تحلیل عباسعبدی از واکنش وزارتخارجه به فرمان ترامپ
عباس عبدی، روزنامهنگار در یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: واكنش وزارت امور خارجه ايران در برابر تصميم ترامپ نسبت به منع ورود اتباع برخي كشورها از جمله ايران، از دو نظر قابل نقد است. البته خوشبختانه با صدور حكم توقف اجراي اين دستور از سوي يك قاضي دادگاه فدرال، زمينه براي بازگشت وزارت امور خارجه از تصميم پيشين فراهم شد و اين بازگشت نيز انجام شد. ولي نقد اين تصميم از يك جهت مهم است كه در پايان اين يادداشت به آن اشاره خواهد شد.
رویداد۲۴-عباس عبدی، روزنامهنگار در یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: واكنش
وزارت امور خارجه ايران در برابر تصميم ترامپ نسبت به منع ورود اتباع
برخي كشورها از جمله ايران، از دو نظر قابل نقد است. البته خوشبختانه با
صدور حكم توقف اجراي اين دستور از سوي يك قاضي دادگاه فدرال، زمينه
براي بازگشت وزارت امور خارجه از تصميم پيشين فراهم شد و اين بازگشت نيز
انجام شد. ولي نقد اين تصميم از يك جهت مهم است كه در پايان اين
يادداشت به آن اشاره خواهد شد.
تصميم وزارت امور خارجه از دو جهت حقوقي و سياسي قابل نقد است. هرچند در زمينه حقوقي بايد كارشناسان حقوق بينالملل نظر دهند ولي اجمالا بايد گفت كه هنوز معلوم نيست كه تصميم اتخاذ شده از سوي وزارت امور خارجه ايران را بايد نوعي از اقدام و «عمل متقابل» ناميد يا «اقدام تلافيجويانه»؟ زيرا اين دو مفهوم در حقوق بينالملل تفاوت دارند. اقدام متقابل به رفتاري اطلاق ميشود كه در برابر عمل قانوني كشور ديگر صورت ميگيرد؛ عملي كه قانوني ولي غيردوستانه است. براي مثال اگر قرارداد خاصي ميان ايران و يك كشور همسايه در خصوص حملونقل وجود نداشته باشد و آن كشور همسايه به هر دليلي تصميم بگيرد كه براي ورود كاميونها و خودروهاي ايران تعرفه تعيين كند يا آن را افزايش دهد، اين عمل قانوني است ولي غيردوستانه تلقي ميشود و ايران هم ميتواند متقابلا اقدام مشابهي را در خصوص كاميونهاي آن كشور يا در حوزه ديگري كه صلاح ميداند، انجام دهد كه اين اقدام ايران نيز بايد در اساس قانوني باشد. در حالي كه عمل تلافيجويانه در برابر اقدامات غيرقانوني طرف مقابل انجام ميشود. در اين صورت كشوري كه به عمل تلافيجويانه اقدام ميكند، ميتواند كاري غيرقانوني را ولي متناسب با عمل كشور اول انجام دهد و نميتواند از حدود معيني فراتر رود.
اگر وزارت امور خارجه لغو مجوز ورود اتباع امريكايي از جمله ورزشكاران آن به ايران را براساس حق انجام به عمل متقابل انجام داده، به اين معناست كه فرمان ترامپ را قانوني تلقي كرده و اين اشتباه است ولي اگر برمبناي عمل تلافيجويانه انجام داده، معلوم نيست كه در مورد منع ورود ورزشكاران كه تابع مقررات و تعهدات ديگر ايران است، قابل دفاع و مصداق داشته باشد و شايد به همين دليل هم فدراسيون بينالمللي كشتي ميتوانست ايران را از برگزاري اين مسابقات محروم كند. در هر حال نقد حقوقي اين تصميم نيازمند اظهارنظر كارشناسان حقوق بينالملل است.
ولي نقد سياسي اين تصميم مهمتر است. اقدام ترامپ در اصل و بيش از آنكه عليه ايران يا عراق و ساير كشورهاي ذكر شده در آن فرمان باشد، عليه بخش مهمي از جامعه امريكا بود. اگر هم دادگاههاي امريكايي آن را نقض كردهاند يا مردم امريكا و غرب با آن مخالفت ميكنند، ربطي به اين ندارد كه ترامپ ايرانيان را از اين حق يا امتياز محروم كرده است. بنابراين ترامپ در اين اقدام بيش از اينكه رودرروي ايران قرار گيرد رودرروي مردم امريكا و غرب قرار گرفته است. عقل سليم اقتضا ميكند كه در چنين شرايطي خود را كنار بكشيم و اجازه ندهيم كه جهت اين رودررويي تغيير كند. حتي بايد اين رودررويي را تشديد كنيم.
راه تشديد كردن لغو موقت ويزا براي امريكاييها بود و نه عكس آن. در واقع اقدام وزارت خارجه دقيقا همان چيزي بود كه تندروهاي امريكايي انتظارش را داشتند. اين بدان معنا نيست كه ما نبايد از اقدام متقابل يا تلافيجويانه استفاده كنيم. قطعا بايد از اين حق خود استفاده كنيم ولي نه در اين مورد خاص، چرا كه اين اقدامي عليه سنت امريكايي و جامعه امريكايي بود، بيش از آنكه اقدامي خاص عليه ايران باشد. اين تصميم نادرستي بود كه جهت اقدامات ترامپ را تغيير داد. فرض كنيد كه ما به هر دليلي تصميم ميگرفتيم كه به اتباع امريكا ويزا ندهيم يا آنها را به ايران راه ندهيم. آيا در اين صورت ايالات متحده هم تصميم مشابه ميگرفت؟ قطعا خير. زيرا آنان در صورت اجراي تصميم مشابه، خود را از امتيازاتي محروم ميكردند كه به ضررشان بود.
حال ممكن است بپرسيم كه آيا وزارت امور خارجه و مسوولان آن متوجه اين نكات نبودند؟ اگر نبودند، چرا و اگر بودند، پس چرا چنين تصميم نادرستي را اتخاذ كردند؟ پاسخ تحليلي بنده اين است كه آنان متوجه اين مسائل بودهاند و با وجود آنها چنين تصميمي را گرفتهاند.
به اين دليل كه ميترسند در داخل كشور از سوي برخي نيروها متهم به ترسو بودن شوند و لذا براي پرهيز از چنين اتهامي تن به تصميمي ميدهند كه ظاهرش نمايانگر نوعي شجاعت و قاطعيت است ولي در واقعيت ماجرا ريشه در همان ترس بيموردي دارد كه از برخي نيروهاي داخلي دارند. اين ترس مانع جدي در اتخاذ تصميمات درست و تامينكننده منافع ملي ميشود
تصميم وزارت امور خارجه از دو جهت حقوقي و سياسي قابل نقد است. هرچند در زمينه حقوقي بايد كارشناسان حقوق بينالملل نظر دهند ولي اجمالا بايد گفت كه هنوز معلوم نيست كه تصميم اتخاذ شده از سوي وزارت امور خارجه ايران را بايد نوعي از اقدام و «عمل متقابل» ناميد يا «اقدام تلافيجويانه»؟ زيرا اين دو مفهوم در حقوق بينالملل تفاوت دارند. اقدام متقابل به رفتاري اطلاق ميشود كه در برابر عمل قانوني كشور ديگر صورت ميگيرد؛ عملي كه قانوني ولي غيردوستانه است. براي مثال اگر قرارداد خاصي ميان ايران و يك كشور همسايه در خصوص حملونقل وجود نداشته باشد و آن كشور همسايه به هر دليلي تصميم بگيرد كه براي ورود كاميونها و خودروهاي ايران تعرفه تعيين كند يا آن را افزايش دهد، اين عمل قانوني است ولي غيردوستانه تلقي ميشود و ايران هم ميتواند متقابلا اقدام مشابهي را در خصوص كاميونهاي آن كشور يا در حوزه ديگري كه صلاح ميداند، انجام دهد كه اين اقدام ايران نيز بايد در اساس قانوني باشد. در حالي كه عمل تلافيجويانه در برابر اقدامات غيرقانوني طرف مقابل انجام ميشود. در اين صورت كشوري كه به عمل تلافيجويانه اقدام ميكند، ميتواند كاري غيرقانوني را ولي متناسب با عمل كشور اول انجام دهد و نميتواند از حدود معيني فراتر رود.
اگر وزارت امور خارجه لغو مجوز ورود اتباع امريكايي از جمله ورزشكاران آن به ايران را براساس حق انجام به عمل متقابل انجام داده، به اين معناست كه فرمان ترامپ را قانوني تلقي كرده و اين اشتباه است ولي اگر برمبناي عمل تلافيجويانه انجام داده، معلوم نيست كه در مورد منع ورود ورزشكاران كه تابع مقررات و تعهدات ديگر ايران است، قابل دفاع و مصداق داشته باشد و شايد به همين دليل هم فدراسيون بينالمللي كشتي ميتوانست ايران را از برگزاري اين مسابقات محروم كند. در هر حال نقد حقوقي اين تصميم نيازمند اظهارنظر كارشناسان حقوق بينالملل است.
ولي نقد سياسي اين تصميم مهمتر است. اقدام ترامپ در اصل و بيش از آنكه عليه ايران يا عراق و ساير كشورهاي ذكر شده در آن فرمان باشد، عليه بخش مهمي از جامعه امريكا بود. اگر هم دادگاههاي امريكايي آن را نقض كردهاند يا مردم امريكا و غرب با آن مخالفت ميكنند، ربطي به اين ندارد كه ترامپ ايرانيان را از اين حق يا امتياز محروم كرده است. بنابراين ترامپ در اين اقدام بيش از اينكه رودرروي ايران قرار گيرد رودرروي مردم امريكا و غرب قرار گرفته است. عقل سليم اقتضا ميكند كه در چنين شرايطي خود را كنار بكشيم و اجازه ندهيم كه جهت اين رودررويي تغيير كند. حتي بايد اين رودررويي را تشديد كنيم.
راه تشديد كردن لغو موقت ويزا براي امريكاييها بود و نه عكس آن. در واقع اقدام وزارت خارجه دقيقا همان چيزي بود كه تندروهاي امريكايي انتظارش را داشتند. اين بدان معنا نيست كه ما نبايد از اقدام متقابل يا تلافيجويانه استفاده كنيم. قطعا بايد از اين حق خود استفاده كنيم ولي نه در اين مورد خاص، چرا كه اين اقدامي عليه سنت امريكايي و جامعه امريكايي بود، بيش از آنكه اقدامي خاص عليه ايران باشد. اين تصميم نادرستي بود كه جهت اقدامات ترامپ را تغيير داد. فرض كنيد كه ما به هر دليلي تصميم ميگرفتيم كه به اتباع امريكا ويزا ندهيم يا آنها را به ايران راه ندهيم. آيا در اين صورت ايالات متحده هم تصميم مشابه ميگرفت؟ قطعا خير. زيرا آنان در صورت اجراي تصميم مشابه، خود را از امتيازاتي محروم ميكردند كه به ضررشان بود.
حال ممكن است بپرسيم كه آيا وزارت امور خارجه و مسوولان آن متوجه اين نكات نبودند؟ اگر نبودند، چرا و اگر بودند، پس چرا چنين تصميم نادرستي را اتخاذ كردند؟ پاسخ تحليلي بنده اين است كه آنان متوجه اين مسائل بودهاند و با وجود آنها چنين تصميمي را گرفتهاند.
به اين دليل كه ميترسند در داخل كشور از سوي برخي نيروها متهم به ترسو بودن شوند و لذا براي پرهيز از چنين اتهامي تن به تصميمي ميدهند كه ظاهرش نمايانگر نوعي شجاعت و قاطعيت است ولي در واقعيت ماجرا ريشه در همان ترس بيموردي دارد كه از برخي نيروهاي داخلي دارند. اين ترس مانع جدي در اتخاذ تصميمات درست و تامينكننده منافع ملي ميشود