تندتر شدن لحن اسرائیل در برابر ایران به دلیل بحران اقتصادی در کشور
رویداد۲۴ سال ۲۰۲۱ با تحولات بسیار جدی در داخل اسرائیل همراه شد؛ پایان ۱۲ سال نخست وزیری بنیامین نتانیاهو و روی کار آمدن ائتلاف و کابینه ای شکننده. با توجه به آنچه که در سال گذشته روی داد بسیاری معتقدند اسرائیل، هم در حوزه سیاست داخلی و هم در حوزه سیاست خارجی با یک فضای متزلزل و بی ثبات در سال پیش رو دست به گریبان خواهد بود. از همین رو در گفت وگویی با محسن فائزی، کارشناس و تحلیلگر مسائل اسرائیل به بررسی این مسئله پرداخته شده است که در ادامه از نظر می گذرانید:
سال ۲۰۲۱ و قبل تر از آن در سال ۲۰۲۰ شاهد وقوع اتفاقاتی کم سابقه و حتی میتوان گفت بیسابقهای در تاریخ تحولات سیاسی اسرائیل بودیم؛ برگزاری ۴ دوره انتخابات پارلمانی پی در پی که نهایتا با شکست ائتلاف های پارلمانی برای تشکیل کابینه رو به رو می شد. عاقبت امر در چهارمین دوره انتخابات این دوگانه نفتالی بنت - یائیر لاپید در ماه می با تشکیل ائتلافی شکننده متشکل از حزب آبی و سفید، حزب کار، اسرائیل خانه ما، حزب امیدنو، حزب میرتس به همراهی حزب یامینا و لیست متحده عرب (راعم) توانست دولتی شکننده تر که در اسرائیل نمونه آن وجود ندارد را تنها با اختلاف یک کرسی شکل دهد و به ۱۲ سال نخست وزیری بنیامین نتانیاهو پایان دهند. حال به باور شما اساسا دلیل یا دلایل برگزاری این سلسله انتخابات، شکست در پروسه ایجاد ائتلاف پارلمانی و تشکیل کابینه و دولت و ونیز پایان حکمرانی نتانیاهو را در چه عواملی می دانید؟
همان گونه که اشاره کردید اتفاق مهم داخلی در سال ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ این بود که اسرائیل وارد یک سلسله انتخابات پارلمانی شد که مدام به شکست انجامید، اما اینکه چرا اسرائیل وارد این سلسله انتخابات پیدرپی شد و مهمتر از آن چرا این انتخابات به شکست می انجامید، دلیلش به قانون انتخابات در اسرائیل باز می گشت؛ قانونی انتخاباتی که مشابه آن در هیچ کشوری دیگری وجود ندارد.
دلیل آن چیست؟
دلیلش این است که قوانین انتخاباتی اسرائیل متاثر از فضای اجتماعی و هویتی در سرزمین های اشغالی تبیین و تعریف شده است. یعنی در اسرائیل اینگونه نیست که شما یک انتخابات پارلمانی برگزار کنید و دور بعد نتایج آن تغییر پیدا کند. چون خاستگاه احزاب تقریباً همگی هویتی هستند. برای مثال یهودیان سکولار راستگرایی که تقریباً هویت روسی دارند به حزب لیبرمن یا اسرائیل خانه ما رای می دهند، اما راست های نسبتاً سکولار همیشه به حزب لیکود؛ دلیل دیگر برای برگزاری سلسله انتخابات های پارلمانی آن است که هر اسرائیلی در سرزمینهای اشغالی زمانیکه پای صندوق حاضر می شود تنها به یک حزب رای میدهد.
اسرائیلیها به طور سنتی و ثابت و فارغ از کارنامه و عملکرد احزاب وقتی زمانیکه پای صندوق می روند فقط به حزب مدنظر خود را میدهند و این یک رویه ثابت سیاسی – اجتماعی در سرزمین های اشغالی شکل می دهد که به دنبالش رویه ثابتی را هم در ساختار حکومتی به وجود آورده است. به همین دلایل شاهد بودیم که بعد از برگزاری ۴ دوره انتخابات میزان آراء و تعداد کرسی های احزاب تغییر پیدا نمی کرد و به آن هم تشکیل ائتلاف پارلمانی با هدف ایجاد کابینه و دولت به شکست می انجامید. این بن بست تا زمانی ادامه پیدا می کند که ساختار انتخاباتی در اسرائیل تغییر پیدا نکند. از طرف دیگر اگر انتخابات برگزار میشد و احزاب حاضر نمی توانستند موفق به تشکیل کابینه شوند نخست وزیر قبلی کماکان قدرت را در دست داشت. لذا در دو سال آخر پایان نخست وزیری بنیامین نتانیاهو در سال ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ عملاً شکست انتخابات پارلمانی سبب شد که نتانیاهو همچنان روی کار باشد. این مسئله بر پیچیدگی اوضاع سیاسی و اجتماعی در داخل سرزمینهای اشغالی می افزود.
اجازه دهید این مسئله را قدری عمیق تر و کلانتر بررسی کنیم. شما به هویت سیاسی - اجتماعی در سرزمینهای اشغالی به عنوان پارامتر اصلی برگزاری چهار دوره انتخابات و شکست احزاب در تشکیل ائتلاف و کابینه اشاره کردید. اما به نظر میرسد در تاریخ اسرائیل تنها به جز یک برهه کوتاه در فاصله ژوئیه ۱۹۹۹ تا مارس ۲۰۰۱ که شاهد روی کار آمدن ایهود باراک از حزب کارگر و قدرت گرفتن احزاب چپ بودیم در سایر ادوار این جریانهای راست بودند که توانستند قدرت را در دست بگیرند به گونه ای که بنیامین نتانیاهو اکنون با سابقه ۱۲ سال نخست وزیری اسرائیل رکورد دار طولانی ترین دوره نخست وزیری در اسرائیل است. البته در ائتلاف شکننده حال حاضر شاهد حضور احزاب چپ میانه مانند یش عتید متعلق به یائیر لاپید، وزیر امور خارجه اسرائیل هستیم که قرار است پایان سال ۲۰۲۲ نخست وزیری را از بنت تحویل بگیرد. ذیل این نکات اساسا چرا جریانهای راست در اسرائیل طی سالهای اخیر تقویت شده اند و عوامل موفقیت نتانیاهو در ۱۲ سال نخست وزیری بر اسرائیل چیست؟
اتفاقا این دو نکته بسیار مهمی که به آن اشاره کردید مکمل و مبین همدیگر هستند. یعنی اگر می خواهیم بفهمیم چرا بنیامین نتانیاهو توانست ۱۲ سال به عنوان نخست وزیر اسرائیل قدرت را در دست بگیرد به دلیل همان نکتهای بود که شما به آن اشاره کردید. چون جامعه اسرائیل طی این سال ها عملاً به سمت جریانهای راست گرایش پیدا کرده اند و در سال های اخیر این گرایش تقویت هم پیدا کرده است. به گونهای که در حال حاضر هم که بنیامین نتانیاهو از قدرت کنار رفته است باز هم کابینه، پارلمان و نخست وزیری در دست جریانهای راست قرار دارد. حتی بخشی از احزاب و دولت فعلی در حزب لیکود (حزب متبوع بنیامین نتانیاهو) بودند. نکته جالبتر اینکه بخشی کلیدی دولت بنت و حتی شخص بنت وزرای کابینه نتانیاهو بودند. این نشان می دهد که دیگر جامعه تعادلی چپ و راست در اسرائیل وجود ندارد و اسرائیل به سمت جریان های راست و راست رادیکال تمایل جدی دارند. نکته مهمتری که باعث شد نخست وزیری نتانیاهو ۱۲ سال به طول بینجامد این بود که اولاً شاهد افتراق سیاسی در حزب لیکود نبودیم و از همه مهمتر رقیب جدی سیاسی برای نتانیاهو وجود نداشت.
اگر جامعه اسرائیل یکپارچه به جریان راست تعلق خاطر دارد این سوال ذهن را درگیر می کند که زوال رویه قدرت گیری نتانیاهو به چه دلیل و از کجا شروع شد؟
مشکل از سال ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ شروع شد. در آن زمان اگر نتانیاهو اختلافاتی که با برخی از احزاب راست پیدا می کرد سریعا دست به انحلال کابینه می زد و دوباره با برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی قدرت را بدون دردسر و بدون رقیب در اختیار می گرفت و نهایت امر کابینه مدنظر خود را تشکیل می داد. این رویه کم کم باعث ایجاد اختلافاتی در جریانهای راست و همچنین بروز اختلافاتی در خود حزب لیکود شد. بخشی از این حزب، نتانیاهو را به قدرت طلبی و نگاه دیکتاتوری متهم کردند و عملاً افتراق سیاسی و اختلافات تشدید پیدا کرد. به دنبال این وضعیت در سالهای اخیر نفتالی بنت توانست به عنوان رقیب جدی نتانیاهو در جامعه اسرائیل خود را بالا بکشد، چرا که برخی او را نماینده همان فضای دهه ۹۰ میلادی می دانستند. به همین دلیل مقبولیت او بیشتر شد تا جاییکه به مهمترین رقیب نتانیاهو در انتخابات بدل شد و نهایتاً هم قدرت را به دست گرفت.
به نظر من نکته حضرتعالی یعنی قدرت طلبی و نگاه تمامیت خواهانه نتانیاهو برای پایان دادن به ۱۲ سال نخست وزیر نتانیاهو کفایت نمیکند. در این بین آیا نارضایتی های عمومی به دلیل عملکرد او، پروندههای فساد نتانیاهو و همسرش (سارا نتایاهو) از ۱۰۰۰ و ۲۰۰۰ گرفته تا ۳۰۰۰ یا همان دلفین، ۴۰۰۰ و ...، تبعات مخرب کارنامه سیاست خارجی نتانیاهو می توانند عوامل و پارامترهای دیگری در پایان دادن به دوره طولانی نخست وزیری نتانیاهو باشند؟
به نظر من این مسئله یعنی از عوامل اصلی پایان دادن به دوره نخست وزیری نتانیاهو، عواملی کاملاً داخلی هستند. لذا نمی توان این مسئله را به تبعات مخرب کارنامه سیاست خارجی نتانیاهو گره زد. چون نفتالی بنت و دولت فعلی هم همان مسیر نتانیاهو را در سیاست خارجی طی میکنند. نکته مهمتری که باعث پایان یافتن ۱۲ سال نخست وزیری نتانیاهو شد به پروندههای فساد او باز میگردد که عملاً سبب ایجاد پاشنه آشیل انتخاباتی نتانیاهو شد که رقبایش به خصوص بنت از آن نهایت استفاده را برد. نکته دیگری که وجود دارد به همان نارضایتیهای عمومی و نادیده گرفتن حقوق برخی از طیف ها به خصوص اعراب ساکن سرزمینهای اشغالی در مرزهای ۱۹۴۸ بازمیگردد.
اتفاقاً یکی از دلایل تشکیل ائتلاف بنت در برابر نتانیاهو به مشارکت احزاب عرب کنست و مشخصا رام در ایجاد کابینه باز می گردد و گرنه تنها نقطه قوت بنیامین نتانیاهو در کارنامه ۱۲ ساله نخست وزیری او به سیاست خارجیش باز میگردد. اتفاقات نفتالی بنت در عرصه سیاست خارجی نعل به نعل و مشابه بنیامین نتانیاهو عمل میکند. حتی در خصوص ایران به صراحت عنوان میکند که دولت نتانیاهو آن برخورد تند و لازم را در دستور کار قرار نداده است و این دولت به شکل جدی تر و پررنگ تری به دنبال تقابل همه جانبه و جدی با جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. این نشان میدهد که سیاست خارجی دولت بنت به مراتب رادیکال تر از دولت نتانیاهو خواهد بود.
بیشتر بخوانید: چقدر احتمال جنگ آمریکا و اسرائیل علیه ایران وجود دارد؟
اکنون که نتانیاهو از قدرت کنار رفته است و سایه پروندههای فساد خود و خانوادهاش بر آینده سیاسی وی سنگینی می کند و اخیراً هم مصونیت سیاسی از نتانیاهو برداشته شد آیا دیگر نتانیاهو امیدی به بازگشت به عرصه قدرت دارد، هر چند که برخی معتقدند احتمال بازگشت نتانیاهو به قدرت چندان دور از ذهن نیست، خصوصا که بنت تنها با اختلاف یک کرسی توانست قدرت را به دست بگیرد. به باور شما آیا پرونده بنیامین نتانیاهو هم مانند موشه کاتسا، ایهود اولمرت، نائومی بلومنتال، اورن حزان و ... برای همیشه بسته شده است؟
نتانیاهو قطعاً میتواند به قدرت بازگردد. حتی اگر نتانیاهو نتواند به قدرت بازگردد فروپاشی ائتلاف و کابینه شکننده بنت بسیار بسیار محتمل است. همانگونه که شما در سوال نخست اشاره کردید ائتلاف پارلمانی که منجر به تشکیل این دولت عجیب و غریب شده است، جریانی متنوع، متکثر، متشتت و حتی متضادی از جریانهای راست رادیکال صهیونیستی تا اعراب را در خود جای داده است. پس این ائتلاف بسیار شکننده است. لذا احتمال فروپاشی آن بسیار زیاد است.
همین جمله پایانی شما این سوال را در ذهن متبادر می کند که این ائتلاف عجیب و غریب چگونه شکل گرفت؟ چگونه «راعم» توانست با جریان راست رادیکال بنت (یامینا) که فقط شش کرسی داشت محاضر به تشکیل ائتلاف شود؟ اساسا نقطه اشتراک و نقطه اتصال حزب آبی و سفید، حزب کار، اسرائیل خانه ما، حزب امیدنو، حزب میرتس، یامینا و لیست متحده عرب (راعم) چه بود؟
این جریان ها و احزاب اگرچه از نظر سیاسی نگاهی متفاوت و متضاد دارند، اما نقطه مشترک آنها پایان دادن به حکومت بنیامین نتانیاهو بود وگرنه هیچ نقطه اشتراک دیگری در این ائتلاف شکننده و کابینه متزلزل بنت وجود ندارد. این دولت بعد از ۵ ماه توانست بودجه را تصویب کند. این نشان میدهد که شدت اختلافات بین احزاب این ائتلاف بسیار بالاست. بنابراین احتمال برگزاری انتخابات در سال ۲۰۲۲ چندان دور از ذهن نخواهد بود.
پس سوال مهمتری که باید پرسید این است که اگر به باور شما احتمال بازگشت نتانیاهو با قدرت چندان دور از ذهن نیست و از آن طرف رقبای نتانیاهو هم به این امر واقفند آیا احتمال دارد با تشدید فشار برای رسیدگی به پروندههای فساد نتانیاهو و زندانی شدن وی برای همیشه به حیات سیاسی نتانیاهو پایان دهند؟
پاسخ به این سوال شما به دلیل جایگاه دستگاه قضایی در سرزمینهای اشغالی پیش بینی خاص خود را دارد. یعنی شورای عالی قضایی در اسرائیل مستقل از دولت ها عمل می کند. مگر اینکه رقبای نتانیاهو بخواهند از طریق کنست و تصویب قوانینی مانند اینکه افرادی دارای سابقه فساد و محکومیت نمیتوانند به انتخابات ورود پیدا کنند جلو نتانیاهو را بگیرند وگرنه هیچ محدودیتی برای ورود نتانیاهو به انتخابات وجود ندارد. البته در در چند سال گذشته رقبای نتانیاهو به دنبال تصویب این قوانین در پارلمان اسرائیل بوده اند که حداقل افرادی که دارای پرونده فساد و محکومیت قضایی هستند نتوانند به انتخابات ورود پیدا کنند، اما نکته اینجاست که فعلاً پارلمان اسرائیل آن چنان یکدست نیست که بخواهد به این طرح مدنظر رقبای نتانیاهو رای مثبت بدهد. ولی به جایش رقبای نتانیاهو در فضای سیاسی، اجتماعی و رسانهای به دنبال حمله و تخریب نتانیاهو هستند تا اینکه فضای داخلی برای نتانیاهو سنگین و سمی شود که نهایتا مقبولیت و محبوبیتی در میان صهیونیست ها برای وی باقی نماند.
اکنون تمرکز جدی تری روی دولت نفتالی بنت داشته باشیم. همان طور که در طول مصاحبه عنوان داشتید دولت فعلی اسرائیل به شدت شکننده و متزلزل است به گونهای که حتی شما احتمال برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی در سال ۲۰۲۲ را جدی می دانید. حال مشخصا از دیدگاه حضرتعالی میزان شکنندگی دولت بنت چقدر است؟
به نظر من لقب شکننده ترین دولت در تاریخ اسرائیل به دولت بنت باز میگردد. شدت شکنندگی به قدری است که در سال ۲۰۲۲ احتمال برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی در اسرائیل بسیار بالاست، خصوصاً اینکه در اواخر ۲۰۲۲ باید کنترل دفتر نخستوزیری را به یائیر لاپید، رهبر حزب چپ میانه یش عتید واگذار کند. لذا این شکنندگی به نهایت خود خواهد رسید. از طرف دیگر احتمال خروج اعراب (رام) از ائتلاف دولت بنت بسیار بالاست، اتفاقی که مشابه آن با خروج بخشی از جریانهای راست رادیکال از ائتلاف لیکود شکل گرفت.
در سال ۲۰۲۱ علاوه بر تغییر ساختار قدرت در اسرائیل در آمریکا هم شاهد روی کار آمدن دولت جو بایدن بودیم. یعنی سال ۲۰۲۱ با کنار رفتن دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو و روی کارآمدن نفتالی بنت و جو بایدن مقارن شد. به باور شما دیالکتیک سیاسی و دیپلماتیک دموکرات ها و جریان راست رادیکال اسرائیل ذیل نگاه دولت بایدن و بنت چگونه خواهد بود؟ اساسا روابط تلآویو و واشنگتن را در ۲۰۲۱ چگونه ارزیابی می کنید. هر چند که در سایه حاشیه معروف چرت زدن بایدن در دیدار رسمی با بنت بسیاری این اقدام را بی اعتنایی دولت فعلی آمریکا به سیاست های رادیکال تلآویو تعبیر کرده اند؟
همانگونه که در سوالات قبلی به آن اشاره کردم یکی از مهمترین نقاط قوت ۱۲ سال نخست وزیری بنیامین نتانیاهو به سیاست خارجی او بازمیگشت. وی در این ۱۲ سال به یک نفوذ بالا در روابط دیپلماتیک با دیگر کشورها رسیده بود. یعنی قدرت نتانیاهو، چه در طراحیهای منطقهای، چه در نقش و جایگاه وی برای تبیین سیاست های مد نظر آمریکا در غرب آسیا و چه در سمت سوگیری تحولات خاورمیانه به خصوص علیه ایران بسیار پررنگ بود تا جایی که در حال حاضر یکی از انتقادات جدی به دولت بنت همین ضعف عملکردش در حوزه سیاست خارجی است. یعنی بنت توان و قدرت دولت نتانیاهو در حوزه سیاست خارجی را ندارد. چرا که توان لازم را برای آنکه کشورهای منطقه و آمریکا را در یک جبهه واحد علیه ایران قرار دهد، ندارد. واقعاً نتانیاهو در این حوزه یک قدرت عجیب و بدون انکار داشت که با رفتن او خلاء پررنگی در حوزه سیاست خارجی اسرائیل شکل گرفته است. حتی حواشی بسیار زیادی در خصوص رئیس موساد و فرماندهان ارتش اسرائیل هم شکل گرفته است که نشان می دهد آن یکدستی در حوزه سیاست خارجی، امنیتی و نظامی در دوره بنیامین نتانیاهو اکنون در دوره بنت وجود ندارد.
دولت بایدن در سال ۲۰۲۱ با سردی روابطی که دولت نتانیاهو آغاز کرد و عملکردی که در برابر دولت بنت داشت عملاً سبب شد تل آویو با یک چرخش در سیاست خارجی، نیم نگاه جدی به تقویت روابط با روسیه داشته باشد. چنانی که بنت بعد از سفر ۳۰ مهر/ ۲۲ اکتبر ۲۰۲۱ به سوچی و دیدارش با رئیس جمهوری روسیه صراحتا عنوان داشت «پوتین گوش شنوایی برای نیازهای امنیتی اسرائیل داشته است». از آن سو کرملین هم با یک فرصت طلبی تمام عیار به دنبالت تقویت همه جانبه مناسبات خود با اسرائیل است تا بتواند این موازنه دیپلماتیک را در برابر واشنگتن داشته باشد. آیا به واقع ذیل آنچه که در سال ۲۰۲۱ در روابط اسرائیل و آمریکا گذشته است، تل آویو به دامان روسیه خواهد رفت؟
نکته بسیار مهمی که در خصوص چرخش سیاست خارجی اسرئیل به سمت روسیه وجود دارد این است که به باور من این چرخش ارتباط چندان زیادی به نگاه دولت جو بایدن، هم در قبال دولت نتانیاهو و هم در قبال دولت بنت ندارد. چون از زمان دولت نتانیاهو سیاست خارجی اسرائیل بر این مسئله استوار بود که علاوه بر تقویت روابط با آمریکا، اسرائیل خواهان افزایش مناسبات با چین و روسیه هم باشد تا با سیاست خارجی متوازن بین سه ابرقدرت جهانی عملاً امنیت خود را تقویت کند. در دو سال پایانی نخست وزیری بنیامین نتانیاهو چیزی بین ۱۷ تا ۱۸ دیدار دوجانبه و گفت وگوی تلفنی بین نخست وزیر اسرائیل و رئیس جمهور روسیه شکل گرفت که آمار بسیار عجیب و غریبی است که البته بخشی از آن هم متاثر از فضای روسیه هم بود.
به موازات آن اسرائیل به دنبال تقویت مناسبات با کشورهایی مانند هندوستان و برزیل هم هست تا این موازنه را در برابر آمریکا را ایجاد کند. یعنی اسرائیل علاوه بر آمریکا به دنبال تقویت روابط با چین، روسیه، هند و حتی برزیل هم هست. البته چون در برزیل قدرت سیاسی چندان ثبات ندارد و ریاست جمهوری مرتباً بین احزاب چپ و راست دست به دست می شود، آن فضای لازم برای تقویت مناسبات با برزیل شکل نگرفته است. هرچند که هنوز هدف اصلی اسرائیل تقویت با برزیل هم هست. پیرو این نکته نتانیاهو گام های اساسی و مهمی در این مسیر برداشت و قراردادهای اقتصادی، تجاری، تسلیحاتی و نظامی متعددی را با این کشورها به امضا رساند. دولت بنت هم عملا این مسیر را ادامه میدهد.
با این وصف سوالی که باید پرسید این است که آیا واشنگتن که اکنون کلان راهبرد خود را مهار چین قرار داده است اجازه می دهد اسرائیل به فکر تقویت مناسبات با روسیه، هند، برزیل و چین باشد. به هر حال اکنون اختلافات آمریکا با روسیه به خصوص در مسئله ناتو و اوکراین بسیار جدی است و در آن سو مسائلی مانند تایوان، هنگ کنگ و ... هم چالشهای جدی را بین پکن و واشنگتن ایجاد کرده است؟ آیا واشنگتن اجازه میدهد که تلآویو در جبهه شرق قرار بگیرد؟
مقامات آمریکا این هشدار را به اسرائیل داده اند که به دشمنان و رقبای آنها چندان نزدیک نشود. یعنی این تنش در روابط تلآویو و واشنگتن به دلیل تلاش اسرائیل برای نزدیک شدن به مسکو و پکن وجود دارد، اما اسرائیل سعی دارد این تنش بین خود با آمریکا را مدیریت کند. یعنی این نزدیک شدن اسرائیل به روسیه و چین به گونه ای انجام شود که آمریکا احساس خطر جدی در سایه تقویت مناسبات اسرائیل با رقبای خود پیدانکند، چون آمریکا در این خصوص بسیار حساس است.
پیمان ابراهیم در ۲۵ سپتامبر سال ۲۰۲۰ به عنوان آخرین یادگار بنیامین نتانیاهو در عرصه سیاست خارجی اسرائیل سبب شد که نقطه عطف جدی در خروج اسرائیل از انزوای دیپلماتیک منطقه ای شکل بگیرد. به هر حال بعد از این توافق شاهد مجموعه سفرها و دیدارهای مقامات اسرائیلی با کشورهای منطقه به خصوص بحرین و امرات بودیم. آیا پیمان ابراهیم توانسته است تکیه اسرائیل به حمایت سیاسی امنیتی و دیپلماتیک آمریکا را کاهش دهد؟
بی شک پیمان ابراهیم نقطه عطفی در عادی سازی روابط کشورهای منطقه خاورمیانه با اسرائیل است. از این منظر پیمان ابراهیم کمک بسیار جدی به آمریکا خواهد کرد تا مدیریت سیاسی - امنیتی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را به کشورهای این حوزه بسپارد که تمرکز جدی روی مهار چین داشته باشد. لذا ذیل این پیمان قطعاً روابط اسرائیل با کشورهای حاشیه خلیج فارس و شمال آفریقا در سال ۲۰۲۲ بیشتر هم خواهد شد و احتمالا کشورهای دیگری هم به فکر تقویت و عادی سازی مناسبات با اسرائیل باشند. به هر حال پیرو آنچه که قبلا اشاره کردم با توجه به توان و هوش نتانیاهو در حوزه سیاست خارجی عملاً مسیر همواری برای دولت بنت بعد از پیمان ابراهیم شکل گرفته است تا پیوستگی و پیوند روابط خود با کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را تقویت کند.
با توجه به نکاتی که ارائه شد و همچنین تحولات منطقه به نظر می رسد که ایران باید خود را آماده پذیرش این واقعیت کند که اسرائیل علاوه بر کشورهایی مانند ترکیه و جمهوری آذربایجان اکنون ذیل پیمان ابرهیم، روابط خود با بحرین، امارات متحده عربی و حتی عمان تسری داده است و عملا مناسبات دیپلماتیکش تا پشت مرزهای ایران کشیده شده است. یعنی آن انزوای سابق دیپلماتیک برای اسرائیل در منطقه غرب آسیا وجود ندارد. آیا شما هم معتقد به این واقعیت هستید؟
ببینید امارات همواره سعی کرده است به جمهوری اسلامی ایران نزدیک باشد و ما هم به دلایلی سعی کرده ایم روابط خود را با ابوظبی حفظ کنیم. این یک نگاه دو طرفه است. البته در مقاطعی مانند جنگ سوریه و یا مسئله یمن این نگاه شدت و ضعف پیدا کرده است، ولی در هر حال امارات متحده عربی به دنبال تقویت مناسبات با ایران است و ما هم به واسطه نیاز به تبادلات ارزی و دلاری به این کشور وابسته ایم. اما در خصوص بحرین و به خصوص آذربایجان و ترکیه من حقیقتاً بنایی ندارم که این مسئله را چندان کالبدشکافی کنم. یعنی اگر به این مسئله ورود پیدا نکنیم بهتر است. با اینحال در پاسخ مشخص به سوال شما باید متاسفانه این واقعیت را پذیرفت که اسرائیل بعد از پیمان ابراهیم توانسته است از انزوای دیپلماتیک خارج شود و خود را به پشت مرزهای ایران در خلیج فارس بکشاند. هر چند که قبل تر از آن در قفقاز جنوبی هم مشابه آن شکل گرفته است. متاسفانه سیاست های اشتباهی که در یکی دو دهه اخیر پی گرفتهایم باعث شده است که مناسبات این کشورها با اسرائیل و به عکس تقویت پیدا کند و ما اکنون تاوان این اشتباه خود در دو سه دهه قبل را پس می دهیم.
پس تلآویو به یک توازن ژئوپلیتیک دربرابر تهران رسیده است؟
واقعیت امر این است که تنش بین ایران و اسرائیل یک تنش ترکیبی از جنگ های سایبری، جاسوسی، امنیتی، ترور، خرابکاری، تحرکات نظامی، میدانی و ... است. یعنی این جنگ یک جنگ تمام عیار بین دو طرف است که به حوزه ژئوپلیتیک هم کشیده شده است. لذا اسرائیل سعی میکند این موازنه را با افزایش مناسبات با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس پررنگتر کند. در نتیجه نقطه قوت ایران در سایه سیطره بر مرزهای اسرائیل به واسطه حزب الله، حماس، جنبش جهاد اسلامی و سوریه بعد از پیمان ابراهیم کمرنگ تر شده است. پس جنگ ایران و اسرائیل به نقطه بسیار شکننده ای در حوزه سایبری، ترور، جاسوسی، امنیتی و حتی ژئوپلتیک رسیده است. متاسفانه در داخل کشور هم اکنون شرایط چندان خوبی به خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی وجود ندارد و این مسئله میتواند توان ما را تحتالشعاع قرار دهد. به همین دلیل اسرائیل در این شرایط بهترین فرصت را برای افزایش فشار به ایران پیدا کرده است.
شما در بخشی از مصاحبه عنوان کردید که بنت سیاست رادیکال تری از دولت نتانیاهو در قبال ایران خواهد داشت. پیرو این نکته مقامات تلآویو احتمال حمله نظامی به ایران را مطرح کردهاند که به برگزاری رزمایش پیامبر اعظم ۱۷ و شلیک موشکهای بالستیک و پهپادهای انتحاری به ماکتهایی از پایگاه اتمی دیمونا منجر شد، آن هم در شرایطی که مذاکرات وین برای احیای برجام و لغو تحریم ها در دستور کار است. حال به باور شما با توجه به آنچه که در سایه جنگ تمام عیار تهران و تل آویو در سال ۲۰۲۱ و قبل تر گذشته است، سال پیش رو را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا اسرائیل دست به ماشه خواهد برد؟
هرچند که این اواخر ادبیات و لحن مقامات اسرائیل در خصوص ایران قدری تند تر شده است و این مسئله به نظر من متاثر از وضعیت نابسامان داخلی در حوزه اقتصادی و معیشت است، اما من بسیار بعید می دانم که اسرائیل جرات و توان دست بردن به ماشه و جنگ با ایران را داشته باشد. حتی اکثر طرح هایی که برای حمله به ایران وجود دارد حول همان خرابکاری و ترور می چرخد نه چیزی بیشتر از آن.
یعنی شما معتقدید که نفتالی بنت همان تئوری «مرگ با هزار یا هزاران ضربه چاقو» را در قبال ایران پیش خواهد برد؛ برنامه ای نخست وزیر اسرائیل در دیدار ۲۷ آگوست/ ۵ شهریور با جو بایدن از آن رونمایی کرد که تل آویو ذیل آن به دنبال مقابله با ایران از طریق ترکیب اقدامات کوچک بسیار در جبهههای متعدد نظامی و دیپلماتیک است که این اقدامات به جای یک حمله شدید به جمهوری اسلامی خواهد بود؟
دقیقا. چرا که اساساً اسرائیل توان حمله نظامی گسترده به ایران را ندارد. از طرف دیگر شرایط منطقه اجازه چنین جنگی را نمیدهد و دولت باید هم تمایلی به این مسئله ندارد. خصوصاً که واشنگتن سعی دارد با مدیریت منطقه به دنبال مهار چین در آسیای شرقی باشد. بنابراین محتمل ترین گزینه همان پیگیری تئوری مرگ با هزار ضربه چاقو است که شامل اقداماتی مانند ترور، خرابکاری، تحریک برای ایجاد اعتراض و اغتشاش، جاسوسی و نظایر آن باشد که متاسفانه باز هم تکرار میکنم به واسطه شرایط نابسامان داخلی اکنون فرصت و فضای مناسبی در اختیار اسرائیل برای پیگیری این تئوری قرار گرفته است.