تظاهرات برای جلوگیری از سفر شاه به خارج
رویداد۲۴ علیرضا نجفی: تصویر ثبت شده در اسفندماه سال ۱۳۳۱ که حامیان سلطنت در طرفداری از محمدرضا شاه پهلوی تجمع کردند تا او به خارج کشور نرود و در ایران بماند. جمعی از تجمعکنندگان اوباشی بودند که در دورههای مختلف در حمایت از شاه به خیابان میریختند.
روز نهم اسفند ماه را تا پیش از انقلاب، روز ملت مینامیدند. مناسبت این نامگذاری هم تجمعاتی بود که در حمایت از محمدرضا شاه پهلوی در تهران و چند شهر دیگر ایران برگزار شد. عمده تجمعات البته در تهران بود.
پس از شهریور سال ۱۳۲۰ و خروج رضاشاه از ایران احزاب و گروههای سیاسی فضای بازی برای ادامه فعالیتهای خود پیدا کردند. به تعبیر یرواند آبراهامیان دوران حکومت محمدرضاشاه دو قسمت عمده داشت؛ یکی پیش از کودتای ۲۸ مرداد که شاه بیشتر سلطنت میکرد تا حکومت و احزاب و سیاسی در کشور قدرت گرفته بودند و دیگری پس از کودتا که قدرت شاه تمام ارکان سیاسی و اجتماعی کشور را گرفت و سلطنت تبدیل به حکومت مطلقه شد.
در دوران نخستین علاوه بر احزاب، اشراف و زمینداران نیز قدرت گرفتند چرا که حکومت مرکزی قدرت زیادی نداشت و قدرت گرفتن اشراف باعث پیروزی آنان در انتخابات مجلس هم میشد. اشراف با تطمیع و تهدید دهقانان و زیردستانشان رای میآوردند و به مجلس راه پیدا میکردند و قدرتشان در دهه بیست و سی روز افزون بود.
دکتر مصدق در پی تحکیم دموکراسی سکولار در کشور بود. به همین دلیل مورد نفرت گروههای مختلف ارتجاعی قرار گرفته بود. اشراف، شاه و دربار و بخشهایی از روحانیون به یک اندازه از مصدق متنفر بودند و در سال ۱۳۳۱ و ۱۳۳۲ با یکدیگر متحد شدند تا موفقیتهای روزافزون وی را کنترل کنند.
مصدق پس از ملی کردن صنعت نفت اقدام به اصلاح قانون انتخابات کرد تا دست اشراف و زمینداران را از سیاست کوتاه کند. او حتی پیشنهاد داد که بیسوادها حق رای دادن نداشته باشند چرا که به سادگی تحت تاثیر تهدیدها و وعدههای اربابانشان قرار میگیرند و در واقع انتخابی نمیکنند و فقط از دستورها پیروی میکنند. اما اشراف و نهادهای ارتجاعی مانع موفقیت مصدق در این راه شدند.
بیشتر بخوانید: ترور محمدرضا شاه در سالگرد تاسیس دانشگاه تهران
دکتر مصدق کوتاه نیامد و دستور داد نمایندگان طرفدار جبهه ملی از مجلس خارج شوند تا مجلس از حد نصاب بیفتند و به این ترتیب انتخابات مجلس شانزدهم به تعویق افتاد. دکتر مصدق در پی پاکسازی ارتش از افسران آلوده و فاسد بود و تعیین وزیر جنگ را قانونا حق نخست وزیر میدانست. به همین دلیل در برنامهای رادیویی حاضر شد و از حق تایین وزرا توسط نخست وزیر گفت.
مردم در واکنش به سخنان نخست وزیر به خیابانها ریختند و در درگیری بین مردم و ارتش باعث حدود شصت نفر کشته شدند و شاه نهایتا کوتاه آمد. دکتر مصدق پس از این پیروزی به اقدانماتش ادامه داد.
آبراهامیان در تاریخ ایران مدرن مینویسد: «مصدق کارش را با چند ضربه دیگر ادامه داد. سی ام تیر ماه را قیام ملی و جانباختگان آن را شهدای ملی نامید؛ وزارت جنگ را در اختیار گرفت و نام آن را به وزارت دفاع تغییر داد؛ سوگند یاد کرد صرفا تسلیحات دفاعی بخرد و رئیس ستاد مشتر را خود تعیین کرد و بیش از ۱۳۶ نفر از امرای ارتش را پاکسازی کرد.۱۵۰۰ نفر از اعضای ارتش را به ژاندارمری منتقل کرد و بودجه ارتش را ۱۵ درصد کاهش داد و بودجه دربار را قطع کرد؛ یکی از اعیان ضد سلطنت را به وزارت دربار منصوب کرد؛ بنگاه خیریه سلطنتی را تخت نظارت دربار قرار داد؛ شاه را از ارتباط با سفرای خارجی منع کرد، اشرف پهلوی را به خارج از کشور تبعید کرد و روزنامههای توهین کننده به سلطنت را آزاد گذاشت.»
طبیعی بود که چنین اقداماتی نمیتوانست واکنش دربار و اشراف را در پی نداشته باشد. شاه تصمیم گرفت میدان را خالی کند و به خارج از کشور برود، اما حمایت بخشی از روحانیون به داد او رسید. شایعه شده بود که دکتر مصدق قصد بیرون کردن شاه و اعلام جمهوری را دارد و این ماجرا برای روحانیون و اشراف خوشایند نبود.
آیت الله کاشانی نمایندهای نزد شاه فرستاد تا او را از این تصمیم منصرف کند و اشراف هم ترتیبی دادند تا عدهای در خیابانها به طرفداری از شاه تظاهرات کنند. اما مصدق نمیخواست شاه را سرنگون کند بلکه میخواست قانون مشروطه را که بر اساس آن شاه تنها باید سلطنت میکرد و نه حکومت احیا کند.
دکتر مصدق حتی پیشنهاد فاطمی را مبنی بر اعلام جمهوری و لغو سیستم سلطنت مشروطه را رد کرده بود. دکتر مصدق خود برای بدرقه شاه به دربار رفته بود و تمام وسائل حرکت شاه برای وی و همسرش ثریا مهیا شده بود. اما بازاریان و اشراف، بازار را تعطیل کردند و تظاهرات خیابانی را افزایش دادند. آیت الله بهبهانی در دربار حاضر شد و به همراه عدهای شاه را از مسافرت منع کرد.
آیت الله کاشانی هم در حمایت از شاه اعلامیهای منتشر کرد که به خشم هواداران شاه و آیت الله کاشانی افزود و آنها که میدانستند دکتر مصدق در دربار است به قصد کشتن وی راهی دربار شدند. دکتر مصدق ناچارا به صورت پنهانی از دربار خارج شد. شاه بین تظاهرات کنندگان حاضر شد و انصراف خود از انجام سفرش را اعلام کرد. پس از این واقعه هم عدهای از افسران بازنشسته و طرفداران کاشانی به خانه دکتر مصدق ریختند تا وی را به قتل برسانند. دکتر مصدق نیز با جامه خواب از پشت بام منزلش فرار کرد و خود را به ستاد ارتش و سپس مجلس رساند.
دکتر مصدق در مجلس از فساد دربار و بی اعتنایی به قانون مشروطه گفت و در مجلس متحصن شد. در این تاریخ درگیری بین هواداران مصدق و هواداران کاشانی و شاه در کشور آغاز شده بود. عدهای از نمایندگان مجلس شورای ملی مامور حل این اختلافات شدند و هیات هشت نفرهای از نمایندگان که رسما بین شاه و مصدق میانجی شده بود در ۲۱ اسفند ماه سال ۱۳۳۱ رای خود را اعلام کرد: «شاه حق مداخله در امور کشور را ندارد.»
پیروزی بار دیگر با دکتر مصدق بود. شاه و طرفداران آیت الله کاشانی متوجه شدند که به تنهایی نمیتوانند در مقابل جبهه ملی و رهبرش دکتر محمد مصدق ایستادگی کنند و به همین دلیل پای بریتانیا و ایالات متحده به ایران باز شد که طی کودتایی دکتر مصدق را برکنار کنند. کودتای ۲۸ مرداد نزاع بین ارتجاعیون و ترقیخواهان بود که با دخالت آمریکا و انگلستان به نفع سلطنت طلبان به پایان رسید.
آدم قدرت و عدالت نبود
او شنوای حرف حق نبود
از این نظر
فرح به بالای سر نگاه کرد
خنده ای زد خندید
نظر شاه و نوع زن ؟
انسانیت زن
کلاس آدمیت
لیاقت نعمت در مرام
حرف خدا درست بود
قدرت و هرچی نعمت
امتحان انسانهاست
قدرت و عدالت
کنارهم صداقت
مرد و زن