تاریخ انتشار: ۱۴:۲۷ - ۰۳ مهر ۱۳۹۵

هفته دفاع مقدس رسید، اما «افاغنه» را بیرون کنیم!

دفاع از خاک میهن، امری شناخته‌شده در هر کشوری است؛ اما دفاع از سرزمین و خاک دیگران، نیازمند انگیزه‌ای بسیار قوی است. از همین رو است که مردم و مسئولین کشورهایی که درگیر جنگ‌اند، به رزمندگان دیگر کشورها که در دفاع از کشور آنها مجاهدت به خرج داده‌اند، احترام شایانی گذاشته و خدمات‌شان را پاس می‌دارند.
رویداد۲۴-دفاع از خاک میهن، امری شناخته‌شده در هر کشوری است؛ اما دفاع از سرزمین و خاک دیگران، نیازمند انگیزه‌ای بسیار قوی است. از همین رو است که مردم و مسئولین کشورهایی که درگیر جنگ‌اند، به رزمندگان دیگر کشورها که در دفاع از کشور آنها مجاهدت به خرج داده‌اند، احترام شایانی گذاشته و خدمات‌شان را پاس می‌دارند.



این روزها که همه جا سخن از رشادت‌های رزمندگان ایرانی در هشت سال جنگ تحمیلی است، کمتر سخن از مبارزانی می‌رود که اگرچه تابعیت ایرانی نداشتند، اما در دفاع از خاک ایران، پا به پای رزمندگان ایرانی جانفشانی کرده و خاک ایران را به خون‌شان گلگون ساختند. کمتر ایرانی‌ای می‌داند بیش از دو هزار رزمنده افغانستانی در جنگ با عراق، جان خود را از دست داد و تعداد بسیار زیادی هم جانباز افغانستانی در کشورمان داریم. شهدایی که هنوز خانواده‌ها و حتی فرزندان‌شان که مادر ایرانی دارند، به چشم «اتباع بیگانه» دیده می‌شوند. و جانبازانی که از حقوق برابر با یک جانباز ایرانی برخوردار نیستند؛ حال آنکه باید به اینان بیش از رزمندگان و جانبازان ایرانی ارج نهاد.

نمی‌دانم چند نفر از ایرانیان، با غلامعلی ظفرعلی آشنایی دارند. جانباز افغانستانی‌ای که به خاطر دفاع از خاک ایران هر دو چشمش را از دست داد؛ اما سالها در یک حمام ویرانه روزگارش را به سر می‌برد و هر کس که از حال و روزش می‌پرسید، تنها آرزویش مرگ بود! سالها با گرسنگی و سوءتغذیه به سر برد و به دلیل غیربهداشتی بودن محل زندگی‌اش، بیماری‌های پوستی گرفته بود. شاید بهتر بود اهالی روستای عباس‌آباد ورامین، همان تکه نان و جرعه آب را هم به او نمی‌دادند تا زودتر از این همه رنج راحت می‌شد.

همینطور نمی‌دانم چند نفر ایرانی امان‌الله امینی را می‌شناسند. جانباز افغانستانی‌ای که نزدیک سی سال است به خاطر دفاع از خاک ما، قطع نخاع شده و روی تخت خوابیده؛ در خانه‌ای کوچک و دلگیر؛ در حالی‌که یک کلیه‌اش را هم از دست داده و البته به خاطر شیمیایی شدن و مشکل حاد ریوی، مدام باید با کپسول اکسیژن نفس بکشد. پوکی استخوانش هم بماند. البته که با این تن رنجور و آسیب‌دیده، توان کار کردن ندارد؛ اما همین که توی گذرنامه‌اش نوشته‌ایم: «عدم حق اشتغال به کار»، نهایت قدرناشناسی و نمکدان‌شکنی ما را می‌رساند.

امان‌الله امینی تنها یکی از هزاران رزمنده تیپ ابوذر بود؛ تیپی که از بر و بچه‌های افغانستان تشکیل شده و بسیاری‌شان در راه دفاع از ایران، جان‌شان یا سلامتی‌شان را از دست دادند. حالا این روزها تیپ ابوذر نامش شده فاطمیون. صدها افغانستانی این روزها در کنار ایرانیان و سوری‌ها دارند با داعش و دیگر نیروهای مرتجع می‌رزمند تا ما در اینجا آسوده زندگی کنیم.

اما اصلاً زندگی و سرنوشت اینان چه اهمیتی دارد؟ اخبار مهم‌تری هم هست: آهای نماینده مجلس که نتوانسته‌ای وعده‌های دروغین انتخاباتی‌ات را عملی سازی؛ همچنان «اتباع بیگانه افغانی» را مسئول بیکاری جوانان حوزه انتخاباتی‌ات معرفی کن.

آهای مامور نیروی انتظامی که صبح‌ات را با دستگیری «افغانی‌های غیرمجاز» آغاز می‌کنی؛ امروز از رفتار توهین‌آمیزت با افغانی‌ها فیلم نگرفته‌ای تا کمی به‌شان بخندیم؟

آهای پدر و مادر ایرانی! نمی‌خواهی شکایت کنی که چرا در مدرسه فرزندانت، کودکان افغانی هم درس می‌خوانند؟

آهای ایرانی سربلند! آهای ایرانی متمدن! آهای ایرانی با فرهنگ! آهای...

منبع: فرارو
نظرات شما