رویداد۲۴ «انسان فقط بعد از تحصیل این حق، یعنی بعد از به دست آوردن آزادی میتواند خود را آدم شمرده، افعال و اعمال خود را نسبت به خود داده و به جد و جهد شخصی و با به کار انداختن لطائف تکمیل، خود را به بالاترین رتبه وجود و آنجا که هنوز عقل امروزی دنیا قصور دارد برساند.» سرمقاله شمارهٔ ۱۲ نشریه صور اسرافیل
میرزا جهانگیر خان شیرازی روزنامه نگار، فعال سیاسی و نویسنده ایرانی دوره قاجار بود که از چهرههای کلیدی و پیشگام جنبش مشروطه در ایران به شمار میرفت. جهانگیر خان پسر آقا رجبعلی در سال ۱۲۹۲ قمری (۱۲۵۴ شمسی) در شیراز متولد شد و پدرش در ابتدای کودکی مرد و عمهاش سرپرستی او را برعهده گرفت. پنج ساله بود که با عمه خود به تهران آمد و در چهارده سالگی به شیراز بازگشت و به تحصیل پرداخت. مقدمات ادبیات، منطق و ریاضی را آموخت و به سال ۱۳۱۱ دوباره به تهران آمد و در دارالفنون و دیگر مدارس عالیه تهران به تحصیل علوم و فنون جدید پرداخت. در این هنگام بود که نهضت مشروطهخواهی آغاز شده بود و او در همین دوران به انجمنهای سری و مجامع ایرانیان راه یافت.
میرزا جهانگیر خان با سرمایه میرزا قاسمخان تبریزی و همکاری میرزا علیاکبرخان قزوینی (دهخدا) روزنامه «صور اسرافیل» را منتشر کرد. روزنامه صوراسرافیل به مشکلاتی دچار شد؛ چندین بار نویسندگان آن را تکفیر کردند و چند بار به محاق توقیف رفت. میرزا جهانگیرخان که به واسطه انتشار این روزنامه به جهانگیر خان صوراسرافیل مشهور شده بود سرانجام به یوم التوپ در باغشاه به قتل رسید. دهخدا شعر معروف «یاد آر ز. شمع مرده یاد آر» را به یاد او سروده است.
به گزارش رویداد۲۴ میرزا جهانگیر خان در آغاز جوانی از سوی نظامالسلطنه مامور قزوین شد، اما با برخاستن نخستین شعلههای انقلاب و آزادیخواهی به تهران آمد و پس از چندی در جمع اعضای حوزه مخفی «اجتماعیون عامیون تهران» قرار گرفت. او در فعالیتهای سوسیال دموکراتیک با حیدر خان عمو اوغلی مرتبط بود و پس از چندی با چهارده نفر دیگر از انقلابیون معروف آن زمان «کمیته انقلاب ملی» را تشکیل دادند که وابسته به اجتماعیون عامیون بود. این کمیته مرکز تصمیمگیری سازماندهان مشروطه بود و علیه دربار شاه و توطئههای درباریان فعالیت میکرد.
در سرمقاله شماره ۳۲ صوراسرافیل که گفته میشود به قلم اوست، چهره مبارز و خط و ربط او را مشخصتر مییابیم. او مینویسد: «ملت خوب میداند که تا این چند لکه شرف در دربار معدلت مدار مسلط و مظهر قوای دولت میباشند گذشته از اینکه هیات دولت حافظ بقا و استقلال ایران و خادم با وفای ملت نیست، دشمنی است مهیب که هر روز با کمال سعی و قدرتی که دارد در اضمحلال این مملکت و محو نام ایران و ایرانی از صفحه روزگار میکوشد و کیست که این نظر صائب و فکر ثاقب ملت را تردید کند...» این مقاله و دو مقاله شماره ۲۰ نوشته جهانگیرخان است و سیمای مردمی او را مینمایاند.
فعالیت سیاسی جهانگیر خان صور اسرافیل بعد از تشکیل اولین دوره مجلس شورای ملی و استقرار مشروطه از بین نرفت و به همراه دیگر تندروان مخالف محمدعلی شاه به کمیته ملی پیوست. کمیته ملی پانزده عضو داشت: میرزا نصرالله ملک المتکلمین، سید جمال الدین واعظ اصفهانی، سید محمدرضا شیرازی مساوات، ابراهیمخان حکیم الملک، سید حسن تقی زاده، سید عبدالرحیم خلخالی، سید جلیل اردبیلی، حسینقلی خان نواب، ادیبالسلطنه، جهانگیرخان شیرازی، میرزا علیاکبرخان دهخدا، میرزا داودخان، میرزا محمد علی خان نصرت السلطان، ابوالحسن خان معاضد السلطنه و میرزا سلیمانخان.
اعضای کمیته نیمه شبها در منزل حکیم الملک در خیابان پستخانه گرد هم جمع میشدند و با طلوع آفتاب محل را ترک میکردند. سه نفر وظیفه اجرای تصمیمات جلسه را داشتند: محمد نجات، حسین پرویز و میرزا محسن نجم آبادی. هدف این تشکل، تهییج افکار عمومی به منظور مبارزه با محمدعلی شاه بود. سخنورانی، چون سیدجمال و ملک المتکلمین با سخنرانیهای خود و میرزا جهانگیر خان، مساوات و دهخدا با انتشار روزنامه و مقالات روشنگرایانه به این هدف کمک میکردند، سیاستمداران عضو نیز به شیوه خود این خواست را دنبال میکردند.
به گزارش رویداد۲۴ میرزا جهانگیر خان به همراه علی اکبر خان قزوینی و قاسم خان تبریزی منشی آبدارخانه محمدعلی شاه تصمیم به انتشار روزنامهای گرفتند که سرمایه آن را قاسم خان تبریزی فراهم کرد و آن را صور اسرافیل نامیدند. مدیریت روزنامه بر عهده میرزا جهانگیر خان بود. نخستین شماره این روزنامه در ۱۷ ربیع الاخر ۱۳۲۵ ( ۸ خرداد ۱۲۸۶) در تهران منتشر شد.
سرلوحه اولین شماره به رنگ نارنجی بود و فرشته اسرافیل در صور میدمید. گروهی زیر پای او خواب و گروهی بیدار بودند، اسرافیل، نواری در دست داشت که روی آن سه کلمه حریت، مساوات و اخوت نوشته بود. مسلک روزنامه سیاسی، تاریخی و اخلاقی بود. روزنامه در شماره نخست به چاپ دوم رسید. در شماره اول در سرمقاله خود کنستیتوسیون [قانون اساسی] را مرهون «همت غیورانه برادران آذربایجانی» خواند. علی اکبرخان قزوینی در مقالهای دیگر تحت عنوان دو کلمه خیانت خطاب به محمدعلی شاه او را نصیحت به سازش با مردم کرد. اکثر مقالات روزنامه صوراسرافیل بدون نام نویسنده است و تنها ستون چرند و پرند بود که امضای «دخو» را (میرزا علیاکبرخان قزوینی، دهخدا) در پی داشت.
سید حسن تقیزاده درباره انتشار روزنامه صوراسرافیل مینویسد: «مرحوم میرزا قاسم خان تبریزی چون در حوزه مشروطه طلبان درآمده بود به خیال تأسیس یک روزنامه با سرمایه خود برآمد. من پس از دیدن نمونه تحریر خیلی پسندیدم و میرزا قاسم خان را که به معیت مرحوم میرزا جهانگیر خان شیرازی عازم نشر روزنامه بود به استخدام میرزا علی اکبرخان تشویق نمودم و بدین ترتیب روزنامه صوراسرافیل به مدیریت و صاحب امتیازی مرحوم میرزا جهانگیر خان و مدیریت مشترک میرزا قاسم خان و منشیگری میرزا علیاکبرخان انتشار یافت.»
از شماره اول تا پانزدهم در پایین تیتر عنوان مراسلات به ترتیب نامهای میرزا جهانگیر خان شیرازی و میرزا قاسم تبریزی نوشته میشد. به دلیل مقالات افشاگرانهی میرزا جهانگیر خان و مطالب کوبندهای که دهخدا به صورت فکاهی مینوشت شماره ۱۴، سال اول این روزنامه در روز پنج شنبه ۱۰ شعبان ۱۳۲۵ ه.ق. (۲۶ شهریور ۱۲۸۶) مدتی توقیف شد و شماره پانزدهم آن در تاریخ چهارشنبه ۲۹ رمضان ۱۳۲۵ ه.ق. (۱۳ آبان ۱۲۸۶) مجدداً چاپ شد. از آن به بعد زیر عنوان مراسلات نام میرزا علی اکبر خان قزوینی به عنوان دبیر و نگارنده نوشته شده است.
محل اداره روزنامه خیابان ناصری (ناصر خسرو) کتابخانه تربیت و قیمت روزنامه ۴ شاهی بوده است. شمارگان عادی روزنامه حدود پنج هزار نسخه بود و پارهای از شمارهها تجدید چاپ نیز میشدند؛ تا آن جا که عبدالله مستوفی شمارگانش را تا بیست و چهار هزار نسخه نیز نوشته است.
در سرمقاله نخستین شماره، هدفهای انتشار نشریه را میخوانیم که به واقع تشریح سه شعار بالای روزنامه یعنی حریت، مساوات و اخوت است: «شاید بتوانیم به دین و دولت و وطن و ملت خود خدمتی بکنیم و به ابنای این آب و خاک موروثی که با خون پدران و نیاکان، عجین و سرشته است ابراز ارادتی نماییم. در تکمیل معنی مشروطیت و حمایت مجلس شورای ملی و معاونت روستائیان و ضعفا و فقرا و مظلومین، امید داریم تا آخرین نفس ثابت قدم باشیم؛ و از این نیت مقدس تا زندهایم دست نکشیم و با صدای بلند میگوییم که از تهدید و هلاکت بیم و خوفی نداریم و به زندگی بدون حریت و مساوات و شرف وقعی نمیگذاریم.»
جهانگیر خان صور اسرافیل در میانه جنبش مشروطه، برای نخستین بار پیشنهاد جدایی روحانیون از سیاست را مطرح کرده بود. او در مقالهای که در آن از عنوان «مال اندوزی» استفاده شده بود، جنجال بزرگی برانگیخت. یرواند آبراهامیان در ایران بین دو انقلاب مینویسد «این نخستین مقاله ضد روحانیت بود که در ایران انتشار مییافت اما آخرین آنها نبود»
در شمارهٔ دوم به تاریخ ۲۱ دی ۱۲۸۶ میرزا جهانگیرخان دربارهٔ حقوق در صفحهٔ اول روزنامه چنین مینویسد: «هنوز وقتی در ایران از حقوق میگویند فلان مستوفی مواجب یعنی مزد تقلب و غلط کاریهای خودش ترجمه میکند، فلان طلبه معنی آن را دنا و حق شناختن میداند، فلان عوام با لفظ عقوق به جای حقوق اشتباه میکند. میمونهای استرالی (استرالیایی) موافق یک قانون نامعلوم کلبهٔ خود را اداره میکنند، اما یک مشت مردم بدبخت ایران برای آنکه آدم باشند و استیفای حقوق آدمیت کنند منتظرند مجدداً جبرئیل از آسمان نازل شود، فلان پادشاه امضاءکند. چرا برای اینکه کامبیز پادشاه هخامنشی دل پسر وزیرش را هدف تیر کرد. برای آنکه فلان شاهزاده خانم میگوید «عمله چه داخل آدم است»، برای آنکه چه فرمان یزدان، چه فرمان شاه از اشعار فردوسی است.»
در شماره چهارم صوراسرافیل که در ۸ جمادیالاول ۱۳۲۵منتشر شد شعری از زبان دختران قوچانی درج شد که نشان میداد دختران قوچانی را راهزنان میدزدیدند و به روسها میفروختند و این کار با موافقت آصف الدوله انجام میگرفته است. موضوع ربودن دختران آن قدر حاد شد که مجلس شورای ملی آصف الدوله را احضار و از او بازخواست کرد.
به محتوای شمارۀ ششم که در آن روحانیان مورد انتقاد قرار گرفته بودند، عالمان دینی اعتراضی تکفیرگونه کردند که به توقیف یک ماهۀ صوراسرافیل انجامید و مجلس جهانگیر خان را ملزم ساخت که نام خود را از سرلوحۀ روزنامه بردارد.
در شماره ۲۲ صوراسرافیل در آخر ذیحجه ۱۳۲۵ (۱۳ بهمن ۱۲۸۶) چنین نوشته است: «یکی از افراد ایرانی که از قدیم از همه مشروطهخواهتر بود و از روز اول به سفارت و شاه عبدالعظیم و بعد پای پیاده همراه آقایان به قم رفته و از روز اول آقایان فرنگیمآبها به او حالی کردهاند که مشروطه یعنی عدالت، مشروطه یعنی رفع ظلم، مشروطه یعنی آسایش رعیت، مشروطه یعنی آبادی مملکت و همین که انتخابات مجلس انجام میگیرد وکلای ملت را خوب میشناسند و میبینند وکلاً به قطر شکم، کلفتی گردن و گرفتن کالسکه به چیز دیگری فکر نمیکنند.»
یکی از اقدامات روزنامه صوراسرافیل انتشار صورت استنطاق میرزا رضا کرمانی قاتل ناصرالدین شاه بود: «هرکس که اندکی بصیرت داشته باشد میداند که سید دخلی به مردم این روزگار ندارد. واضح است که حاجی شیخ هادی هم شعور دارد و مثل بعضی از آخوندهای بیشعور نیست که آثار و علامات جعلی و ممتنع القبول که برای صاحبالزمان درست کردهاند بیجهت انتظار ظهور میکشند هرکس به این آثار و علامات پیدا شد صاحب زمان خودش است.»
به گزارش رویداد۲۴ میرزا جهانگیر خان، در آخرین نوشتار خود در روزنامه صور اسرافیل، خطاب به قزاقهای محمدعلی شاه مینویسد: «ما هم از این جانبازی و فداکاری عاری نداریم و هیچوقت نمیگوییم که چرا ما مغلوب مستبدین و بیدینها شدیم زیرا که برادران آذربایجانی و گیلانی و فارسی و اصفهانی ما در راهند و عنقریب خواهند رسید. ما میخواهیم با بدنهای خود، زیر سم اسبهای آنها (زمین) را نرم و مفروش کرده و زمین طهران را برای تشریفات مقدم این مهمانهای تازه رسیده، از خون گلوی خود زینت دهیم و به آن برادرهای مهربان بگوییم و افتخار کنیم که ماییم پیش صفهای شهدای راه آزادی...»
این روزنامه از یک سو یکی از محبوبترین روزنامههای دوران خود بود که به سرعت به فروش میرسید. محبوبیت این روزنامه کافی بود تا لاتهای نزدیک به دربار به دفتر روزنامه در خیابان علاءالدوله حمله کنند و آن را به آتش بکشند.
عین السلطنه در روزنامه خاطرات خود میرزا جهانگیرخان را اینگونه معرفی میکند: «این میرزا جهانگیر شیرزای یکی از لامذهبها است، لاشی محض. تا حال دو دفعه روزنامهاش را توقیف، سه مرتبه محاکمه شده. این توقیف و محاکمه هم مثل چوب خوردن و تبعید کردنهای سابق باعث ترقی او شده روزنامه او را از همه بهتر خریداری میکنند و میپسندند. بالأخره موقوف یا توقیف ابدی خواهد شد. یا از مذهب بد مینویسد و از علما، یا از شاه و محترمین. باز در این نمره در چرند و پرند شرحی از ببری گربه ناصرالدین شاه به آب و تابی نوشته بود. شاه متغیر شده و به وزیر علوم فرمودند: به سلطنت توهین کرده. حکما باید چوب بخورد. وزیر علوم توسط کرده عرض نموده است او را محاکمه کرده قانونا مجازات میدهم.»
صور اسرافیل در سی و پنج شماره منتشر شد و آخرین شماره آن در ۲۱ جمادیالاول ۱۳۲۶ ه.ق. (۳۱ خرداد ۱۲۸۷) سه روز پیش از به توپ بستن مجلس شورای ملی و چهار روز قبل از اعدام میرزا جهانگیرخان شیرازی منتشر شد.
علی اصغر شمیم مورخ معاصر دربارهٔ میرزا جهانگیرخان شیرازی چنین مینویسد: «یکی از برجستهترین نشریههای دوران مشروطه بود و میرزا جهانگیرخان در دو جبهه با محمدعلی شاه و روحانیون ضد مشروطه مبارزه میکرد، این نشریه در حقیقت در حکم مجلهای بود که هفتهای یک بار منتشر میشد.»
جواد مجابی درباره اهمیت صور اسرافیل نوشته است: «صوراسرافیل به عبث مشهورترین روزنامه عصر مشروطه نشده است و آنچه هنوز آن را خواندنی و نوتراز نشان میدهد اصولی است که در تشکل بنیانی این جریده مراعات شده است. نخست باید یادآور شد که این روزنامه بیهدف و سر به هوا وارد عرصه انقلاب نشد و بنیانگذاران آن خط مشی سنجیده پیش اندیشیدهای برای تبلیغ افکار و آثار خود داشتهاند. عضویت دو تن از گردانندگان روزنامه یعنی دهخدا و جهانگیر خان در کمیته انقلاب ملی که وابسته به حزب مترقی اجتماعیون عامیون به رهبری حیدر خان عمو اوغلی بود، راستای اندیشگی این دو تن و و سمت و سوی مقالات آنها را نشان میدهد. مقالاتی که در زمینه آرمانهای مشروطیت، تقویت مجلس، اصلاح قشون، تعدیل مالیاتها، حفظ و گسترش آزادیهای فردی و اجتماعی، تقلیل ساعات کار، رفاه کارگران و اصلاحات ارضی از یکسو و از سوی دیگر افشا مظالم درباریان، ثروتمندان و مالکان، نفی ارزشهای فرتوت و ایجاد بنای نوین جامعه بر اساس مصالح عمومی در سی و پنج شماره صوراسرافیل چاپ شده، نشانگر خط مشخص فکری دهخدا و جهانگیرخان در جهت ثمربخشی خیزش مشروطه است. صوراسرافیل با بالاترین تیراژ ممکن و به قولی ۲۴ هزار شماره در هفته، چون پرچمی در قلب مردم ستمدیده به اهتزاز درآمده است. مردم خواندن صوراسرافیل را ثواب میدانستند و جریده را مقدس میشماردند. آن را در خانه حبس نمیکردند و دست به دست میچرخاندند. در قهوهخانهها و میدانها برای خیل بیسواد صوراسرافیل میخواندند. این روزنامه کار شبنامه را میکرد، حفظ کردنی و برای همه خواندنی بود.»
دهخدا ۲۵ روز پس از به توپ بستن مجلس به اروپا تبعید شد و در ایوردون سوئیس دوره جدید صوراسرافیل را منتشر کرد. عمر روزنامه بیش از سه شماره نمیپاید. در شماره اول دور جدید دهخدا قطعه معروف «یادآر ز شمع مرده، یادآر» را چاپ میکند.
روز ۳ تیر ۱۲۸۷ هجری شمسی روز به توپ بستن مجلس بود. میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل و ملک المتکلمین در این روز به دست نیروهای هوادار محمدعلی شاه در باغشاه تهران خفه شدند و به قتل رسیدند.
سرنوشت چهرههای پیشگام مشروطیت، یکی تلخ از دیگری بود. به جز ملک المتکلمین و صور اسرافیل که به قتل رسیدند، قاضی قزوینی قاضی آزادیخواه دیوان عالی کشور و سلطان العلما نویسنده روح القدس مسموم شدند. سید حاج ابراهیم آقا وکیل آزادیخواه تبریز در حین فرار کشته شد. یحیی میرزا اسکندری زیر شکنجه جان سپرد. جمال الدین اصفهانی به همدان تبعید شد و آنجا در شرایط مشکوکی درگذشت.
فرزند نصرالله خان بهشتی ماجرای قتل میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل را اینگونه روایت کرده است: «روز به توپ بستن مجلس و آشوب در تهران میرزا جهانگیر خان در روز بمباران مجلس به همراه قاضی قزوینی، ارداقی، ملک المتکلمین ابتدا به خانه میرزا محسنخان امینالدوله پناه بردند ولی با احساس عدم امنیت از منزل امینالدوله به منزل سید حسن حبل المتین پناه بردند. وحشت اهالی خانه حبل المتین از حضور این عده باعث خروجشان شد و در خیابان توسط قزاقان دستگیر و توسط این قوا به میدان مشق و قزاقخانه منتقل شدند. جهانگیر خان که با یکی از افسران قزاق درگیر شده بود از جمع جدا و به اتاقی دیگر منتقل شد. چون میرزا جهانگیر خان را به واسطه تندی که با غلامرضا (میرپنج) کرده بود بردند در یک اطاق تنها حبس کردند. پدرم (ملک المتکلمین) خواهش کرد او را نزد ما بیاورند برخلاف انتظار تقاضای پدرم پذیرفته شد میرزا جهانگیر خان را با حالت زار و ناتوان نزد ما آوردند.
مامونتوف وقایعنگار روس روایتی دیگر از قتل میرزا جهانگیر خان دارد. او مینویسد: «این دو نفر [جهانگیر خان و ملک المتکلمین] را به باغ بردند و پهلوی فواره نگاه داشتند. دو دژخیم که مامور قتل آنها بودند طناب به گردن آنها انداختند و از دو سو کشیدند تا خفه شدند و خون از دهانشان بیرون زد و در همین حال دژخیم سوم خنجر به سینه و شکم آنها فرو میکرد.»
در روایت برادر قاضی قزوینی آمده است: «چون اندکی گذشت دو نفر فراش برای بردن ملک [ملک المتکلمین] و میرزا جهانگیر خان آمدند و ایشان را از قطار بیرون آورده به گردن هر یک زنجیر دستی (شکاری) زده گفتند «برخیزید بیایید!» گویا هر دو دانستند که برای کشتن میبرندشان. ملک المتکلمین دم در با آواز دلکش و بلند خود این شعر را خواند: «ما بارگه دادیم این رفت ستم بر ما/ بر بارگه عدوان آیا چه رسد خذلان.» این را خوانده پا از در بیرون گذاشت. ما همگی اندوهگین گردیدیم و این اندوه چند برابر شد هنگامی که دیدیم آن دو فراش زنجیرهایی را که به گردن ملک و میرزا جهانگیر خان زده و ایشان را برده بودند برگردانیده در جلو اتاق به روی دیگر زنجیرها انداختند و ما بیگمان شدیم که کار آن بیچارگان به پایان رسیده است.»
برای سی و دو عدد روزنامه خودش را به کشتن داد!
عین السلطنه در خاطرات خود ماجرا را اینگونه تعریف کرده است: «به اتفاق حاجی افخمالدوله باغ شاه رفتیم. لدی الورود [همین که رسید] مسموع شد که ملک المتکلمین بهشتی و میرزا جهانگیر مدیر صور اسرافیل را طناب انداختند. آن یکی واصل به جهنم، دیگری هم پی او انتظار نفخ صور را باید بکشد. این است سزا و جزای کسی که از خدا گرفته تا تمام انبیا و رسل را بد بگوید و هزارها بیت در کهنهپرستی و دین و مذهب و تربت حضرت سید الشهدا مضمون و ناسزا کتابت کند. خدا منتقم حقیقی است و دستبردار نیست. برای سی و دو عدد روزنامه خودش را به کشتن داد.»
میرزا جهانگیر خان در آخرین ساعات زندگی، به عمه خود نامهای نوشت: «عقیده مرا به خوبی میدانید که دلبستگی به زندگانی و عمر نداشتم و همیشه مرگ با شرف و افتخار را از زندگی بد، بهتر میدانستم، زیرا همواره شنیدهاید که میگفتم مکررات خواب و خوراک اهمیتی ندارد و از این تکرار، آدم حساس، خسته و کسل میشود. امروز سعادت و اقبال فرزندان ایران، بسته به تکمیل معنی مشروطیت است، ولی فرزند «ام الخاقان» (لقب مادر محمد علی شاه، دختر میرزا تقی خان امیرکبیر) که ننگ تاج و تخت چند هزار ساله ایران است، برای استقلال کامروایی سبعانه خود، میخواهد این سعادت ما را به یک بدبختی و ذلّت دائمی مبدل نماید. از دیروز تا به حال نقشهای که ترسیم کرده آفتابی شد. فردا ما به فداکاری حاضر میشویم. اگر از پیش نبردیم و کشته شدیم و خبر مرگ من به شما رسید، غمگین نشوید و هول نکنید، زیرا که در راه آزادی ایران، یک افتخاری برای شما و فرزندان شما به یادگار گذاشتم. مُردن که از لوازم طبیعی است. آدم که باید بمیرد، چرا با درد و مرض مرده باشد و به جانبازی از تألم نشاة زندگی بد، در یک چشم بهم زدن نمیرد...» (تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، به قلم مهدی ملک زاده، چاپ تهران، ۱۳۲۷، جلد دوم)
میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل نقطه اوج سانسور در تاریخ معاصر ایران است؛ سانسور به قیمت جان؛ سانسوری که در تمام این سده جان روشنفکران و روشنگران جامعه ایرانی را در مقام آخرین سنگرهای مقاومت آماج حمله قرار داده است.
منابع:
مقاله منادی آزادی/ جواد مجابی
تاریخ مشروطه ایران/ احمد کسروی/ انتشارات نگاه
صور اسرافیل دوره کامل/ انتشارات رودکی
صوراسرافیل مجله «نامه انجمن کتابداران ایران»/ محمدباقر مؤمنی
تاریخ انقلاب مشروطیت ایران/ مهدی ملکزاده/ انتشارات سخن
زندگانی ملک المتکلمین/ مهدی ملک زاده
روزنامهٔ خاطرات عینالسلطنه/ نشر اساطیر
علامه علی اکبر دهخدا، به اهتمام علی جانزاده/ انتشارات جانراده
مجموعه مقالات در باب ایران، مذهب، سیاست و جامعه/ نیکی کدی
واقعا اینجا مزار یکی از شهدای راه آزادی و مبارزه با استبداد کشور ماست؟؟