ابهام در سرنوشت تقابل اقتصادی چین و آمریکا
روز گذشته دو روزنامه دولتی چین با لحنی کمسابقه به دونالد ترامپ و دولت آینده او هشدار دادند که به فکر محدود کردن این کشور در «قلمرو»های دریای جنوب چین نباشد. این آخرین نمونه از درگیری لفظی پکن با منتخبان انتخابات نوامبر 2016 آمریکا بود؛ اما این جریان نه تازه و نه محدود به مسائل سیاسی است.
رویداد۲۴ - روز گذشته دو روزنامه دولتی چین با لحنی کمسابقه به دونالد ترامپ و دولت
آینده او هشدار دادند که به فکر محدود کردن این کشور در «قلمرو»های دریای
جنوب چین نباشد. این آخرین نمونه از درگیری لفظی پکن با منتخبان انتخابات
نوامبر 2016 آمریکا بود؛ اما این جریان نه تازه و نه محدود به مسائل سیاسی
است.
به گزارش دنیای اقتصاد، دونالد ترامپ در جریان کارزارهای انتخاباتی خود، چین را متهم به ربودن مشاغل آمریکاییها کرد و وعده داد که بر کالاهای چینی، تعرفههایی سنگین اعمال خواهد کرد. این مواضع در نخستین نشست خبری او پس از انتخابات که هفته گذشته برگزار شد هم تکرار شد. همزمان سیاستهای نامزد ترامپ برای وزارت خارجه، نزاع تجاری را به سطح هشدارهای نظامی رساند.
آیا جنگی تجاری میان دو اقتصاد نخست جهان، احتمالی قوی است؟ درصورتیکه چنین جنگی دربگیرد، اقتصادهای آمریکا و چین چه تجربههایی را از سر خواهند گذراند؟ آیا رویارویی اقتصادی میتواند به درگیری تمامعیار نظامی منجر شود؟ «دنیای اقتصاد» در گزارشی تفصیلی، سناریوهای پاسخدهنده به هر یک از این پرسشها را بررسی کرده است. واکاوی گزینههای دردسترس دو کشور نشان میدهد که نزاع تجاری، جدالی باخت-باخت خواهد بود که اقتصاد جهان را نیز گرفتار خواهد کرد. با این همه، حتی احتمال درگیری نظامی هم «صفر» نیست.
رویارویی دو اقتصاد نخست جهان، جهانی را به هم خواهد ریخت و انگار همه چیز مهیای نبرد تجاری این دو است. بدتر آنکه احتمال نبرد نظامی نیز -هرچند دور از ذهن- «صفر» نیست. هشدارهای شدید رسانههای دولتی چین که دوشنبه در واکنش به موضعگیریهای همراهان دونالد ترامپ منتشر شد، آغازگر بخش تازهای از داستانی وحشتناک است که میتواند اقتصاد و سیاست جهان را درگیر کند. خردورزی الیت حاکم در پکن و واشنگتن احتمالا سیاستگذاریها را در مسیر آرامش پیش خواهد برد، اما آمیزهای که سیاست و اقتصاد هر دو ابرقدرت آمریکا و چین شکل داده، گزینههای پرشماری را مطرح کرده که هر کدام پیامدهایی جدی برای ایالات متحده، چین یا دنیای ما خواهد داشت.
در ژانر وحشت
دونالد ترامپ در جریان کارزارهای انتخاباتی سال 2016 بارها با گفته هایش جنجال برانگیخت و یکی از این غوغاها در پیوند با چین بود. او گفت که چین علاوه بر دستکاری نرخهای ارز، مشاغل آمریکاییها را ربوده است. بسیاری از شرکتهای آمریکایی در سالهای گذشته خطوط تولید خود را به سرزمین نیروی کار ارزان بردهاند و ترامپ علاوه بر حمله به آنها، تصمیمگیران چینی را هم از انتقاد سخت بینصیب نگذاشت.
او در مناظرههای انتخاباتی گفت که علاوه بر اجبار شرکتهای آمریکایی به تولید در خاک آمریکا، بر کالاهای چینی تعرفههای هنگفتی اعمال خواهد کرد. آشکار بود که این سیاستها هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ سیاسی دردسرساز خواهد بود اما نظام الکترال رایگیری، نامزدی را که دهها موضعگیری جنجالی دیگر نیز داشت، رئیسجمهور بزرگترین اقتصاد و قدرتمندترین ارتش دنیا کرد.
موضعگیریهای میلیاردر نیویورکی علیه چین و کالای چینی در حالی بیان میشد که بخشی از کلاهها و تیشرتهای اهدایی او در ستادهای انتخاباتی، ساخت چین بود. آن روزها حتی برخی نوشتند که عینک ترامپ هم چینی است. گزارشهایی هم منتشر شد که میگفت برخی اقلام خانههای لوکس او مانند آینهها، گلدانهای سرامیکی، اجناس دکوراتیو دیواری و لوازم آشپزخانه، ساخت چین یا واردشده از این کشور هستند. کار حتی به هتلهای معروف او کشیده شد و گفته شد که تمام خودکارهای مورد استفاده در این هتلها ساخت این کشورند.
به هر روی انتخابات 8 نوامبر 2016 برندهای داشت که یک سال پیش از آن کمتر کسی گمانش را میکرد. ترامپ در سخنرانی پیروزی خود در 9 نوامبر لحنی اطمینانبخش را برگزید که باعث شد بازگشت خوشبینی به بازارها، شاخص دلار و شاخصهای بورسی را رشد دهد. با این همه، توئیتهای «آزاردهنده» او دوباره از سر گرفته شد. بخشی از توئیتها مربوط به چین و کالای چینی بود. عجیب نبود که یکی از مجریهای سی ان ان در یکی از برنامهها گفت: «تا حالا هیچ رئیسجمهوری این طور با چین صحبت نکرده است.»
اما مقابله با دومین اقتصاد بزرگ جهان و یکی از 5 دارنده حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد به رویارویی تجاری پایان نگرفت. ترامپ در نخستین روزهای دسامبر 2016 گفتوگویی تلفنی با رئیسجمهور تایوان انجام داد که خشم چینیها را برانگیخت. این گفتوگو که به بهانه تبریک به ترامپ انجام شده بود نخستین مکالمه میان روسای جمهور (یا منتخب ریاست جمهوری) آمریکا و تایوان از سال 1979 بود. آمریکا اواخر دهه 1970 میلادی، همسو با سیاست آشتی دوباره با چین که با سفر سال 1972 نیسکون به این کشور آغاز شده بود، مناسبات خود را با تایوان سرد کرده و از آن پس خود را به اصل «چین واحد» کمونیستها پایبند نشان داده بود.
ترامپ در نخستین نشست خبری خود پس از انتخابات که هفته گذشته انجام شد حملات خود را به چین ادامه داد و گروه کاری گزینش شده او، حتی به لزوم محدود کردن تحرکات چین در دریای جنوب چین اشاره کردند. اینها همه، سناریوهای هراسانگیز گوناگونی را مطرح میسازد. رویارویی آمریکا و چین در حوزه اقتصاد- بهویژه تجارت- میتواند هر دو کشور و سپس اقتصاد رو به احیای جهان را بیمار کند.
شدت رویارویی دولت جدید آمریکا و نحوه واکنش پکن هنوز دانسته نیست. مساله مهمتر اینکه برخی احتمال میدهند مقابله دو غول جهانی به سیاست نیز کشیده شود. علاوه بر اثری که یک جنگ تجاری میتواند بر روابط سیاسی داشته باشد، پازل جنوب شرق آسیا در وضعیتی است که کسی چون ترامپ دست راستی، میتواند آن را به گونهای حل نشدنی پیچیدهتر کند. بنابراین سناریوهای جنگی تمام عیار نیز هر چقدر دور از ذهن، قابل بررسی است.
علیه چین
اقتصاد چین چند سالی است به دلیل تلاش حزب حاکم برای تغییر ساختار اقتصاد کشور دستخوش انقباض شده و در این مسیر ناهموار، هر دستاندازی میتواند عامل کاهش بیشتر رشد باشد. چین در تلاش است اقتصاد صادرات محور خود را به اقتصادی سرمایهمحور دگرگون کند و در این فرآیند پرگره، مشکلاتی که بزرگترین رقیب ممکن است ایجاد کند، میتواند بر تعداد گرهها بیفزاید.
بعضی میگویند که موضعگیریهای ترامپ علیه چین سیاسی و برای امتیازگیری است. در جریان انتخابات، انتقاد از اینکه تجارت با چین چنان که باید برای آمریکاییها اشتغالزایی نکرده، بحثی رایآور بود و حالا میتواند باعث فشار بر همتایان آسیایی در جریان مذاکرات مختلف باشد. به قول مائورو گیلن، استاد اقتصاد دانشگاه پنسیلوانیا در گفتوگو با «یواسای تودی»، ترامپ به دنبال مصالحههای جدید است: «ترامپ نوعی پیروزی میخواهد، دست کم پیروزیای نمادین!» اما کارشناسانی مانند متیوکان، استاد اقتصاد دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، معتقدند که ترامپ اهداف اساسیتری در سر دارد: «او به دنبال موفقیت آمریکا است.» ولی موفقیتی که او پیگیری میکند، ممکن است از مسیر جنگ تجاری دنبال شود.
اقتصاددانان کمی هستند که انتظار دارند ترامپ جنگ تجاری تمام عیاری را علیه چین شروع کند اما چنان که اسوار پراساد، استاد اقتصاد دانشگاه کورنل میگوید، اجرایی کردن وعدههای انتخاباتی چون اعمال تعرفههای زیاد بر کالاهای چینی میتواند شلیک آغاز جنگ باشد. ترامپ از کسری تجاری آمریکا با چین دلسرد است و از تعرفههای 45 درصدی سخن به میان آورده است. عمده کسری تجاری آمریکا ناشی از تجارت با چین است. شکاف میان صادرات و واردات چینی در سال 2015 به نزدیک 366 میلیارد دلار رسیده که باعث شده چین 15 درصد بدهی دولتی آمریکا را که در دست نهادهای دولت آمریکا نیست، در اختیار داشته باشد.
اقتصاددانان بانک آمریکایی «مریل لینچ» بر این باورند که ترامپ از مازاد تجاری چین در جهت مذاکره برای مصالحههای تازه بهره خواهد برد. از زمانی که ترامپ سیاست «چین واحد» را به سخره گرفته، شاخصهای اقتصاد چین واکنشی سخت نشان دادهاند و اگر مقابله تجاری واقعی شود، روندها بیشتر متاثر خواهند شد. در دو ماه اخیر، شاخص کامپوزیت شانگهای ضربهای جدی خورده، نرخ برابری یوآن مقابل دلار به کف 8 ساله نزدیک شده و اوراق قرضه دولتی چین تحت فشار قرار گرفتهاند. اینها در حالی است که بازارهای مالی چین در ابتدای سال 2016 دچار چنان آشوبی شدند که مقامهای تنظیمکننده بازار سهام این کشور ناچار شدند بیش از یک بار با استفاده از «مدارشکن» معاملات را متوقف کنند.
تازهترین نشانه فشار بر اقتصاد چین کاهش شدید صادرات است که کارشناسان بخشی از این افت را ناشی از تهدیدهای ایالات متحده میدانند. بر اساس گزارشهایی که هفته گذشته منتشر شد، موتور صادرات چین در نیمه دوم سال گذشته میلادی مغشوش شده است. رویترز در گزارشی کاهش صادرات را به افت تقاضای جهانی و هراس مقامهای دولتی از جنگ تجاری به ایالات متحده نسبت داده است. رویترز یک هفته مانده به سوگند خوردن دونالد ترامپ بهعنوان چهل و پنجمین رئیسجمهور آمریکا نوشته است: «چینیها باید ببینند آیا ترامپ چین را بهعنوان دستکاریکننده ارزی معرفی و شروع به اجرای تهدید اعمال تعرفههای بالا بر اجناس چینی خواهد کرد یا نه.
اما حتی اگر دولت ترامپ فورا اقدامی سنگین انجام ندهد، تحلیلگران میگویند که وخامت روابط سیاسی و تجارت ایالات متحده و چین احتمالا اعتماد صادرکنندگان و سرمایهگذاران را تحت تاثیر قرار خواهد داد.» بزرگترین صادرکننده جهان جمعه هفته گذشته اعلام کرد که صادرات این کشور در سال 2017 معادل 7/ 7 درصد و واردات این کشور در همین دوره 5/ 5 درصد سقوط کرده است. افت صادرات چین در سال 2016 دومین افت پیاپی سالانه بود و بدترین میزان سقوط از سال 2009 را ثبت کرد. هوانگ سونگ پینگ، سخنگونی گمرگ چین هفته گذشته گفت: «روند ضدجهانی شدن به گونه فزایندهای در حال آشکار شدن است و چین بزرگترین قربانی این روند است. ما از نزدیک به سیاست تجارت خارجی دولت آمریکا پس از ادای سوگند ترامپ در 20 ژانویه توجه خواهیم داشت.»
علیه آمریکا
جنگ تجاری اقتصاد اول، اقتصاد دوم را بیتردید به دردسر خواهد انداخت، ولی خود آمریکاییان هم در این جنگ احتمالی زیان خواهند کرد. بسیاری از اقتصاددانانی که از ترامپ خواستهاند به مواضع ضدچینی خود نگاهی دوباره بیندازد، افرادی هستند که بیش از آنکه نگران اقتصاد چین و جهان باشند، در اضطراب اثرپذیری اقتصاد ایالات متحدهاند.
رابرت لایتزینگر، نامزد دونالد ترامپ برای نمایندگی رئیسجمهور در امور تجارت گفته است: «به نظر واضح میآید که بحران تولید ایالات متحده مربوط به تجارت ما با چین است. برای رفع مشکلی به بزرگی کسری تجاری با چین، مقامهای آمریکا باید آماده باشند که دست کم در سازمان تجارت جهانی، بسیار قاطعانه موضع بگیرند.» هنگامی که چنین افرادی در آمریکا بر سر کار باشند، بعید است که در 4 سال آینده، مشکلی بر سر راه تجارت دو غول اول جهان پیش نیاید، اما آمریکا هم بیمشکل نخواهد بود.
با فرض اینکه ترامپ در اعمال تعرفههای بالا بر کالاهای چینی هم جدی باشد، اقتصاددانان معتقد نیستند که چنین اقداماتی میتواند کسری تجاری آمریکا را کاهش یا اشتغالزایی در آمریکا را افزایش دهد. مساله این است که در صورت اتخاذ چنین تصمیمی، چین نیز مقابله به مثل میکند و این اقدام، صادرات آمریکایی را گرانتر خواهد کرد. در آن صورت، بسیاری از تولیدکنندگان آمریکایی به جای بازگشت به آمریکا به کشورهای ارزان دیگری چون ویتنام خواهند رفت.
اسوار پراساد میگوید: «چین حتی میتواند بازار خود را برای محصولات آمریکایی محدود کند. در واقع کارهای زیادی هست که چینیها میتوانند انجام دهند.» چین میتواند دسترسی شرکتهای آمریکایی به بازار چین را به انحای مختلف دشوار سازد. اجباری کردن شرکتها به تهیه مجوزهای تازه یا طی کردن رویههای بوروکراتیک در کشوری با دولت متمرکز کار سادهای است. چین همچنین میتواند اعزام دانشجویان چینی به دانشگاههای آمریکا را با مانع روبهرو کند. شمار دانشجویان چینی در دانشگاههای ایالات متحده در سالهای گذشته به شدت افزایش یافته تا حدی که چین به یکی از بازارهای هدف عمده دانشگاههای آمریکا بدل شده است. یا انتخابهای سادهای وجود دارد که میتواند در آمریکا دهها هزار نفر را متاثر کند.
تصور کنید کشوری با جمعیت میلیاردی تصمیم بگیرد به جای هواپیماهای «بوئینگ»، «ایرباس» بخرد. این را نیز نباید فراموش کرد که اگر کالاهای چینی در آمریکا گران شوند، بخش عمدهای از جمعیت ایالات متحده تورم را درک خواهند کرد. در بسیاری از فروشگاههای زنجیرهای و غیرزنجیرهای آمریکا، قفسهها مملو از کالاهای ارزان چینی هستند و تغییر شرایط به چشم مصرفکنندگان آمریکایی خواهد آمد. ترامپ، پیتر ناوارو، اقتصاددان و نویسنده کتاب «مرگ توسط چین» را رئیس نهاد تازهتاسیس «شورای ملی تجارت» در کاخ سفید کرده تا «چاینا دیلی»، روزنامه انگلیسیزبان دولت چین اخیرا در سرمقالهای بنویسد: «دولت جدید آمریکا باید در ذهن داشته باشد که وقتی پیوندهای اقتصادی و تجاری میان دو اقتصاد بزرگ جهان در نزدیکترین سطح تاریخ است، هر اقدامی برای آسیب رساندن به رابطه برد-برد تنها به ضرر هر دو طرف تمام خواهد شد.»
اما همان طور که آنتونی میرحیدری در «فیسکال تایمز» مینویسد: «افزایش تعرفهها میتواند با افزایش هزینه اقلام روزمره وارداتی از چین، تورم را رشد دهد. این امر میتواند خردهفروشان و مصرفکنندگان را گرفتار کند. افزایش تورم همچنین میتواند باعث شود سرعت افزایش نرخهای بهره توسط فدرال رزرو بیشتر شود و این نیز میتواند به تقویت بیش از اندازه دلار بینجامد.» کان، استاد اقتصاد دانشگاه کالیفرنیای جنوبی میگوید: «دولت آمریکا، با تجارت با چین، کشور نیرومندتری است. من فکر نمیکنم اینکه ما با این کشور کسری تجاری داریم، مساله بدی باشد.» ولی اگر دولتمردان آمریکایی چنین تصوری نداشته باشند، مصرفکنندگان آمریکایی زندگی گرانتری خواهند داشت. همان گونه که گیلن میگوید: «تجارت آزاد ممکن است به قیمت برخی شغلها در آمریکا تمام شده باشد، ولی ذائقه آمریکاییها به اجناس مصرفی ارزان عادت کرده است.»
رابرت منینگ، تحلیلگر امنیت بینالمللی و عضو «شورای آتلانتیک» میگوید: «هیچ یک از این دو شریک تجاری، مزیت عیانی بر دیگری ندارد و هر سیاستی که برای ضربه زدن به طرف دیگر طراحی شود، تنها به تخریب قطعی دوطرفه منجر میشود.» او میافزاید: «من فکر میکنم در صورت جنگ تجاری، همه بازنده خواهند بود. اقتصاد جهان هم دچار وضعیت بدتری خواهد شد وقتی دو اقتصاد بزرگ آن با هم درگیر شوند.»
علیه جهان
اگر دو اقتصاد نخست جهان با هم درگیر شوند، بدتر شدن وضعیت اقتصاد جهان نه یک احتمال، یک واقعیت خواهد بود. همین هفته، «مجمع جهانی اقتصاد» در داووس سوئیس شاهد حضور رئیسجمهوری چین و غیبت دونالد ترامپ خواهد بود تا ابهامها بیشتر شود. حضور پررنگ چین به معنای کوشش برای ایفای نقش بیشتر در جهان است و در چنین شرایطی، امتیاز دادن قابل توجه چینیها دور از ذهن است. از آن سو، حضور نیافتن رئیسجمهوری 4 سال آینده بزرگترین اقتصاد جهان به معنای این است که هنوز هم کمتر کسی میداند ترامپ با سیاست و اقتصاد آمریکا چه خواهد کرد.
ایستادگی چین و ابهامهای آمریکایی، عدم قطعیت را در اقتصاد جهان بیشتر خواهد کرد و اگر دو کشور وارد نزاع تجاری شوند، اقتصاد جهان بدون شک متضرر خواهد شد. برخی اقتصاددانان این نگرانی را مطرح کردهاند که سیاستهای «حمایتگرایانه» ترامپ ممکن است از مرزهای ایالات متحده فراتر رود و در جای جای جهان، همانندسازی شود. نامزدهای تقلید، کشورهایی هستند که احتمال روی کار آمدن دولتهای راست افراطی در آنها وجود دارد.
اقتصاددانان «گلدمن ساکس»، ریاست جمهوری ترامپ را یکی از عوامل ریسک سال 2017 تعریف کردهاند. یان هازیوس، اقتصاددان ارشد این موسسه نامدار جهانی چرخش احتمالی کشورها به سوی سیاستهای حمایت گرایانه در پی جدال تجاری آمریکا و چین را یکی از سه عاملی میداند که میتواند در سال جدید میلادی به در هم شکستن اقتصاد جهان منجر شود.
جنگ گرم؟
بسیاری از جنگهای تمام عیار تاریخ که کشتههای بسیار دادهاند، از منازعات اقتصادی یا جدال بر سر منافع اقتصادی آغاز شدهاند. آیا ممکن است دو قدرت بزرگ دوران حاضر درگیر جنگ گرم شوند؟ در شرایط کنونی چنان جنگی دور از ذهن است. مرحله اول، تبدیل مشاجرات فعلی به جنگ تجاری است که اولا مستلزم پافشاری ترامپ است، ثانیا نیازمند همراهی گروه کاری و مشاوران او ثالثا محتاج واکنش هموزن چین. اگر جنگ تجاری اوج بگیرد و هر دو سو، ضررهای هنگفتی را متحمل شوند، کینههای اقتصادی، سیاسی میشود و شرایط حاضر در جنوب شرق آسیا سوخت آن آتش را فراهم میکند.
تقریبا تمام همسایگان دریایی چین با این کشور مناقشه مرزی دارند. مهمتر آنکه نیرومندترین اقتصاد منطقه یعنی ژاپن که در جهان نفوذ سیاسی و همراهی متحد خود- آمریکا- را دارد، چند سالی است که به سوی ملی گرایی بیشتر حرکت کرده است. شینزو آبه، نخستوزیر کنونی این کشور که از سال 2012 در قدرت است، در مسائل مرزی رودرروی چین قرار گرفته و تلاش او برای بازتفسیر قانون اساسی در جهت مجاز شدن انجام عملیات نظامی خارجی توسط ارتش این کشور، چینیها را حساس کرده است.
دو طرف در سالهای گذشته بارها درگیر جدال لفظی بودهاند و گاه خط و نشان نظامی نیز برای هم کشیدهاند. این وضعیت چین با ژاپن و دیگر همسایگان، بخشی از دولتمردان آمریکا را واداشته کاخ سفید را به اعمال بیشتر قدرت در منطقه تشویق کنند. باراک اوباما در دوره ریاست جمهوری، سیاست «محور آسیا» را معرفی کرد که کانون توجه واشنگتن را از خاورمیانه به شرق آسیا منتقل میکرد. با این همه، نیروی روزافزون اقتصادی چین، دست این کشور را برای قدرتنمایی سیاسی و نظامی بازتر و بازتر کرد.
با آنکه پکن هنوز سیاستی مبنی بر عدم مداخله در امور دیگر کشورها، حتی نزدیکترین همسایگان خود را پیگیری میکند، فعالیت در دریای چین جنوبی به نوعی خط قرمز حزب حاکم تبیین شده است. اینجاست که سخنان اخیر همراهان ترامپ خون آنها را به جوش میآورد.
رکس تیلرسون، نامزد ترامپ برای وزارت خارجه ایالات متحده، هفته گذشته گفت که چین باید در دریای چینجنوبی محدود شود و تنها 24ساعت بعد، رسانههای رسمی چین اعلام کردند که آمریکا باید آماده درگیری نظامی شود. سرمقاله یکی از روزنامههای دولتی حتی نوشت: «تیلرسون اگر میخواهد یک قدرت بزرگ اتمی را به خروج از قلمرواش وادار کند، بهتر است به فکر تقویت استراتژیهای قدرت هستهای خود باشد.»
روز گذشته دو روزنامه دولتی چین هشدار دادند که اگر دونالد ترامپ پس از به قدرت رسیدن به تحریک چین بر سر تایوان ادامه دهد، چین «ملاحظه را کنار خواهد گذاشت.» در حالی که «وال استریت ژورنال» همین جمعه مصاحبهای از ترامپ را منتشر کرده بود که او در آن به مذاکره درباره سیاست «چین واحد» اشاره داشت، دوشنبه «چاینا دیلی» نوشت: «اگر ترامپ مصمم باشد چنین شروعی در قدرت داشته باشد، دورهای از فعل و انفعالات خشم آلود و آسیب رسان غیرقابل اجتناب است.»
علاوه بر این روزنامه، «گلوبال تایمز» هم که از روزنامههای متنفذ چین است هشدار داد که پکن در واکنش به تلاش ترامپ برای تضعیف اصل «چین واحد»، «اقدامات متقابل نیرومندی» اتخاذ خواهد کرد. عجیب نیست که سخنگوی وزارت خارجه چین هم بگوید: «افراد باید درک کنند که در این جهان چیزهایی هست که نمیتواند معامله یا خرید و فروش شود!» روشن است که اگر دولت ترامپ تلاش کند دست چین را برای اعمال قدرت در دریای چین جنوبی ببندد، جنگی دست کم محدود در چشم انداز خواهد بود، بهویژه اگر پیش از آن جنگی تجاری درگرفته باشد. با وجود این، نباید تصور کرد که واشنگتن در سالهای پیش رو آرام خواهد گرفت. اقداماتی چون حضور نیروی هوایی یا مشایعت نیروهای تجاری کشورهای مقابل چین در این منطقه میتواند از اقدامات تحریک آمیز ولی قابل تحمل باشد.
یک نکته که نباید از یاد برد این است که نزدیکی احتمالی آمریکا به روسیه میتواند دست واشنگتن را برای مقابله با چین بازتر کند، گرچه برخی اعتقاد دارند که ترامپ پس از آغاز ریاست جمهوری خواهد فهمید که دوستی با روسیه ناممکن است. ترامپ ممکن است روسیه را بهعنوان متحدی توازن بخش به کار گیرد و ترکیب مقابله با چین و نزدیکی با روسیه میتواند پایهگذار نظمهای منطقهای جدید باشد. با همه اینها، جنگ تمام عیار یک احتمال قوی نیست، گرچه در چنین موضوعاتی، مهم «صفر» نبودن یک احتمال خاص است.
برخی از کارشناسان معتقدند که نزدیکی اقتصادی دو کشور در سالهای گذشته و همچنین هزینه گزاف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نظامی درگیری دو غول جهانی، نخبگان دو کشور را برای یافتن راه حلی میانه ترغیب خواهد کرد. برای سال 2017 میتوان گزینه جنگ نظامی دو اقتصاد نخست جهان را کنار گذاشت، اما جنگ تجاری که میتواند آغازگر بحرانهایی تمام عیار باشد، داستان ترسناک ناتمامی است که باید صفحه به صفحه خواند.
به گزارش دنیای اقتصاد، دونالد ترامپ در جریان کارزارهای انتخاباتی خود، چین را متهم به ربودن مشاغل آمریکاییها کرد و وعده داد که بر کالاهای چینی، تعرفههایی سنگین اعمال خواهد کرد. این مواضع در نخستین نشست خبری او پس از انتخابات که هفته گذشته برگزار شد هم تکرار شد. همزمان سیاستهای نامزد ترامپ برای وزارت خارجه، نزاع تجاری را به سطح هشدارهای نظامی رساند.
آیا جنگی تجاری میان دو اقتصاد نخست جهان، احتمالی قوی است؟ درصورتیکه چنین جنگی دربگیرد، اقتصادهای آمریکا و چین چه تجربههایی را از سر خواهند گذراند؟ آیا رویارویی اقتصادی میتواند به درگیری تمامعیار نظامی منجر شود؟ «دنیای اقتصاد» در گزارشی تفصیلی، سناریوهای پاسخدهنده به هر یک از این پرسشها را بررسی کرده است. واکاوی گزینههای دردسترس دو کشور نشان میدهد که نزاع تجاری، جدالی باخت-باخت خواهد بود که اقتصاد جهان را نیز گرفتار خواهد کرد. با این همه، حتی احتمال درگیری نظامی هم «صفر» نیست.
رویارویی دو اقتصاد نخست جهان، جهانی را به هم خواهد ریخت و انگار همه چیز مهیای نبرد تجاری این دو است. بدتر آنکه احتمال نبرد نظامی نیز -هرچند دور از ذهن- «صفر» نیست. هشدارهای شدید رسانههای دولتی چین که دوشنبه در واکنش به موضعگیریهای همراهان دونالد ترامپ منتشر شد، آغازگر بخش تازهای از داستانی وحشتناک است که میتواند اقتصاد و سیاست جهان را درگیر کند. خردورزی الیت حاکم در پکن و واشنگتن احتمالا سیاستگذاریها را در مسیر آرامش پیش خواهد برد، اما آمیزهای که سیاست و اقتصاد هر دو ابرقدرت آمریکا و چین شکل داده، گزینههای پرشماری را مطرح کرده که هر کدام پیامدهایی جدی برای ایالات متحده، چین یا دنیای ما خواهد داشت.
در ژانر وحشت
دونالد ترامپ در جریان کارزارهای انتخاباتی سال 2016 بارها با گفته هایش جنجال برانگیخت و یکی از این غوغاها در پیوند با چین بود. او گفت که چین علاوه بر دستکاری نرخهای ارز، مشاغل آمریکاییها را ربوده است. بسیاری از شرکتهای آمریکایی در سالهای گذشته خطوط تولید خود را به سرزمین نیروی کار ارزان بردهاند و ترامپ علاوه بر حمله به آنها، تصمیمگیران چینی را هم از انتقاد سخت بینصیب نگذاشت.
او در مناظرههای انتخاباتی گفت که علاوه بر اجبار شرکتهای آمریکایی به تولید در خاک آمریکا، بر کالاهای چینی تعرفههای هنگفتی اعمال خواهد کرد. آشکار بود که این سیاستها هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ سیاسی دردسرساز خواهد بود اما نظام الکترال رایگیری، نامزدی را که دهها موضعگیری جنجالی دیگر نیز داشت، رئیسجمهور بزرگترین اقتصاد و قدرتمندترین ارتش دنیا کرد.
موضعگیریهای میلیاردر نیویورکی علیه چین و کالای چینی در حالی بیان میشد که بخشی از کلاهها و تیشرتهای اهدایی او در ستادهای انتخاباتی، ساخت چین بود. آن روزها حتی برخی نوشتند که عینک ترامپ هم چینی است. گزارشهایی هم منتشر شد که میگفت برخی اقلام خانههای لوکس او مانند آینهها، گلدانهای سرامیکی، اجناس دکوراتیو دیواری و لوازم آشپزخانه، ساخت چین یا واردشده از این کشور هستند. کار حتی به هتلهای معروف او کشیده شد و گفته شد که تمام خودکارهای مورد استفاده در این هتلها ساخت این کشورند.
به هر روی انتخابات 8 نوامبر 2016 برندهای داشت که یک سال پیش از آن کمتر کسی گمانش را میکرد. ترامپ در سخنرانی پیروزی خود در 9 نوامبر لحنی اطمینانبخش را برگزید که باعث شد بازگشت خوشبینی به بازارها، شاخص دلار و شاخصهای بورسی را رشد دهد. با این همه، توئیتهای «آزاردهنده» او دوباره از سر گرفته شد. بخشی از توئیتها مربوط به چین و کالای چینی بود. عجیب نبود که یکی از مجریهای سی ان ان در یکی از برنامهها گفت: «تا حالا هیچ رئیسجمهوری این طور با چین صحبت نکرده است.»
اما مقابله با دومین اقتصاد بزرگ جهان و یکی از 5 دارنده حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد به رویارویی تجاری پایان نگرفت. ترامپ در نخستین روزهای دسامبر 2016 گفتوگویی تلفنی با رئیسجمهور تایوان انجام داد که خشم چینیها را برانگیخت. این گفتوگو که به بهانه تبریک به ترامپ انجام شده بود نخستین مکالمه میان روسای جمهور (یا منتخب ریاست جمهوری) آمریکا و تایوان از سال 1979 بود. آمریکا اواخر دهه 1970 میلادی، همسو با سیاست آشتی دوباره با چین که با سفر سال 1972 نیسکون به این کشور آغاز شده بود، مناسبات خود را با تایوان سرد کرده و از آن پس خود را به اصل «چین واحد» کمونیستها پایبند نشان داده بود.
ترامپ در نخستین نشست خبری خود پس از انتخابات که هفته گذشته انجام شد حملات خود را به چین ادامه داد و گروه کاری گزینش شده او، حتی به لزوم محدود کردن تحرکات چین در دریای جنوب چین اشاره کردند. اینها همه، سناریوهای هراسانگیز گوناگونی را مطرح میسازد. رویارویی آمریکا و چین در حوزه اقتصاد- بهویژه تجارت- میتواند هر دو کشور و سپس اقتصاد رو به احیای جهان را بیمار کند.
شدت رویارویی دولت جدید آمریکا و نحوه واکنش پکن هنوز دانسته نیست. مساله مهمتر اینکه برخی احتمال میدهند مقابله دو غول جهانی به سیاست نیز کشیده شود. علاوه بر اثری که یک جنگ تجاری میتواند بر روابط سیاسی داشته باشد، پازل جنوب شرق آسیا در وضعیتی است که کسی چون ترامپ دست راستی، میتواند آن را به گونهای حل نشدنی پیچیدهتر کند. بنابراین سناریوهای جنگی تمام عیار نیز هر چقدر دور از ذهن، قابل بررسی است.
علیه چین
اقتصاد چین چند سالی است به دلیل تلاش حزب حاکم برای تغییر ساختار اقتصاد کشور دستخوش انقباض شده و در این مسیر ناهموار، هر دستاندازی میتواند عامل کاهش بیشتر رشد باشد. چین در تلاش است اقتصاد صادرات محور خود را به اقتصادی سرمایهمحور دگرگون کند و در این فرآیند پرگره، مشکلاتی که بزرگترین رقیب ممکن است ایجاد کند، میتواند بر تعداد گرهها بیفزاید.
بعضی میگویند که موضعگیریهای ترامپ علیه چین سیاسی و برای امتیازگیری است. در جریان انتخابات، انتقاد از اینکه تجارت با چین چنان که باید برای آمریکاییها اشتغالزایی نکرده، بحثی رایآور بود و حالا میتواند باعث فشار بر همتایان آسیایی در جریان مذاکرات مختلف باشد. به قول مائورو گیلن، استاد اقتصاد دانشگاه پنسیلوانیا در گفتوگو با «یواسای تودی»، ترامپ به دنبال مصالحههای جدید است: «ترامپ نوعی پیروزی میخواهد، دست کم پیروزیای نمادین!» اما کارشناسانی مانند متیوکان، استاد اقتصاد دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، معتقدند که ترامپ اهداف اساسیتری در سر دارد: «او به دنبال موفقیت آمریکا است.» ولی موفقیتی که او پیگیری میکند، ممکن است از مسیر جنگ تجاری دنبال شود.
اقتصاددانان کمی هستند که انتظار دارند ترامپ جنگ تجاری تمام عیاری را علیه چین شروع کند اما چنان که اسوار پراساد، استاد اقتصاد دانشگاه کورنل میگوید، اجرایی کردن وعدههای انتخاباتی چون اعمال تعرفههای زیاد بر کالاهای چینی میتواند شلیک آغاز جنگ باشد. ترامپ از کسری تجاری آمریکا با چین دلسرد است و از تعرفههای 45 درصدی سخن به میان آورده است. عمده کسری تجاری آمریکا ناشی از تجارت با چین است. شکاف میان صادرات و واردات چینی در سال 2015 به نزدیک 366 میلیارد دلار رسیده که باعث شده چین 15 درصد بدهی دولتی آمریکا را که در دست نهادهای دولت آمریکا نیست، در اختیار داشته باشد.
اقتصاددانان بانک آمریکایی «مریل لینچ» بر این باورند که ترامپ از مازاد تجاری چین در جهت مذاکره برای مصالحههای تازه بهره خواهد برد. از زمانی که ترامپ سیاست «چین واحد» را به سخره گرفته، شاخصهای اقتصاد چین واکنشی سخت نشان دادهاند و اگر مقابله تجاری واقعی شود، روندها بیشتر متاثر خواهند شد. در دو ماه اخیر، شاخص کامپوزیت شانگهای ضربهای جدی خورده، نرخ برابری یوآن مقابل دلار به کف 8 ساله نزدیک شده و اوراق قرضه دولتی چین تحت فشار قرار گرفتهاند. اینها در حالی است که بازارهای مالی چین در ابتدای سال 2016 دچار چنان آشوبی شدند که مقامهای تنظیمکننده بازار سهام این کشور ناچار شدند بیش از یک بار با استفاده از «مدارشکن» معاملات را متوقف کنند.
تازهترین نشانه فشار بر اقتصاد چین کاهش شدید صادرات است که کارشناسان بخشی از این افت را ناشی از تهدیدهای ایالات متحده میدانند. بر اساس گزارشهایی که هفته گذشته منتشر شد، موتور صادرات چین در نیمه دوم سال گذشته میلادی مغشوش شده است. رویترز در گزارشی کاهش صادرات را به افت تقاضای جهانی و هراس مقامهای دولتی از جنگ تجاری به ایالات متحده نسبت داده است. رویترز یک هفته مانده به سوگند خوردن دونالد ترامپ بهعنوان چهل و پنجمین رئیسجمهور آمریکا نوشته است: «چینیها باید ببینند آیا ترامپ چین را بهعنوان دستکاریکننده ارزی معرفی و شروع به اجرای تهدید اعمال تعرفههای بالا بر اجناس چینی خواهد کرد یا نه.
اما حتی اگر دولت ترامپ فورا اقدامی سنگین انجام ندهد، تحلیلگران میگویند که وخامت روابط سیاسی و تجارت ایالات متحده و چین احتمالا اعتماد صادرکنندگان و سرمایهگذاران را تحت تاثیر قرار خواهد داد.» بزرگترین صادرکننده جهان جمعه هفته گذشته اعلام کرد که صادرات این کشور در سال 2017 معادل 7/ 7 درصد و واردات این کشور در همین دوره 5/ 5 درصد سقوط کرده است. افت صادرات چین در سال 2016 دومین افت پیاپی سالانه بود و بدترین میزان سقوط از سال 2009 را ثبت کرد. هوانگ سونگ پینگ، سخنگونی گمرگ چین هفته گذشته گفت: «روند ضدجهانی شدن به گونه فزایندهای در حال آشکار شدن است و چین بزرگترین قربانی این روند است. ما از نزدیک به سیاست تجارت خارجی دولت آمریکا پس از ادای سوگند ترامپ در 20 ژانویه توجه خواهیم داشت.»
علیه آمریکا
جنگ تجاری اقتصاد اول، اقتصاد دوم را بیتردید به دردسر خواهد انداخت، ولی خود آمریکاییان هم در این جنگ احتمالی زیان خواهند کرد. بسیاری از اقتصاددانانی که از ترامپ خواستهاند به مواضع ضدچینی خود نگاهی دوباره بیندازد، افرادی هستند که بیش از آنکه نگران اقتصاد چین و جهان باشند، در اضطراب اثرپذیری اقتصاد ایالات متحدهاند.
رابرت لایتزینگر، نامزد دونالد ترامپ برای نمایندگی رئیسجمهور در امور تجارت گفته است: «به نظر واضح میآید که بحران تولید ایالات متحده مربوط به تجارت ما با چین است. برای رفع مشکلی به بزرگی کسری تجاری با چین، مقامهای آمریکا باید آماده باشند که دست کم در سازمان تجارت جهانی، بسیار قاطعانه موضع بگیرند.» هنگامی که چنین افرادی در آمریکا بر سر کار باشند، بعید است که در 4 سال آینده، مشکلی بر سر راه تجارت دو غول اول جهان پیش نیاید، اما آمریکا هم بیمشکل نخواهد بود.
با فرض اینکه ترامپ در اعمال تعرفههای بالا بر کالاهای چینی هم جدی باشد، اقتصاددانان معتقد نیستند که چنین اقداماتی میتواند کسری تجاری آمریکا را کاهش یا اشتغالزایی در آمریکا را افزایش دهد. مساله این است که در صورت اتخاذ چنین تصمیمی، چین نیز مقابله به مثل میکند و این اقدام، صادرات آمریکایی را گرانتر خواهد کرد. در آن صورت، بسیاری از تولیدکنندگان آمریکایی به جای بازگشت به آمریکا به کشورهای ارزان دیگری چون ویتنام خواهند رفت.
اسوار پراساد میگوید: «چین حتی میتواند بازار خود را برای محصولات آمریکایی محدود کند. در واقع کارهای زیادی هست که چینیها میتوانند انجام دهند.» چین میتواند دسترسی شرکتهای آمریکایی به بازار چین را به انحای مختلف دشوار سازد. اجباری کردن شرکتها به تهیه مجوزهای تازه یا طی کردن رویههای بوروکراتیک در کشوری با دولت متمرکز کار سادهای است. چین همچنین میتواند اعزام دانشجویان چینی به دانشگاههای آمریکا را با مانع روبهرو کند. شمار دانشجویان چینی در دانشگاههای ایالات متحده در سالهای گذشته به شدت افزایش یافته تا حدی که چین به یکی از بازارهای هدف عمده دانشگاههای آمریکا بدل شده است. یا انتخابهای سادهای وجود دارد که میتواند در آمریکا دهها هزار نفر را متاثر کند.
تصور کنید کشوری با جمعیت میلیاردی تصمیم بگیرد به جای هواپیماهای «بوئینگ»، «ایرباس» بخرد. این را نیز نباید فراموش کرد که اگر کالاهای چینی در آمریکا گران شوند، بخش عمدهای از جمعیت ایالات متحده تورم را درک خواهند کرد. در بسیاری از فروشگاههای زنجیرهای و غیرزنجیرهای آمریکا، قفسهها مملو از کالاهای ارزان چینی هستند و تغییر شرایط به چشم مصرفکنندگان آمریکایی خواهد آمد. ترامپ، پیتر ناوارو، اقتصاددان و نویسنده کتاب «مرگ توسط چین» را رئیس نهاد تازهتاسیس «شورای ملی تجارت» در کاخ سفید کرده تا «چاینا دیلی»، روزنامه انگلیسیزبان دولت چین اخیرا در سرمقالهای بنویسد: «دولت جدید آمریکا باید در ذهن داشته باشد که وقتی پیوندهای اقتصادی و تجاری میان دو اقتصاد بزرگ جهان در نزدیکترین سطح تاریخ است، هر اقدامی برای آسیب رساندن به رابطه برد-برد تنها به ضرر هر دو طرف تمام خواهد شد.»
اما همان طور که آنتونی میرحیدری در «فیسکال تایمز» مینویسد: «افزایش تعرفهها میتواند با افزایش هزینه اقلام روزمره وارداتی از چین، تورم را رشد دهد. این امر میتواند خردهفروشان و مصرفکنندگان را گرفتار کند. افزایش تورم همچنین میتواند باعث شود سرعت افزایش نرخهای بهره توسط فدرال رزرو بیشتر شود و این نیز میتواند به تقویت بیش از اندازه دلار بینجامد.» کان، استاد اقتصاد دانشگاه کالیفرنیای جنوبی میگوید: «دولت آمریکا، با تجارت با چین، کشور نیرومندتری است. من فکر نمیکنم اینکه ما با این کشور کسری تجاری داریم، مساله بدی باشد.» ولی اگر دولتمردان آمریکایی چنین تصوری نداشته باشند، مصرفکنندگان آمریکایی زندگی گرانتری خواهند داشت. همان گونه که گیلن میگوید: «تجارت آزاد ممکن است به قیمت برخی شغلها در آمریکا تمام شده باشد، ولی ذائقه آمریکاییها به اجناس مصرفی ارزان عادت کرده است.»
رابرت منینگ، تحلیلگر امنیت بینالمللی و عضو «شورای آتلانتیک» میگوید: «هیچ یک از این دو شریک تجاری، مزیت عیانی بر دیگری ندارد و هر سیاستی که برای ضربه زدن به طرف دیگر طراحی شود، تنها به تخریب قطعی دوطرفه منجر میشود.» او میافزاید: «من فکر میکنم در صورت جنگ تجاری، همه بازنده خواهند بود. اقتصاد جهان هم دچار وضعیت بدتری خواهد شد وقتی دو اقتصاد بزرگ آن با هم درگیر شوند.»
علیه جهان
اگر دو اقتصاد نخست جهان با هم درگیر شوند، بدتر شدن وضعیت اقتصاد جهان نه یک احتمال، یک واقعیت خواهد بود. همین هفته، «مجمع جهانی اقتصاد» در داووس سوئیس شاهد حضور رئیسجمهوری چین و غیبت دونالد ترامپ خواهد بود تا ابهامها بیشتر شود. حضور پررنگ چین به معنای کوشش برای ایفای نقش بیشتر در جهان است و در چنین شرایطی، امتیاز دادن قابل توجه چینیها دور از ذهن است. از آن سو، حضور نیافتن رئیسجمهوری 4 سال آینده بزرگترین اقتصاد جهان به معنای این است که هنوز هم کمتر کسی میداند ترامپ با سیاست و اقتصاد آمریکا چه خواهد کرد.
ایستادگی چین و ابهامهای آمریکایی، عدم قطعیت را در اقتصاد جهان بیشتر خواهد کرد و اگر دو کشور وارد نزاع تجاری شوند، اقتصاد جهان بدون شک متضرر خواهد شد. برخی اقتصاددانان این نگرانی را مطرح کردهاند که سیاستهای «حمایتگرایانه» ترامپ ممکن است از مرزهای ایالات متحده فراتر رود و در جای جای جهان، همانندسازی شود. نامزدهای تقلید، کشورهایی هستند که احتمال روی کار آمدن دولتهای راست افراطی در آنها وجود دارد.
اقتصاددانان «گلدمن ساکس»، ریاست جمهوری ترامپ را یکی از عوامل ریسک سال 2017 تعریف کردهاند. یان هازیوس، اقتصاددان ارشد این موسسه نامدار جهانی چرخش احتمالی کشورها به سوی سیاستهای حمایت گرایانه در پی جدال تجاری آمریکا و چین را یکی از سه عاملی میداند که میتواند در سال جدید میلادی به در هم شکستن اقتصاد جهان منجر شود.
جنگ گرم؟
بسیاری از جنگهای تمام عیار تاریخ که کشتههای بسیار دادهاند، از منازعات اقتصادی یا جدال بر سر منافع اقتصادی آغاز شدهاند. آیا ممکن است دو قدرت بزرگ دوران حاضر درگیر جنگ گرم شوند؟ در شرایط کنونی چنان جنگی دور از ذهن است. مرحله اول، تبدیل مشاجرات فعلی به جنگ تجاری است که اولا مستلزم پافشاری ترامپ است، ثانیا نیازمند همراهی گروه کاری و مشاوران او ثالثا محتاج واکنش هموزن چین. اگر جنگ تجاری اوج بگیرد و هر دو سو، ضررهای هنگفتی را متحمل شوند، کینههای اقتصادی، سیاسی میشود و شرایط حاضر در جنوب شرق آسیا سوخت آن آتش را فراهم میکند.
تقریبا تمام همسایگان دریایی چین با این کشور مناقشه مرزی دارند. مهمتر آنکه نیرومندترین اقتصاد منطقه یعنی ژاپن که در جهان نفوذ سیاسی و همراهی متحد خود- آمریکا- را دارد، چند سالی است که به سوی ملی گرایی بیشتر حرکت کرده است. شینزو آبه، نخستوزیر کنونی این کشور که از سال 2012 در قدرت است، در مسائل مرزی رودرروی چین قرار گرفته و تلاش او برای بازتفسیر قانون اساسی در جهت مجاز شدن انجام عملیات نظامی خارجی توسط ارتش این کشور، چینیها را حساس کرده است.
دو طرف در سالهای گذشته بارها درگیر جدال لفظی بودهاند و گاه خط و نشان نظامی نیز برای هم کشیدهاند. این وضعیت چین با ژاپن و دیگر همسایگان، بخشی از دولتمردان آمریکا را واداشته کاخ سفید را به اعمال بیشتر قدرت در منطقه تشویق کنند. باراک اوباما در دوره ریاست جمهوری، سیاست «محور آسیا» را معرفی کرد که کانون توجه واشنگتن را از خاورمیانه به شرق آسیا منتقل میکرد. با این همه، نیروی روزافزون اقتصادی چین، دست این کشور را برای قدرتنمایی سیاسی و نظامی بازتر و بازتر کرد.
با آنکه پکن هنوز سیاستی مبنی بر عدم مداخله در امور دیگر کشورها، حتی نزدیکترین همسایگان خود را پیگیری میکند، فعالیت در دریای چین جنوبی به نوعی خط قرمز حزب حاکم تبیین شده است. اینجاست که سخنان اخیر همراهان ترامپ خون آنها را به جوش میآورد.
رکس تیلرسون، نامزد ترامپ برای وزارت خارجه ایالات متحده، هفته گذشته گفت که چین باید در دریای چینجنوبی محدود شود و تنها 24ساعت بعد، رسانههای رسمی چین اعلام کردند که آمریکا باید آماده درگیری نظامی شود. سرمقاله یکی از روزنامههای دولتی حتی نوشت: «تیلرسون اگر میخواهد یک قدرت بزرگ اتمی را به خروج از قلمرواش وادار کند، بهتر است به فکر تقویت استراتژیهای قدرت هستهای خود باشد.»
روز گذشته دو روزنامه دولتی چین هشدار دادند که اگر دونالد ترامپ پس از به قدرت رسیدن به تحریک چین بر سر تایوان ادامه دهد، چین «ملاحظه را کنار خواهد گذاشت.» در حالی که «وال استریت ژورنال» همین جمعه مصاحبهای از ترامپ را منتشر کرده بود که او در آن به مذاکره درباره سیاست «چین واحد» اشاره داشت، دوشنبه «چاینا دیلی» نوشت: «اگر ترامپ مصمم باشد چنین شروعی در قدرت داشته باشد، دورهای از فعل و انفعالات خشم آلود و آسیب رسان غیرقابل اجتناب است.»
علاوه بر این روزنامه، «گلوبال تایمز» هم که از روزنامههای متنفذ چین است هشدار داد که پکن در واکنش به تلاش ترامپ برای تضعیف اصل «چین واحد»، «اقدامات متقابل نیرومندی» اتخاذ خواهد کرد. عجیب نیست که سخنگوی وزارت خارجه چین هم بگوید: «افراد باید درک کنند که در این جهان چیزهایی هست که نمیتواند معامله یا خرید و فروش شود!» روشن است که اگر دولت ترامپ تلاش کند دست چین را برای اعمال قدرت در دریای چین جنوبی ببندد، جنگی دست کم محدود در چشم انداز خواهد بود، بهویژه اگر پیش از آن جنگی تجاری درگرفته باشد. با وجود این، نباید تصور کرد که واشنگتن در سالهای پیش رو آرام خواهد گرفت. اقداماتی چون حضور نیروی هوایی یا مشایعت نیروهای تجاری کشورهای مقابل چین در این منطقه میتواند از اقدامات تحریک آمیز ولی قابل تحمل باشد.
یک نکته که نباید از یاد برد این است که نزدیکی احتمالی آمریکا به روسیه میتواند دست واشنگتن را برای مقابله با چین بازتر کند، گرچه برخی اعتقاد دارند که ترامپ پس از آغاز ریاست جمهوری خواهد فهمید که دوستی با روسیه ناممکن است. ترامپ ممکن است روسیه را بهعنوان متحدی توازن بخش به کار گیرد و ترکیب مقابله با چین و نزدیکی با روسیه میتواند پایهگذار نظمهای منطقهای جدید باشد. با همه اینها، جنگ تمام عیار یک احتمال قوی نیست، گرچه در چنین موضوعاتی، مهم «صفر» نبودن یک احتمال خاص است.
برخی از کارشناسان معتقدند که نزدیکی اقتصادی دو کشور در سالهای گذشته و همچنین هزینه گزاف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نظامی درگیری دو غول جهانی، نخبگان دو کشور را برای یافتن راه حلی میانه ترغیب خواهد کرد. برای سال 2017 میتوان گزینه جنگ نظامی دو اقتصاد نخست جهان را کنار گذاشت، اما جنگ تجاری که میتواند آغازگر بحرانهایی تمام عیار باشد، داستان ترسناک ناتمامی است که باید صفحه به صفحه خواند.