مردی که برای تعطیلات به مناطق جنگی میرود!
"خطر مرگ" جاذبه گردشگری جدید جهان
شانون استوول، رییس انجمن تجارت سفرهای ماجراجویانه، میگوید: "مقاصدی که به نوعی به خطرناک بودن مشهورند، خیلی محبوب شدهاند. میانمار، کوبا و حتی کرۀ شمالی مورد توجه گردشگران قرار گرفتهاند. یک حس هیجانی هست و مردم فکر میکنند که پشت دیوارهای این کشورها چه خبر است و به دنبال قدری احساس خطر هستند." همچنین توجه فزایندهای نیز در حال جلب شدن به مکانهایی است که محل وقوع مرگ و فاجعه بودهاند.
"توریسم سیاه در نگاه اول، گویی ناشی از شیدایی زیاد نسبت به مرگ است، اما در واقع این مسئله بیشتر به زندگی و ارتباط بیشتر با جهانمان، سیاستها و میراثمان مرتبط است. در یک جامعۀ سکولار، اینترنت و گردشگری میتوانند مبنای معنا قرار گیرند."
در حالی که میلیونها پناهجو از هرج و مرج خونین در عراق و سوریه میگریزند، اندرو دروری، کارگر ساختمانی انگلیسی، آماده میشود تا مسیر برعکس را در پیش بگیرد.
دروری ِ 50 ساله، مسیری را تعیین کرده که از قلمرو تحت اختیار کردها میگذرد و به نزدیکی خط مقدم جنگ با داعش میرسد.
او میگوید: "این سوالی سخت است؛ اینکه چقدر ریسک قبول کنم؟ شما میتوانید تا سرحد جایی که نیروهای کرد در حال جنگیدن در نزدیکی موصل هستند پیش بروید. من میخواهم تا ایزدیها را دوباره ببینم... تا ببینم که آیا قبیلهای که با آنها ملاقات کرده بودم، هنوز زنده هستند یا نه؟"
این مرد انگلیسی خاطرات خوشی از مهماننوازی ایزدیهایی دارد که در جنگ قبلی میزبان او بودند.
این یکی از سفرهای مورد علاقۀ اوست.
به دنبال ماجراجویی
برای بیش از 20 سال، دروری زندگیای دوگانه داشت.
او یک شوهر، پدر و صاحب یک شرکت ساختمانی موفق در نواحی روستایی سوری، در نزدیکی لندن است.
اما عشق او، رفتن به خطرناکترین مقاصد دنیا است و اشتهایش نیز سیریناپذیر.
جرقۀ این سرگرمی زمانی زده شد که اندرو به اوگاندا سفر کرده بود و تصادفاً از مرز رد شد و سر از کشور جنگ زدۀ جمهوری دموکراتیک کنگو درآورد. در آنجا بود که مجبور شد از دست یک کشاورز قمه به دست فرار کند.
از آن زمان، سفر بنای انگلیسی را به موگادیشو و سرزمینهای ناآرام افغانستان کشانده است.
او میگوید که در این سفرها، از در ویرانههای بمباران شدۀ چچن خود را از دست سربازان روس پنهان کرده، به یک گروه شبه نظامی کو کلاکس کلان نفوذ کرده، در پیونگ یانگ گلف بازی کرده و در میانمار نزد یک قبیلۀ آدمکش زندگی کرده است.
دروری میگوید: "هم ریسک دارد و هم پاداش. پاداشش این است که شما بیشتر میبینید و بیشتر یاد میگیرد. ما به دنیا نیامدهایم که کارمند شویم. باید قدری کاوشگر باشید و سعی کنید که دنیایی را که در آن زندگی میکنید را بشناسید."
دروری قبول دارد که بخشی از دلیل ماجراجوییهایش، گشتن به دنبال هیجان است، اما میگوید که نگرشش در طول زمان دچار تغییر شده است. در ابتدا با پسرعمویش مسافرت میکرد و این دو یکدیگر را تهییج میکردند که ریسک کنند.
اما در سالهای اخیر، به تنهایی سفر میکند و سعی میکند که به جوامع محلی نزدیکتر شود.
او حالا در شهر مورد علاقهاش، موگادیشو، اسپانسر یک تیم بسکتبال شده و برای تماشای مسابقات آن به این شهر باز میگردد.
دروری از اینکه تنها به اخبار رسانهای اتکا نکند و واقعیات را از نزدیک ببیند لذت میبرد و از هر فرصتی برای این موضوع استفاده میکند.
او میگوید: "مردم انگلیس فکر میکنند که سومالیاییها همه اعضای گروههای خلافکار و قاچاقچی مواد مخدر هستند... اما مردمی که من میشناسم اینطور نیستند. آنها مردم دوست داشتنیای هستند که همۀ تلاششان را میکنند و حتی جانشان را برای شما میدهند."
سر پایین، چشمها باز
برای مقاصدی همچون سوریه، دروری با کمک کارشناسانی که جزییات امنیتی محلی را در اختیار دارند، برای برنامهریزی سفر مشورت میکند.
او پیش و پس از ورود به هر جایی در مورد آن تحقیق میکند.
او میگوید: "اگر قرار باشد به کرکوک (عراق) برود، مشخص میکنم که از چه جادهای باید به آن بروم، محیط آنجا چطوری است، سمت و سوی سیاسی آن چیست. بنابراین اگر اتفاقی برایم بیافتد، اطلاعاتی در مورد محل دارم که به کارم میآید."
اما بنا بر تجربیاتی که داشته، میداند که جوامعی که در هرج و مرج زندگی میکنند، اغلب از توریستها استقبال میکنند و آشناییهای تصادفی میتوانند به تجربیات به یادماندنی منجر شوند.
یکی از این برخوردهای جالب، آشنایی او با یک جاعل اسکناس در قندهارِ افغانستان بوده است.
دروری میگوید: "او بدترین جاعل تاریخ بود. او اسکناسی به ما داد که هنوز خیس بود و وقتی که هنوز دستمان بود، جوهرش داشت پاک میشد."
دروری و پسرعمویش به آن مرد یک اسکناس انگلیسی دادند تا مهارتهایش را روی آن نشان دهد و خیلی زود هر سه متوجه شدند که عاشق کریکت هستند. جاعل اسکناس نهایتاً آنها را به دیدن جاهای دنج شهر برد و حتی یک بازار مخفی قاچاقچیان را نیز به آنها نشان داد.
دروری یاد گرفته که در جاهایی که گروگان بریتانیایی ممکن است ارزشمند باشد، چراغ خاموش حرکت کند.
او میگوید: "هیچ وقت به مردم نگویید که فردا کجا میروید، حتی اگر به آنها اعتماد دارید. اگر کسی بخواهد دوباره فردا مرا ببیند، همیشه میگویم که فردا پرواز دارم."
این مرد انگلیسی همچنین یاد گرفته که در برخوردهای مدامش با سرویسهای مخفی، زبانش را بسته نگه دارد؛ از "خشکشویی"های آمریکایی در کردستان گرفته تا یک طبقۀ مخفی در هتلی در پیونگ یانگ.
دروری میگوید که با وجود خطر همیشگی، دیگر ترسی از خشونت ندارد. "بیشتر ترس من از نترسیدن است. باید بترسم... ترس شما را هوشیار نگاه میدارد."
پس زدن محدودیتها
چندین سفر دروری را موسسۀ مسافرتی "مرزهای رام نشده" ترتیب داده است. موسسهای که به اولینهای جالب توجهی نظیر اولین تعطیلات اسکی در افغانستان، و اولین شرکت انگلیسیای برای چچن تور گذاشته، مشهور است.
جیمز ویلکاکس، موسس این موسسۀ مسافرتی، برچسب "توریسم خطر" را رد میکند و میگوید که این سفرهای تجربۀ غنیای از مسافرت را فراهم میآورند.
ویلکاکس میگوید: "ما مردم را به جاهایی میبریم که دسترسی به آنها سخت است و طیف گوناگونی از تجربیات را در اختیارشان میگذاریم؛ از ماجراهای ژئوپلتیک گرفته تا فرهنگ و تاریخ را تجربه میکنند. ما تلاش داریم که پیچیدگیهای کشورها را بشناسانیم، تا مردم به چشم کلیشههای رسانهای به آنها نگاه نکنند."
این شرکت شبکهای جهانی از راهنمایان و کارشناسان امنیتی را گرد هم آورده تا امکان گذراندن تعطیلات در مناطق خطرناک را مهیا کند.
بخشی از برنامهریزی، تبیین بدترین سناریو است.
ویلکاکس میگوید: "شما باید بدانید که اگر حملهای رخ داد به کدام بخش شهر بروید. شما چند جا را باید پیدا کنید که مهمان بپذیرد."
در مواقع اضطراری، دفتر شرکت بدل به مرکز کنترلی برای ادارۀ عملیات نجات بدل میشود و کارکنان از شرکای محلی و مسئولان مرتبط اطلاعات جمعآوری میکنند.
شرکت بیمۀ اینگل اینترنشنال در زمینۀ بیمۀ سفرهای با ریسک بالا تخصص دارد و در بسیاری از مناطق خطرناک عامل دارد. اما افزایش جهشی سفر گردشگران بیتجربه به مناطق درگیری، ظرفیتهای این شرکت را تحت فشار قرار داده است.
رابین اینگل، رییس این شرکت میگوید: "ما تخلیۀ اضطراری را به صورت محدود بیمه میکنیم. اگر مردم در یک ناحیۀ جنگ زده باشند، ممکن است نتوانیم آنها را خارج کنیم."
او میگوید که درخواست برای پوشش بیمهای در عراق و سوریه روز به روز بیشتر میشود. برخی از این درخواستها از سوی مبارزان بالقوه صورت میگیرد. اینگونه درخواستها رد میشوند.
افقهای تازه
محبوبیت اینگونه مسافرتها در صنعت گردشگری رو به فزونی است.
گردشگری ماجراجویانه در سالهای اخیر رشدی انفجاری داشته و ارزش تخمینی آن به حدود 265 میلیارد دلار میرسد.
بخش بزرگی از این رشد مربوط به دسترسی گستردهتر به ماجراجوییهای "نرم" نظیر تورهای دوچرخه سواری و آفرود میشود، اما همچنین به محبوبیت محیطهای خصمانه نیز افزوده شده است.
شانون استوول، رییس انجمن تجارت سفرهای ماجراجویانه، میگوید: "مقاصدی که به نوعی به خطرناک بودن مشهورند، خیلی محبوب شدهاند. میانمار، کوبا و حتی کرۀ شمالی مورد توجه گردشگران قرار گرفتهاند. یک حس هیجانی هست و مردم فکر میکنند که پشت دیوارهای این کشورها چه خبر است و به دنبال قدری احساس خطر هستند."
همچنین توجه فزایندهای نیز در حال جلب شدن به مکانهایی است که محل وقوع مرگ و فاجعه بودهاند.
چرنوبیل و آشویتز شاهد میزان ورود بیسابقۀ گردشگران هستند و قتلگاههای کامبوج بدل به پربازدیدترین جاذبههای این کشور شدهاند.
مرگ مردم را به خود جلب میکند
دکتر فیلیپ استون، رییس موسسۀ تحقیقاتی توریسم سیاه، معتقد است که مردمی که از این مکانها بازدید میکنند، به دنبال شناخت و درک هستند.
او میگوید: "توریسم سیاه در نگاه اول، گویی ناشی از شیدایی زیاد نسبت به مرگ است، اما در واقع این مسئله بیشتر به زندگی و ارتباط بیشتر با جهانمان، سیاستها و میراثمان مرتبط است. در یک جامعۀ سکولار، اینترنت و گردشگری میتوانند مبنای معنا قرار گیرند."
به گفتۀ استون، مرگ، هموار از زمان گلادیاتورها مردم را به خود جلب میکرده است. اما افزایش توجه کنونی، باعث شکلگیری پرسشهای اخلاقی شده است.