رویداد۲۴ علیرضا نجفی: «آزادی برای مردم مملکت ما حکم خواب، خیال، وهم و تصور را پیدا کرده است و ما طوری با زور و تجاوز و تعدی آشنا شدهایم و با این مظاهر اعصار اولیه خو گرفتهایم که دنیای آزاد و غیر مقید، در نظر ایرانی، وجود خارجی ندارد. ایرانی حتی نمیتواند تصور کند که میتوان آزاد بود، میتوان چاپلوسی نکرد و وطن فروشی شرط موفقیت محسوب نمیشود.» دکتر حسین فاطمی
دکتر حسین فاطمی در سالهای پرآشوب صنعت ملی کردن نفت ایران، وزیر خارجه کایبنه دکتر محمد مصدق بود. فاطمی همچنین روزنامه باختر که روزنامهای منتقد و رادیکال بود را نیز منتشر میکرد. فاطمی توسط محمد مهدی عبد خدایی عضو فداییان اسلام ترور شد اما جان سالم به در برد اما مدتی بعد توسط حکومت محمد رضا شاه پهلوی اعدام شد.
حسین فاطمی چهره تابناک دموکراسی خواهی در تاریخ معاصر ایران است. مرتجعین و سلطنت طلبان به یک اندازه از او متنفرند. حتی استاد و بزرگش، دکتر محمد مصدق نیز به اندازه او در خواست دموکراسی رادیکال نبود. مصدق خود میگفت «من مشروطه خواهم در حالی که فاطمی جمهوری خواه است.»
حضور فاطمی در تاریخ معاصر ایران حضور تراژیک و نابهنگامی بود؛ او در جایی فریاد جمهوری خواهی و عدالت خواهی سر میداد که هر گونه نظم سیاسی ساختار استبدادی داشت و این استبداد، به گواهی تاریخ، هر دم بازتولید شده و فاطمیها را به زیر کفشهای خود له کرده است. فاطمی را باید در کنار بزرگانی چون دکتر تقی ارانی و دکتر محمد مصدق از شهیدان راه آزادی و دموکراسی در ایران مدرن دانست که با نظم کهن در افتادند و توامان مورد هجوم هر دو جبهه ارتجاع قرار گرفتند. اما کار و مبارزه فاطمی در تارخ ایران ماندگار شد؛ فاطمی با خون خود مشروعیت را از حکومت کودتا گرفت.
به گزارش رویداد۲۴ سید حسین فاطمی هدایتی مشهور به حسین فاطمی در سال ۱۲۹۶ هجر شمسی در شهر نایین از توابع استان اصفهان زاده شد. او در خانوادهای روحانی بدنیا آمد. پدرش سید علی معروف به سیف العلما و مادرش سید طوبی هر دو از سادات طباطبایی بودند. تحصیلات ابتداییاش را در نایین گذراند و سپس به اصفهان رفت؛ جایی که برادرش سیف پور فاطمی روزنامه باختر امروز را منتشر میکرد. کار در روزنامه در کنار تحصیل برای فاطمی فرصت خوبی بود که وارد عالم سیاست شود.
فاطمی از همان زمان عاشق کار روزنامه نگاری شد و برای کسب تجارب بیشتر و ادامه تحصیل در سال ۱۳۱۶ به تهران آمد. در تهران با نشریه ستاره همکاری کرد و به زودی تبدیل به مدیر داخلی و سردبیر نشریه شد.
اولین مقالهای که باعث شد برای حسین فاطمی مشکل ایجاد کند، مقالهای با نام «ای کبوترها» بود که در آن نمایندگان مجلس را به خاطر عملکرد ضعیفشان عروسکهای خیمهشببازی خواند. در پی نگاشتن این مقاله، حسین فاطمی زندانی شد.
احمد ملکی مدیریت روزنامه ستاره میگوید: «فاطمی قلمی بسیار شیوا داشت و در روزنامه نگاری استعدادش فوق العاده بود.» در آن سالها حکومت استبدادی رضاخان نظارت سفت و سختی بر مطبوعات داشت و تمام مقالات را پیش از چاپ شدن به دقت واکاوی میکرد. مدتی زیادی از حضور فاطمی جوان در تهران نمیگذشت که برادرش برای تصدی پستی در شهرداری شیراز از کار روزنامه نگاری کنار کشید و باختر امروز را به حسین واگذاشت. حسین ابتدا به اصفهان رفت و مدتی در آنجا باختر امروز با اداره کرد و به جرم مقالهای که علیه مجلس نوشته و آنها را عروسک خیمه شب بازی خطاب کرده بود، مدتی زندانی شد.
فاطمی با تلاشهای بسیار روزنامه را به تهران منتقل کرد و شخصا اداره آن را بر عهده گرفت. فاطمی به آنحا مختلف به نقد و حمله به رضا شاه پهلوی میپرداخت که همین عوامل باعث زندانی شدن او شدند. ضدیت با رضا خان در مقالات و نامههای فاطمی بسیار است.
از نظر فاطمی، رضا شاه پهلوی مرد بی فرهنگی بود که تمامی مظاهر ارتجاعی قرون میانه اعم از شکنجه و دستبند قپانی و مرگ و ترور مخالفان را احیا کرده بود. فاطمی مینوشت که رضاخان به چه حقی افراد را بی هیچ تقصیری و صرفا به جرم آزادی خواهی دستگیر و شکنجه میکند و سرانجام آنها را در زندان مسموم کرده و اموالشان را تصرف میکند؟ سردار سپه برای فاطمی مظهر ضدیت با دولت ملی مشروطه بود.
به گزارش رویداد۲۴ فاطمی تا شهریور ماه ۱۳۲۰ که رضاشاه بر سر قدرت بود در زندان ماند و پس از برکناری رضا شاه توسط متفقین از زندان آزاد شد. اما باز هم به نقد اصحاب قدرت پرداخت. فاطمی در بازگشتش به تهران با کسانی چون صادق هدایت، دکتر مظفر بقایی و جهانگیر تفضلی آشنا شد پس از برکناری رضاشاه خواستار رسیدگی به جرائم نزدیکان او شد و حتی به کسی، چون محمد علی فروغی که در افکار عمومی به عنوان یک انگلوفیل شناخته میشد حمله کرد و این نقدهای بی محابا نسبت به سیاستمدار لیبرال باعث توقیف روزنامه باختر امروز و بازداشت شخص فاطمی شد.
پس از آن محمد رضا پهلوی ابتدا از در دوستی با فاطمی وارد گفتگو شد و خطاب به او نوشت: «شما چرا تا به این حد با پدرم که جز خدمت به ایران کاری نکرد و سرانجام هم از وطن آواره شده و در غربت درگذشت، در روزنامه خود، به بدی یاد میکنید؟»
پاسخ فاطمی، اما شباهتی به لحن ملتمسانه محمدرضا شاه نداشت؛ او در پاسخ دیکتاتور جوان نوشت: «پدر شما ۲۰ سال دیکتاتوری کرد، ظلمی که او کرد و ستمی که اطرافیانش روا داشتند بسیار وحشتناک است و امکان ندارد که بتوان فرض کرد که او از این ماجرا آگاه نبوده است. بنابرین او در رژیم مملو از ظلم و فساد خود، آگاهانه مقصر است. از سوی دیگر پدر شما از همان سالهای اول به جمع آوری مال و ضبط اموال و مستغلات مردم به نام خود اقدام کرد. آیا این رفتار چنین کسی، مستحق این نیست که از او به بدی یاد شود؟»
مقالههای صریح فاطمی و بازداشتهای پیاپی او باعث تیره شدن رابطه او با خانوادهاش شده بود؛ به نحوی که برادران بزرگترش او را از ار پدر محروم کردند. اما دوستانش از او حمایت میکردند و سرانجام با حمایت همین دوستان و چهرههای اثرگذاری همچون محمد مسعود و پادرمیانی احمد ملکی نزد برادرش به پاریس رفت تا در رشته روزنامه نگاری تحصیل کند. پس از آن در رشته حقوق تحصیل کرد و پس از چهار سال اقامت در پاریس و با مشکلات مالی فراوان موفق به اخذ مدرک دکتری حقوق شده و در سال ۱۳۲۷ به ایران بازگشت.
سال ۱۳۲۷ زمانی بود که ماجرای ترور شاه توسط رضا شمس آبادی پیش آمده بود و از آن سال به بعد دوران خفقان و سرکوب جدیدی توسط محمد رضا پهلوی ایجاد شده بود. حزب توده به بهانه تلاش برای ترور شاه غیر قانونی اعلام شده بود و حکومت نظامی تمامی اهل قلم را کنترل میکرد.
فاطمی پس از بازگشت خانهای واقع در پیچ شمیران اجاره کرد و خانهاش پاتوق اهالی قلم شد و همچنین امتیاز روزنامه باختر امروز را گرفت و از سال ۱۳۲۸ دوباره مشغول کار روزنامه نگاری شد. در همین چند ماه حضور فاطمی در تهران اشرف پهلوی با فاطمی دیدار کرد و از او خواست مانند کسانی چون احمد دهقان و منوچهر اقبال به حلقه یاران و وفاداران او دربیاید و در عوض از امکانات و حمایت بی دریغ دربار برخوردار شود. فاطمی، اما این پیشنهاد را رد کرد.
در انتشار دوم باختر امروز قلم فاطمی تندتر هم شده بود و او گرایشهایی به حزب توده پیدا کرده بود؛ او در یکی از مقالات روزنامهاش گرایش و منش نشریه خود را اینطور معرفی کرد: «باختر امروز با همان تهور دیروز، باختر با همان جسارت و بی پروایی از مصالح علف خورها، پابرهنهها، گرسنهها و بی کفنها دفاع خواهد کرد. این روزنامه مال میلیونها مردمی است که در اثر ضعف و ناتوانی در شرایط زندگی عصر جدید یا در قرون وسطی باقی ماندهاند و از قرن بیستم خبری ندارند. شعار ما این است: یا مرگ یا آزادی.»
در ماجرای امتیاز نفت شمال فاطمی از حزب توده فاصله گرفت و به جبهه مطبوعاتی «استقلال» پیوست که سیدضیاءالدین طباطبایی آن را تشکیل داده بود؛ هدف این جبهه مبارزه با حزب توده بود. پس از مدتی تناقضهای سید ضیا باعث شد فاطمی از او فاصله بگیرد و به یکی از منتقدان او تبدیل شود.
قلم صریح فاطمی باعث شد روزنامه باختر امروز بعد از چند شماره توسط شهربانی توقیف شود. در همین دوران بود که جبهه ملی تشکیل شد و همکاری نزدیک دکتر مصدق و فاطمی آغاز شد. دکتر مصدق برای فاطمی حکم پدر، استاد و دوست را داشت.
مصدق از فاطمی خواست که از صحت و سلامت انتخابات مجلس شانزدهم مطمئن شود و درباره آن روشنگری کند. با تشکیل جبهه ملی دکتر فاطمی به عنوان سرپرست کمیسیون تبلیغات آن انتخاب شده و «روزنامه باختر امروز» تبدیل به روزنامه رسمی جبهه ملی تبدیل شد.
به گزارش رویداد۲۴ فاطمی در نخستین شماره روزنامه باختر امروز پس از انتشار مجدد سرمقالهای جانانه نوشته و خبر از تشکیل جبهه ملی داد. فاطمی در این سرمقاله چنین نوشت: «دکتر مصدق پیشوای بزرگ ملت ایران که نیم قرن تمام در راه منافع مردم محروم این مملکت مبارزه کرده است اکنون بیش از پیش خود را در اختیار ملت گذاشته و با قبول پیشوایی جبهه ملی خواهد توانست به این مشروطیت مرده بی روح جان تازهای ببخشد.»
با شکل گیری جبهه ملی فعالیتهای فاطمی وارد فاز مبارزاتی جدیدی شد. کوششهای فاطمی و همقطارانش باعث شد که هشت نفر از اعضای جبهه ملی به مجلس چهاردهم راه پیدا کنند و دکتر مصدق نماینده اول تهران شود.
دکتر مصدق و یارانش با اقلیتی هشت نفره مجلس را تسخیر کردند و این امر به یاری استادی تام و تمام آنها در بازیهای پارلمانی و تسلط به مسائل حقوقی بود. جبهه ملی هدف خود در مجلس را اصلاح قانون انتخابات و حکومت نظامی، بازگشایی فضای آزاد برای مطبوعات و مبارزه برای ملی کردن صنعت نفت اعلام کرد و فاطمی با سرمقالههای کوبنده و شورافکنش با تمام قوا وارد کارزار مبارزه با استبداد شد.
شاه در این دوران بابت هراس از گسترش دموکراسی خواهی و خواست حکومت قانون در کشور بیش از پیش به غرب نزدیک شد و همین امر احساس وابستگی شاه به بیگانگان را در انظار عمومی تقویت کرد. او دیگر علاوه بر دیکتاتور، از نظر مردم به بیگانگان وابسته بود. از طرفی دولتهای امپریالیستی و در راس آنها بریتانیا، با استقلال هند و از دست رفتن و استقلال روزافزون مستعمراتشان و همچنین هراس از گسترش کمونیسم دست به حمایت از شاه گشودند و آمریکا و اروپا جملگی بر سر این امر به توافق رسیدند که در ایران حکومتی اقتدارگرا و ضد کمونیستی سر کار باشد.
برای این امر مناسبترین اقدام به نخست وزیری رساندن حاج علی رزم آرا رییس ستاد ارتش بود که در پنجم تیرماه و با پیگیریهای سفارت آمریکا به نخست وزیری رسید. پس از نخست وزیری رزم آرا اغلب نمایندگان و درباریان که از عتاب سفارت آمریکا و بریتانیا هراس داشتند سکوت کردند، اما جبهه ملی مبارزه با نخست وزیر دست نشانده را آغاز کرد.
فاطمی در سرمقاله باختر امروز متنی شدیدالحن علیه رزم آرا نوشت. رزم آرا که از به دست آوردن حمایت فاطمی و جبهه ملی نسبت به خود ناامید شده بود وارد جنگ علنی با آنها شد و روزنامه باختر امروز را توقیف کرد. از طرف دیگر تلاشها و مبارزات جبهه ملی باعث شد دکتر مصدق به ریاست کمیسیون نفت برسد و لایحه الحاقی کنار گذاشته شود.
فاطمی به مصدق پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت را داد و مصدق آن را به جریان انداخت. دکتر مصدق بعد از مرگ فاطمی گفته است: «اگر ملی شدن نفت خدمت بزرگی است از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود باید سپاسگزاری کرد و آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است.»
نمایندگان تحت تاثیر جبهه ملی به طرح مورد نظر رای مثبت دادند اما از طرفی هم ترس از خشم رزم آرا داشتند. در همین اثنا بود که رزم آرا توسط فداییان اسلام ترور شد و به قتل رسید و دیگر مانع بزرگی بر سر طرح ملی کردن صنعت نفت در دولت وجود نداشت. مجلس سنا نیز پس از دوازده روز طرح ملی شدن صنعت نفت را تصویب کرد.
حسین علاء نخست وزیر بعدی بود که خود را ناتوان از حل مشکلات دید و در اندک زمانی استعفا کرد و نخست وزیری به دکتر مصدق رسید. با تشکیل کابینه دکتر مصدق، فاطمی را به عنوان معاون پارلمانی خود برگزید. در حقیقت فاطمی و چهرههایی همچون شایگان فر جناح چپ جبهه ملی به شمار میرفتند.
در این دوران فاطمی هر روز کنفرانس مطبوعاتی داشت و به نوشتن سرمقالههای تند خود در باختر امروز ادامه میداد. با تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت، دولت بریتانیا و پروپاگاندای داخلیاش نیز ضد فاطمی شدند و فعالیتهای خود علیه او را آغاز کردند.
در آن دوره فداییان اسلام تحت تاثیر کاشانی نقشه ترور فاطمی را کشیدند و زمانی که فاطمی در جمع روزنامه نگاران در بزرگداشت محمد مسعود سخنرانی میکرد، به او چند گلوله شلیک کردند که البته فاطمی از این ترور جان سالم به در برد. سوء قصد کننده محمد مهدی عبدخدایی، کودکی ۱۵ ساله بود که تحت تاثیر تبلیغات فداییان قرار داشت و دقیقا علت کار خود را نمیدانست. عبد خدایی که اکنون عضو جمعیت فداییان اسلام است، در سالهایی پیری خود نیز چیز قانع کنندهای از علت ترور فاطمی نگفت و فقط تاکید کرد اگر بار دیگر به گذشته بازگردد، کارش را تکرار خواهد کرد. او اختلاف فداییان با فاطمی را «اختلاف بر سر حکومت اسلامی» بیان کرد.
فاطمی برای مداوا به اصرار دکتر مصدق به آلمان رفت و پس از بازگشت آشکارا از نیروی جسمانیاش کاسته شده بود و در سی و سه سالگی مانند مردی پنجاه ساله به نظر میرسید که با عصا راه میرود. در بازگشت کاندیدای نمایندگی مجلس هفدهم شد و رای آورد. با بالاگرفتن تنشهای دولت ملی ایران و دولت استعماری بریتانیا، حسین نواب از سمت وزارت خارجه استعفا کرد و دکتر فاطمی به جای او نشست. فاطمی به روابط بریتانیا و ایران پایان داد و دیپلماتهای بریتانیایی را از ایران اخراج کرد.
با وقوع کودتای، تعدادی از افسران گارد شاهنشاهی به خانه فاطمی حمله ور شده و پس از بازداشت فاطمی به ضرب و شتم همسر او پرداختند. با کمک و همیاری حزب توده کودتا خنثی شد و فاطمی به خانه بازگشت و محمدرضا پهلوی، از کشور گریخت.
با فرار شاه، فاطمی وزیر خارجه از مصدق خواست جمهوری اعلام کند و به سفرای بغداد و عراق تلگراف زد و از آنها درخواست کرد که از شاه استقبال نکنند. مصدق که روحیه محافظه کارتری داشت با خواسته فاطمی مخالفت کرد. فاطمی اصرار میکرد که دیگر چنین فرصتی نصیب ملت نخواهد شد و حتی از علی اکبر دهخدا خواست تا نامزد ریاست جمهوری شود.
در کودتای ۲۸ مرداد که با کمک طرفداران دول آمریکا و بریتانیا به شاه انجام شده بود، دلت مصدق برچیده شد و تمام امیدهای فاطمی برای جمهوری ایران بر باد رفت. اراذل و اوباش در روز کودتا دفتر روزنامه باختر امروز را تخریب کردند و جملگی عوامل کودتا دستور داشتند هر جا دکتر فاطمی را میبینند او را به قتل برسانند. آنها فاطمی را در راه رفتن به ساختمان وزارت خارجه به دام انداختند و با ضربات متعدد چاقو مجروحش کردند که با دخالت هوادارانش از مهلکه گریخت و پیکر نیمه جانش را به منزل دوستانش رساند.
فاطمی پس از بهبود نسبی تغییر چهره داد و به زندگی مخفیانه روی آورد. حزب توده در اختفا به او کمک کرد و نور الدین کیانوری خانه امن خود را در اختیار او گذاشت. فاطمی شش ماه را در خانه امن کیانوری گذراند. پس از شش ماه به خانه دوستش دکتر محسنی رفت و در آنجا مخفی شد. در آنجا، اما یکی از ساکنان محل به او شک کرده و موضوع را به برادرش که سرهنگ اداره پلیس تهران بود گزارش میکند.
به گزارش رویداد۲۴ با دستگیری فاطمی او را نزد ارتشبد نعمت الله نصیری میبرند که گفته شده نصیری پس از فحاشی مشتی بر صورت فاطمی میکوبد و خبر دستگیری او را به محمد رضا شاه پهلوی میدهد. اشرف پهلوی که کینهای دیرینه از فاطمی داشت بلافاصله از دستگیری او مطلع شد و به تیمور بختیار فرمان داد او را بکشد. از طرفی شعبان جعفری و اراذل و اوباش او مامور شده بودند پیش از دادرسی در حرکتی ظاهرا «مردمی» دکتر فاطمی را به قتل برسانند. آنها به فاطمی حمله کردند و ضربات چاقویی به او زدند. خواهر دکتر فاطمی خود را سپر بلای برادر کرد و ۱۱ ضربه چاقو خورد. نهایتا دکتر فاطمی را از محل دور کردند و پیکر نیمه جانش را به بهداری زندان بردند.
سید حسین فاطمی در دادگاهی نظامی به اتهام تلاش برای برکناری شاه و اقدام علیه سلطنت در سحرگاه ۱۹ آبان ۱۳۳۳ اعدام شد. پیکر او در قبرستان ابن بابویه شهر ری در کنار کشتگان قیام ۳۰ تیر به خاک سپرده شد. برادر فاطمی درباره نحوه اعدام او میگوید «حسین را وقتی برای اعدام بردند که بسیار ناخوش احوال و بیمار بود. او را برای اجرای حکم با برانکارد و در حال تب بردند و نصیری و بختیار با شلیک سه گلوله او را از بین بردند.» تعدادی از طرفداران ملی مذهبی تلاش کرده بودند مانع اعدام او شوند، اما محمدرضا پهلوی خواستار اعدامش بود.
پریوش سطوتی همسر فاطمی میگوید: «فاطمی را در ساختمان زرهی ارتش تیرباران کرده بودند و سلطنت فاطمی خواهر دکتر با جسارت تمام توانسته بود جنازه فاطمی را پس بگیرد. در روزی هم که دکتر فاطمی را در ابن بابویه به خاک میسپردند، او سخنرانی غرایی کرد و رژیم پهلوی را زیر سؤال برد، نظامیانی هم که در آنجا بودند گریه میکردند.»
کرمیت روزولت در خاطراتش میگوید «شاه از اینکه فاطمی به او و پدرش توهین کرده بود و تودهایها را به تخریب مجسمه رضا شاه ترغیب میکرد بسیار ناراحت بود و مدام تاکید میکرد فاطمی باید اعدام شود. دیپلماتهای بریتانیایی نیز از اعدام او استقبال کردند چرا که منافع دولت امپریالیستی بریتانیا با فاطمه دچار مشکل جدی شده بود و این خطر میرفت که حرکت فاطمی و مصدق سرنمون جنبشهای ضد استعماری بیشتر در خاورمیانه شود. فاطمی پیش از اعدام خواستار دیدار با دکتر مصدق شده بود که درخواستش رد شده بود. او با دکتر شایگان فر دیدار کرد. شایگان فر صدای فاطمی را هنگام اعدام شنید: پاینده ایران. زنده باد دکتر مصدق.
دکتر مصدق پس از مرگ فاطمی او را شهید راه وطن نامید و ملی شدن صنعت نفت را پیشنهاد و دستاورد او دانست. اما با قتل فاطمی دو جبهه خوشحال شدند؛ فداییان اسلام و سلطنت طلبان طرفدار محمدرضا شاه. اینک با سرکوب نیروهای مترقی این دو گروه در عرصه قدرت سیاسی بی رقیب مانده بودند.
پس از انقلاب، خیابان و میدانی را به یاد دکتر حسین فاطمی نامگذاری کردند. در سالهای بعد نام میدان را از فاطمی به جهاد تغییر دادند و مترویی که آنجا زده شد نیز به مترو جهاد نامگذاری کردند. اما هنوز نام خیابان از فاطمی تغییر نکرده است و با تاسیس حسینیهای به نام فاطمیه در آن منطقه احتمال دارد در سالهای بعد نام خیابان از فاطمی به فاطمیه تغییر کند.
یکی از نکات جالب در این نامگذاریها این است که همزمان هم نام دکتر حسین فاطمی بر یکی از خیابانهای تهران گذاشته شده است؛ هم نام نواب صفوی رهبر فداییان اسلام که ضارب دکتر فاطمی بودند! این هم از تناقضهایی است که سخت بتوان پاسخی برای آن یافت.