تاریخ انتشار: ۲۳:۳۸ - ۲۱ دی ۱۴۰۳
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد:

آریل شارون، قصاب بیروت با میراثی مملو از نقض حقوق بشر!

آریل شارون یکی از سیاستمداران منفور و شرور قرن بیستم بود. او در تاریخ اسرائیل به خاطر اقدامات نظامی، سیاست‌های فاشیستی و تصمیمات جنجالی‌اش شناخته می‌شود. اما در عین حال در جامعه بین‌المللی با میراثی مملو از نقض حقوق بشر و کشتار و سرکوب به یاد آورده می‌شود. فردی که حتی رونالد ریگان وی را جنگ‌طلب و شیطان‌صفت می‌دانست.

آریل شارون، قصاب بیروت!

رویداد۲۴ | «بگین، شامیر و شارون سه‌گانه شرارت بودند. آریل شارون شرورترین فردی است که در سیاست اسرائیل با او روبه‌رو شده‌ام.» هارولد ویلسون، نخست وزیر بریتانیا در میان سال‌های ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۰

«نفرت از یهودیان به ابزاری قدرتمند در دستان سیاستمداران راست‌گرا، چه در اروپا و چه در اسرائیل، تبدیل شده است. برای آریل شارون، ترس از یهودستیزی_ چه واقعی و چه خیالی_ سلاحی کارآمد است. او دوست دارد بگوید که با تروریست‌ها مقابله می‌کند تا نشان دهد که از چیزی نمی‌ترسد، اما در واقع سیاست‌های او بر پایه ترس بنا شده‌اند. شارون به‌خوبی از عمق ترس یهودیان نسبت به وقوع هولوکاستی دیگر آگاه است. او می‌داند چگونه میان نگرانی یهودیان از یهودستیزی و ترس آمریکایی‌ها از تروریسم، ارتباط برقرار کند. او در استفاده از این ترس‌ها برای رسیدن به اهداف سیاسی خود بسیار ماهر است. ترس اصلی که شارون از آن بهره می‌گیرد_ و به او اجازه می‌دهد اقدامات تهاجمی خود را دفاعی جلوه دهد_ این است که همسایگان اسرائیل قصد دارند یهودیان را به دریا بیندازند. ترس ثانویه‌ای که او از آن سوءاستفاده می‌کند، ترس یهودیان دیاسپورا (جوامع یهودی خارج از اسرائیل) است که باور دارند در نهایت مجبور خواهند شد برای یافتن پناهگاهی امن به اسرائیل مهاجرت کنند. این ترس باعث شده است که میلیون‌ها یهودی در سراسر جهان، که بسیاری از آنها از تجاوزگری‌های اسرائیل بیزارند، سکوت کنند و با ارسال کمک‌های مالی، هزینه‌ای برای تامین پناهگاه احتمالی آینده بپردازند. معادله ساده است: هرچه ترس یهودیان بیشتر شود، قدرت شارون نیز افزایش می‌یابد. برای شارون، ترس یهودیان تضمینی برای قدرت نامحدود اوست. این ترس به او آزادی عمل می‌دهد تا اقدامات غیرقابل تصوری انجام دهد: اعزام نیرو به وزارت آموزش و پرورش تشکیلات خودگردان فلسطین برای سرقت و نابودی اسناد، زنده به گور کردن کودکان در خانه‌هایشان، و جلوگیری از رسیدن آمبولانس‌ها به بیماران در حال مرگ.» نائومی کلاین، مقاله شارون، لوپن و یهودستیزی


آریل شارون در ۲۶ فوریه ۱۹۲۸ در روستای کرویا، منطقه‌ای که آن زمان تحت قیمومیت بریتانیا بود، به دنیا آمد. خانواده او از مهاجران یهودی روسیه بودند که برای فرار از سرکوب و یهودستیزی در اروپای شرقی به فلسطین مهاجرت کرده بودند. والدین او، شمولیکا و دیوورا، به شدت به عقاید صهیونیستی اعتقاد داشتند و این اعتقادات تاثیر زیادی بر شکل‌گیری دیدگاه‌های شارون داشت. کودکی شارون در مزرعه‌ای کوچک و در محیطی پرتنش سپری شد. او از همان ابتدا در فضایی رشد کرد که کشمکش میان اعراب بومی فلسطین و یهودیان مهاجر، بخشی از زندگی روزمره بود. والدینش، که از طرفداران ایده تشکیل یک «وطن یهودی» بودند، باور داشتند که آینده یهودیان در قدرت نظامی نهفته است. این تفکر بعد‌ها به یکی از اصول بنیادی ایدئولوژی شارون تبدیل شد.

ورود به دنیای نظامی‌گری

ورود آریل شارون به دنیای نظامی‌گری، نقطه آغاز مسیری بود که او را به یکی از جنجالی‌ترین چهره‌های تاریخ اسرائیل تبدیل کرد. دوران نظامی او نه تنها شخصیت و شهرت او را در اسرائیل شکل داد، بلکه تاثیر عمیقی بر سیاست‌ها و استراتژی‌های دفاعی اسرائیل در دهه‌های بعد گذاشت. این دوره همچنین زمینه‌ساز نقش‌آفرینی‌های سیاسی و تصمیم‌گیری‌های جنجالی او در آینده شد. بررسی دقیق این دوران نیازمند توجه به جنبه‌های مختلف زندگی نظامی او، از نخستین سال‌های ورود به ارتش تا ایفای نقش در جنگ‌های کلیدی اسرائیل، است.

از «هاگانا» تا جنگ استقلال

آریل شارون در سال‌های نوجوانی به سازمان تروریستی «هاگانا» پیوست و در این سازمان با اصول اولیه جنگ‌های چریکی، استراتژی‌های نظامی و اصول دفاعی آشنا شد. اما نقطه عطف زندگی نظامی او جنگ استقلال اسرائیل در سال ۱۹۴۸ بود. در این جنگ، شارون در سن ۲۰ سالگی به‌عنوان فرمانده یک واحد کوچک در ارتش تازه‌تأسیس اسرائیل خدمت کرد.

جنگ استقلال، که به دنبال اعلام تشکیل دولت اسرائیل علیه کشور‌های عربی رخ داد، آزمایشی حیاتی برای ارتش نوپای اسرائیل بود. شارون در این جنگ به دلیل شجاعتش به شهرت رسید. او در چندین عملیات، از جمله دفاع از کلبیه، یکی از پایگاه‌های مهم استراتژیک، نقش کلیدی ایفا کرد. در جریان این نبردها، شارون مجروح شد، اما این تجربه نه تنها او را به‌عنوان فرمانده‌ای جسور معرفی کرد، بلکه باعث شد او به یکی از چهره‌های برجسته نسل جدید فرماندهان ارتش اسرائیل تبدیل شود.

شکل‌گیری واحد ۱۰۱

یکی از مهم‌ترین مقاطع زندگی نظامی شارون، تأسیس واحد ۱۰۱ در سال ۱۹۵۳ بود. این واحد ویژه، که به دستور رئیس وقت ستاد کل ارتش، موشه دایان، تشکیل شد، وظیفه اجرای عملیات‌های انتقامی و تهاجمی علیه مردم فلسطین و کشور‌های همسایه را بر عهده داشت. شارون به‌عنوان فرمانده این واحد انتخاب شد و نقش مهمی در شکل‌دهی به تاکتیک‌ها و استراتژی‌های آن ایفا کرد.

واحد ۱۰۱ به دلیل عملیات‌های بی‌رحمانه‌اش مشهور شده بود و بسیاری از کشور‌ها آن را سازمانی تروریستی اعلام کردند. یکی از عملیات‌های معروف این واحد، حمله به روستای قبیه در کرانه باختری بود که در پاسخ به حملات مرزی فلسطینی‌ها انجام شد. در این عملیات، که شارون شخصا آن را هدایت می‌کرد، ۶۹ غیرنظامی فلسطینی به قتل رسیدند و خانه‌های بسیاری از مردم بومی تخریب شد. این اقدام خشم جامعه بین‌المللی را برانگیخت و اسرائیل به نقض حقوق بشر متهم شد. شارون بعد‌ها این عملیات را به‌عنوان بخشی از استراتژی بازدارندگی توجیه کرد و معتقد بود که چنین اقداماتی برای تقویت امنیت اسرائیل ضروری است. اما این رویکرد از همان زمان، انتقادات گسترده‌ای را نسبت به خشونت و بی‌رحمی او به همراه داشت. واحد ۱۰۱ همچنین به‌عنوان نقطه آغاز تحول تاکتیکی ارتش اسرائیل شناخته می‌شود. شارون با تأکید بر سرعت عمل، عنصر غافل‌گیری و استفاده از نیرو‌های کوچک و متخصص، الگویی برای عملیات‌های ویژه ارتش اسرائیل ارائه داد که در دهه‌های بعد نیز ادامه یافت. این تجارب بعد‌ها در جنگ‌های بزرگ‌تر مانند جنگ شش‌روزه و یوم کیپور به کار گرفته شد.

آریل شارون، قصاب بیروت!

جنگ شش‌روزه: فرمانده‌ای در اوج شهرت

جنگ شش‌روزه در سال ۱۹۶۷، که به پیروزی قاطع اسرائیل در برابر کشور‌های عربی انجامید، نقطه اوج دوران نظامی شارون بود. در این جنگ، او به‌عنوان فرمانده یکی از تیپ‌های زرهی ارتش اسرائیل نقش مهمی ایفا کرد. عملیات‌های او در صحرای سینا، که منجر به شکست ارتش مصر و تصرف این منطقه شد، به‌عنوان نمونه‌ای از نبوغ نظامی مورد ستایش قرار گرفت. یکی از دلایل موفقیت شارون در این جنگ، توانایی او در طراحی و اجرای عملیات‌های پیچیده بود. او با بهره‌گیری از تجارب قبلی خود در جنگ‌های چریکی، توانست نیرو‌های زرهی را به شکلی مؤثر و غیرمنتظره هدایت کند. عملیات او در نبرد «ام قطیف» به‌عنوان یکی از موفق‌ترین حملات زرهی تاریخ مدرن شناخته می‌شود. این نبرد، که به شکست نیرو‌های مصری در صحرای سینا انجامید، شهرت شارون را به‌عنوان یک استراتژیست نظامی تثبیت کرد.

جنگ یوم کیپور

در جنگ یوم کیپور در سال ۱۹۷۳، شارون بار دیگر توانایی خود را در شرایط بحرانی نشان داد. این جنگ، که با حمله غافل‌گیرانه کشور‌های عربی علیه اسرائیل آغاز شد، یکی از سخت‌ترین آزمون‌های ارتش اسرائیل بود. شارون در این جنگ فرماندهی یکی از مهم‌ترین عملیات‌های نظامی را بر عهده داشت: عبور از کانال سوئز. عملیات عبور از کانال سوئز، که به تغییر مسیر جنگ منجر شد، دستاوردی نظامی بود که توانایی باعث محبوبیت بیشتر شارون شد. او با استفاده از تاکتیک‌های غیرمتعارف، توانست نیرو‌های اسرائیلی را از کانال عبور دهد و آنها را در پشت خطوط دشمن مستقر کند. این اقدام نه تنها موجب شکست ارتش مصر شد، بلکه به پایان زودهنگام جنگ و تقویت موقعیت اسرائیل در مذاکرات صلح انجامید.


بیشتر بخوانید: مئیر کاهان؛ ایدئولوگ خشونت در اسرائیل


با این حال عملکرد شارون در این جنگ نیز جنجالی بود. او به دلیل نافرمانی از دستورات مستقیم ستاد کل ارتش و اتخاذ تصمیمات مستقل مورد انتقاد قرار گرفت. اگرچه این تصمیمات در نهایت به موفقیت نظامی منجر شد، اما بحث‌های زیادی درباره نقش فردی و خودمحوری شارون در ارتش اسرائیل به راه انداخت.

شارون در این جنگ‌ها به دلیل نقض گسترده حقوق بشر، خشونت، بی‌توجهی به قوانین بین‌المللی و نادیده گرفتن پیامد‌های انسانی تصمیماتش، در جامعه بین‌الملل بدنام شد. برای شارون، خشونت نه تنها یک ابزار جنگی، بلکه بخشی از استراتژی کلی او برای حفاظت از اسرائیل بود. او معتقد بود که دشمنان اسرائیل، به‌ویژه فلسطینی‌ها، تنها از طریق نشان دادن قدرت و انتقام‌جویی می‌توانند مهار شوند. این طرز فکر نشانگر این واقعیت بود که شارون فردی عمیقا کینه‌جو و شرور است.

دستان قصاب بیروت در فاجعه صبرا و شتیلا

در دهه ۱۹۸۰، شارون به سمت وزارت دفاع منصوب شد، اما این دوره از فعالیت سیاسی او با یکی از جنجالی‌ترین حوادث تاریخ اسرائیل همراه شد: کشتار صبرا و شتیلا. در جریان جنگ لبنان در سال ۱۹۸۲، ارتش اسرائیل تحت فرماندهی شارون به بیروت حمله کرد و محاصره این شهر را برای جلوگیری از نفوذ نیرو‌های سازمان آزادی‌بخش فلسطین انجام داد. اما همکاری نیرو‌های اسرائیلی با شبه‌نظامیان فالانژ مسیحی، که به کشتار صد‌ها غیرنظامی فلسطینی در اردوگاه‌های صبرا و شتیلا انجامید، خشم گسترده بین‌المللی را برانگیخت. کمیته تحقیقاتی کاهان در اسرائیل شارون را به دلیل «غفلت» و «عدم پیش‌بینی» این کشتار محکوم کرد و او مجبور به استعفا از سمت وزارت دفاع شد. با این حال، شارون هرگز مسئولیت کامل این حادثه را نپذیرفت و آن را به‌عنوان بخشی از پیامد‌های ناخواسته جنگ توصیف کرد. این حادثه به‌شدت وجهه بین‌المللی او را مخدوش کرد و لقب «قصاب بیروت» را برایش به ارمغان آورد. اما این بدنامی نتوانست به پایان دوران قدرت او منجر شود.

بسیاری از تصمیمات و اقدامات او، نه تنها بر زندگی فلسطینی‌ها و دیگر ملت‌های خاورمیانه تاثیر گذاشت، بلکه حتی در میان اسرائیلی‌ها نیز مخالفانی جدی داشت. این انتقادات عمدتا به سه محور اصلی خشونت‌طلبی، نقض حقوق بشر و سیاست‌های توسعه‌طلبانه او بازمی‌گردد که هر یک به طور جداگانه قابل تحلیل است.

ورود به سیاست

آریل شارون پس از پایان دوران حرفه‌ای نظامی خود، با انرژی و جاه‌طلبی وارد عرصه سیاست شد. ورود او به سیاست نه تنها نقطه عطفی در زندگی شخصی‌اش بود، بلکه تحولی در سیاست اسرائیل ایجاد کرد که بازتاب آن تا دهه‌ها بعد نیز ادامه داشت. برخلاف بسیاری از سیاستمداران سنتی اسرائیل که به دنبال همگرایی سیاسی و تلاش برای توافق با فلسطینی‌ها بودند، شارون رویکردی تهاجمی و عمل‌گرایانه اتخاذ کرد. این رویکرد، اگرچه به او اجازه داد در سیاست اسرائیل نقش برجسته‌ای ایفا کند، اما همواره با انتقادات شدید و تصمیمات بحث‌برانگیز همراه بود.

آغاز برنامه شهرک‌سازی

شارون فعالیت سیاسی خود را با عضویت در حزب لیکود آغاز کرد، حزبی که به‌عنوان نماینده جناح راست اسرائیل شناخته می‌شد و بر امنیت، توسعه شهرک‌سازی و مخالفت با امتیازدهی به فلسطینی‌ها تاکید داشت. یکی از نخستین سمت‌های او، وزارت کشاورزی بود، جایی که از این موقعیت برای حمایت از گسترش شهرک‌های یهودی در کرانه باختری و نوار غزه استفاده کرد. شارون اعتقاد داشت که شهرک‌سازی نه تنها ابزار مهمی برای تقویت امنیت اسرائیل است، بلکه راهی برای تثبیت حاکمیت این کشور بر مناطق اشغالی به شمار می‌رود. او به‌عنوان معمار اصلی شهرک‌سازی، نقشی محوری در تغییر چهره جغرافیایی و سیاسی کرانه باختری ایفا کرد. این اقدامات او، اگرچه در داخل اسرائیل با حمایت بخشی از جناح راست مواجه شد، اما در سطح بین‌المللی با انتقادات شدیدی روبه‌رو بود، چرا که این شهرک‌سازی‌ها نقض آشکار قوانین بین‌المللی محسوب می‌شد.

شارون در دهه‌های بعدی همچنان به‌عنوان یکی از چهره‌های برجسته جناح راست اسرائیل شناخته می‌شد و در مقام‌های مختلفی از جمله وزیر مسکن و زیرساخت، وزیر خارجه و در نهایت نخست‌وزیر خدمت کرد. اما شاید نقطه اوج فعالیت سیاسی او، دوران نخست‌وزیری‌اش در اوایل دهه ۲۰۰۰ باشد. او در سال ۲۰۰۱ در بحبوحه انتفاضه دوم فلسطینی‌ها به قدرت رسید، زمانی که اسرائیل با موجی از خشونت و ناامنی داخلی روبه‌رو بود. شارون با اتخاذ سیاست‌های سرسختانه نظامی، دستور سرکوب گسترده فلسطینی‌ها را صادر کرد و بر گسترش اقدامات امنیتی تأکید کرد. این سیاست‌ها، هرچند موجب کاهش برخی حملات به اسرائیل شد، اما به قیمت جان هزاران فلسطینی و تخریب گسترده زیرساخت‌های آنها تمام شد.

کاهش محبوبیت شارون در میان راست افراطی

یکی از بحث‌برانگیزترین تصمیمات سیاسی شارون، طرح خروج یک‌جانبه از نوار غزه در سال ۲۰۰۵ بود. این تصمیم، که به معنای تخلیه تمامی شهرک‌های یهودی‌نشین و عقب‌نشینی نیرو‌های اسرائیلی از غزه بود، تغییری قابل توجه در رویکرد او نسبت به مسئله فلسطین محسوب می‌شد. شارون، که تا پیش از این از حامیان سرسخت شهرک‌سازی بود، با اتخاذ این تصمیم نشان داد که آماده است از برخی مواضع ایدئولوژیک خود صرف‌نظر کند، اگر این امر به نفع منافع استراتژیک اسرائیل باشد. او این تصمیم را به‌عنوان راهی برای کاهش فشار‌های بین‌المللی، کاهش هزینه‌های امنیتی و حفظ ماهیت یهودی و دموکراتیک اسرائیل توجیه کرد. اما این اقدام موجب شکاف عمیقی در جناح راست اسرائیل شد و بسیاری از هم‌پیمانان سیاسی او این تصمیم را «خیانت» نامیدند. از سوی دیگر، منتقدان بین‌المللی و فلسطینی‌ها معتقد بودند که خروج از غزه به تنهایی کافی نیست و باید با توقف شهرک‌سازی در کرانه باختری همراه شود.

از جنبه‌های مهم ورود شارون به سیاست، مهارت او در ایجاد ائتلاف‌های سیاسی بود. او توانست در مقاطع مختلف با احزاب و گروه‌های گوناگون همکاری کند و حمایت آنها را برای پیشبرد برنامه‌های خود به دست آورد. این مهارت به‌ویژه در تاسیس حزب «کادیما» در سال ۲۰۰۵ نمایان شد، زمانی که شارون پس از اختلافات شدید با حزب لیکود، از این حزب جدا شد و حزب جدیدی را تأسیس کرد. کادیما، که به‌عنوان حزبی میانه‌رو تأسیس شد، توانست بسیاری از سیاستمداران برجسته از جناح‌های مختلف را جذب کند و به سکویی برای پیشبرد طرح‌های شارون تبدیل شود. این حرکت نشان‌دهنده توانایی او در بازتعریف سیاسی و ایجاد ساختار‌های جدید برای رسیدن به اهدافش بود.

با این حال، دوران سیاسی شارون با یک پایان غیرمنتظره روبه‌رو شد. در ژانویه ۲۰۰۶، او دچار سکته مغزی شد که او را به حالت اغما برد و عملا به دوران نخست‌وزیری‌اش پایان داد. این حادثه درست در زمانی رخ داد که بسیاری از هوادارن او انتظار داشتند بتواند مسیر جدیدی را برای اسرائیل و منطقه ترسیم کند. مرگ شارون به معنای بسته شدن پرونده یکی از شرورترین رهبران خاورمیانه در عصر جدید بود.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: چهره ها
نظرات شما