شدت انتقادها به قدری شدید است که
شهاب اسفندیاری رئیس دانشکده صدا و سیما را وادار به موضعگیری و عذرخواهی میکند و البته آنگونه عبدی میگوید سقوط آزاد صداوسیما شروع شده است.
انتصاب مدیران اخیر و اظهارات تحلیلگران اصولگرا نشان میدهد که حتی طیف میانهرو اصولگرایان هم از وضعیت جاری در تلویزیون ناراضی هستند. طیف جدیدی که در حال رشد در تلویزیون و قبضه کردن پستهای مدیریتی است از جنس اعتدال نیست. اگر مدیری معتدل، باتجربه و پخته در راس کار قرار داشت متوجه میشد پخش کلیپ اعترافات این دختر نوجوان فقط باعث ایجاد هزینه برای صدا و سیما میشود و مردم را بیش از گذشته از این رسانه زده میکند.
اولین ضربهای که پخش این کلیپ به صداوسیما وارد کرد همین بود. تلویزیون با پخش این قبیل برنامهها بیش از گذشته مخاطب خود را از دست میدهد. صداوسیما مدتها است بدل شده به دستگاه تبلیغاتی عده خاصی از اصولگرایان تندرو که در حال قبضه کردن پستهای مدیریتی این سازمان هستند.
رهبری هم در سخنرانی اعلام کرد از وضعیت صداوسیما راضی نیست و به عملکرد این دستگاه انتقاد دارد؛ سخنانی که نشان میداد صدا و سیما مدتهاست از وظیفه ذاتی خود فاصله گرفته و توانایی جلب نظر و جذب
طیفهای مختلف جامعه را ندارد.
پخش چنین برنامههایی نشان میدهد مخاطب برای صدا و سیما همان اقلیت تندرویی هستند که از پخش چنین کلیپهایی به وجد میآیند. شاید مسئولان صداوسیما عنوان کنند هدف آنها از پخش اعترافات این دختر نوجوان دادن هشدار به خانوادهها برای جلوگیری از وقایعی اینچنینی و عبرتآموزی باشد. اگر صدا و سیما چنین هدفی هم داشته شکست خورده است. کافیست مدیران و رئیسان این سازمان سری به فضای مجازی بزنند و واکنشهای هنرمندان، مردم و اقشار مختلف جامعه را بررسی کنند تا متوجه شوند موضعگیریها بیش از آنکه همسو با مسئولا صدا و سیما باشد به سود همان دختر نوجوانی است که کلیپ اعترافاتش از این سازمان پخش شد. این اتفاق نشان میدهد صدا و سیما در پروژه خود شکست خورده است. نه توانسته کسی را متنبه کند. نه کسی باورش شده آن صحبتها حرفهای دل دخترک بوده و نه کسی باور کرده مسئولی که دستور پخش این برنامه را صادر کرده خیرخواه جامعه است.
شاید تنها همان مخاطبان حداقلی صدا و سیما که با مواضع سیاسی این سازمان همدلی دارند از پخش اعترافات این دختر نوجوان استقبال کنند وگرنه فضای مجازی و موضعگیریها نشان میدهد که تلویزیون نه تنها نتوانسته رضایت افکار عمومی جلب کند بلکه آنها را بیش از گذشته از خود دور و بدل به مخالفین پر و پا قرص تلویزیون کرده است.
نکته بعدی که پخش اعترافات این دختر به دنبال داشت ریختن قبح مسئله رقصیدن بود. این اقدام تلویزیون باعث شد حتی آنهایی که نسبت چندانی با فضای مجازی ندارند هم کنجکاور شوند با تماشای کلیپهای این دختر از اصل ماجرا و علت دستگیری سردر بیاورند.
همین کنجکاوی باعث شد کلیپهای این دختر جوان در سطح وسیع پخش شود. این اتفاق قطعاً در تضاد با اهداف مدیران صدا و سیما است که میخواهند جلوی پخش و گسترش چنین مسائلی را در جامعه بگیرند.
پخش کلیپ نشان داد مرجع اخبار برای مردم همچنان فضای مجازی است نه صدا و سیما. همه برای رفع عطش و ارضای حس کنجکاوی به فضای مجازی رجوع میکنند. صدا و سیما مدتها است که در اقناع کردن مخاطب ناکام است. نتیجه این ناکامی را میتوان در همین ماجرا هم ملاحظه کرد.
نیروهای تازه سازمان برنامهای را پخش میکنند و به جای اقناع مخاطب او را به سمت فضای مجازی سوق میدهند. این بزرگترین ضربهای است که سازمان صدا و سیما از برخوردهای تند نیروهای داخلی میخورد. حالا و بعد از پخش اعترافات دختر نوجوان او بیش از گذشته مشهور شده است.
دختری که تا دیروز فردی عادی با صفحه پُرمخاطب اینستاگرام بود حالا بدل شده به نماد اعتراض با حرکات موزون! دختر نوجوانی که بعید است چیز زیادی از سیاست، جناحهای سیاسی و جامعه مدنی بداند با سهل انگاری مسئولان صدا و سیما تبدیل به نماد شده و حتی کسانی که نام او را هم نشنیده بودند به مدد پخش اعترافات او از صدا و سیما هم کلیپهای او را دیدهاند و هم احتمالاً در خفا (و بعضاً آشکار) برای او دل سوزاندهاند. مائده هُژبری به لطف اشتباه مسئولان صدا و سیما دیگر یک شهروند معمولی نیست.
بدل کردن حرکات موزون به مسئلهای امنیتی کاری است که فقط از دست مدیران صدا و سیما بر میآید و بس. نه آن دختر نوجوانی که کلیپهایش را در فضای مجازی منتشر میکرد انقدر مهم بود که صدا و سیما بخواهد اعترافاتش را پخش کند و نه کل ماجرای رقصیدن او انقدر اهمیت داشت که کسی بخواهد با چنین شدت و ولعی روی آن مانور دهد.
این موضوع یک طرف قصه است. طرف دیگر اما انتظار به حق جامعهای است که دارد در آتش بیعدالتی میسوزد. اگر دستگاههای امنیتی، قضایی و انتظامی انقدر قدرت دارند که با دختری نوجوان انقدر سریع برخورد کنند چرا در برخورد و پخش اعترافات اخلالگران بازار سکه و ارز و کسانی که با ارز دولتی اجناس به دردنخور وارد و با قیمت ارز آزاد به مردم فروختهاند تعلل میکنند؟ این سوالی است که مدیران ما باید به آن پاسخ دهند.