رویداد24 مازیار وکیلی: غلامرضا ازهاری یکی هجده ارتشبد دوران پهلوی دوم بود که سالها در مناصب مختلف نظامی خدمت کرد. ازهاری مانند بسیاری از چهرههای نظامی زمان پهلوی پیشرفت خود در سلسله مراتب نظامی را مدیون نزدیکی به محمد رضا شاه پهلوی بود. مهمترین سمتی که ازهاری در دوران پهلوی به آن رسید، نخست وزیری دولت در بحرانیترین شرایط کشور و در اوج مبارزات انقلابی ملت ایران بود.
ازهاری همچنین توانسته بود تا گرفتن سمت ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران هم پیش برود؛ جایگاهی که غایت موفقیت یک نظامی در رژیم پهلوی به حساب میآمد. حضور ازهاری به عنوان نخست وزیر از این جهت مهم بود که محمدرضا شاه قصد داشت با استقاده از یک چهره مقتدر نظامی اوضاع کشور را کنترل کند اما به علت فراگیر شدن مبارزات این ایده محمدرضا شاه پهلوی هم شکست خورد.
غلامرضا ازهاری در سال ۱۲۹۱ در شیراز متولد شد. پدرش کارمند کنسولگری انگلیس در شیراز بود. ازهاری پس از اتمام تحصیلات دبستان و متوسطه در دوران حکومت رضا شاه پهلوی وارد دانشکده افسری شد و دو سال بعد با درجه ستوان دومی در تیپ شیراز مامور به خدمت شد.
ازهاری در سال ۱۳۲۴ درجه سرگردی گرفت و در سال ۱۳۲۷ بعد از اخذ درجه سرهنگ دومی وارد دانشکده جنگ شد و پس از طی کردن دوره نظامی برای گذراندن دوره فرماندهی به آمریکا سفر کرد و ضمن تسلط بر زبان انگلیسی با افسران آمریکایی ارتباط نزدیکی پیدا کرد. ازهاری پس از بازگشت به ایران بلافاصله جذب دانشکده جنگ شد و به سمت رئیس شعبه دروس دانشگاه جنگ انتخاب شد. سمت جدید به ازهاری فرصت داد تا با مستشاران آمریکایی رابطه نزدیک و دوستانهای پیدا کند و بعد از چند سفر کوتاه به آمریکا اعتماد آمریکاییها را جلب کرد تا او به عنوان یکی از مهرههای قابل اعتماد آمریکاییها شناخته شود.
ازهاری بعد از مدتی که در اداره مستشاری خدمت کرد در سال ۱۳۳۵ با درجه سرتیپی به عنوان فرمانده لشکر کرمان منصوب شد و مدتی بعد به عنوان فرمانده لشکر سبزوار منصوب شد و پس از آن بار دیگر به دانشکده جنگ بازگشت و این بار به معاونت این دانشکده منصوب شد.
ازهاری بعد از اخذ درجه سپهبدی به فرماندهی نظامی لشگر غرب کشور منصوب شد. او در سال ۱۳۴۵ به عنوان نماینده نظامی ایران در گروه نمایندگی پیمان نظامیان سنتو منصوب و در سال ۱۳۴۸ جانشین ستاد بزرگ ارتشداران شد و در دوران ریاست فریدون جم بر ستاد بزرگ ارتشداران خود را بازنشسته کرد.
ازهاری بعد از مدتی در ۲۸ تیرماه سال ۱۳۵۰ از بازنشستگی خارج و به عنوان رئیس ستاد بزرگ ارتشداران به خدمت بازگشت و به درجه ارتشبدی ارتقا یافت و تا تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۵۷ در این سمت باقی ماند و سرانجام در روز ۱۴ آبان ۱۳۵۷ با دستور محمد رضا شاه پهلوی به سمت نخستوزیری منصوب شد.
به گزارش رویداد۲۴ محمد رضا شاه پهلوی که در نیمه دوم دهه پنجاه با دو بحران عمده یعنی توم ناشی از تزریق بیرویه پول نفت و فشار دولت جیمی کارتر برای اهدای آزادیهای سیاسی و حقوق بشری دست به گریبان بود، بعد از برکناری هویدا به تکنوکرات لیبرالی بنام جمشید آموزگار روی آورد. از آموزگار هم آبی گرم نشد و شاه تصمیم گرفت با یک چهره وابسته به پیشینهای مذهبی اوضاع را کنترل کند بنابراین به شریف امامی روی آورد. در دوره جعفر شریف امامی نیروهای ناراضی طبقات پایین جامعه به تظاهرات پیوستند و کنترل اوضاع از دست حکومت خارج شد.
شاه که بعد از شکست دو نخست وزیر مورد وثوقش در آرام کردن اوضاع مستاصل شده بود با آمریکاییها برای کنترل اوضاع جلسهای برگزار کرد. برژینسکی در این رابطه در خاطرات خود مینویسد: «من به شاه گفتم که ایالات متحدهٔ آمریکا در بحران کنونی به طور تام و تمام و بدون هیچگونه قید و شرطی از شما حمایت میکند، شما از حمایت کامل ما برخوردار هستید، ثانیاً ما از تصمیم شما چه راجع به شکل و چه راجع به ترکیب حکومت مورد نظرتان حمایت خواهیم کرد و ثالثاً ما، تکرار میکنم، ما شما را به هیچگونه راه حل خاصی تشویق و ترغیب نمیکنیم.»
همین ملاقات شاه را برای تشکیل یک دولت نظامی ترغیب کرد. چرا که احساس کرد آمریکاییها نمیخواهند به او در این مقطع حساس کمک چندانی بکنند؛ بنابراین ترجیح داد یک نظامی باسابقه و نسبتاً خوشنام و کم حاشیه را در راس دولت قرار بدهد. تا اگر یک زمانی مثل ۲۸ مرداد اوضاع از کنترل شاه و خاندان پهلوی خارج شد بتواند با یک کودتا به کشور بازگردد؛ بنابراین برای پست نخست وزیری به غلامرضا ازهاری روی آورد.
ازهاری درباره نحوه انتخابش میگوید: «هفت هشت ده روز قبل از آتش زدن تهران، اعلیحضرت به من فرمودند که ما در نظر داریم شما را نخستوزیر بکنیم. به عرضشان رساندم که البته میل مبارک است، ولی من فکر میکنم در این موقع، رئیس ستادی، مهمتر از نخستوزیری باشد. فرمودند: میل نداری؟ گفتم هرچه بفرمائید. ولی سوال میفرمائید، جواب میدهم. فرمودند: حال که میل نداری، بسیار خوب. تا روزی که تهران آتش گرفت، آتش زدند، ساعت هشت شب بود که مرا احضار فرمودند. من رفتم در آنجا و فرمودند: از این ساعت شما نخستوزیر هستید. تا خواستم چیزی بگویم، فرمودند، میدانم چه میخواهی بگویی، این یک امر نظامی است و بایستی اجرا کنی. زمانی که نخستوزیر شدم در حقیقت هیچگونه برنامه خاصی نداشتم، همان برنامه سابق، فقط میخواستم مردم را آرام بکنم. جز این قصد دیگری نداشتم، چون اصلا میل نداشتم نخستوزیر بشوم. در حقیقت تحمیل که نه، امر اعلیحضرت همایونی بود. من هم اجرا کردم.»
شاه امیدوار بود که ازهاری بتواند با ایجاد هراس در دل مخالفان اوضاع را تحت کنترل خود درآورد. شاه بعد از انتصاب غلامرضا ازهاری به سمت نخستوزیری بلافاصله بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و نطق معروف خود را ایراد کرد: «ملت عزیز ایران در فضای باز سیاسی که از دو سال پیش به تدریج ایجاد میشد شما ملت ایران علیه ظلم و فساد به پا خاستید. انقلاب ملت ایران نمیتواند مورد تأیید من به عنوان پادشاه ایران و به عنوان یک فرد ایرانی نباشد. بار دیگر در برابر ملت ایران سوگند خود را تکرار میکنم و متعهد میشوم که خطاهای گذشته و بیقانونی و ظلم و فساد دیگر تکرار نشده بلکه خطاها از هر جهت جبران نیز گردد. متعهد میشوم که پس از برقراری نظم و آرامش در اسرع وقت یک دولت ملی برای برقراری آزادیهای اساسی و اجرای انتخابات آزاد تعیین شود تا قانون اساسی که خونبهای انقلاب مشروطیت است بصورت کامل به مرحله اجرا در آید. من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم. من حافظ سلطنت مشروطه که موهبتی است الهی که از طرف ملت به پادشاه تفویض شده است، هستم و آنچه را که شما برای به دست آوردنش قربانی دادهاید تضمین میکنم. تضمین میکنم که حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی، عدالت اجتماعی و اراده ملی به دور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود. من از شما پدران و مادران ایرانی که مانند من نگران آینده ایران و فرزندان خود هستید میخواهم که با راهنمایی آنان مانع شوید تا از راه شور و احساسات در آشوب و اغتشاش شرکت کنند و به خود و میهنشان لطمه وارد سازند. من از شما جوانان و نوجوانان که آینده ایران متعلق به شماست میخواهم تا میهنمان را به خون و آتش نکشید و به امروز خود و فردای ایران ضرر نزنید. من از همه شما هموطنان عزیزم میخواهم تا به ایران فکر کنید. همه به ایران فکر میکنیم. در این لحظات تاریخی بگذارید همه به ایران فکر کنیم... امیدوارم در روزهای خطیری که در پیش داریم خداوند متعال ما را مورد عنایت و لطف خود قرار داده و همواره موید و حافظ ملک و ملت ایران باشد. انشاءالله تعالی»
شاه با این نطق تلاش کرد مخالفان خود را آرام کند. اما پیامهای خوبی حتی از مخالفان مذهبی میانهرو مثل آیتالله شریعتمداری برای شاه ارسال نمیشد. آیتالله شریعتمداری حکومت را به دلیل تشکیل حکومت نظامی غیرقابل مذاکره دانست. آیتالله خمینی هم از پاریس پیام داد شاه اگر واقعاً صدای انقلاب مردم را شنیده است باید استعفا دهد و در دادگاه اسلامی حاضر شود.
به گزارش رویداد۲۴ اوایل آبان سنجابی به نمایندگی جبهه ملی و مهدی بازرگان به نمایندگی نهضت آزادی به پاریس رفتند و با آیتالله خمینی بیعت کردند. در همین ایام بود که آیتالله خمینی به جای لفظ حکومت اسلامی از لفط جمهوری اسلامی استفاده کرد. بعد از این سیر اتفاقات بسیار پُرشتاب شد در ۲۱ آبان وزارتخانهها در اعتراض به دستگیری سنجابی دست به اعتصاب زدند. در ۲۴ آبان در نواحی کردنشین خصوصاً مهاباد، کرمانشاه و سنندج درگیریهای خشونت آمیزی رخ داد و در ۲۵ آبان کارگران شرکت نفت به سر کار برگشتند، اما اعلام کردند فقط به میزان مصرف داخلی و تولید کالاهای ضروری تولید را انجام میدهند. در اوایل آذر هم تظاهرات خشونت باری در اردکان و بندرعباس رخ داد که تا آن زمان آرام بودند. مجموع این عوامل بیش از گذشته حکومت شاه را در معرض سقوط قرار داد.
غلامرضا ازهاری در نخستین روزهای نخست وزیری برای جلوگیری از بحران و گسترش هرچه بیشتر آن کمیته بحران تشکیل داد و ریاست آن را به ارتشبد عظیمی وزیر جنگ سپرد. در این کمیته، امیر خسرو افشار، قاسملو وزیر امور خارجه، دکتر عاملی تهرانی وزیر آموزش و پرورش، ارتشبد قرهباغی وزیر کشور، سپهبد ابوالحسن سعادتمند وزیر اطلاعات، سپهبد مقدم رئیس ساواک، سپهبد صمدنیا رئیس شهربانی، سپهبد محققی رئیس ژاندارمری و ارتشبد اویسی فرماندار نظامی تهران عضویت داشتند.
وظیفه این کمیته تصمیمگیری برای جنگهای خیابانی بود. اقدام بعدی ازهاری تغییر استانداران و سپردن زمام امور استانها به نظامیان بود. ازهاری در ابتدا از در آشتی و مسالمت وارد شد و تلاش کرد تا مردم و مخالفان سیاسی را به مشارکت و گفتگو با حکومت امیدوار کند. اما بلافاصله بعد از استقرار دولت نظامی شروع به دستگیری اصحاب مطبوعات، نویسندگان و روشنفکران کرد. در اعتراض به حضور نظامیان در راس دولت مطبوعات اعلام اعتصاب کردند، اما پیش از شکلگیری اعتصاب نیروهای نظامی دفتر روزنامههای کیهان، اطلاعات و آیندگان را تسخیر کردند.
دولت تمام مدارس در همه سطوح را به مدت یک هفته تعطیل اعلام کرد و رادیو و تلویزیون ملی ایران را هم تسخیر کرد تا کنترل برنامههای رادیو و تلویزیون را هم در اختیار داشته باشد. در اعتراض به این اقدام دولت کارکنان رادیو و تلویزیون اعتصاب کردند و از مردم خواستند تلویزیونهای خود را خاموش کنند.
دامنه این اقدامات بسیار گستردهتر از مخالفان حکومت پهلوی بود و شامل برخی رجال نامدار عصر پهلوی هم میشد که پس از روی کار آمدن دولت نظامی بلافاصله دستگیر شدند. ارتشبد نعمت الله نصیری رییس سابق سازمان امنیت و گارد سلطنتی، دکتر منوچهر آزمون وزیر سابق مشاور، وزیر سابق کار و استاندار فارس، دکتر عبدالعظیم ولیان نایبالتولیه آستان قدس رضوی و وزیر سابق امور روستاها، دکتر داریوش همایون وزیر پیشین اطلاعات و جهانگردی و مدیر روزنامه آیندگان، سپهبد جعفرقلی صدری رییس سابق شهربانی، دکتر غلامرضا نیکپی سناتور و شهردار سابق تهران و وزیر سابق مشاور و آبادانی و مسکن، دکتر منوچهر تسلیمی وزیر پیشین بازرگانی، دکتر ایرج وحیدی وزیر پیشین کشاورزی، رضا صدقیانی وزیر پیشین تعاون و امور روستاها و استاندار سابق لرستان مرکزی و خوزستان، جمشید بزرگمهر رییس کلوپ شاهنشاهی، رضا شیخ بهایی معاون شهرداری تهران، حسن رسولی دبیر المپیک و حسین فولادی سرمایهدار بازداشت شدند.
در جریان این بازداشتها سپهبد علیمحمد خادمی مدیرعامل سابق هواپیمای ملی ایران با اسلحه کمری خودکشی کرد. موج بازداشتها به امیر عباس هویدا وزیر سابق دربار و نخست وزیر اسبق رژیم پهلوی هم رسید و او در منزلش بازداشت شد. ازهاری در یک سخنرانی به ظاهر کوبنده در مجلس سنا به صراحت اعلام کرد که وظیفه اداره کشور را خودش شخصاً به عهده گرفته و شاه دخالتی در امور مملکت ندارد. او همچنین برای آیتالله خمینی پیام فرستاد که دولت مدنظر او امکان شکلگیری ندارد و اگر مردم همچنان بر این خواسته خود پافشاری کنند با یک کودتا نظامی مواجه خواهند شد. اما اتفاقاتی رخ داد که دولت ازهاری را به شدت تحت تاثیر قرار داد مهمترین این اتفاقات تظاهرات تاسوعا و عاشورا در آذر ۱۳۵۷ بود.
ازهاری در رابطه با برگزاری مراسم عزاداری ده روزه ایام محرم به شدت به مخالفین تذکر داد و اعلام کرد قوانین حکومت نظامی و منع عبور و مرور شبانه به شدت رعایت خواهد شد. اما مخالفان یک به یک به اظهارات ازهاری واکنش نشان دادند. آیتالله شریعتمداری اعلام کرد برای عزاداری و تجلیل از امام حسین (ع) و اهل بیت نیازی به اجازه دولت نیست.
آیتالله سید محمود طالقانی مردم را دعوت کرد تا به بالای پشت بام بروند و فریاد الله اکبر سر بدهند. اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی از مردم خواستند در ایام محرم به اعتصابها ادامه دهند. آیتالله خمینی از پاریس پیام داد که مردم آنقدر به تظاهرات ادامه دهند تا خون بر شمشیر پیروز شود و بساط طاغوت برای همیشه در هم بپیچد.
ماه محرم در ۱۱ آذر با سه روز خشونت شروع شد. صدها هزار نفر به بالای پشت بامها رفتند و پیام الله اکبر سر دادند. کفن پوشان بدون ترس از مرگ به خیابانها ریخته و قوانین منع عبور و مرور شبانه را شکستند. از این تعداد حدود ۷۰۰ نفر کشته شدند. در قزوین تانکها به سمت مردم حمله کرده و حدود ۱۳۵ نفر به قتل رسیدند. در مشهد تعداد ۲۰۰ نفر که اغلب آنها دانش آموز بودند کشته شدند. این حوادث باعث ترس رژیم شاه شد و این رژیم تلاش کرد به توافق مشابهی مانند عید فطر آن سال دست پیدا کند؛ بنابراین ۴۷۰ تن از زندانیان از جمله فروهر و سحابی را آزاد کرد.
دولت قول داد نیروهای ارتش و شهربانی را دور از خیابانهای اصلی مستقر کند و در عوض نیروهای اپوزیسیون تضمین کنند که تظاهرات به آرامی برگزار میشود و شعاردهندگان کاری با شاه ندارند. اگر چه خشونتهایی در برخی از شهرها رخ داد، اما تظاهرات به صورت کلی در فضایی آرام برگزار شد. تفاوت این تظاهرات با تظاهرات قبلی حضور پُرتعداد روستاییان بود. تظاهرات تاسوعا با رهبری آیتالله طالقانی و کریم سنجابی برگزار شد که در آن حدود نیم میلیون نفر شرکت داشتند. تظاهرات عاشورا هم به رهبری این دو نفر و این بار با جمعیتی حدود دو میلیون نفر و به مدت هشت ساعت برگزار شد. در میدان شهیاد [آزادی کنونی] جمعیت بیانیهای در تایید رهبری آیتالله خمینی و برقراری عدالت اجتماعی و موارد دیگر تصویب کرد.
این تظاهرات به قدری باشکوه بود که روزنامههای آمریکایی مثل نیویورک تایمز و واشنگتن پست مطالبی در ستایش آن منتشر کردند. دو هفته پس از اعتراضات عاشورا اوضاع برای شاه و دولت ازهاری وخیمتر شد. اول اینکه تظاهرات و اعتصابات کشور را فلج کرده بود و درگیریهای خیابانی به امری عادی بدل گشته بود. دلیل دیگر ضعف ارتش بود. علت این ضعف فراوانی نیروهای وظیفه بود که حاضر نبودند به سوی هم وطنان خود شلیک کنند. فرار از خدمت در آن ایام به امری عادی بدل شد. دلیل سوم تضعیف حکومت شاه و دولت غلامرضا ازهاری ناامیدی آمریکا از شاه برای دفع آشوبها بود.
کارتر از جرج بال معاون سابق دولت و منتقد لیبرال شاه خواست گزارشی از وضعیت ایران تهیه کند. بال هم برای کارتر نوشت که شاه نخواهد توانست این آشوبها را دفع کند. از طرف دیگر شبکه اطلاعاتی فرانسه که حضور گستردهای در ایران داشت برای کارتر پیام فرستاد که نه شاه و نه دولت نظامی ازهاری توانایی دفع آشوبها را ندارند و کارتر بهتر است با آیتالله خمینی که عمیقاً ضد کمونیست است وارد مذاکره شود.
به گزارش رویداد۲۴ اواخر آذر ماه سال ۱۳۵۷ ازهاری سکته قلبی کرد و در بیمارستان بستری شد. پیش از این ازهاری چندین بار از شخص شاه تقاضا کرده بود که با استعفای او موافقت شود. اما شاه هربار به دلایلی با استعفای ازهاری مخالفت کرد تا اینکه ماجرای حمله قلبی ازهاری پیش آمد و شاه مجبور شد که با استعفای او موافقت کند. آخرین جلسه دولت ارتشبد ازهاری در تاریخ ۸ دی ماه ۱۳۵۷ تشکیل شد. جلسهای که به سبب کشته شدن یک استاد دانشگاه بنام کامران نجاتاللهی و اعتراض وزیر علوم کابینه به این مسئله با تشنج همراه بود.
شاه سرانجام مجبور شد به دلیل وضع بد جسمانی ازهاری در تاریخ ۱۰ بهمن ۱۳۵۷ با استعفای او موافقت کند. ازهاری آخرین تیر ترکش محمد رضا شاه پهلوی برای کنترل خشم ملت انقلابی ایران از طریق یک دولت نظامی بود. محمدرضا شاه تلاش کرد تا با انتخاب یک فرد نظامی و دستگیری تعداد زیادی از مخالفان و اعضای سابق حکومت به آشفتگیهای کشور پایان دهد.
آمدن ازهاری نه تنها اوضاع را بهتر نکرد بلکه باعث شد ملت به سبب اقدامات دولت و برخی اظهارنظرهای کوته فکرانه شخص ازهاری مثل نوار اعلام کردن صدای تظاهرات بیش از پیش خشمگین شده و بر دامنه اعتراضات و اعتصابات بیفزایند. ازهاری گفته صدای اعتراضات واقعی نیست و این صدای نوار است که در خیابانها گذاشته میشود. مردم برای او شعار ساخته بودند «ازهاری بیچاره/ نوار که پا نداره»
شاه بسیار دیر به فکر اصلاح ساختار فاسد حکومت پهلوی افتاد. تصمیمهای سیاسی شاه مثل انتخاب یک نخست وزیر نظامی برای کنترل کشور از طریق تهدید و ارعاب نه تنها نتیجهای دربر نداشت و باعث شد مردم بیش از گذشته به تغییر بنیادی رژیم پهلوی گرایش پیدا کنند.
ارتشبد غلامرضا ازهاری کسی نبود که بتواند ملت خشمگین ایران را به خانههایشان بازگرداند. ازهاری پس از استعفا از سمت نخست وزیری ایران را به مقصد آمریکا ترک کرد و در سالهای پس از پیروزی انقلاب هم هیچ اقدام سیاسی خاصی انجام نداد. تا اینکه سرانجام در سال ۱۳۸۰ در آمریکا درگذشت.
منابع:
نخست وزیران ایران/ باقر عاقلی/ انتشارات جاویدان
دولت ۵۵ روزه ازهاری/ موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
ایران بین دو انقلاب/ یرواند آبراهامیان/ ترجمه کاظم فیروزمند، حسن شمسآوری و محسن مدیر شانهچی/ نشر مرکز
از سید ضیاء تا بختیار/ مسعود بهنود/ انتشارات جاویدان
سایت تاریخ ایرانی