زندگینامه حضرت ادریس
رویداد۲۴ هدی کاشانیان: حضرت ادریس نبی از جمله پیامبران الهی است که قرآن در دو مورد از او نام میبرد؛ در یک مورد او را از صالحان دانسته و در آیه دیگری، نام او را از پیامبران بر می شمرد و به صورت مختصر داستان او و دعوت قومش به پرستش خداوند را ذکر می کند. در مورد نام و نسب او، اختلافاتی وجود دارد. برخی او را إِلیاس بن یاسین از فرزندان هارون برادر حضرت موسی (ع) دانستهاند و در این صورت، شخصیت جدایی از حضرت ادریس دارد. اما برخی معتقدند الیاس همان ادریس است و این دو، اسم برای یک فرد است. روایاتی از اهل سنت نیز همین محتوا را تأیید می کند. البته اقوال دیگری نیز در این مورد وجود دارد.
حضرت ادریس کیست؟
حضرت ادریس (ع) سرسلسلۀ بسیاری از انبیائی است که قبل از نوح مبعوث شدند. برخی معتقدند که میان ادریس (ع) و آدم (ع) پنج نسل فاصله است. او جد پدر حضرت نوح (ع) است، اسم او در تورات اِخنوخ است و روایات متعددی درباره به آسمان رفتن او نقل شده است. در تورات درباره اجداد نوح آمده است: «یارد صد و شصت دو سال زندگی کرد و خنوخ را به دنیا آورد و از خنوخ، متوشالخ به دنیا آمد، سپس متوشالخ را «لمک» نام میبرد و گوید از «لمک» نوح به دنیا آمد.» این مؤید سخن مجمع البیان است که فرمود: ادریس جد نوح بود.
تولد حضرت ادریس
بعضی «منف» مصر را محل ولادت ادریس میدانند و برخی میگویند در بابل به دنیا آمده است. او در آنجا رشد کرد و از شیث بن آدم که جد جد پدرش بود درس گرفت. اما وقتی ادریس بزرگ شد، خداوند او را به افتخار نبوت مفتخر ساخت اما چون بیشتر مردم بابل از اطاعتش سرپیچی کردند و با او مخالفت کردند تصمیم گرفت با کسانی که به او ایمان آوردهاند کوچ کند و به سرزمینی دیگر برود. آنها بعد از خروج از بابل به رود نیل و سرزمین مصر رفتند. ادریس در محل جدید علاوه بر آموزش آموزههای دینی به مردمان خود آداب و طریقه نقشه کشی برای شهرسازی، سیاست مدنیت و قواعد آن را به آنها آموخت.
بیشتر بخوانید: زندگینامه حضرت ابراهیم (ع)
فرزندان حضرت ادریس
تعداد فرزندان حضرت ادریس، زیاد است که از بین آنها در کتابها فقط به نامهای« متوشلخ» و« ناخورا» و «حرقاسیل» اشاره شده است.
رسالت حضرت ادریس
سومین پیامبر از پیامبران الهی با نام حضرت ادریس شناخته میشود که وظیفه داشت تا طایفه قابیل که مرتکب اعمال ناپسندی بودند و شرک میگفتند و بت پرست بودند، را هدایت کند. او مامور دعوت کردن مردم به حق و توحید بود و درخواست او از مردم این بود که به پیروی از شریعت آدم و شیث بپردازند و رفتارشان با همدیگر با عدل و انصاف باشد و در حق ضعیفان کوتاهی نکنند، آمادگی جهاد با دشمنان دین را داشته باشند و برای کمک به فقرا زکات، پرداخت کنند.
ادریس نبی و پادشاه
به گزارش رویداد۲۴ بعد از انشعاب سرزمین مقدس در میان بنی اسرائیل، و تقسیم شدن آن جا میان آنها، یک تیره از بنی اسرائیل به «بعلبک» کوچ کردند. آنها پادشاهی داشتند که بتی به نام «بعل» می پرستید و مردم را بر پرستش آن بُت وادار میکرد.
پادشاه نامبرده زنی بدکاره داشت که روزی در غیاب وی، مؤمنی را کُشت و باغش را غصب کرد. پادشاه که از این ماجرا عصبانی شده بود، زنش را احضار کرد ولی پس از شنیدن کلام زن، بر این ماجرا، راضی گشت و در گناه او شریک شد. سپس خداوند، الیاس (ع) را نزد ایشان فرستاد، تا به سوی خدا دعوتشان کند. شاه و ملکه از پذیرش الیاس سرباز زده و تصمیم به قتل او گرفتند. الیاس (ع) فرار کرده و به کوه ها پناه برد. او هفت سال در آنجا به سر برد و از گیاهان و میوه درختان، تغذیه میکرد.
در این بین خدای سبحان یکی از فرزندان شاه که بسیار مورد علاقه اش بود را مبتلا به بیماری کرد، شاه به «بعل» متوسل شد، بهبودی نیافت. شخصی به او گفت: بعل از این رو حاجتت را برنیاورد که از دست تو خشمگین است که چرا الیاس(ع) را نکشتی؟! شاه جمعی از درباریان خود را نزد الیاس فرستاد، تا او را با نیرنگ دستگیر کنند. این عده وقتی به طرف الیاس(ع) می رفتند، آتشی از طرف خدای تعالی بیامد و همه را بسوزانید. شاه جمعی دیگر را روانه کرد، جمعی که همه شجاع و دلاور بودند و کاتب خود را هم که مردی مؤمن بود با ایشان فرستاد، الیاس(ع) جهت این که آن مرد مؤمن گرفتار غضب شاه نشود، ناچار شد با جمعیت به نزد شاه برود. در همین بین، پسر شاه مُرد و اندوه فرزند، الیاس(ع) را از یادش برد و او سالم به محل خود برگشت.
این حالت متواری بودن الیاس به طول انجامید، ناگزیر از کوه پایین آمده در منزل مادر یونس بن متی پنهان شد. یونس در آن روز طفلی شیرخوار بود، بعد از شش ماه دوباره الیاس از خانه مزبور بیرون شده به کوه رفت. و چنین اتفاق افتاد که یونس بعد از او مُرد.
مادر یونس بعد از مرگ فرزندش به جستجوی الیاس برخاست و او را یافته درخواست کرد دعا کند فرزندش زنده شود و خدای تعالی او را به دعای الیاس زنده کرد.
الیاس(ع) که دیگر از شرّ بنی اسرائیل به تنگ آمده بود، از خدا خواست تا از ایشان انتقام بگیرد و باران آسمان را از آنان قطع کند.
نفرین او مؤثر واقع شد، و خدا قحطی را بر آنان مسلط کرد. این قحطی چند ساله مردم را به ستوه آورد؛ لذا از کرده خود پشیمان شدند، و نزد الیاس آمده و توبه کردند و تسلیم شدند. الیاس(ع) دعا کرد و خداوند باران را بر ایشان ببارید و زمین مرده ایشان را دوباره زنده کرد.
بعد از آن که خدا گرفتاری را از ایشان برطرف کرد، دوباره نقض عهد کرده و به حالت اول و بدتر از آن برگشتند، این برگشت مردم، الیاس را ملول کرد، لذا از خدا خواست تا از شرّ آنان خلاصش کند. خداوند الیاس(ع) را به آسمان ها برد و دشمنی بر آن پادشاه و همسرش مسلط کرد که به سوی آن دو به راه افتاد و بر آن دو غلبه کرد و هر دو را کشت.
وفات حضرت ادریس (ع)
در خصوص عمر حضرت ادریس اختلاف وجود دارد. برخی معتقدند که عمر ادریس در زمین حدود سیصد سال بود. در مورد پایان عمر یا پایان کار او بر روی زمین نیز اختلافاتی وجود دارد:
طبق برخی روایات ادریس از میان پیروان خود صد نفر از برترینها را برگزید و از میان صد نفر، هفتاد نفر و از میان هفتاد نفر ده نفر و از میان ده نفر، هفت نفر را انتخاب نمود. ادریس با این هفت نفر ممتاز، دست به دعا برداشتند و به راز و نیاز با خدا پرداختند، آنها هم چنان با ادریس به عبادت الهی پرداختند تا زمانی که خداوند روح ادریس را به ملأ اعلی برد.
برخی هم در مورد سرانجام حضرت ادریس گفتهاند، چون او، گناهان فرزندان قابیل را دید از خداوند خواست که او را به سوی خود بالا ببرد و خداوند هم اجابت کرد و هم اکنون در آسمان چهارم یا ششم زندگی میکند. برخی گفتهاند وی به آسمان چهارم رفت و در آنجا جان داد. درمقابل بعضی نیز معتقدند که او به صورت زنده وارد بهشت شد و هرگز از آن بیرون نیامد.
در روایت آمده که سبب بردن ادریس به آسمان این بود که فرشتهای به او بشارت قبولی اعمال و آمرزش لغزشها داد، او نیز آرزو کرد زنده بماند، فرشته پرسید: برای چه آرزوی حیات داری؟ گفت: برای اینکه سپاس حق را به جای آورم، زیرا در مدت حیات، دعا میکردم اعمالم قبول شود، حال که به مقصود خود نایل گشتهام، میخواهم شکر خدا را بهجای آورم؟ آن فرشته بال خود را گشود و او را دربرگرفت و به آسمانها برد.
جمع و ملاقاتِ ادریس و الیاس و یونس و بنی اسراییل و آدم و شیث و ... همه در عمر ۳۰۰ ساله ی یک نفر ؟؟؟؟؟!!!!!!!
کم مانده بود که بنویسید ایشان در رکاب حضرت رسول و از مهاجران بودند و در جنگ جمل جزو یاران امیرالمومنین و نبرد شش روزه اعراب و اسراییل هم جنگیده اند و الان هم عضو مجلس خبرگان هستند !!!!