بزرگترین فاجعه انسانی قرن در کمین تهرانیها
این امر نشان میدهد که بسیاری از ساختمانهای تهران قدیمی هستند، بسیاری از این سازهها مشکل دارند؛ چراکه بیشتر این ساختمانها در دهههای گذشته ساخته شده است و چون در آن زمان الزام قانونی برای رعایت ضوابط زلزله نبوده است؛ از این رو بیشتر ساختمانها فاقد استانداردهای لازم برای زلزله هستند و یا اگر ضوابط رعایت شده باشند، شرایط لازم را ندارند.
درواقع 96 درصد از ساختمانهای کشور میتوانند مشکل سازهای داشته باشند، در حال حاضر تنها 4 درصد از سازهها بازسازی و نوسازی میشوند و از سوی دیگر ما با حجم زیادی از سازههای فاقد استانداردهای لرزهای مواجه هستیم که میتواند در زمان زلزله احتمالی تهران بحرانساز در سطح جهانی باشند.
پیشبینی میشود که زلزله احتمالی تهران زلزلهای با بزرگای بیش از 7 ریشتر باشد، زلزله تهران به بزرگترین فاجعه انسانی در قرن اخیر تبدیل خواهد شد؛ از این رو باید به سازهها توجه بیشتری صورت داشته باشیم.
پس از زلزله بزرگ رودبار و منجیل، فعالیتهایی در زمینه سازهها شروع شد؛ ولی متاسفانه بعد از مدتی به تناسب اینکه مساله تبدیل به یک امر سودآور و درآمدزا شد، از چارچوب اصلی، خارج و به بازاری برای افراد سودجو تبدیل شد. این افراد ادعای مقاومسازی سازهها را داشتند و مشکل کشور در این زمینه ابتر ماند.
پس از زلزله رودبار و منجیل علم زلزلهشناسی در ایران پیشرفت کرد، با اقداماتی که در پژوهشگاه زلزله انجام شد، امروزه ایران در سطح جهانی در زمینه زلزله مطرح است و حرفهایی برای گفتن دارد؛ ولی تا تبدیل شدن نتایج تحقیقات این پژوهشگاه به الزامات اجرایی در سطح شهرداریها و نظامهای مهندسی فاصله زیادی داریم.
متاسفانه شهرداریها دقت لازم را درباره سازهها ندارند، عموما شهرداریها به تایید نقشهها از سوی مهندسان اکتفا میکنند؛ ولی با توجه به فاجعهای که در ساختمان پلاسکو رخ داد، مشاهده میشود که این ادعای شهرداریها صحیح نیست.
شیوه ساخت سازهها یک مساله ملی است؛ از این رو لازم است دفاتری برای بررسی تخصصی سازهها ایجاد شود، ولی متاسفانه همواره پای افراد سودجو در این مسایل باز میشود؛ از این رو نیاز است تا چارچوبهای مورد نیاز در این زمینه تغییر کند.
بعد از بازدید یک ساختمان بلندمرتبه دولتی، به شهردار منطقه اعلام کردم که این ساختمان خواهد ریخت؛ ولی ترتیب اثر داده نشد و این در حالی است که در صورت ریزش این ساختمان علاوه بر از دست رفتن منابع مالی، موجب بروز بحرانی همانند فاجعه پلاسکو خواهد شد.
مدیریت بحران کشور فاجعه است و بر اساس ضوابط فنی که در دنیا انجام میشود، نیست. مدیریت بحران ما با مدیریت بحرانی که در 50 سال گذشته در دنیا انجام میشد، اداره میشود و این در حالی است که امروزه مدیریت بحران در دنیا تغییر کرده است.
از 20 سال گذشته ما به این درک رسیدیم که مدیریت بحران کشور مبحث بسیار وسیعی است، در سال 1375 که نخستین کتاب مدیریت بحران را منتشر کردم، مجلس شورای اسلامی بر اساس الگویی که برای مدیریت بحران تعریف شده بود، طرحی را تصویب کرد؛ ولی افرادی که برای این امر به اشتغال گرفته شدند، از سرداران جنگ بودند.
این درحالی است تمام کشورها به این نتیجه رسیدهاند که مدیریت بحران با رویکرد جنگ دو مقوله متفاوت است، ما به جز در مسائل لجستیکی و حفظ امنیت شهر بحرانزده، از نیروهای ارتشی نباید استفاده کنیم؛ چون دیدگاه آنها دیدگاهی است که به ضرورت ساماندهی شهر در بعد از بحران فکر میکنند. نگاه اساسی به مدیریت بحران این نیست و بیشتر توجهها به مدیریت قبل از بحران است. این گفته به این معنی است که مسوول مدیریت بحران کشور باید یک فرد فنی باشد و برای بخشهای لجستیکی افراد برجسته گماشته شود. برخورد با سوانح طبیعی متفاوت از سوانح انسانساز مانند جنگ و تروریسم است.