صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۲ - 2023 August 07
کد خبر: ۱۸۴۱۰۳
تاریخ انتشار: ۰۷:۱۶ - ۱۵ مرداد ۱۳۹۸
مشارکت پایین یعنی پیروزی اصولگرا‌ها؟

۵ دلیل برای رد توهم پیروزی قطعی نواصولگرا‌ها در انتخابات مجلس

طیفی از اصولگرایان می‌گویند پیروز قاطع انتخابات مجلس یازدهم هستند.

رویداد۲۴  کارزار انتخابات نزدیک است و بازار رجزخوانی‌ها داغ داغ. گاهی اصلاح‌طلبان میدان را به دست می‌گیرند و گاهی اصولگرایان و دعوای چپ و راست بر روی رینگ انتخابات مجلس یازدهم حسابی بالا گرفته است. در این میان، اما هستند طیفی از اصولگرایان موسوم به نواصولگرایان، که بیشتر از رقیب و حتی برخی هم طیفانشان دل به پیروزی بسته‌اند به طوری که می‌توان این موضوع را به وضوح در صحبت‌هایشان دید؛ حتی کار از اشارات تلویحی هم گذشته است و دیگر صراحتا خودشان را پیروز قاطع انتخابات آینده معرفی می‌کنند.

این طیف از اصولگرایان برای این امید به پیروزی قطعی درانتخابات اسفندماه چند گذاره داشته و در نهایت نتیجه‌گیری می‌کند که بر اساس این مولفه ها، داور انتخابات اسفند، دست آن‌ها را به عنوان برنده بالا خواهد برد. برای مثال از پیش‌بینی درباره میزان مشارکت، یا نوبتی فرض کردن حضور جریانات سیاسی در مجلس و دولت به این نتیجه می‌رسند که امسال دیگر دور دور آن‌ها خواهد بود. البته انتقادات به اصلاح‌طلبان و عملکرد جریان چپ در مجلس و شورا‌های شهر از جمله مواردی است که به نظر آن‌ها ورق را به نفع اصولگرایان بر می‌گرداند. اما آیا واقعا گذاره‌هایی که این طیف از اصولگرایان مطرح می‌کند قرار است آن‌ها را به بهارستان برساند؟

گذاره اول: نوبتی بودن حضور در مجلس و دولت

«آسیاب به نوبت»؛ این اولین گذاره‌ای است که آن را به عنوان دلیلی برای پیروزی‌شان در انتخابات مجلس مطرح می‌کنند. آن‌ها می‌گویند در طول سال‌های بعد از انقلاب اسلامی همواره جریان‌های سیاسی به نوبت سکان مجلس و دولت را به دست گرفته‌اند. یعنی هر دوره که یک جناح توانسته است نبض مجلس یا دولت را به دست بگیرد دوره بعد یا دو دوره بعد این رقیب است که جایگزین می‌شود.

تنها یک مرور اجمالی بر حضور طیف‌های مختلف سیاسی در ادوار ده گانه مجلس کافی است تا این گذاره به سرعت رد شود. اگر از انتخابات مجلس چهارم به بعد که شکل جریان‌های سیاسی به مدل امروزی‌اش نزدیک‌تر شده بود را در نظر بگیریم می‌بینیم جامعه روحانیت مبارز فاتح مجلس چهارم شد و این موضوع چهار سال بعد در مجلس پنجم تکرار می‌شود. تنها انتخابات مجلس چهارم و پنجم مثال نقض برای این گذاره نیست بلکه دقیقا چنین شرایطی را در جریان انتخابات مجلس هفتم تا نهم نیز مشاهده می‌کنیم درحالی که بر اساس تحلیل جناح راست حد اقل باید مجلس هشتم اصلاح‌طلب می‌شد. این گذاره در انتخابات ریاست جمهوری هم چندان مصداقی نمی‌یابد، چه آنکه دولت اصلاحات که بعد از سازندگی روی کار آمد دولتی بود که به لحاظ تفکری و مشی حرکتی نزدیک به دولت سازندگی بود یا دولت روحانی دولتی اعتدالی است که نسبت صرف سیاسی به اصلاح طلبان یا اصولگرایان ندارد.

نکته دیگری که از تحلیل این طیف از اصولگرایان جا مانده موضوع شرایط زمانی هر انتخابات است. مگر می‌شود نتیجه انتخابات را بدون توجه به شرایط حاکم بر آن مقطع و یا بدون نگاه به انتظارات و توقعات جامعه بررسی و یک حکم کلی برای تمام انتخابات صادر کرد؟ واقعیت این است که جامعه امروز را نمی‌توان با سال‌های قبل خود قابل قیاس دانست؛ از یک سو امروز با یک تغییر نسل و تغییر نگاه و دیدگاه مواجه هستیم که خواسته‌هایشان با مردم ۱۰ سال پیش متفاوت است. از سوی دیگر امروز مردم در معرض انواع اطلاعات قرار دارند و دیگر برای به دست آوردن شناخت نسبت به افراد، گروه‌ها و شخصیت‌ها منتظر اخبار صدا و سیما یا انتشار روزنامه‌ها نمی‌مانند؛ آن‌ها با چند دقیقه جستجو در اینترنت هر آنچه نیاز داشته باشند را به دست می‌آورند و بر اساس اطلاعاتی که خودشان تهیه کرده‌اند تصمیم می‌گیرند، در این شرایط است که آن‌ها رایشان را به نفع جناحی به صندوق می‌اندازند که واقعیت ذاتی‌شان را موافق با ایده‌آل‌های خود بدانند. در این تفکر و آگاهی سیاسی، دیگر جایی برای یکبار راست و یکبار چپ نمی‌ماند.

گذاره دوم: رابطه معکوس بین مشارکت و پیروزی

«هر چه مشارکت پایین باشد این اصولگرایان هستند که پیروز انتخابات می‌شوند» این جمله را بار‌ها و بار‌ها شنیده‌ایم و این روز‌ها هم ورد زبان برخی اصولگرایان شده است. می‌گویند با وجود این نارضایتی‌ها بعید است اکثریت مردم پای صندوق‌های رای بیایند پس با این حساب این اصولگرایان هستند که گوی سبقت را در اسفندماه از رقیبشان می‌ربایند چه آنکه از نگاه این طیف از اصولگرایان، بدنه رأی ثابت و سنتی اصولگرا‌ها بازهم پای صندوق خواهد آمد و در دوره خاموشی یا حضور پایین بدنه رای رقیب، پس آن‌ها پیروز میدان خواهند شد.

اما بازهم نگاهی بر میزان مشارکت سیاسی و پیروزی جناح‌های سیاسی در ادوار ده گانه مجلس حکایت از آن دارد که مثلا دوره دوم مجلس که میزان مشارکت سیاسی با ۶۴.۶۴ درصد است اکثریت کرسی در دستان جناح راست آن زمان قرار گرفته است این درحالی است که دوره سوم مجلس وقتی مشارکت با کاهش ۵ درصدی مواجه می‌شود این مجمع روحانیون مبارز (اصلاح‌طلبان) هستند که با مشارکت ۵۹ درصدی مردم در انتخابات سکان قوه مقننه را به دست گرفتند.

این ماجرا در مجلس پنجم و ششم هم تکرار می‌شود. یعنی در مجلس پنجم اصولگرایان در انتخاباتی که میزان مشارکت رکورد زده بود و به ۷۱ درصد رسیده بود پیروز انتخابات شدند؛ این درحالی است که اصلاح‌طلب‌ترین مجلس یعنی مجلس ششم در حالی رقم می‌خورد که میزان مشارکت ۶۹ درصد است و نسبت به یک دوره قبل با کاهش دو درصدی مواجه شده است. اصلا چرا راه دور برویم همین انتخابات مجلس دهم که اصولگرایان بازی را ۳۰ بر هیچ به رقیب واگذار کردند میزان مشارکت ۶۱ درصد بوده است در حالی که مجلس نهم به عنوان یک مجلس تمام عیار اصولگرایی در حالی شکل می‌گیرد که میزان مشارکت در انتخابات به عدد ۶۴ درصد رسیده بود. (اینجا)

اشتباه فاحش دیگری که در این تحلیل به چشم می‌خورد این نکته است که آن‌ها فکر می‌کنند کم شدن رای از سبد اصلاح‌طلبان یعنی اضافه شدن به سبد اصولگرایان در حالی که این یک اصل ثابت شده است که منتقدین به جریان‌های سیاسی و حتی کسانی که از تحریم انتخابات حمایت می‌کنند اگر رای خود را در صندوق اصلاح‌طلبان نیندازند بازهم آن را به نفع اصولگرایان ثبت نخواهند کرد. آنچنان که مرتضی الویری از فعالین سیاسی اصلاح طلب و عضو شورای شهر تهران در این رابطه به خبرآنلاین می‌گوید: «اینکه اصولگرایان تصور کنند رای جریان اصلاحات ریزش داشته و این ریزش قرار است سر از سبد اصولگرایان در آورد اشتباه بسیار جدی است.» الویری تاکید می‌کند که حتی یک رای ریزشی اصلاح طلبان به صندوق اصولگرایان نخواهد رفت. پس این گذاره هم که اصولگرایان به تحققش دل خوش کرده‌اند چندان با واقعیت جور در نمی‌آید.

گذاره سوم: نارضایتی از امیدی‌ها برگ برنده اصولگرا‌ها است؟

«مردم از فراکسیون امید و شورای شهری‌ها ناراضی هستند پس برنده بازی در انتخابات مجلس یازدهم دیگر جناح چپ نیست» این تحلیلی است که مدت‌هاست لقلقه زبان برخی تندرو‌ها شده و هربار می‌خواهند پیش‌بینی از آینده انتخابات ارائه دهند به این استدلال تکیه می‌کنند. آن‌ها می‌گویند اصلاح‌طلبان نتوانسته‌اند به وعده‌های خود عمل کنند بنابراین بازی به سود اصولگرایان تمام خواهد شد. تحلیلی که خالی از اشکال نیست و باز هم می‌توان مثال نقض برای آن مطرح کرد.

با وجود انتقاداتی که به عملکرد فراکسیون امید و دولت مطرح می‌شود، اما نمی‌توان این انتقادات را به معنی تایید عملکرد طیف نمایندگانی که در مجلس نهم یا شورای شهر قبلی حضور داشتند و یا حتی دولت احمدی نژاد قلمداد کرد. چه آنکه عملکرد مجلس نهمی‌ها خاصه پایداری‌ها و یا شورای شهری‌های سابق و نوع مراودات آن‌ها با شهرداری دوران قالیباف همچنان محل ابهام و چالش‌های جدی است. پس نارضایتی از عملکرد امیدی‌ها لزوما به معنای تایید عملکرد این طیف از اصولگرایان یا چرخش رای‌ها به سمت آن‌ها نخواهد بود. شاید این نارضایتی‌ها در نهایت منجر به چرخش آرا به سمت جریان و طیف جدیدی از نمایندگان شود که این روز‌ها در تحلیل‌ها از آن‌ها به عنوان جریان سوم نام برده می‌شود.

گذاره چهارم: بحران چهره جدید در اصلاح‌طلبان

گذاره دیگری که اصولگرایان تندرو حساب ویژه‌ای روی آن باز کرده‌اند، بحران چهره‌سازی در جریان اصلاح طلب است. آن‌ها مدعی هستند در انتخابات گذشته اصلاح‌طلبان هرچه نیروی جوان در چنته داشتند رو کردند، نیرو‌های جوانی که نتوانستند موفق عمل کنند و کارنامه منفی از خود به جای گذاشتند. برهمین اساس هم مدعی هستند نیرو‌های جوانی که قرار است آن‌ها وارد کارزار انتخابات کنند دست برتر را در میدان رقابت خواهند داشت.

اما نکته آن است که لیست امید براساس آنچه اصلاح طلبان طی چند سال اخیر بار‌ها تکرار کرده اند یک لیست دقیقه نودی بوده است نه یک لیست از نیرو‌های جوان این طیف سیاسی. برهمین اساس بعید به نظر نمی‌رسد که اصلاح طلبان که همیشه با نگرانی رد صلاحیت چهره‌های شاخص شان روبرو هستند اینبار با تدبیر‌تر عمل کرده و از قبل نیرو‌های جوان جدید و مناسب تری را برای گنجاندن در لیست شان گزینش کنند. نیرو‌هایی که طی این ۴ سال در آب نمک خوابانده باشند و نیازی نباشد اگر بازهم با ردصلاحیت چهره‌های اصلی شان روبرو شدند دست به فراخوان لحظه آخری بزنند.

گذاره آخر برای پیروز نبودن قطعی اصولگرایان در انتخابات اسفند.

اما چرا علی رغم قطعیتی که اصولگرایان دو آتیشه برای پیروزی‌شان در انتخابات ۹۸ متصور هستند نمی‌توان آن‌ها برنده این انتخابات دانست؟ برای پاسخ دادن به این سوال کافی است به خبر‌های درون اردوگاه اصولگرایی در این چند ماه اخیر توجه کنیم.

«شورای وحدت» همان شورای ائتلافی است که این طیف از نواصولگرایان می‌گویند ساز و کاری برای انتخابات آینده است و قرار است از دل آن یک لیست و یک پیروزی نصیب اصولگرایان شود. شورایی که هنوز نیامده محور اختلاف شده است. در کنار این شورا جامعه روحانیت مبارز نیز تلاش‌های انتخاباتی خود را کلید زده است. تشکلی روحانی که همیشه و در ادوار مختلف انتخابات نقش محوری را در وحدت آفرینی‌های طیف راست سیاست داشته است. با وجود آنکه جامعه روحانیت تاکید دارد تلاشش بر ائتلاف بین نیرو‌های ارزشی و ولایی است و قرار نیست لیستی مستقل ارائه دهد، اما این رویکرد جامعه روحانیت و فراخوانی که داده است تاکنون با لبیک شورای وحدتی‌ها روبرو نشده است. حتی این شورا درب‌های خود را به روی برخی اصولگرایان اعتدالی هم بسته اند و با گزینش سلیقه‌ای از چهره‌های اصولگرا برای حضور در جلسات دعوت می‌کند. رویکردی که حکایت از آن دارد که این شورا نه تنها محور وحدت نخواهد شد که حتی استارت چند لیستی بودن اصولگرایان در انتخابات پیش رو را هم زده است.

از سوی دیگر جبهه پایداری یا همان طیف تندرو اصولگرا هم فرمان حرکت جداگانه صادر کرده و آقاتهرانی می‌گوید پایداری مدل انتخاباتی خود را دارد و از آن پیروی می‌کند. از سوی دیگر محمدباقر قالیباف بیانیه نواصولگرایی صادر می‌کند و رسما راهش را از طیف اصولگرایان کرده است.

در چنین شرایطی است که می‌توان گفت وقتی جناح راست برای اولین گام یعنی رسیدن به یک نقطه مشترک دچار مشکل هستند آیا می‌توان وضعیت‌شان را در انتخابات مجلس یازدهم سفید دانست؟!
نظرات شما