تاریخ انتشار: ۱۶:۱۰ - ۲۵ دی ۱۴۰۳
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد:

ایوان مخوف؛ تزار خون و آهن

ایوان چهارم، مشهور به ایوان مخوف، یکی از چهره‌های پیچیده و رمزآلود تاریخ است. این گزارش تلاشی است برای بازگویی داستان ایوان مخوف، مردی که خود را «نماینده خداوند بر زمین» می‌دانست و در عین حال با خشونتی خارج از تصور مخالفانش را سلاخی می‌کرد.

ایوان مخوف؛ تزار خون و آهن

رویداد۲۴ | ایوان مخوف نخستین تزار روسیه بود و این کشور را از دوک‌نشینی متفرق و کم اهمیت به یک امپراتوری قدرتمند تبدیل کرد، اما این موفقیت بهای سنگینی داشت: دوران وحشت، قتل، و خونریزی که نام او را در تاریخ به عنوان یکی از بی‌رحم‌ترین رهبران جهان ثبت کرد.

دوران کودکی ایوان

کودکی ایوان مملو از آشوب و خیانت بود. او در سال ۱۵۳۰ میلادی در مسکو به دنیا آمد و تنها سه سال داشت که پدرش، واسیل سوم، درگذشت. با مرگ پدر، قدرت به دست بویار‌ها (اشراف روسیه) افتاد. ایوان کوچک شاهد نزاع‌ها، خیانت‌ها و قتل‌هایی بود که در دربار رخ می‌داد. او بعد‌ها نوشت: «من کودکی بودم که در کنار گرگ‌ها بزرگ شدم. آنها مرا در قفس گذاشتند، اما من یاد گرفتم چگونه زوزه بکشم.»

این دوران، شخصیت ایوان را به‌گونه‌ای شکل داد که همیشه به دیگران سوءظن داشت و خشونت را تنها راه بقا می‌دانست. او در جوانی، گاهی با سرگرمی‌های عجیب و ترسناکی مانند پرتاب گربه‌ها از برج کرملین، خشم درونی‌اش را نشان می‌داد.

تاج‌گذاری؛ تبدیل به تزار

ایوان در ۱۶ سالگی بدل به نخستین تزار روسیه شد و در سال ۱۵۴۷ تاج‌گذاری کرد. او نخستین کسی بود که از عنوان «تزار» استفاده کرد، واژه‌ای که از «قیصر» گرفته شده و بیانگر جاه‌طلبی او برای ساخت امپراتوری بود. او در سخنرانی تاج‌گذاری‌اش گفت: «من به نام خداوند برگزیده شده‌ام تا روسیه را متحد کنم و قدرتش را به جهان نشان دهم.»

ایوان در آغاز حکومت خود اصلاحاتی را آغاز کرد. او ارتش را مدرن‌سازی کرد، سیستم قضایی را بهبود بخشید و قوانینی برای حمایت از کشاورزان وضع کرد. این اقدامات، روسیه را به سمت ثبات نسبی سوق داد. اما این ثبات دیری نپایید، چرا که خشم و بی‌اعتمادی ایوان به زودی کنترل اوضاع را در دست گرفت.

دوران وحشت؛ آغاز اوپریچنیا

ایوان مخوف به شدت از خیانت وحشت داشت و در سال ۱۵۶۵ تصمیم گرفت سیستمی به نام «اوپریچنیا» ایجاد کند. این نظام، بخشی از قلمرو روسیه را از حاکمیت معمول جدا کرده و تحت کنترل مستقیم تزار و نیرو‌های ویژه‌ای به نام «اوپریچنیک‌ها» قرار داد. هدف اصلی اوپریچینا، مبارزه با خیانت و تثبیت قدرت مطلق ایوان بود، اما در عمل، به دوره‌ای از ترور و سرکوب گسترده تبدیل شد.

ایوان معتقد بود که بویار‌ها (اشراف روسیه) ریشه اصلی خیانت‌ها و بی‌ثباتی کشور هستند. او می‌خواست با حذف فیزیکی آنها، پایه‌های حکومتی خود را تثبیت کند. ایوان این تصمیم را پس از شکست‌های نظامی در جنگ لیوونی و شورش‌های داخلی گرفت، زمانی که تصور می‌کرد خیانت داخلی بزرگ‌ترین تهدید برای سلطنت اوست.

درواقع اوپریچنیک‌ها نیرو‌های ویژه‌ی ایوان بودند و لباس‌های خاصی به رنگ سیاه می‌پوشیدند. این لباس‌ها با نماد‌هایی همچون کله سگ و جارو تزئین شده بودند. کله سگ نمادی از وفاداری به تزار و آمادگی برای "بو کشیدن" خیانت‌ها بود، در حالی که جارو نشان‌دهنده پاکسازی جامعه از دشمنان تزار بود.

اوپریچنیک‌ها با اختیارات نامحدود، به سرکوب مخالفان، مصادره اموال و ایجاد وحشت در سراسر کشور می‌پرداختند. آنها خانه‌ها را ویران می‌کردند، خانواده‌ها را قتل‌عام می‌کردند و اموال اشراف را غارت می‌کردند. ایوان به آنها اجازه داده بود تا هرگونه مقاومتی را با شدیدترین خشونت‌ها سرکوب کنند.

شیوه‌های شکنجه و قتل در اوپریچینا

دوران اوپریچینا به خشونت‌های وحشیانه و بی‌سابقه‌ای معروف است. ایوان و اوپریچنیک‌ها از روش‌های مختلفی برای شکنجه و قتل استفاده می‌کردند که گاه به نظر می‌رسد تنها با هدف ایجاد رعب و وحشت طراحی شده بود. برخی از این روش‌ها شامل موارد زیر بود:

۱. پختن افراد زنده: ایوان دستور داد در برخی موارد، مخالفانش در دیگ‌های بزرگ آب جوش یا روغن داغ انداخته شوند. این یکی از وحشتناک‌ترین روش‌های مجازات در آن دوران بود.

۲. درنده‌خویی حیوانات: مخالفان را گاهی به سگ‌های وحشی گرسنه می‌سپردند تا به شکل دردناکی کشته شوند. این روش، نه تنها قربانی را به شکلی وحشیانه می‌کشت، بلکه پیامی از قدرت و ترس برای سایرین ارسال می‌کرد.

۳. مصلوب کردن و سوزاندن: ایوان از روش‌های مذهبی برای مجازات مخالفان استفاده می‌کرد. قربانیان گاهی به صلیب کشیده می‌شدند و سپس زنده‌زنده سوزانده می‌شدند.

۴. دستگاه‌های شکنجه: ایوان و اوپریچنیک‌ها از دستگاه‌های شکنجه مختلفی استفاده می‌کردند تا از مخالفان اطلاعات بگیرند یا آنها را وادار به اعتراف کنند. این دستگاه‌ها شامل ابزار‌هایی برای کشیدن اندام‌ها، شکستن استخوان‌ها و ایجاد جراحات شدید بود.

۵. ویرانی شهرها: یکی از مشهورترین جنایت‌های اوپریچینا، قتل‌عام نووگورود بود. ایوان به دلیل شایعه‌ای مبنی بر خیانت مردم نووگورود، دستور داد این شهر به طور کامل ویران شود. هزاران نفر در این قتل‌عام جان باختند. گفته می‌شود که اوپریچنیک‌ها زنان باردار را شکم پاره می‌کردند و کودکان را زنده‌زنده در رودخانه یخ‌زده می‌انداختند.

ترور روانی؛ ایجاد وحشت در دل مردم

یکی از اهداف اصلی اوپریچینا، ایجاد وحشت روانی در سراسر کشور بود. ایوان مخوف می‌خواست مردم و اشراف بدانند که هیچ کس از غضب او در امان نیست. او گاهی شخصاً در شکنجه‌ها و اعدام‌ها شرکت می‌کرد. روایت شده که ایوان یک بار شخصاً با یک چکش آهنی، مخالفان را در مقابل جمعیت کشت.

او همچنین از تاکتیک‌هایی مانند دعوت به مهمانی‌های باشکوه استفاده می‌کرد. در این مهمانی‌ها، او ابتدا مهمانانش را با غذا و نوشیدنی پذیرایی می‌کرد و سپس ناگهان دستور می‌داد که تعدادی از آنها به عنوان خائن اعدام شوند.

نووگورود؛ نماد وحشت اوپریچینا

قتل‌عام نووگورود در سال ۱۵۷۰ یکی از معروف‌ترین جنایات ایوان مخوف و اوپریچنیک‌ها است. این شهر به خیانت متهم شده بود و ایوان با ارتشی بزرگ به سمت آن حرکت کرد. نیرو‌های اوپریچنیک خانه‌ها را ویران کردند، خانواده‌ها را قتل‌عام کردند و حتی حیوانات را از بین بردند.

یکی از گزارش‌های تاریخی می‌گوید که ایوان، کودکان را زنده در رودخانه ولگا انداخت و دستور داد که تماشای این صحنه برای عموم آزاد باشد. این جنایت، نمادی از خشم و بی‌رحمی ایوان شد و تا سال‌ها به عنوان هشداری برای سایر شهر‌ها باقی ماند.

پایان اوپریچینا؛ وقتی خونریزی‌ها نتیجه نداد

با وجود خشونت و سرکوب گسترده، اوپریچینا تأثیرات منفی زیادی بر اقتصاد و جامعه روسیه گذاشت. اشراف ضعیف شدند، کشاورزی آسیب دید و مردم عادی در فقر فرو رفتند. در سال ۱۵۷۲، ایوان مجبور شد این سیستم را منحل کند، زیرا نتوانسته بود ثبات مورد نظرش را ایجاد کند.

تراژدی شخصی ایوان و قتل فرزند خو

یکی از تاریک‌ترین لحظات زندگی ایوان، درگیری او با پسرش ایوان جوان بود. در سال ۱۵۸۱، در جریان یک بحث داغ، ایوان با عصبانیت به پسرش حمله کرد و با عصا به سر او ضربه زد. این ضربه، پسرش را کشت. گفته می‌شود که ایوان پس از این حادثه، به شدت پشیمان شد و در کنار جسد پسرش روز‌ها گریه کرد. مورخان این حادثه را نمادی از تضاد شخصیت ایوان می‌دانند: مردی که می‌توانست همزمان پدر و قاتل باشد.

درگیری با کلیسا و معنویت پیچیده

یکی از جنبه‌های جالب شخصیت ایوان مخوف، رابطه او با دین و کلیسای ارتودوکس روسیه بود. ایوان خود را همواره «خادم خدا» می‌دانست و تلاش می‌کرد کلیسا را در جهت اهداف سیاسی و ایدئولوژیک خود به کار گیرد. او در بسیاری از مواقع به عنوان یک مؤمن متعهد ظاهر می‌شد و حتی گفته می‌شود شب‌های زیادی را در دعا و استغفار سپری می‌کرد.

با این حال، او هیچ‌گاه از برخورد سخت با کلیسا ابایی نداشت. زمانی که کلیسا‌ها یا اسقف‌ها با سیاست‌های او مخالفت می‌کردند، ایوان به شدیدترین شکل ممکن واکنش نشان می‌داد. یکی از این موارد، سرکوب اسقف اعظم فیلیپ بود که با سیستم اوپریچنیا مخالفت کرد. ایوان دستور داد او را از مقامش برکنار کنند و بعد‌ها در زندان به قتل رساندند.

تضاد در رفتار ایوان با دین و کلیسا یکی از نقاط قابل تأمل در شخصیت اوست. او از یک سو، خود را حامی کلیسا می‌دانست و دستور ساخت کلیسا‌های متعدد از جمله سنت باسیل را داد، اما از سوی دیگر، حاضر بود هر کسی را که با اراده‌اش مخالفت کند، حتی اگر از مقامات مذهبی باشد، نابود کند.

جنگ‌ها و جاه‌طلبی‌های بین‌المللی

ایوان مخوف نه تنها در داخل مرز‌های روسیه فعال بود، بلکه تلاش‌های زیادی برای گسترش نفوذ روسیه در سطح بین‌المللی انجام داد. او جنگ‌های متعددی را برای دسترسی به مناطق استراتژیک آغاز کرد. مهم‌ترین این جنگ‌ها، جنگ لیوونی بود که با هدف دسترسی به دریای بالتیک و تجارت آزاد دریایی شروع شد.

این جنگ طولانی (۱۵۵۸-۱۵۸۳) نشان داد که جاه‌طلبی‌های ایوان در عرصه نظامی همیشه با موفقیت همراه نبود. روسیه در نهایت از متحدان اروپایی شکست خورد و نه تنها به دریای بالتیک دست نیافت، بلکه متحمل خسارات اقتصادی و انسانی گسترده‌ای شد. این شکست، روحیه ایوان را تضعیف کرد و او را بیش از پیش به خشونت داخلی سوق داد.

با این حال، ایوان تلاش کرد روسیه را در عرصه بین‌المللی به عنوان یک قدرت جدی مطرح کند. او نخستین تزار روسیه بود که تلاش کرد روابط دیپلماتیک با کشور‌های اروپایی برقرار کند. یکی از اقدامات او، ارسال نامه به ملکه الیزابت اول انگلستان بود. در این نامه، او از ملکه درخواست اتحاد کرد و حتی پیشنهاد ازدواج داد. این اقدام، هرچند از سوی انگلستان جدی گرفته نشد، نشان‌دهنده جاه‌طلبی ایوان در روابط بین‌المللی است.

فرهنگ‌سازی در عصر وحشت

در میان خشونت‌ها و سرکوب‌ها، ایوان مخوف تأثیرات فرهنگی ماندگاری نیز بر جای گذاشت. دوران او یکی از دوره‌های برجسته در تاریخ هنر و معماری روسیه بود. کلیسای جامع سنت باسیل، برجسته‌ترین نماد این دوران، به دستور ایوان ساخته شد و تا امروز، یکی از شاخص‌ترین بنا‌های تاریخی جهان محسوب می‌شود.

ایوان همچنین علاقه خاصی به ادبیات و تاریخ داشت. او دستور داد اولین چاپخانه روسیه تأسیس شود و نسخه‌هایی از متون مذهبی و ادبی چاپ گردند. این اقدام، نقطه عطفی در تاریخ فرهنگ روسیه به شمار می‌رود و پایه‌گذار دوره جدیدی در نشر و توزیع کتاب بود.

آخرین سال‌ها؛ انزوای تلخ یک تزار

سال‌های پایانی زندگی ایوان مخوف، با انزوا، پشیمانی و مشکلات جسمی همراه بود. گفته می‌شود که او از بیماری‌هایی مانند آرتروز و افسردگی رنج می‌برد. او بار‌ها اعتراف کرد که از اعمال خشونت‌بار خود پشیمان است، اما باور داشت که قدرت مطلق او تنها راه بقای روسیه بوده است. در آخرین روز‌های زندگی، ایوان هنوز از توطئه و خیانت می‌ترسید. گفته می‌شود که او به اندازه‌ای بی‌اعتماد شده بود که حتی غذاهایش را ابتدا توسط چند نفر می‌چشاند تا مطمئن شود مسموم نیست.

ایوان در ۱۵۸۴ درگذشت. مرگ او، پایانی بر یکی از دوران‌های پرتنش و خونین تاریخ روسیه بود، اما میراث او همچنان زنده ماند.

میراث ایوان مخوف

ایوان مخوف شخصیتی است که به سختی می‌توان او را در یک قالب خاص گنجاند. او نخستین کسی بود که مفهوم امپراتوری روسیه را به واقعیت نزدیک کرد و پایه‌های قدرتی را بنا نهاد که تا قرن‌ها پابرجا ماند. اما او همچنین به عنوان یکی از بی‌رحم‌ترین رهبران تاریخ شناخته می‌شود؛ مردی که برای حفظ قدرت، حتی نزدیک‌ترین افراد به خود را قربانی کرد.

شاید بهترین توصیف از ایوان را خود او در یکی از نامه‌هایش داده باشد: «من نه قدیس هستم و نه شیطان. من فقط مردی هستم که خداوند به او مأموریتی داده است. اگر برای این مأموریت خون بریزم، این خون‌ها به پای عدالت خواهند ریخت.»

ایوان مخوف، همچنان چهره‌ای بحث‌برانگیز در تاریخ روسیه است. برخی او را قهرمان می‌دانند و برخی دیگر او را دیکتاتوری خونریز. اما یک چیز مسلم است: ایوان مخوف، مردی بود که سرنوشت روسیه را برای همیشه تغییر داد.

دستاورد‌های ایوان؛ ساختن امپراتوری‌

با وجود خشونت‌های بی‌سابقه‌اش، ایوان دستاورد‌های بزرگی نیز داشت. او کازان را در سال ۱۵۵۲ فتح کرد و کنترل بر آستراخان در سال ۱۵۵۶ را به دست آورد. این فتوحات، روسیه را به قدرتی بی‌سابقه در منطقه ولگا و دریای خزر تبدیل کرد.

یکی از برجسته‌ترین نماد‌های دوران ایوان، کلیسای جامع سنت باسیل در مسکو است. این کلیسا، با گنبد‌های رنگارنگ و معماری منحصر‌به‌فرد، به دستور ایوان ساخته شد و امروز به عنوان یکی از نماد‌های روسیه شناخته می‌شود. گفته می‌شود که ایوان پس از تکمیل این کلیسا، معمار آن را کور کرد تا هرگز نتواند چیزی مشابه خلق کند.

ایوان؛ مردی با دو چهره

شخصیت ایوان مخوف همواره مورد بحث مورخان بوده است. او فردی مذهبی بود که ساعت‌ها در کلیسا دعا می‌کرد و به کمک به فقرا افتخار می‌کرد. اما همین مرد، می‌توانست در عرض چند دقیقه دستور قتل‌عام صد‌ها نفر را بدهد.

ایوان خود را «محافظ کلیسا و عدالت» می‌دانست، اما رفتارهایش بیشتر به دیکتاتوری شبیه بود. او در یکی از نامه‌هایش نوشت: «من با عدالت حکومت می‌کنم، اما آنها (مخالفان) نمی‌فهمند که عدالت گاهی نیازمند خون است.»

ایوان مخوف، ترکیبی از یک معمار امپراتوری و یک دیکتاتور خونریز بود. او روسیه را از یک دوک‌نشین به امپراتوری تبدیل کرد و پایه‌های قدرتی را بنا نهاد که تا قرن‌ها پابرجا ماند. اما سیاست‌های اوپریچنیا و خشونت‌های بی‌پایانش، زخم‌های عمیقی بر جامعه روسیه گذاشت.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: تاریخ جهان
نظرات شما