رویداد۲۴ مازیار وکیلی: «خدا شاهد است اگر ما را بکشند. پارچه پارچه بکنند، زیر بار حکومت این جور اشخاص نمیرویم وحدانیت نیت حق خون میکنیم، خون میکنیم، میریزیم، و کشته میشویم. اگر شما نظامی هستید من از شما نظامیترم. میکشم همینجا شما را میکشم.» دکتر مصدق خطاب به رزم آرا
حاجعلی رزم آرا یکی از نظامیان ارشد دوره پهلوی بود که به درجه سپهبدی رسید و مناصب مهم و حساس نظامی را برعهده گرفت. او یکی از نظامیان عهد پهلوی بود که توانست به سمت نخست وزیر برسد. رزمآرا در دوران نخست وزیری کوشید قرارداد گس-گلشائیان را در مجلس به تصویب برساند. اما با مخالفت اعضای جبهه ملی و ابوالقاسم کاشانی به عنوان رهبر نیروهای مذهبی در آن زمان مجبور شد لایحه را از مجلس پس بگیرد.
رزمآرا که در دوران نخست وزیری از سه جهت (دربار، ملیون به رهبری دکتر مصدق و چهرههای مذهبی با محوریت آیتالله کاشانی) تحت فشار بود سرانجام در اسفند ۱۳۲۹ ترور شد و با ترور او زمینه برای نخست وزیری دکتر مصدق و ملی شدن صنعت نفت مهیا شد.
به گزارش رویداد۲۴ علی رزم آرا در شب عید قربان سال ۱۲۸۰ در محله سرچشمه تهران به دنیا آمد. افزوده شدن عبارت حاج به ابتدای اسم به خاطر تولد در شب عید قربان بود و با این حال خودش دوست داشت علی خطابش کنند و بیشتر اسناد مهم و حساس مملکتی را هم با نام علی امضا میکرد.
پدر و پدربزرگ رزم آرا هر دو نظامی بودند. مادرش از خانوادهای دیوانی و لشگر نویس منصوب به قاجار بود و پدرش از افسران تحصیلکرده ارتش.
رزم آرا در مدارس اقدسیه، انتصاریه و آلیانس درس خواند و سپس در مدرسه نظامی مشیرالدوله که محل حضور بزرگان و رجال مهم سیاسی بود، ادامه تحصیل داد و با درجه ستوان دومی فارغالتحصیل شد و در سال ۱۲۹۹ به خدمت بریگاد مرکزی درآمد.
در کودتای ۱۲۹۹ در گروهانی خدمت میکرد که در مرکز تهران مسئول مقابله با سرکوبگران قزاق را برعهده داشتند. اما این گروهان هیچ مقاومتی در برابر قزاقها انجام نداد تا کودتا به راحتی پیروز شود. پس از پیروزی کودتا نیروهای بریگاد با نیروهای قزاق که از لحاظ سواد عمومی و دانش نظامی به هیچ وجه با نیروهای بریگاد قابل قیاس نبودند ادغام شدند و رزمآرا بارها در نوشتههای خود از این ادغام ابراز گلایه کرده است.
رزمآرا بعد از مدتی به عنوان مسئول اداره هنگ آجودانی انتخاب شد و به همراه واحدهایی از نیروهای نظامی برای مقابله با میرزا کوچک خان جنگلی عازم شمال شد. جنگلیها شبانه در حوالی رودسر به ارتشیان حمله کرده و توانستند آنها را تار و مار کنند. چند ماهی طول کشید تا ارتش بتواند خودش را بازسازی و آنها را سرکوب کند. این حادثه که اولین تجربه عملی رزمآرا در ارتش بود.
رزم آرا در خاطرات خود مینویسد: «شکست جنگلیها نه به واسطه قدرت یا سازمان ارتش اعزامی، بلکه به واسطه خیانت خود آنها و تسلیم شدن یکایک آنها بـود»
دومین عملیات نظامی که رزمآرا در آن شرکت کرد، سرکوب شورش اسماعیل آقا شکاک (سمیتقو) بود که در معیت امانالله میرزا و به عنوان یکی از نیروهای او توانست قیام اسماعیل آقا را سرکوب کند. رزمآرا در این عملیات لیاقت زیادی از خودش نشان داد و گفته شده تا آستانه مرگ هم پیش رفت. پس از این دو عملیات مهم رزم ارا به درجه سروانی رسید. بعد از بازگشت از ماموریت مدتی را تهران به سربرد و کمی بعد در خرداد ۱۳۰۲ به همراه ۵۰ افسر دیگر برای فراگیری علوم و فنون نظامی عازم فرانسه شد و در مدرسه نظامی سن سیر به ادامه تحصیل پرداخت. بعد از اتمام تحصیل به ایران بازگشت و در ارتش شروع به خدمت کرد.
در روزهای ابتدایی بازگشت به ایران چند شغل نظامی بیاهمیت به رزم آرا سپرده شد و بعد از مدتی به فرماندهی گردانی از هنگ پهلوی منصوب شد. خودش میگوید حسادت فرماندهان قدیمی کار را برای او سخت کرد. اما سرانجام شانس در خانهاش زد و اتفاقی افتاد که او توانست پلههای ترقی را به خوبی طی کند. در سفری که رضا شاه پهلوی به لرستان داشت، رزمآرا را مامور کردند تا واحدهای نظامی لرستان را بررسی و نتیجه را به اطلاع رضا شاه برساند.
رزم آرا زارش مفصل و مبسوطی تهیه و در خرمآباد به عرض رضا شاه رساند. گزارش رزم آرا مورد توجه رضا شاه قرار گرفت و در همان مجلس چند سکه طلا از شاه دریافت کرد و نامش در میان افسران لایقی قرار گرفت که رضا شاه آنها را فراموش نمیکند.
او در فروردین سال ۱۳۰۶ به درجه سرگردی ارتقا درجه پیدا کرد و به سمت کفیل هنگ منصور در کرمانشاه منصوب شد. او توانست هنگ مزبور را ظرف مدت شش ماه آماده کند و برای عملیات در لرستان که صحنه شورش عشایری بود به این استان اعزام کند.
رزم آرا در این عملیات درایت زیادی از خود نشان داد و توانست اردوی لشگر غرب را از دست عشایر در آورد و موقتاً آرامش را به لرستان برگرداند. رزم آرا در همان سال با انور الملوک هدایت خواهر صادق هدایت ازدواج کرد و او را همراه خود به کرمانشاه بود.
در سال ۱۳۰۸ مامور کوچاندن طایفههای یاغی لُر شد و از طریق این ماموریت با گوشهای از مشکلات ایلات لُر آشنا شد. در سال ۱۳۰۹ او که حالا به درجه سرهنگ دومی هم ارتقا یافته بود به سرکوب شورشیان در کرمانشاه و کردستان پرداخت و دو سال بعد یعنی در سال ۱۳۱۱ با حفظ سمت فرماندهی هنگ منصور، به سمت فرماندهی تیپ لرستان منصوب شد و زیر نظر سپهبد امیراحمدی (معروف به قصاب لرستان) به فعالیت پرداخت.
وضعیت پیچیده منطقه ایجاب میکرد که یک فرمانده نظامی با اختیارات کامل در منظقه حضور داشته باشد. او در سال ۱۳۱۲ به درجه سرهنگی ارتقا پیدا کرد و بعد از احضار امیراحمدی تهران عملیات لرستان مستیقماً تحت نظر او قرار گرفت.
رزم آرا در منطقه سیاستی آمیخته به شدت عمل، ملایمت، مدارا، خدعه و فریب اتّخاذ کرد، و سرانجام توانست سـران طایفههای یاغی را دستگیر و اوضاع را آرام کند. او فرمانده نظامی تامالاختیار منطقه بود که طبق ماده واحده مجلس قدرت دخالت در همه امور را داشت و سرانجام منویات دولت مرکزی و شخص رضا شاه را در آنجا پیاده کرد. رزم آرا تا سال ۱۳۱۴ در لرستان باقی ماند و بعد از اینکه تیپ لرستان ضمیمه لشگر خوزستان شد، به تهران بازگشت.
به گزارش رویداد۲۴ ارزم آرا بعد از بازگشت به تهران مدتی به شغل بیاهمیت ترجمه منابع درسی نظامی از فرانسه به فارسی پرداخت. او به عنوان یک افسر عملیاتی به شغلی اداری منصوب شده بود که با روحیات فردیاش سازگار نبود. به همین خاطر با ارسال نامهای به رئیس دانشگاه جنگ و بهانه قرار دادن درجه نظامی خود کوشید از شغلش رهایی یابد.
او در این نامه خطاب به فرماندهی جنگ نوشت: «برای من مقدور نیست زیردست یک سرهنگ دوم [فرانسوی] کار کنم. اگر امر قطعی است، اجازه داده شود یـکی از ستارههای خود را برداشته با رتبه سرهنگ دومی مشغول گـردم.»
این خبر به گوش رضا شاه رسید و او رزم آرا را مامور کرد تا دایره جغرافیایی ارتش را تشکیل دهد؛ سمتی که از حیث جایگاه دستکمی از فرماندهی تیپ نداشت و نشان میداد رضا شاه به هوش و قدرت تشکیلاتی رزم آرا اعتقاد کامل دارد.
رزمآرا بلافاصله دایره جغرافیایی ارتش را در چهار بخش مسّاحی، نقشهبرداری، نقشهکشی و چاپخانه تاسیس کرد. تا زمان انتصاب او به سمت فرمانده، دایره جغرافیایی ارتش اوضاع نقشههای نظامی و جغرافیایی ایران بسیار نامناسب بود اما رزم آرا توانست با برگزاری دورههای نقشهکشی و نقشهبرداری و ساماندهی دوایر این اداره تازه تاسیس به وضعیت نقشههای جغرافیایی و نظامی که یکی از ارکان موفقیت در عملیاتهای نظامی است سر و سامان ببخشد و بعد از سامان دادن دایره جغرافیایی ارتش، به عنوان معاونت دروس دانشگاه جنگ انتخاب شد.
تا قبل از حضور رزم آرا در این سمت وظیفه نگارش کتب درسی نظامی به عهده فرانسویان بود. اما با نوشتن مطالبی در روزنامههای فرانسوی علیه رضا شاه رابطه ایران و فرانسه به هم ریخت و رضا شاه صلاح دید وظیفه تهیه کتب درسی دانشگاه جنگ را به یکی از افسران مورداعتماد خود بسپارد.
رزم آرا پس از شش سال خدمت با درجه سرهنگی در اواخر سال ۱۳۱۷ به درجه سرتیپی ارتقا یافت و عضو شورای عالی جنگ شد. شرایط برای پیشرفت نظامی رزم آرا مهیا بود. اما پیشرفت او خصومت همکاران او را برانگیخت. معروفترین رقیب او در این سالها سرلشگر حسن ارفع بود که در تمام سالهای خدمت رزم آرا با او به رقابت پرداخت و کار را برای پیشرفت او مشکل کرد.
درباره رزم آرا گفته شده او تنها فرماندهی بود که در شهریور سال ۱۳۲۰ در ستاد جنگ با آمار و ارقام به رضا شاه ثابت کرد که ارتش ایران توانایی ایستادگی در برابر قوای متفقین را ندارد و ترک مخاصمه را به رضا شاه پیشنهاد کرد.
رزم آرا نظامی باهوشی بود و خیلی زود به این موضوع پی برده بود که ارتش رضا شاه عاری از انسجام است. رزم آرا در خاطرات خود درباره فروپاشی ارتش در شهریور ۱۳۲۰ مینویسد: «تمام سازمانهای این بیست ساله تظاهری بیش نبود... در زمان رضا شاه تشخیص برای مامورین لازم نبود، چه تـمام دستورات جزئی و کلی از طرف او داده میشد.»
با خروج رضا شاه پهلوی از کشور اوضاع ایران به هم ریخت. ارتش به طور کامل از هم پاشید و محمد رضا جوان به سمت شاهنشاهی منصوب شد که هنوز قدرت و توان لازم برای اداره کشور را نداشت. رزم آرا در آن دوره فرمانده لشگر یک تهران بود و در این سمت چنان توانایی از خود نشان داد که به طور همزمان مورد توجه قرار گرفت و توانست نشان درجه یک لیاقت و نشان درجه یک افتخار را به دست بیاورد. او حالا یکی از فرماندهان مورد علاقه شاه جدید ایران بود.
در اردیبهشت سال ۱۳۲۲ به عنوان فرماندهی آمادگاه تهران برای پرورش نیروهای زبده نظامی و تهیه کادر مجرب برای ارتش به او محول شد. در این ایام محمدرضا شاه بسیار به رزم آرا و تلاشهایش در انجام امور محوله علاقهمند شده بود و دستور داد رزمآرا هر شنبه شخصاً او را دیدار کند و گزارش کارها را بدهد.
شاه پس از چند دیدار به رزم آرا پیشنهاد پذیرش ریاست ستاد ارتش را داد و رزم آرا بیش از دو ماه نتوانست در این سمت دوام بیاورد. اختلافات با وزارت جنگ، دخالت نیروی متفقین و از هم پاشیدگی ارتش اجازه نمیداد امور به خواست رزمآرا پیش برود. به همین خاطر از ریاست ستاد ارتش بیرون آمد و یک ماه خانهنشین شد تا اینکه شاه مجدداً او را خبر کرد و به سمت تشریفاتی رئیس دفتر نظامی شاه منصوب کرد.
اواخر سال ۱۳۲۲ رزمآرا با حفظ سمت به ریاست دانشگاه جنگ هم منصوب شد. در فروردین ۱۳۲۳ درجه سرلشگری گرفت و حدود یک ماه بعد برای بار دوم به سمت ریاست ستاد ارتش منصوب شد و این بار از شاه درخواست کرد ارتش را به نمایندگی از او اداره کند.
در آذر سال ۱۳۲۳ در پی تحولات سیاسی اتفاقی افتاد که مشکلات زیادی برای رزم آرا به بار آورد. در این سال سرلشگر ارفع رقیب دیرین و همیشگی رزم آرا به جای او به عنوان رئیس ستاد ارتش انتخاب شد و باعث شد رزم آرا برای بار دیگر مدتی منتظر خدمت و خانهنشین شود.
پس از برکناری تا مدتها صحنه جراید بدل به رویایی مخالفان و موافقانی شد که درباره این تصمیم شاه و برکناری رزم آرا صحبت میکردند. جمعی از افسران حامی رزم آرا ضمیمهای در دفاع از او و در اعتراض به تصمیم شاه منتشر کردند. در آن زمان نظامیانی مثل رزم آرا و ارفع ارتباط سیستماتیکی با مطبوعات داشتند و از این ابزار برای تحت فشار گذاشتن دربار و دولتهای حاکم و گرفتن پستهای حساس استفاده میکردند.
رزم آرا به مدت پانزده ماه خانهنشین شد و در این مدت تحت مراقبت شدید ماموران قرار گرفت. او در کتاب خاطرات خود ماجراهای زیادی از برخورد زننده ماموران و شخص شاه نسبت به خودش نقل میکند.
بهمن سال ۱۳۲۴ ارفع از سمت ریاست ارتش برکنار شد و رزم آرا به عنوان بازرس وزارت جنگ و جانشین تیمسار جهانبانی به خدمت بازگشت. در آن ایام که احمد قوام السلطنه نخست وزیر بود و برای تصمیم قاطع درباره آذربایجان و کردستان به افسر قدرتمندی مثل رزم آرا نیاز داشت به همین خاطر به توصیه مظفر فیروز که با همسر رزم آرا خویشاوندی داشت او را به خدمت بازگرداند.
شاه در آن برهه زمانی مایل نبود رزم آرا به قدرت بازگردد. اما سرانجام در تیرماه ۱۳۲۵ به اصرار احمد قوام راضی شد رزم آرا را برای بار سوم به ریاست ستاد ارتش منصوب کند. رزم آرا به سرعت دست به کار شد و ارتش آشفته آن زمان را سامان داد و توانست نتایج درخشانی در آذربایجان کسب کند و غائله آن منطقه را به طور کامل بخواباند.
مخالفان سیاسی رزم آرا اما او را به روابط محرمانه با ملا مصطفی بارزانی، فرمانده نـظامی نیروهای دموکرات کردستان و مماشات با افراد مسلح و حتی سازش سیاسی با نمایندگانی اتحاد شوروی متهم کردند.
بعد از پایان کار سید جعفر پیشه وری و حکومت آذربایجان، فضاسازی برای برکناری احمد قوام آغاز شد. برخی اعتقاد داشتند رزم آرا نقش پُررنگی در این ماجرا ایفا کرده و معتقد بودند او آماده دورخیزی بزرگ برای قدرت گرفتن در فضای سیاسی کشور است. رزم آرا در سال ۱۳۲۷ به درجه سپهبدی رسید و از سال ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ شش نشان نظامی دریافت کرد.
خلیل طهماسبی ضارب رزم آرا در کنار آیت الله کاشانی
به گزارش رویداد۲۴ عصر روز ۱۵ بهمن سال ۱۳۲۷ در دانشگاه تهران به جان شاه سوءقصد شد. در آن روز محمد ساعد مراغهای به سبب کسالتی که داشت در منزل بود و از ماجرا خبر نداشت. تمام قوای نظامی کشور هم در اختیار رزم آرا بود و همین موضوع سبب میشد شاه بیش از همه به او مظنون شود.
برخی اعتقاد دارند که بخشی از قوای نظامی کشور در اطراف تهران مستقر بودند تا در صورت مرگ شاه عملیات براندازی را انجام دهند و رزم آرا به جای محمدرضا شاه به قدرت برسانند. چه آنکه رزم آرا برتمام قوای نظامی کشور تسلط داشت و اگر شاه در این ترور به قتل میرسید هیچکس توانایی مقاومت در برابر او را نداشت. اما شاه زنده ماند و بعد از این حادثه همیشه با دیده تردید به رزم آرا و اقدامات او نگاه کرد.
فردوست درباره گفتوگو شاه و رزم آرا درباره حادثه ترور چنین مینویسد: «از رزم آرا پرسید کـه شما چرا در مراسم دانشگاه نبودید؟ رزم آرا جواب داد وقـتی شما در محلی هستید من باید در محل کار خود دستورهای مراقبتی و حـفاظتی بـدهم. [شاه] گفت این بار که دستورها شما را اجرا نکردند.»
شاه قبل از این حادثه هم به رزمآرا بدگمان بود و پیش از سفر به آمریکا به زاهدی گفته بود: «تو را رئیس شهربانی کردم تـا مـواظب رزمآرا باشی.»
عبدالله ارگانی به رابطه رزم آرا با حزب توده اشاره میکند و اعتقاد دارد رزم آرا با کیانوری دبیرکل حزب توده ارتباط مستقیم داشته و رابط این دو نفر هم انجوی شیرازی مدیر روزنامه آتشبار بوده است. ارگانی اعتقاد دارد آشنایی کیانوری با رزم آرا هم از طریق صادق هدایت صورت گرفته است.
ارگانی در کتاب خاطراتش نقل میکند که روزی یکی از برادران لنکرانی که او هم در زندان به سرمیبرده به سلول ارگانی آمده و پیغامی از سوی کیانوری به ارگانی رسانده است: «تو باید در دادگاه بگویی که این، رزم آرا بود که مرا مامور ترور شاه کرد.»
ارگانی البته چنین چیزی را قبول نمیکند، چون اگر این حرف را قبول میکرد معنای آن این بود که در ترور شاه نقش داشته است. رزم آرا به دست داشتن در قتل عبدالحسین هژیر نخست وزیر و احمد دهقان هم متهم است. او که هژیر را رقیب اصلی و دهقان را مزاحم کار خود میدید با دسیسهچینی تلاش کرد آنها را از صحننه سیاسی ایران حذف کند.
برخی نیز گفتهاند رزم آرا در فرار اعضای حزب توده هم نقش اساسی ایفا کرد. ناصر خان قشقایی در خاطراتش به نقش رزم آرا در فرار سران حزب توده اشاره میکند و از گفتوگوی خودش با رزم آرا اشاره میکند و از قول او مینویسد: «فرار اینها به نفع مملکت است، زیرا پس از اتمام دوره زندانی قانونا آزاد میشدند و حالا که فرار کردند دیگر نمیتوانند ظاهر شوند و تحت تعقیب هستند و نمیتوانند علنی فعالیت کنند... به او گفتم کـه پس دست خود تیمسار در کار بوده است. خندید و اظهار کرد: عجالتا کار رفتهاند.»
آن دوران، دوران بسیار پرآشوبی در تاریخ ایران است. جامعه ایران آماده پوست اندازی است و ملیگرایان با محوریت دکتر محمد مصدق درحال قدرت گرفتن هستند و در کنار ملیون، چپها به رهبری حزب توده دیگر بازیگر اصلی صحنه سیاست ایران بودند.
با قدرت گرفتن این دو جریان سیاسی آمریکا و انگلستان به چهرهای احتیاج داشتند که بتواند منافع آنها را در برابر شوروی تامین کند. به نظر آنها رزم آرا شخصیت مصمم و با قدرتی بود که میتوانست مشکل نفت را حل کند، راه برا بر گسترش نفوذ شوروی و وابستگان و هوادران آن در ایران ببندد، پیشروی نیروهای قدرت گرفته ملیگرا و نیروهای تندرو را مـتوقف کند، دست به اصطلاحات داخلی بزند، با فساد مبارزه کند و به طور کلی اوضاع را به حال عادی بازگرداند.
رزم آرا از مدتها پیش خودش را برای به چنگ آوردن پست نخست وزیری آماده کرده بود. رزم آرا سرانجام در تاریخ پنجم تیرماه سال ۱۳۲۹ به نخست وزیری رسید. در کابینهاش از دوازده چهره جدید استفاده کرد و برنامههایش را به مجلس ارائه کرد.
برنامههای رزم آرا شامل: افزایش مالیات از ثروتمندان، تشکیل هیات مبارزه با فساد دولتی، انعقاد قرارداد جدید نفت، توزیع زمین میان دهقانان، تشکیل انجمنهای ولایتی، قرارداد جدید بازرگانی با اتحاد شـوروی و تـوسعه روابط با آن کشور و پرهیز از رویایی با نیروهای چپگرا میشد.
به گزارش رویداد۲۴ یکی از مهلکترین اشتباهات رزم آرا در دوران نخست وزیری جدینگرفتن جنبش ملی شدن صنعت نفت بود. او همیشه احساس میکرد که اگر بنا باشد خطری او را تهدید کند این خطر از جانب چپگرایان خواهد بود؛ بنابراین تلاش کرد در دوران نخستوزیری رابطه خود با نیروهای چپ را عادی کند. اما بزرگترین رقیب رزمآرا در آن ایام نه نیروهای چپ که ملیگرایان با محوریت دکتر مصدق بودند.
هنوز یک هفته از تشکیل دولت توسط رزمآرا نگذشته بود که تظاهرات گستردهای علیه دولت او در میدان بهارستان انجام شد. دولت رزم آرا سر قضیه نفت تا پایان مهرماه سه بار استیضاح شد. او ترجیح داد مشکل نفت و تصویب قرارداد الحاقی گس-گلشائیان را از طریق بازیهای پشت پرده پیش ببرد اما دکتر مصدق و آیتالله کاشانی به او اجازه ندادند برنامههای خود را پیش ببرد.
رزم آرا بعد از نخست وزیر شدن جملهای تاریخی دارد که رویکرد او را به قضیه نفت نشان میدهد: «ملت ایران قادر به ساختن لولهنگ نیست و یک کارخانه سیمان را نمیتواند اداره کند.» با همین دیدگاه بود که تلاش قرارداد گس-گلشائیان را به تصویب مجلس برساند که طبق آن انگلیس بابت میزان فروش نفت خام در بازار ایران مبلغ بیشتری به دولت ایران پرداخت میکرد، اما استخراج و فروش نفت توسط دولت ایران و کمپانی نفت انگلستان صورت میگرفت.
قرارداد گس-گلشائیان با تلاش اقلیت جبهه ملی که در مجلس حاضر بود به تصویب نرسید و رزم آرا مجبور شد در تاریخ پنج دی سال ۱۳۲۹ آن را پس بگیرد. اتفاق دیگری که در همان سال به وقوع پیوست و دولت رزم آرا بیش از پیش تحت فشار قرار داد امضای قرارداد تنصیف [تقسیم] عواید نفت (پنجاه-پنجاه) در ۹ همان ماه مـیان عربستان و شرکت نفتی آمریکایی آرامکو بود.
خبر این قرار داد به ایران رسید و به احساسات ملیگرایانه مردم ایران دامن زد. دیگر هیچ قراردادی که سهم ایران در آن کمتر از پنجاه درصد باشد مورد پذیرش نبود. جنبش ملی شدن صنعت نفت از سطح روشنفکران و رجال سیاسی فراتر رفته بود و کل جامعه ایران را فرا گرفته بود. به همین خاطر رزم آرا تلاش کرد از آمریکا برای تحت فشار قراردادن انگلستان کمک بگیرد. اما این تلاش به نتیجه نرسید و دولت انگلیس حاضر نشد از منافع خود کوتاه بیاید. از طرف دیگر با فرار اعضای حزب توده از زندان به اعتبار قوای دولتی ضربه خورد. هم زمان تظاهرات مردمی در سراسر ایران شکل گرفت و مردم خواهان ملی شدن صنعت نفت شدند.
در اسفند سال ۱۳۲۹ تقریباً همه بازیگران عرصه سیاست مخالف دولت رزم آرا بودند و او را تحت فشار گذاشته بودند به شکلی که دیگر نمیشد با اصل ملی شدن صنعت نفت مخالفت کرد. از ۱۳۰ لایحهای که دولت برای تصویب به مجلس فرستاد هیچکدام تصویب نشدند.
شاه در آن دوره سعی کرد رزم آرا را کنترل کند. نقل شده که شاه در ایام نخست وزیری رزم آرا سه بار از طریق جمال امامی به دکتر مصدق پیشنهاد نخست وزیری داده است. به همین منظور رزم آرا به تکاپو افتاد تا خود و دولتش را نجات دهد.
جعفر شریف امامی از وزرای رزم آرا نقل میکند که او روزی در جلسه هیات دولت نامهای از جیبش درآورد و گفت: «مسئله نفت را حل کردم»، اما هیچوقت از مفاد نامه حرف نزد. برخی مانند مظفر بقایی اعتقاد دارند که رزم آرا قصد کودتای نظامی علیه شاه را داشت.
مظفر بقایی در کتاب خاطرات خود نقل میکند که شاه او را احضار کرده و گفته: «این دیگر چه میخواست که ما به او ندادیم» برخلاف مظفر بقایی چهرههایی مثل اشرف پهلوی با فرضیه کودتای نظامی مخالف هستند و اعتقاد دارند رزم آرا همیشه به سلطنت محمدرضا شاه وفادار بود.
رزم آرا در تاریخ ۱۶ اسفند سال ۱۳۲۹ در حالی که نه ماه از تشکیل کابینهاش میگذشت ترور شد. او برای شرکت در مجلس ترحیم آیت الله فیض وارد صحن مسجد سلطانی شد. امیر اسد الله علم، یکی از وزیرانش او را همراهی میکرد.
خلیل طهماسبی از اعضای فدائیان اسلام که از قبل در کمین بـود، صف ماموران انتظامی را شکافت و از فاصلهای نزدیک و از پشت بـه سمت سر رزم آرا تیراندازی کرد. هرچند طهماسبی بعدها با افتخار در بازجوییها به ترور رزم آرا اعتراف کرد و آن را مایه افتخار دانست و فدائیان اسلام هم این عمل را به عهده گرفت، اما پس از مرگ او فرضیههای مختلفی درباره ترور رزم آرا مطرح شد که در آن به نقش آمریکا، انگلستان و دربار اشاره شده است.
مهدی عراقی که تاکید میکند ترور رزم آرا کار فدائیان اسلام است به ملاقاتی میان نواب صفوی و آیتالله کاشانی اشاره میکند که طی آن آیت الله کاشانی فتوای قتل رزمآرا و شش نفر دیگر را صادر کرده است. هرچند بعدها آیتالله کاشانی در بازجوییها اعلام کرد که ترور رزم آرا کار طهماسبی نبوده است. مظفر بقایی که بعدها مدعی شد پروندهای از ترور رزم آرا به دستش رسیده دربار و شخص شاه را عامل ترور رزمآرا میداند.
روایت دیگری هم از اسدالله علم وجود دارد که بعد از قتل رزم آرا به شاه عنوان کرده: «تمام شد، راحت شدیم» خود شاه و علم هیچگاه این مسئله را تایید نکردند به نظر میرسد راوی این نقل قول سید ضیاءالدین طباطبایی باشد که مشخص نیست چقدر میتوان به روایت او اعتماد کرد.
ترور رزم آرا، اما تاثیر زیادی بر صحنه سیاسی ایران گذاشت و باعث شد روند ملی شدن صنعت نفت تسریع شود. در واقع مرگ رزم آرا راه را برای نخست وزیر دکتر مصدق به طور کامل هموار کرد و باعث شد نفت با سرعت زیادی به دست دکتر مصدق ملی شود.
رزمآرا محقق نظامی برجستهای بود و مقالات بسیاری با عنوان جغرافیای نظامی ایران و عنوانهای فرعی خراسان شمالی، گرگان و دریای خزر، گیلان و مازندران، آذربایجان خاوری و باختری، کردستان و کرمانشاهان، پشتکوه، لرستان، خوزستان، جزایر خلیج فارس، کرمان، فارس، مکران، کویرهای مرکزی ایران، اصفهان و بختیاری و نواحی مرکزی از او به جا مانده است.
چند مقاله و مقاله بلند هم درباره بلوچستان انگلیس، ترکستان شوروی، قفقازیه، ترکیه، افغانستان و عربستان بـه صورت جزوه و کتاب کوچک منتشر کرده است. خود او مدعی است برای به دست آوردن اطلاعات ۱۵۰ هزار کیلومتر در خاک ایران سفر کرده است.
دوستان و نزدیکان رزم را بر جسارت، خونسردی و لیاقت او تاکید کردهاند. رزم آرا انگلیسی و فرانسه را به خوبی میدانست و چنان بر روسی مسلط بود که با سادچیکف سفیر شوروی در ایران بدون مترجم مذاکره کرده است. مدفن رزمآرا هماکنون در باغ طوطی حضرت عبدالعظیم قرار دارد.
منابع:
خاطرات نور الدین کیانوری/ نشر اطلاعات
بازیگران عصر پهلوی/ محمود طلوعی/ نشر علم
ایران بین دو انقلاب/ یرواند آبراهامیان/ ترجمه کاظم فیروزمند، شمسآوری و مدیر شانهچی/ نشر مرکز
مشاهیر رجال ایران/ باقر عاقلی/ نشر گفتار
مجله بخارا شماره 32 آبان 1382
خاطرات و اسناد سپهبد حاجعلی رزمآرا/ کامبیز رزمآرا و کاوه بیات/ مترجم حسین نعیمی/ نشر پردیس دانش
محمد حسن گنجی/ جغرافیا در ایران