رویداد۲۴ روایت طنز جالبی وجود دارد که با اغراق آمیخته است؛ مثالی هرچند به اغراق، اما نشانگر فرهنگ ملی و نحوه برخورد مدیران و مسئولان یک کشور با مردمش است: «از تعداد استعفا و عذرخواهیها در ژاپن و کره جنوبی میتوان برق تولید کرد.»
بارها تصاویر مسئولان کشورهای مختلف را در فضای مجازی دیدهایم که برای اتفاقات کوچکی مثل استفاده شخصی از خودروی دولتی، ثبت نام فرزندان خود در مدرسهای بهتر به واسطه پست مدیریتی و گرفتن رشوه و ... مجبور به عذرخواهی و استعفا شدهاند. اما در ایران معمولا مسئولان مردم را در حدی نمیبینند که بخواهند از آنها عذرخواهی کند؛ چه رسد به استعفا!
این مسئله را که کنار نحوه برخورد مسئولان با شهروندان کشور بگذاریم، به نکات دردناکی میرسیم. اگر در ژاپن و کره از میزان استعفا و عذرخواهی مدیران میتوان برق تولید کرد در ایران از خساراتی که مدیران بر کشور و سیستم سیاسی وارد میکنند میتوان مصرف برق چند ساله کشور و منطقه را به راحتی تامین کرد.
آخرین مورد این خسارات وارده را میتوان در حوادث پس از اعتراضات به افزایش قیمت بنزین اتفاق افتاد. اینکه بنزین سه هزار تومانی چه خساراتی برای دهکهای کم درآمد جامعه دارد یک بحث است و نحوه مواجهه مدیران با فجایع بعد از اعلام عجولانه و ناگهانی طرح بحثی دیگر.
پس از اعتراضات، نه کسی مسئولیت کشته شدگان را بر عهده گرفت و نه هیچ نهادی حتی به خود این زحمت را داد که اعلام کند تا کنون چند نفر از هموطنان جان باختهاند. رئیس جمهور هم در اولین واکنش به جای دلجویی و عذرخواهی از اتفاقات پیش آمده، با لبخندی هیستریک گفت: «من هم تا صبح جمعه از اجرایی شدن این طرح بیخبر بودم»؛ جملهای که البته بعدا معلوم شد حقیقت نداشته است.
به گزارش رویداد۲۴ جان باختن چند صد نفر طی یک هفته برای کسی آنقدر اهمیت نداشت که حتی یک مدیر به خاطر آن بخواهد استعفا کند. اگر چنین اتفاقی با ابعادی با این وسعت در هر کجای جهان اتفاق میاُفتاد کمترین هزینه آن برای مجریان استعفا بود اما در ایران ماجرا به کل فرق میکند، در ایران نه تنها مدیران و مسئولان و مجریان چنین اقدامی استعفا نمیدهند که با قدرت تمام بر سر کار خود حاضر میشوند و به کار ادامه میدهند.
نیکسون رییس جمهور آمریکا زمانی به خاطر گذاشتن شنود در هتل «واتر گیت» مجبور به استعفا شد. روحانی در سخنرانی اخیر خود میگوید از «دوربینهای نظارتی» میگوید که برای مردم استفاده میشود اما ماجرا آنقدر عادی شده که همه از کنار آن عبور میکنند.
علی مطهری چندی پیش خبر داده در دفتر کارش شنود گذاشتهاند. ماجرا آنقدر برای همه طبیعی است که اساسا هیچ نهادی لازم نیست درباره آن تحقیق کند یا مسئولیت آن را بپذیرد و به خاطرش عذرخواهی کند. نایب رییس مجلس نتوانست از حقش دفاع کند و ماجرا مختومه شد! مشابه این اتفاق برای سید محمد خاتمی پیش آمد و به جای آنکه نهادهای مسئول ورود کنند، مدیران قدیمی امنیتی دست به کار شدند و مشکل را حل کردند.
شاید بگوییم در این موارد، ماجرا رنگ و بوی جناحی داشته است. نکته دردآور اینکه آنجا که پای مردم نیز در میان است هم کسی تره خرد نمیکند و مدیران دولتی هیچگاه به خاطر اشتباهات مدیریتی و فشار افکار عمومی استعفا نمیکنند و کمتر کسی به خاطر میآورد اتفاقی در ایران افتاده باشد و مدیری به خاطر آن استعفا کرده باشد.
هنوز هیچ اطلاعی از نتیجه تحقیقات سرنگهایی که گفته شده آلوده بودند، به دست نیامده است. هیچ مسئولی عذرخواهی و استعفا نکرد.
دو سال از زلزله کرمانشاه میگذرد؛ گفته شد خانههای برخی مناطق دقیقا روی گسلها و با بدترین کیفیت ساخته شده است. هنوز بخش عمدهای از مردم در کانکس زندگی میکنند. هیچ مسئولی به خاطر اشتباهاتش استعفا نکرد و هر کس تقصیر را بر گردن دیگری انداخت. در سیل گلستان هم ماجرا عادیتر از کرمانشاه گذشت. آنجا البته مقصر مشخص بود و معلوم بود اگر سد لایروبی میشد، این خسارت به بار نمیآمد. عجیب اینکه سر همه مسئولان بالا بود و کسی عین خیالش نبود که سوءمدیریت یک مجموعه چگونه خسارتی چند هزار میلیاردی به یک کشور وارد کرده است!
عباس آخوندی را نه ماجرای هواپیمای ای تی آر توانست وادار به استعفا کند نه برخورد قطار مسافربری که باعث از بین رفتن جان تعداد زیادی از شهروندان شد. اختلاف بر سر مسائل اقتصادی با رئیس جمهور آخوندی وادار به استعفا کرد و او تا روز آخر محکم بر صندلیاش نشست و معتقد بود استعفا یعنی قبول مسئولیت!
یکسال از حادثه تلخ جان باختن هموطنانمان در هواپیمای تهران یاسوج گذشته اما نه کسی عذرخواهی کرده نه کسی استعفا! هنوز مشخص نیست مقصر حادثه کیست؟ مجلسیها کمیته نیمبندی تشکیل دادند، اما بدون اینکه پشت پرده ماجرا مشخص شود موضوع بایگانی شد. همانطور که حادثه برخورد دو قطار با یکدیگر. در حادثه برخورد قطار، معاون اول رییس جمهور نگران بود مبادا احزاب آسیب ببینند. او میگفت نباید حادثه قطار در سمنان را سیاسی کنیم!
نکته اینکه آخوندی بعد از استعفا از وزارت راه و شهرسازی نه تنها از سیستم سیاسی کشور حذف نشد که تا آستانه شهرداری تهران پیش رفت و چیزی نمانده بود که به جای حناچی شهردار تهران شود.
در روزهای گذشته آلودگی هوا مدارس و دانشگاهها و نهادهای دیگر را تعطیل کرد. هیچ کس مسئولیت نپذیرفت و همه منتظر باران بودند. هنوز هم مشخص نیست متولی کیست و از چه نهادی باید پاسخ خواست. محیط زیست تقصیر را بر گردن وزارت نفت و کیفیت بنزین میاندازد. شهرداری بر گردن مردم؛ استاندارد بر گردن خودروسازان. هر سال عدهای به خاطر آلودگی جان میبازند و عدهای به زحمت میافتند و دولتها حل مشکل را از باد طلب میکنند.
بخش بزرگی از سرمایه مملکت در تصمیم پرداخت ارز ۴۲۰۰ تومانی از بین میرود. حتی یک نفر مسئولیت نمیپذیرد و به خاطر اشتباهش کنار نمیرود. مشاور رییس جمهور چند ماه بعد کنار میرود، اما نه به خاطر قبول مسئولیت؛ به خاطر آنکه بگوید مدتهاست در دولت نبوده و در تصمیم ارز دولتی دخالتی نداشته است!
رییس هلال احمر به فساد متهم میشود اما همچنان اصرار وجود که حفظ شود. پس از دستگیری واکنش دولت به جای عذرخواهی این جمله است: «نمیدانستیم او ممنوع الخروج است!»
مجلس وزیر کار را استیضاح میکند و او چندی بعد سخنگوی دولت میشود. وزیر راه و شهرسازی استعفا میدهد و تا آستانه شهردار شدن پیش میرود. وزیر جهاد کشاورزی استعفا میکند و مشاور رئیس جمهور میشود. رییس بانک مرکزی تا پای بازداشت و احضار میرود، اما پس از برکناری، مشاور روحانی میشود. برادر معاون اول رییس جمهور به اتهام فساد مالی بازداشت میشود اما در سفر روحانی به کرمان در حلقه نخست همراهان، شانه به شانه رییس جمهور حرکت میکند.
چند نفر از دانشجویان کشورمان به خاطر سوءتدبیر مدیران در دانشگاه علوم و تحقیقات جان باختند. مدیر دانشگاه آزاد همچنان با قدرت بر صندلیاش نشسته است. نه کسی عذرخواهی کرد، نه کسی استعفا!
انتخاب مدیران ایران معمولا محصول لابیها و سهمخواهیهای مختلف است. همین نکته کافی است تا آنها از مصونیت آهنین برخوردار باشند و هیچگاه خود را نیازمند پاسخگویی ندانند. بنابراین هیچگاه نمیتوان آنها را به واسطه اشتباهات مدیریتی وادار به استعفا کرد. مدیریت ایرانی، مدیریت پشت پردهها دانست. به خاطر همین سبک مدیریتی هم هست که فرهنگ استفا در ایران جا نیفتاده است.