ردصلاحیت میانهروها در شورای وحدت/ فرمان هدایت شورای وحدت در دست کیست؟
زمانی مرحوم آیت الله مهدوی کنی و مرحوم عسگراولادی را به مثابه محور اصولگرایی میدانستند و چهرههایی، چون ناطق نوری و علی لاریجانی را بهعنوان مصداق اصولگرایان اصیل میشناختند. اما از دهه هشتاد با ورود چهرههای جدید اصولگرا به مناصب سیاسی و احمدی نژادیزه شدن طیفهایی از این جریان، رفتهرفته اصولِ اصولگرایی منحرف و اصالت اصولگرایان به حاشیه و انزوا کشیده شد.
رویداد۲۴ حدود ۶ ماه تا آغاز رقابتهای انتخابات مجلس زمان باقی است. جناح اصلاحطلب همچنان برای مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات به جمع بندی نرسیده است. در جریان اصولگرا، اما هیچ تردیدی برای مشارکت حداکثری و همه جانبه در انتخابات وجود ندارد و همین قطعیت و عدم تردید خود منشأ برخی شکوشبهههای دیگر شده است. چراکه همه میخواهند به سهم خود حضور جدی در انتخابات داشته باشند و هریک وزنی مجزا برای خود متصورند. هیچیک از طیفها و چهرههای شاخص اصولگرا، برای لیدری و هدایت جریان دیگری را محقتر از خود نمیداند و هیچکس هم حاضر نیست ذیل دیگری تعریف شود و از سهمی که به زعامت برای خود قائل است، چشمپوشی نماید.
شورایی که به جای وحدت، تفرقه ساز شده است
شورایی که به جای وحدت، تفرقه ساز شده است
در چنین شرایطی، حسب ضرورت همگرایی آرا و همسازی اختلافها برای رسیدن به یک ائتلاف مرضیالطرفین و برنامه منسجم و مشترک، برخی اصولگرایان با تشکیل گعدهای به نام شورای وحدت، سازوکاری انتخاباتی شبه جمنا را شکل داده اند. شورایی که از زمان تشکیل و تاسیس با انتقاداتی از سوی چهرههای اصولگرا مواجه بود و با آغاز جلسات، صدای منتقدان اصولگرا بلندتر شد. برخی منتقدان با تکیه بر تجربه پیشین اصولگرایان در تشکیل گعدههای اینچنینی، چون جمنا، شورای وحدت را بیثمر میدانستند. اما مدافعین تشکیل شورای وحدت، تفاوت آن با جمنا را فراتر از نامهای متفاوتشان میدانستند. البته که این دفاعیه چندان بیراه نیست. نگاهی به عملکرد و نتایج حاصله از فعالیت شورای وحدت در همین مدت کوتاه، نه تنها بیثمری آن را نشان داده که حتی نشانگر آفتزدگی ناشی از تشکیلاتسازی تازهواردهای اصولگرایی است.
آنچنان که غلامرضا مصباحیمقدم هم به این تشکیلات سازیهای استقلال طلبانه نواصولگرایان کنایه میزند و میگوید: «روشن و شفاف بگویم جبهه پیروان خط امام و رهبری همواره و دائما برای فعالیتهای سیاسی و انتخاباتی، به سمت جامعه روحانیت مبارز اقبال نشان داده است، اما احزاب جدیدی که جوان بودند و به میدان آمدند، کوس استقلال زدند و گفتند که خودمان میتوانیم به ائتلاف و نتیجه برسیم. از زمانی که چنین نگاهی پدید آمده است، ما شاهد تفرق و تشتت در جریان اصول گرا هستیم.»
فرمان هدایت شورای وحدت در دست کیست؟
شورای وحدت هنوز هم اساسنامه و سازوکار تشکیلاتی مشخصی ندارد، هم معلوم نیست فرمان هدایت آن را به دست چه فرد یا افرادی سپردهاند و مبنایشان برای دعوت یا عدم دعوت از افراد و گروههای مختلف جریان اصولگرایی چیست. ظاهراً فیلتر احراز صلاحیت شورای وحدت چنان تنگنظرانه طراحی شده که حتی فردی، چون علی لاریجانی که از چهرههای اصیل و میانهرو جریان اصولگرایی است، از لیست مدعوین خط میخورد. به هر روی هرچه از تشکیل شورای وحدت میگذرد، ماهیت وحدتشکن آن از وحدتآفرینیاش پیشی میگیرد.
مشابه همان روندی که کلیت جریان اصولگرایی از دهه هشتاد پیموده است. زمانی مرحوم آیت الله مهدوی کنی و مرحوم عسگراولادی را به مثابه محور اصولگرایی میدانستند و چهرههایی، چون ناطق نوری و علی لاریجانی را بهعنوان مصداق اصولگرایان اصیل میشناختند. اما از دهه هشتاد با ورود چهرههای جدید اصولگرا به مناصب سیاسی و احمدی نژادیزه شدن طیفهایی از این جریان، رفتهرفته اصولِ اصولگرایی منحرف و اصالت اصولگرایان به حاشیه و انزوا کشیده شد. پس از مدتی شیب این انحراف آنقدر تند شد، و فضای مانور نورسیدگان و تازهواردهای اصولگرا آنقدر گسترده شد، که کسانی، چون ناطق و لاریجانی خود را نزدیکتر به میانه روهای اصلاح طلب یافتند.
بدین سان است که علیرضا زاکانی مدتیست خود را در نقش تریبون و تراز اصولگرایی و چه بسا محوریت این جریان میبیند و در مناظره با سیدمصطفی تاجزاده میگوید «ناطق و لاریجانی دوستان اصلاح طلبان هستند». اظهاراتی که البته بیپاسخ نماند و احمد کریمی اصفهانی در واکنش به آن گفت: «کسی که خودش در بین اصولگرایان ماهیتا وضعیت مشخصی و جایگاه درستی ندارد، نمیتواند درباره افراد اظهارنظر کند که آنها اصولگرا هستند یا نیستند.... آن زمان که آقای زاکانی هنوز محلی از اعراب نداشت، آقایان لاریجانی و ناطق اصولگرا بودند ... دایره اصولگرایی طوری نیست که آقای زاکانی میگوید. دایره اصولگرایی خیلی وسیعتر از آن چیزی است که در تصور و فکر آقای زاکانی وجود دارد. اصولگرایی دامنه بسیار وسیعی دارد و هر کسی این دایره را محدود کند، خود او از دایره اصولگرایی خارج است.».
شاجا پا جای پای جمنا گذاشت
محمدرضا باهنر بر این باور است که یکی از دلایل اصلی که باعث شد در انتخابات ریاستجمهوری اخیر۱۶ میلیون رأی به سبد آرای رئیسی ریخته شود، تشکل جمنا بود که توانست مجموعه عظیمی از آدمها و طیفهای مختلف منتسب به جریان اصولگرایی را با همدیگرک حرکت دهد با این وجود خود باهنر هم عمر جمنا را پایان یافته و محدود به همان انتخابات میداند و معتقد است شورای وحدت یک شبه جمناست و انتقاداتی به سازوکار آن دارد.
حسن بیادی از دیگر اصولگرایانی است که تشکیلات جمنا را ناموفق میداند و میگوید شورای وحدت ادامه گروه ناموفق جمنا است و سیاستهای آنان ادامه همان سیاستهای شکست خورده توهم و احساس محوریت اصولگرایان در گذشته است. بیادی بر این باور است که پشتپرده شورای وحدت که شاید ۵ نفر هم بیشتر نباشند کاملا با اعضاء تکراری جمنا یکی است.
شاجا حتی آنجا که پای نقش و جایگاه روحانیت اصولگرا به میان میآید بازهم جا پای جمنا میگذارد و حاضر نیست نقشی بیشتر از نقش مشورتی برای روحانیت اصولگرا قائل باشد.
این درحالیست که طیف سنتی اصولگرا همچنان قائل به جایگاه محوری جامعه روحانیت و جامعه مدرسین هستند. مصباحی مقدم سخنگوی جامعه روحانیت مبارز بر این باور است که هرجا اصولگرایان نقش محوری جامعه روحانیت را پذیرفتند و این تشکل محور حرکت آنها بوده، به موفقیت رسیدهاند، بطور مثال در انتخابات سال ۸۴ که نقش محوری این جامعه از سوی اصولگرایان نادیده گرفته شده است و احمدی نژاد برآیند آن اتفاق بود. همان دوران بود که برخی اصولگرایان به صراحت از پایان شیخوخیت سخن گفتند و امروز به قول مصباحی مقدم شاید اصولگرایان برای موفقیت راهی جز پذیرفتن جایگاه شیخوخیت نداشته باشند.
نصب فیلترینگ در درب ورودی شورای وحدت/دست خالی در ارائه برنامه انتخاباتی
شکلگیری شورای وحدت و مدیریت آن بوسیله کسانی، چون حدادعادل و زاکانی که از ابتدا میانه خوبی با میانهروی و اصولگرایان سنتی نداشتهاند، شمولیت شورای وحدت را با محدودیت جدی مواجه کرده است. طبیعی است که معتدلین و عقلای اصولگرایی جایگاهی میان کسانی که میخواهند نیروهای سیاسی را به دو بخش اسلامگرا و غیراسلامگرا تقسیم کنند، نداشته باشند. باهنر چندی پیش گفته بود: «نقد ما به شاجا این است که اینها یکسری از نیروهای اصولگرا که الان میخواهند با دولت کار کنند، را کمتر قبول دارند. مثل تیپ اقای لاریجانی که بالاخره کاملا در جریان اصولگرایی تعریف میشود.»
از سوی دیگر یک ایراد اساسی دیگر شورای وحدت این است که دستش در ارائه برنامههای مدون خالی است و تنها تکیه بر شعارهای سلبی زدهاند. شاجا فرصتطلبانه مبنای خود را بر نارضایتیهای مردم قرار داده و تمامی آنچه میگوید «نه» به مشکلات فعلی است و برای رفع همین مشکلات هیچ حرفی برای گفتن و برنامهای برای عملی کردن ارائه نکردهاند.
سکوت نصفه و نیمه اعضای شورای وحدت
علاوه بر سازوکار نامشخصی که شورای وحدت در انتخاب افراد دارد، حتی رفتوآمد و حضور و غیاب اعضای شرکت کننده در جلسات مبهم بوده و کمتر خبری از جلسات آن به بیرون درز میکند. به همین ترتیب به طور دقیق مشخص نیست شورای وحدت را چه کسانی تشکیل دادهاند و چه کسانی عضو آن هستند و چه برنامهای برای همکاری با تشکلهای مختلف اصولگرا در ادامه دارند.
در همان اوان شکلگیری شورای وحدت بود که مهدی چمران در واکنشی تند به اظهارات مصباحی مقدم مبنی بر اتمام کار جمنا گفت جمنا تغییری نکرده و کارش تمام نشده است. به تازگی هم همان جمناییها که گفته میشد شاجا را راهاندازی کردهاند، ادغام با شورای وحدت را رد کردند و خبر از آغاز فعالیت انتخاباتی خود دادند.
در این میان کسانی دیگر که در شورای وحدت در رفتوآمدند نیز راه خود را با شورای وحدت یکی نکردهاند. از باهنر که نسبت به عدم دعوت میانهروهای اصولگرا مثل لاریجانی گلایه کرده تا قالیباف با نواصولگراییاش هویتی مستقل برای خود قائل است. با اظهارات اخیر مرتضی آقاتهران و صادق محصولی نیز به نظر میرسد جبهه پایداری ساز جدایی از جبهه اصولگرایان را کوک کرده و با لیستی مجزا به انتخابات ورود میکند. حتی اسدالله بادمچیان، دبیرکل جزب مؤتلفه میگوید: «ما در جبهه پیروان خط امام و رهبری، عضو هستیم، اما در شورای وحدت عضو نیستیم و فقط همفکری میکنیم».
بازگشت به جامعه روحانیت
با این میزان اختلاف نظر و چندگانگی و مسیرهای مجزایی که اصوگرایان در پیش گرفتهاند بسیار بعید به نظر میرسد که شورای وحدت تا اسفندماه سال جاری، حتی اگر موجودیتش تداوم یابد، به یک لیست واحد انتخاباتی برسد. شاید از همین روست که عقلای اصولگرا بهترین راه برای پایان دادن به تشتت در جبهه اصولگرایان را همان «بازگشت به محوریت و شیخوخیت جامعه روحانیت» میدانند و چهرههای اصولگرایی، چون باهنر، مصباحی مقدم و کریمی اصفهانی بر آن تأکید دارند و بادامچیان دربارهاش گفته است: «جامعه روحانیت در انتخابات، تصدیگری نمیکند. گروهها زیر بار هم نمیروند، اما زیر بار روحانیت میروند از این رو جامعه روحانیت، محور است.»
منبع: خبرآنلاین
خبر های مرتبط