رویداد۲۴ زهرا ترابی: امیر عباس ممدوح سال ۱۲۸۵ در چهارراه سیدعلی تهران در خانوادهای متمول و سرشناس به دنیا آمد و بعدها فامیلی خود را به هویدا تغییر داد. او دو ساله بود که پدرش به عنوان سرکنسول ایران در دمشق منصوب شد و خانوادگی به آن جا رفتند. پدر هویدا، حبیبالله عینالملک بود که به عنوان سفیر ایران در لبنان و عربستان خدمت میکرد. مادر او نیز دختر ادیب السلطنه (نوه محمدحسن خان سردار ایروانی) بود.
امیرعباس تحصیلات ابتدایی خود را در دمشق آغاز کرد و پس از اینکه پدرش تصمیم گرفت ادامه کار خود را در بیروت انجام دهد در مدرسه فرانسوی آنجا به ادامه تحصیلات پرداخت. امیرعباس در اواخر تحصیل خود به اروپا رفت و سالها در انگلستان و بلژیک و فرانسه زندگی تحصیل کرد.
او پس از اتمام تحصیلات خود در رشته علوم سیاسی از دانشگاه آزاد بروکسل در سال ۱۳۲۱ به ایران بازگشت و به استخدام وزارت امورخارجه درآمد و در سمت کارمند اداره دفتر وزارتی مشغول به کار شد و در همین سال برای گذراندن خدمت وظیفه به دانشکده افسری رفت و پس از اتمام دوره یکساله آن به وزارتخارجه بازگشت و در سمت کارمند اداره اطلاعات مشغول کار شد.
هویدا از طریق آشنایی با عبدالله انتظام (وزیر امور خارجه ایران را در کابینه حسین علاء و فضلالله زاهدی) و دوستی با حسنعلی منصور (نخستوزیر ایران که در ۱ بهمن ۱۳۴۳ در مقابل مجلس شورای ملی توسط گروهی از نزدیکان نواب صفوی ترور شد) پلههای ترقی را به سرعت طی کرد و در دولت منصور به وزارت دارایی منصوب شد.
پس از ترور منصور توسط گروه فداییان اسلام، هویدا توسط شاه برای نخست وزیری انتخاب شد و به جای منصور بر صندلی صدارت تکیه زد و توانست ۱۳ سال این صندلی و سمت را حفظ کند. از این جهت هویدا رکورددار حفظ دولت در تاریخ ایران است. هویدا شش بهمن ۴۳ کار خود را به عنوان نخست وزیری آغاز کرد و سال ۵۶ آن تحویل داد و به زندان رفت. از سال ۵۶ تا ۵۷ جمشید آموزگار این سمت را قبول کرد.
هویدا در زمان نخستوزیری خود توانست ایران را در موقعیت اقتصادی خوبی قرار بدهد از جمله تولید خودرو پیکان در سال ۱۳۴۲ که انتخاب خود هویدا نیز پیکان بود و به عنوان وسیله نقلیه از آن استفاده میکرد. یکی از ایدههای هویدا در بحث اقتصاد این بود، کالاهای که گران هست را باید تحریم کرد و حتی افرادی را که اجناس گران میفروختند را به دادگاه میکشاند. درباره او گفتهاند هویدا جسارت خاصی در تصمیمهای اقتصاد داشت.
هویدا توانست تولید ناخالص کشور را بهطور قابلتوجهی افزایش بدهد، بهطوری که در سال ۱۳۵۵ تولید ناخالص داخلی ایران در یک روند صعودی، از ۴۴ هزار میلیارد ریال به ۲۴۲ میلیارد ریال رسید. در این دوره تولید سرانه هر ایرانی نیز از دو میلیون ریال به ۷.۲ میلیون ریال در سال ۵۵ رسید.
طی ۱۷ سال تولید سرانه کشور ۳.۶ برابر شد. علاوهبر تولید ناخالص داخلی، یکیدیگر از مهمترین شاخصهای اقتصاد کلان یعنی نرخ رشد اقتصادی که تغییرات آن میتواند با تغییر در میزان تولید و درآمد سرانه، میزان رفاه اقتصادی را به تصویر بکشد. چنانکه در این دوره رشد اقتصادی کشور از پنج تا ۱۷ درصد در نوسان بوده که نشان از رشد نسبتا بالایی است. در این میان نقش افزایش قیمت نفت را نباید نادیده گرفت. قیمت نفت در آستانه دهه ۵۰ به اوج رسید و این مسئله تاثیر زیادی در اقتصاد ایران داشت.
خزانه کشور بهواسطه فروش نفت آنقدر ارقام درشتی پیدا کرد که همین امر باعث شد شاه خرجهای غیراصولی و خارج از برنامه انجام بدهد؛ برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی یکی از همین موارد بود که حدود ۶۵۰ تا ۸۰۰ میلیون دلار هزینه برداشت.
با توجه به ارتقای اقتصادی که ایران در آن زمان (دوره هویدا) داشت، فسادهایی نیز به اقتصاد رخنه کرده بود که میتوان از رویاهای بلندپروازانه اقتصادی شاه اشاره کرد، همین امر باعث سرعت سقوط شاه شد. تکمحصولی شدن اقتصاد کشور و وابستگی شدید به نفت، نابودی کشاورزی و رشد قابلتوجه مهاجرتهای روستا به شهر، توزیع ناعادلانه درآمدهای ملی و احتکار ثروت ملی در دست دربار، سطح پایین بهرهوری، تشدید فاصله طبقاتی و... ازجمله نتایج زیانبار سیاستهای اقتصادی محمدرضا شاه پهلوی بود که او را از رسیدن به آرمانشهر «تمدن بزرگ» بازمیداشت.
در دوره هویدا تولید روزانه نفت ایران از ۶۳۵ هزار بشکه در سال ۱۳۲۸ به ۶ میلیون بشکه در سال ۱۳۵۲ رسید. بدینترتیب میزان درآمد حاصل از فروش نفت از روزانه هزار دلار در سال ۱۳۴۷ به روزانه ۲۰ هزار و ۷۰۰ دلار در سال ۱۳۵۵ رسید.
اشتباهی که شاه و حتی هویدا در اقتصاد کردند، این بود که بیش از اندازه درآمد اقتصادی را وابسته به نفت کردند. همین امر باعث نزول تدریجی اقتصاد ایران شد. به دلیل وابستگی بیشازحد به نفت، از بین رفتن زیربناهای اقتصادی در نتیجه اجرای نادرست اصلاحات ارضی و تراز منفی تجاری، ساختار اقتصاد کشور را از هم پاشید، بهطوریکه نسبت صادرات غیرنفتی به نفتی، از ۲۳ درصد در سال ۱۳۴۱ به دو درصد در سال ۱۳۵۶ رسید.
مطلب جالبی که میتوان اشاره کرد این است که سالهای اول هویدا در جایگاه نخست وزیری رشد اقتصادی ایران آنقدر خوب بود که ایران به کشورهای دیگر وام میداد، ولی در ادامه با بی تدبیری در ۱۳۵۶ دولت فقط توانایی تامین مواد غذایی مردم را داشت و کشاورزی از خودکفایی نسبی سالهای قبل از اصلاحات ارضی به مصرفکننده محصولات وارداتی تبدیل شده بود.
هویدا در زمان نخست وزیری خود با مشکلاتی عدیدهای روبرو شد یکی از این مشکلات بحث بودجه بود. در آن زمان تعداد مراکز بهداشتی و درمانی روستایی کشور در سال ۱۳۵۷ فقط ۱۵۰۰ واحد بوده است، این در حالی است که در همین سال ایران دارای ۴۵۲ شهر و بیش از ۹۲ هزار روستا بود. همچنین در بحث مسکن؛ از مجموع ۳۳ میلیون و ۷۴۷ هزار نفر جمعیت کشور در سرشماری سال ۱۳۵۵ تعداد یکمیلیون و ۷۷ هزار نفر در کپر زندگی میکردند.
از مجموع ۶ میلیون و ۷۰۰ هزار خانوار سرشماریشده در کل کشور، محل سکونت بیش از یکمیلیون و ۹۰۰ هزار خانوار (جمعیتی بالغبر ۹ میلیون و ۵۹۰ هزار نفر) فقط دارای یک اتاق بود؛ به عبارت سادهتر، ۲۸.۴۵ درصد از جمعیت کشور در واحدهای مسکونی زندگی میکردند که تنها یک اتاق داشت.
ظاهرا هویدا تنها کاری که توانست انجام بدهد این بود که قیمتها را ثابت نگه دارد و توانست رضایت طبقه خاصی را جلب کند. هویدا و سیاست اقتصادی که شاه و هویدا پیاده کردند، به شکست منجر شد که مهمترین دلیل آن هم این بود نتوانست قشر دیگری از جامعه از جمله روستانشینها را جلب کند. زمانی که شاه و کابینهاش با فروش نفت به فکر خرید تجهیزات نظامی بودند، قشر عظیمی از مردم در شرایط نامناسبی بودند که حتی منجر به سوءتغذیه نیز شدند.
طبق آمار بانک جهانی، نرخ تورم در سال آخر نخست وزیری هویدا به ۲۷% رسید و میانگین قیمتها نسبت به ابتدای نخست وزیری هویدا بیش از ۷ برابر شده بودند. طبق آمار بانک جهانی فرضیه قوطی کبریت هویدا نیز بیشتر شبیه یه یک افسانه است. (برخی تاریخ نویسان گفتهاند مثال هویدا قوطی کبریت نبوده و او از مثال قیمت خودکار استفاده کرده است) شاید اگر هویدا پیشنهاد فروش نفت را به شاه نمیداد این اتفاقات ناگوار برای بدنه اقتصاد ایران نمیافتاد. اما میگویند تاریخ میدان اما و اگر نیست.
هویدا در ۱۶ مرداد سال ۱۳۵۶ از نخستوزیری برکنار شد و در کابینه جمشید آموزگار به عنوان وزیر دربار منصوب شد اما روز بعد از هفدهم شهریور سال ۱۳۵۷ از وزارت دربار نیز استعفا کرد. درباره دلیل استعفای گفتهاند که دیگر امیدی به بقای حکومت پهلوی نداشته و به همین دلیل استعفا کرده است و برخی دیگر گفتهاند به خاطر حرکت وحشیانه حکومت پهلوی در آن روز تحت تاثیر قرار گرفته و استعفا کرده است.
دقیقا دو ماه پس از استعفای هویدا در جلسهای که در ۱۷ آبان در دربار برگزار میشود، محمدرضا پهلوی از درخواست مشاوران خود برای بازداشت هویدا خبر میدهد؛ این درخواست به رای گذاشته میشود و با رای اکثریت، امیرعباس هویدا و نعمتالله نصیری رئیس پیشین ساواک بازداشت میشوند.
عباس میلانی نویسنده معروفترین کتاب درباره هویدا (معمای هویدا یا ابوالهول ایرانی) جلسه تصمیمگیری دربارهٔ وضعیت هویدا یک صحنهسازی بود و شاه پیش از آن تصمیم خود را گرفته بود.
در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ارتش اعلام بیطرفی میکند. نگهبانان فرار میکنند. گفته شده برای کمک به هویدا، کلید یک اتومبیل و یک هفتتیر نیز به او میدهند اما هویدا نمیپذیرد و میگوید خود را تسلیم مقامهای دولت جدید خواهد کرد. او چنین کرد و در نهایت با یک آمبولانس از ویلای ساواک به دفتر جبهه ملی منتقل میشود. داریوش فروهر (عضو جبهه ملی که در ماجرای قتلهای زنجیرهای کشته شد) به استقبال هویدا میرود و او را به مدرسه رفاه (محل اقامت آیتالله خمینی) انتقال میدهند. مسعود بهنود درباره تسلیم هویدا نوشته است او در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از فرار نگهبانها از پادگان جمشیدآباد از زندان بیرون آمد و به منزل آیت الله طالقانی تلفن میزند و از آن طریق خود را تسلیم کرد. امیرعباس هویدا در دادگاهی به ریاست صادق خلخالی به اعدام محکوم میشود اما گفتهاند قبل از اتمام دادگاه در وقت تنفس کشته میشود.
عباس میلانی نویسنده کتاب «معمای هویدا» درباره کشته شدن هویدا نوشته است: در جلسه دوم محاکمه هویدا، بعد از خواندن رای هیئت منصفه توسط خلخالی، هنگامی که هویدا و مأمورین در حال خروج به سمت حیاط بودند، یکی از همراهان هویدا با استفاده از کلت، دو گلوله به او شلیک کرد که تیر به گلوی هویدا اصابت کرد. هویدا از یکی از مأمورین خواست تا کارش را یکسره کند؛ و آن مرد هم پذیرفت و سومین گلوله را در سر هویدا شلیک کرد.
البته این روایت در کتاب دیگر عباس میلانی به شکل مطرح میشود «برخی میگویند که خلخالی به هویدا تیراندازی کرد، درحالی که بقیه آخوندی به نام غفاری را گناهکار اعلام میکنند.» البته هادی غفاری در پاسخ به این موضوع گفته است که فقط تماشاچی دادگاه بوده و نقشی در نحوه کشته شدن هویدا نداشته است.
ابراهیم یزدی درباره کشته شدن هویدا گفته است «پس از این که جلسه دادگاه تنفس داده میشود، هویدا به راهرو میآید اما یکی از آقایان روحانی که آنجا بوده و من مایل نیستم اسم ببرم، در راهرو با هفت تیر کمری خود هویدا را میکشد و زمانی به خلخالی خبر میدهند که کار از کار گذشته بودهاست. یعنی در واقع او را قبل از اعدام کشته بودند.»