناامیدی اش از عرب ها که در مصاحبه طولانی با مجله آتلانیتک بیان کرد،تبرئه کرد و گفت :«من هم سرخورده و ناامیدم و وی را سرزنش نمی کنم.ما عرب ها نشان نداده ایم که همپیمانی هستیم که بشود به او اعتماد کرد».انتشار این مصاحبه با دیدار اوباما از ریاض و وخامت اختلاف وی با عربستان همزمان شد.
پنجم:توصیف روابط کشورهای حاشیه خلیج فارس با آمریکا به اینکه متوازن نیست.طی 30 سال منطقه خلیج فارس بهای نفت را برای تامین منافع غرب و آمریکا در کنترل خود گرفت و آن را بالا و پایین می کرد و بر اساس منافع آمریکا و غرب کاهش یا افزایش می داد،اما کشورهای حاشیه خلیج فارس در مقابل چه چیزی به دست آوردند؟
این اعترافات پنچگانه توسط مردی که در منطقه به عنوان نماینده کشورش و امیرش می تازید و از فلان طرف حمایت می کرد و با بهمان طرف دشمنی می ورزید و در یک جا جنگ به راه می انداخت و در جای دیگر کشوری را بی ثبات می کرد و موشک های قاره پیمایی مانند شبکه تلویزیونی «الجزیره»که بر ذهن عرب ها برای بیش از تقریبا بیست سال سیطره داشت و انقلاب هایی را به راه انداخت،در اختیار داشت و به طور کامل بر اتحادیه عرب سیطره داشت و عضویت دولت سوریه را در آن به تعلیق درآورد و شخص ماجراجو و ناشناخته(معاذ الخطیب)را آورد تا بر کرسی سوریه تکیه بزند و در نشست سران اتحادیه عرب در دوحه سخنرانی کند،این اعتراف ها توسط شیخ بن جاسم باید بستری برای پژوهش ها و تحقیقات زیادی توسط مورخین و پژوهشگران شود حتی فراتر از آن باید بستری برای تشکیل کمیته ای عربی یا بین المللی برای کشف شرایط و پشت پرده و دلایل شود زیرا چندین کشور نابود شده یا همچنان در حال نابودی هستند و صدها هزار نفر نیز کشته شدند.
ای کاش «رولا خلف»همکار ما و معاون سردبیر روزنامه فایننشال تایمز که شیخ بن جاسم را همانند منطقه خاورمیانه به خوبی می شناسد از وی درباره آغاز نقش قطر در بحران سوریه و دلایل آن و هویت این کشورها و«طرفی»که به قطر برای دخالت در این کشور با پول و سلاح و تشکیل«شورای ملی» به عنوان یک پیکر برای معارضان و انتخاب دکتر «برهان غلیون» به عنوان رئیس آن و پیوستن آمیخته ای از لیبرال ها و اخوان المسلمین به صفوف آن و قرار گرفتن در پشت پرده جدایی بسیاری از وزرا و سفرای سوریه، «چراغ سبز» دادند، می پرسید.
نکته دیگری که نیاز به توضیح دارد چگونگی کنار زدن قطر توسط عربستان سعودی از صندلی رهبری در پرونده سوریه و با دستورات چه کسی از چه کسی؟و به مطلحت چه کسی؟چرا شبکه ماهواره ای الجزیره سه هفته نسبت به بحران سوریه بی طرف بود و پس از آن با تمام قدرت و سلاحش وارد آن شد و ارتش های رسانه ای خود را علیه نظام حاکم بر سوریه برای حمایت از معارضانش به کار گرفت؟آیا این مساله و تردید مربوط به روابط استراتژیک و شخصی «بشار اسد»رئیس جمهوری سوریه و شیخ«حمد بن خلیفه آل ثانی»امیر وقت قطر است؟چه چیزی باعث فروپاشی این رابطه شد؟
مساله دیگری که نیاز به توضیح داشت مربوط به سرمایه گذاری های قطر در سوریه است که بیش از 15 میلیارد دلار است و نیز کاخ های خاندان حاکم قطر در این کشور است،علاوه بر آن پیشنهاد مالی که شیخ حمد بن جاسم به رئیس جمهوری سوریه داد و گفته می شود که براساس این پیشنهاد در صورت چشم پوشی سوریه از هم پیمان ایرانی خود 15 میلیارد دلار دریافت می کرد.همچنین آخرین دیدار پیش از قطع روابط دو کشور که میان شیخ«تمیم بن حمد»(در آن زمان ولیعهد بود) با رئیس جمهوری سوریه و آن چه در این دیدار گذشت و نیز آیا تصادمی بود؟
شاید کودتای قطر علیه سرهنگ«معمر قذافی»و نظامش که شیخ حمد بن جاسم نقش اساسی در آن بازی کرد،مساله دیگری است که نیازمند توضیح است.سرهنگ قذافی دوست صمیمی امیر سابق قطر بود و میهمان پر و پا قرص بینندگان شبکه الجزیره در هر شب تحویل سال به مدت دو ساعت بود و دیدارهایش با ستاره های زن و مرد ابن شبکه زیاد بود ستاره هایی مانند «طیب الذکر»،«سامی حداد»،«خدیجه بن قنه» و «لیلی الشیخلی».چه اتفاقی افتاد و دلایل این کودتا چه بود.چگونه«آش»دخالت نظامی و تامین حمایت اتحادیه عرب با فشار کشورهای قطر و امارات برای دخالت نظامی ناتو در اتاق های طبقه دهم هتل شرایتون در دوحه پخته شد؟چگونه این آش خراب شد و این دخالت در لیبی این کشور را تبدیل به یک کشور شکست خورده کرد و باعث شد مردم لیبی یا بیشتر آنها افسوس دوران قذافی را بخورند؟
مساله دیگری که در مصاحبه شیخ بن جاسم آمده مربوط به بازی کردن کشورهای حاشیه خلیج فارس با بهای نفت داخل سازمان «اپک»و نشست های آن به نفع غرب است امری که تاکید بر این دارد عرب ها هیچ گونه حاکمیتی بر ثروت های طبیعی خود ندارند و همه دیدگاه هایی که می گویند قدرت های بازار یا نفت صخره ای و نه تصمیم های سیاسی نقش مهمی در این زمینه بازی می کنند را خنثی می کند و شاید بحران فروپاشی کنونی بهای نفت و از دست دادن دو سوم قیمتش و خسارت کشورهای حاشیه خلیج فارس تا 375 میلیارد دلار در سال از درآمدهای نفتی که خود برای تبدیل عامل عربی به سوئیسی دیگر، یکی از نتایج فاجعه بار در این زمینه است.
ضرری برای ما ندارد که با شیخ بن جاسم موافق باشیم که ایرانی ها از عرب ها باهوش ترند به معنای دیگر عرب ها ابله ترین ملت در جهان هستند.همین عرب ها هستند که خدمات مجانی به آمریکا و طرح هایش در منطقه ارائه می کنند و از اقتصاد آمریکا حمایت می کنند و برای بیکاران آمریکایی کار تولید می کنند و در نهایت این آمریکاست که از پشت به آنها خنجر می زند و به سمت ایران، دشمن آنها، می رود و پرچم های سفید را بالا می برد؛همان ایران که مذاکره کننده ماهر و صبوری است که بینی مذاکره کنندگان غربی را به خاک مالید تا به بهترین توافق ممکنی برسد که کرامتش را حفظ کرده، محاصره را لغو و دارایی هایش را بازگرداند، همچنین زیرساخت های هسته ای اش را به طور کامل بر اساس این توافق حفظ کرد و تبدیل به قدرت منطقه ای بزرگ شد که خواسته هایش را بر کشورهای منطقه و جهان تحمیل می کند.
مسائل و ایستگاه های زیاد دیگری وجود دارد که باید در آنها درنگ کرد اما مجال آن نیست،اما پرسش بسیار مهمی که باقی ماند چگونگی رسیدن به حقایق درباره نقش ها و انگیزه ها و اتاق های بسته ای است که«انقلاب های بهار عربی»را اداره می کردند و به نفع چه کسی این کار را می کردند و نیز درباره نتایج این انقلاب ها در تبدیل کشورهای عربی با ثبات به کشورهای شکست خورده و کمرنگ شدن مساله نخست عرب ها یعنی فلسطین و قرار گرفتنش در پایین اولویت اهتمام های عربی و بین المللی و تجریم پدیده مقاومت و «تروریستی» خواندنش و شعله ور کردن آتش فتنه طایفه ای است.
پرسش پایانی که تاریک می ماند و باید مطرح کنیم این است که این مصاحبه بوی اختلاف سعودی قطری دارد که آتش آن اخیرا زیر خاکستر رفت و چه بسا برخی هستند که در آن می دمند تا بار دیگر شعله ور شود.شاید حمله بزرگ شیخ«یوسف القرضاوی»به «عبدالفتاح السیسی»رئیس جمهوری مصر و متهم کردنش به فروش دو جزیره«صنافیر»و «تیران»به عربستان سعودی و درخواست از ملت مصر برای انقلاب علیه این معامله پس از سکوتی طولانی نشانه ای است که بر این اختلاف تاکید می کند یا یکی از نشانه های آغازین آن است.
آیا پایان سکوت شیخ بن جاسم در چنین زمانی،مقدمه چینی برای علنی کردن اختلاف ها با عربستان است؟
منطقه در حالت غلیان است و به سمت تحول بسیار خطرناکی می رود و نمی دانیم نشانه های آن چیست،و چه بسا قطر و شیخ حمد بن جاسم نقش جدیدی در آن دارند،چاره ای جز نظارت و انتظار نداریم.
منبع:جماران