رویداد۲۴ روز گذشته خبر رسید که حجت الاسلام ناطق نوری در جلسه جامعیت روحانیت مبارز شرکت کرده است. برای بسیاری افراد این خبر معنای خاصی ندارد اما برای فعالان سیاسی حضور ناطق نوری، آنهم در آستانه انتخابات مجلس یازدهم اهمیت ویژهای دارد؛ چه آنکه عدم ارتباط تشکیلاتی ناطق نوری با احزاب سیاسی هم ناطق را منزوی نکرد و اصولگرایان در هر انتخابات به سراغ او رفتند اما تشخیص داد فعلا فعالیت تشکیلاتی نکند. جعفرزاده ایمن آبادی درباره او گفته «ناطق نوری شخصیتی نیست که به همین سادگیها احساس تکلیف کند. او تکلیف را در سکوت و هدایت پدرانه جریانهای سیاسی میداند بنابراین ضرورتی نمیبیند که خودش کُت بکَنَد و نامزد انتخابات مجلس شورای اسلامی شود.»
هیچ کس نفهمید چه شد که چند سال پیش قصه اصولگرایان با ناطق نوری به پایان رسید؛ چه سال ۷۶ که او گزینه آنها برای نشستن بر تخت ریاست جمهوری بود و چه سال ۸۳ که ناطق نوری قرار شد نامزد اصولگرایان را تعیین کند، همیشه شیخ نور، مورد احترام اصولگرایان در جامعه روحانیت مبارز بود اما سال ۸۴ با حضور محمود احمدی نژاد ورق برگشت گذشت سالها هم نتوانست تغییری در شرایط ایجاد کند؛ گفته شد وقتی احمدی نژاد وارد افطاری امسال جام شده، ناطق نوری مراسم را ترک کرده است.
ناطق نوری از سیاستمدارانی بود که باورهای مذهبی و سنتی بسیار پررنگی داشت. همان ابتدای انقلاب، زمانی که برای سفر در اجلاس غیر متعهدها، به کوبا سفر کرده بود، مقابل دفتر ریاست جمهوری فیدل کاسترو در خیابان نماز جماعت برپا کرده بود که تفاوت باورهای انقلابیون ایران را با این چهره انقلابی مارکسیست، به تصویر بکشد. زمانی هم که احمدی نژاد رئیس جمهور شد، همین منش را ادامه داد.
ناطق نوری از اهالی روستایی از توابع شهر نور استان مازندران است. ۷۵ کیلومتر آن طرفتر مسجدی در شهر بابل قرار داشت به نام «مسجد محدثین» که محلیها میگفتند «مسجد جمکران دوم» است. حتی هنوز هم «سایت راه دانا» وابسته به خاندان مهدوی کنی در وصف این مسجد مینویسد «مسجد مقدس محدثین که به جمکران ثانی شهرت دارد، مسجدی است تاریخی که در نیمه اول قرن دوازده به فرمان حضرت ولی عصر (عج) در بابل احداث شد.» با این حال ناطق نوری در طول تحصیلات حوزوی، از آنچه در این مسجد رخ داد و برخی خرافههای رایج در آن آگاه بود. پس همان زمان که اسفندیار رحیم مشایی با افکار خاص خود درباره آخر الزمان، در لیست ملازمان احمدی نژاد قرار گرفت، ناطق به این منش انتقاد کرد اما نه نطق ناطق قطع شد و نه احمدی نژاد تحمل انتقاد داشت. پس به مرور اختلاف این دو و به تبع آن اختلاف اصولگرایان با ناطق نوری افزایش یافت تا زمانی که در مناظرههای ۸۸، احمدی نژاد شیخ نور وابسته به جریان راست سنتی را در کنار خاتمی و کروبی و میرحسین نشاند.
ناطق به تندی به این مسئله واکنش نشان داد، اما این پایان ماجرا نبود. یاران احمدینژاد شیفته کمالات او (و سخاوت او در تقسیم پستها و ثروت ملی) پشت به ناطق نوری کردند. کار به جایی رسید که ناطق نوری ۱۰ سال در جلسات جامعه روحانیت مبارز حضور نیافت و ظاهرا این غیبت برای هیچکس مهم نبود؛ با این حال این ده سال غیبت، برای روحانیت مبارز خوش یمن نبود.
جامعه روحانیت مبارز گمان میکرد بدون ناطق نوری میتوانند همچنان مورد اعتماد یاران احمدی نژاد باشد، اما به همان اندازه که طیف تندروتر جامعه روحانیت خود را به حذف ناطق نوری بی تفاوت نشان میداد، جوانان اصولگرا نیز از حذف جامعه روحانیت از محور تصمیمگیری اصولگرایان خوشحال بودند و به این ترتیب نگاه حذفی اصولگرایان رفته رفته شرایطی ایجاد کرد که جامعه روحانیت مبارز با چهرههای قدیمی خود هم نمیتوانست تغییری در تصمیمهای نسل جدید اصولگرا ایجاد کند. در چنین شرایطی اصولگرایان ناطق را به جامعه روحانیت مبارز برگرداندهاند تا سید رضا اکرمی در تمجید او بگوید «موحدی کرمانی از ناطق خواسته به جامعه روحانیت مبارز برگردد و به هیچ عنوان حضور وی در مقام میهمان نبوده و در مقام صاحبخانه به جامعه بازگشتند.»
عبدالله ناصری میگوید: «زمانی آیت الله مهدوی کنی و عسگراولادی به مثابه محور اصولگرایی بودند و چهرههایی چون ناطق نوری و علی لاریجانی نیز بهعنوان مصداق اصولگرایان اصیل شناخته میشدند. از دهه هشتاد با ورود چهرههای جدید اصولگرا به مناصب سیاسی و احمدی نژادیزه شدن طیفهایی از این جریان، رفتهرفته اصولِ اصولگرایی منحرف و اصالت اصولگرایان به حاشیه و انزوا کشیده شد. پس از مدتی شیب این انحراف آنقدر تند شد و فضای مانور نورسیدگان و تازهواردهای اصولگرا آنقدر گسترده شد، که کسانی، چون ناطق و لاریجانی خود را نزدیکتر به میانه روهای اصلاح طلب یافتند.»
به گزارش رویداد۲۴ چهرههای سیاسی همچون ناطق نوری، نماد روحانیت سنتی حوزه بودند و عمری با سخنرانی مذهبی سعی در تربیت نیروهای معتقد داشتند. حالا افرادی روی کار بودند که به مداحی بیش از سخنرانی اهمیت میدادند و جایی برای ناطق در دایره سیاسی آنها نبود.
روحانیون جامعه روحانیت که حالا اکثرا از قم به تهران هجرت کرده بودند، با گذر سالها ریششان سفید شده بود، اما کسی به این ریش سفید احترام نمیگذاشت و چکمههای سرداران و کاپشن احمدینژادیون، محبوبتر از عبا و قبا شده بود. ناطق حذف شده بود و اعتبار جامعه روحانیت نیز برای اصولگرایان مانند سابق نبود.
حالا موحدی کرمانی دست شیخ نور را گرفته و به جلسه جامعه روحانیت مبارز برده. شاید به مدد ناطق نوری، بار دیگر جامعه روحانیت احیا شود. تاریخ میگوید از یک مرد هشتاد ساله نباید انتظار معجزه داشت. اما عرصه سیاست، عرصه شگفتیهاست. آیا ناطق نوری میتواند محور ائتلافی شود که یک سوی آن موتلفه اسلامی باید و سوی دیگر آن، اعتدالیون دل بریده از اصلاح طلبان؟ این رویایی است که شب گذشته و وقتی خبر دیدار ناطق نوری منتشر شد، برخی با آن به خواب رفتند. در زمانی که جریانهای مختلف اصولگرا به جان هم افتادهاند و اصلاح طلبان هنوز برای حضور در انتخابات تردید دارند، شاید پرچم جدید، دست سنتی ترین جریان سیاسی جمهوری اسلامی باشد.
انتخابات مجلس یازدهم نزدیک است و بسیاری از سیاستمداران میخواهند هر چه دارند را روی دایره بریزند. تا سحر چه زاید باز...