رویداد۲۴ تناقض عجیبی است این که ما ایرانیان را به همان اندازه که ملتی اندوهزده میخوانند، مردمانی شوخطبع و طنزپرداز نیز میشناسند. شاید همین باعث شده که امروز، همه با همه چیز شوخی میکنند و همه نیز از دست همدیگر ناراحت میشوند! اما طنز و طنزپردازی چه کارکردهای اجتماعی دارد و اکنون آیا این کارکردها فراموش شدهاند که ما با ملغمهای از شوخیها و مطایبات و سوءتفاهمهایی که اینجاد میکنند روبهرو شدهایم؟ اخیرا محمدجواد محقق که شاعر و پژوهشگر پیشکسوتی است گفته بود پس از اینکه چند سال پیش رهبر انقلاب، شاعران را به جدیترگرفتن طنز توصیه کردند، این گونه مهم بسیار فراگیر شد و حتی در شهرستانها که اغلب جلسات طنز را برنمیتافتند شاهد رشد چشمگیر شبها شعر طنز و محافل طنزپردازی بودیم. اما حالا باید پرسید این رشد چشمگیر جلسات طنز، توانسته طنز رسمی را به دل جامعه نیز رسوخ دهد یا تنها در حد محفلگراییها باقی مانده است؟ در این گزارش از سه طنزپرداز پرسیدهایم که امروز چقدر از کارکردهای اجتماعی طنز بهره برده میشود و این شادیآفرینی چقدر هدفمند اتفاق میافتد.
طنز و کاریکاتور مطبوعاتی
احمد عربانی، کاریکاتوریستی است که خالق کاراکترهای ماندگاری چون "گلآقا" بوده است. بیش از نیم است درباره طنز پژوهش میکند و از زبان تصویر نیز پیگیر آن بوده است. او درباره طنز مطبوعاتی و بهخصوص کاریکاتورهای مطبوعاتی میگوید: "کاریکاتورها برای مطبوعات ما کارکرد و وجهی تزئینی پیدا کردهاند و این از شأن کاریکاتور که میتواند و باید هنر مستقلی باشد، به دور است". به زعم او بیشتر آثاری که تحت عنوان کاریکاتور در مطبوعات منتشر میشوند، تصویرسازی و تصویرگریاند نه کاریکاتور: "کاریکاتورهای امروز، شبیه تصویرگری برای مثلا کتاب شدهاند، هم در فرم و هم در محتوا. از سوی دیگر گزنده نیستند و به جایی برنمیخورند و این انفعال، با روح کاریکاتور در تعارض است". عربانی درباره اینکه چرا کاریکاتورهای مطبوعاتی مدتی است ما را تحت تاثیر قرار نمیدهند، میگوید: "به سیاستهای مدیران نشریات هم مربوط است. چشمشان به خاطر چند اتفاق که به کاریکاتورها مربوط میشده ترسیده و نمیخواهند دچار دردسر شوند. اما خب نباید از آن سوی ژشت بام هم پرت شد! حسن توفیق، الگوی خوبی بود که ما را خوب هدایت و مدیریت میکرد و ما هم گوش میکردیم". البته او در طول حرفهایش تاکید میکند که حرفهایش عمومیت ندارد و در این میان هستند جوانانی که به کاریکاتور مطبوعاتی جان میدهند.
او در ادامه با اشاره به اینکه حیات کاریکاتور مطبوعاتی، حیاتی پویا و سرزنده نیست، میافزاید: "کاملا محو نیست اما در این حد است که نفسی میآید و میرود. این در حالی است که نیاز مخاطب به آن نهتنها کم نشده بلکه به لحاظ تغییر و تحولات رخداده در دنیای رسانه، اتفاقا کارکردهای مهمی نیز یافته است. طنزها آنچنان قدرتی ندارند، هر چند وضع طنزها از کاریکاتورها بسیار بهتر است و همینطور هم جان میگرد و بهتر میشود اما در کاریکاتورها سوژهها ضعیف و بیرمقاند و نگاه اغلب کاریکاتوریستهای مطبوعات نیز، عاری از گزندگی و تیزبینی است. البته در این باره خط قرمزها هم موثرند و نباید همه تقصیرها را گردن کاریکاتوریستها انداخت".
طنز و ادبیات مکتوب
شهرام شکیبا سالهاست در طنز مکتوب فعال است. او هم در تلویزیون برنامههایی در این رابطه را اجرا کرده و هم در محافل و جلسات طنز حضور داشته است. معتقد است ما خلاف گذشته، دیگر پذیرای طنز نیستیم: "در جامعه ملتهب ما که سوءتفاهم در آن فراوان است، ما دوست داریم دیگران سوژه طنزها باشند نه خودمان. چرا که طنز به کاستیهای ما اشاره میکند و دوست نداریم کاستیهایمان را جلوی چشممان بیاورند. وقتی شوخها و چرکهای ما را پیش چشممان میآورند طبعا ناراحت میشویم. از این روست که معتقدم به بلوغی که لازمه طنز است، نرسیدهایم. موضوعات طنز کلی شده چرا که میترسیم به جزئیات و گروههای مختلف بپردازیم".
شکیبا بر این باور است که در گذشتههای دور جامعه ما تحمل و ظرفیت بالاتری نسبت به امروز در قبال طنز داشته است. او با اشاره به همین موضوع میگوید: "در متون کهن ما، با اصناف گوناگون شوخی شده است. هم در ادبیات ما و هم در ادبیات عرب. برخی شاعران حتی برخی صنوف را به بلاهت متهم کردهاند. مثلا فلان صنف را حتی نماد بلاهت عنوان کردهاند. اینها نشان میدهد ما قبلا ظرفیتش را داشتهایم. تنها ظرفیتی که هیچگاه به آن مجهز نبودهایم، پذیرش شوخیهای قومی بوده است. این را هیچگاه به خاطر انسجام ملی نمیپذیریم. البته در این مورد هم اگر به بلوغ برسیم، میتوانیم وارد طنزش کنیم".
این طنزپرداز با اشاره به اینکه ادبیات فارسی طنز را از ادبیات عرب گرفته است، میگوید: "شاعران کهنسرای ما نه تنها در نزاعهای قلمیشان با یکدیگر بلکه در اخوانیاتشان هم شوخی پیدا میشده است. این در حالی است که امروز با چنین فضایی روبهرو نیستیم. دچار سوءتفاهم شدهایم. این نشاندهنده این است که به عقب رفتهایم و دلایل این امر را جامعهشناسان باید بررسی کنند".
شکیبا معتقد است، با وجود فراگیرشدن شوخیهای مطرح در فضاهای مجازی، طنز رسمی و مکتوب به حیات خود ادامه خواهد داد. او در این رابطه میگوید: "وقتی تلویزیون در دهه پنجاه میلادی ظهور کرد، همه میگفتند سینما از بین خواهد رفت در حالی که این اتفاق نیفتاد و هر یک به کار خود ادامه دادند. فرش ماشینی و دستبافت هم هر یک مشتری خودشان دارند. اگر یکی فراگیرتر شود، نشاندهنده مرگ آن یکی نیست. اصالتی که در متون رسمی که میتواند کتاب الکرتونیکی هم باشد، از آن نگهداری میکندو بنابراین طنز رسمی ماندگار خواهد بود". او در مقایسه شوخیهای مجازی با ادبیات رسمی طنز میگوید: "شوخی در فضای مجازی، اغلب مبتنی بر موجهای گذراست. نوع شوخینویسیها و فرم ارائه آنها در فضاهای مجازی، عمرهای کوتاهی دارد و سریع کهنه میشود. سریع همهگیر میشود و سریع از یاد میرود".
طنز و شبکههای اجتماعی
رضا رفیع، طنزپردازی که سالها برای مطبوعات و دیگر رسانهها طنزپردازی کرده و اجرای برنامه تلویزیونی "قندپهلو" را نیز بر عهده داشته است، معتقد است در شوخیهای شبکههای مجازی هم هجو هست و هم هزل و هم دیگر گونهةای خنداندن. او میگوید: "شوخی و شوخطبعی مقوله گستردهای است. مراد ما باید از شوخطبعی مشخص باشد. گونهها مختلف است و انواع اینها بین ملت ما هست که از ما به عنوان شوخطبع یاد میکنند. اما اگر شرایط و استنداردها مورد نظر قرار نگیرد، شوخیها خارج از مبانی طنزپردازی از یک سو و عرفهای اجتماعی از سوی دیگر میشود. بسیاری از لطیفههای ما در شبکههای مجازی، قابلیت ارائه در رسانه را ندارند و البته این بد نیست. مختص کشور ما هم نیست و ادبیات شفاهی را نمیتواند سد کرد. خود مردم ناظر آن هستند".
رفیع در پاسخ به این پرسش که چگونه میتوان بر شوخیهای شبکههای اجتماعی تاثیر گذاشت و آن را هدایت کرد، میگوید: "ما نمیتوانیم ناظر دقیق موج مردمی در این شبکهها باشیم. رسانهها میتوانند نقش آموزشی و آگاهیبخشی داشته باشند. مثلا میتوانند به مردم توصیه کنند از نقل هر گونه شوخی که با تهمتی یا غیبتی به صرف خندیدن است استقبال نکنید. طنز به هر حال گونهای جدی از ادبیات ما است. شبکههای اجتماعی نیز امروز جولانگاه عرضه شکلهای مختلفی از طنز هستند. طبیعی است که خوب و بد دارد مثل فضاهای رسمی".
او میافزاید: "ما در ساختن و قبول و توسعه طنز و کمک به ترویج طنز، باید فقط خنداندن و خندهگرفتن را ملاک و اولویت طنزپردازی قرار ندهیم. به هر قیمتی نباید دیگران را خنداند. اگر توانستیم در چارچوب تعریفشده طنز، از مخاطب و بیینده و شنونده خنده بگیریم، هنر کردهایم د غیر این صورت اگر بخواهیم خارج از چارچوب و استنداردها هر حرفی بزنیم اتفاقا دستمان بسیار هم باز است و مسائلی هست که با تاسی به آنها میتوان کلی مردم را خنداند. اما طنزی که مورد پذیرش جامعه ماست، مبتنی است بر برخی نکات اخلاقی و ارزشی. اگر با توجه به این نکات توانستیم شادمانی را تقدیم کنیم، اتفاق خوبی را رقم زدهایم. محورها و ملاکها را باید رسانههای رسمی بسازند، اما از یاد نبریم آنها نمیتوانند نظارت کنند".